مقاله: ژنتیک همجنسخواهی سرمقاله مقاله: هورمون-عصبشناسی همجنسخواهی اخبار چالش برگ سبز: فصلی از کتاب»خرد افالطونی« برگ سبز: فصلی از کتاب»خرد ایونی« پرسش

Μέγεθος: px
Εμφάνιση ξεκινά από τη σελίδα:

Download "مقاله: ژنتیک همجنسخواهی سرمقاله مقاله: هورمون-عصبشناسی همجنسخواهی اخبار چالش برگ سبز: فصلی از کتاب»خرد افالطونی« برگ سبز: فصلی از کتاب»خرد ایونی« پرسش"

Transcript

1 سیمرغ ( نش رهیی خصوصی شروی ن و کیلی ربای دوستا ن ش(»شمارهی سی و سوم«امردادماه زهار و یصد و وود و چهار خورشی ی

2 عنوان صفحه عنوان صفحه 94 2 سرمقاله مقاله: ژنتیک همجنسخواهی اخبار مقاله: هورمون-عصبشناسی همجنسخواهی چالش برگ سبز: فصلی از کتاب»خرد افالطونی« پرسش برگ سبز: فصلی از کتاب»خرد ایونی«144 پیشنهاد کتاب دربارهی تکامل همجنسخواهی 17 برگ سبز: فصلی از کتاب»اسطورهی معجزهی یونانی« معرفی فیلم: غرور میلک و ویتو مقاله: جامعهشناسی همجنسخواهی شعر پارسی: نمونههایی از غزل مذکر داوری اخالقی دربارهی همجنسخواهی از شعرهایم: مهرک شان 1 و 2 اعتراف یازدهم جام جم زروان یادداشت: بیایید نترسیم 241 مقاله: تعریف مفاهیم دربارهی همجنسخواهی 29 یادداشت: در ستایش رنجستیزان و در نکوهش رنجگساران 249 مقاله: رفتارشناسی همجنسخواهی در جانوران 54 طنز: گلوبال زگیل موومنت 78 مقاله: تکامل رفتار همجنسخواهانه

3 2 در نخستین روزهای تیرماه 1394 قانونی تصویب شد که بر اساس آن همهی ایالتهای در آمریکا ازدواج همجنسگرایان مجاز شمرده شد و تشکیل خانوادههای همجنس رسمیت یافت. این قانون که پیشتر هم در ایالتهایی وجود داشت پیروزیای برای فعاالن حقوق همجنسگرایان محسوب میشد و در معادالت قدرت سیاسی میان احزاب محافظهکار و دموکرات نیز اثری بر جای گذاشت. از این رو طبیعی بود که مورد استقبال گروهی از هواداران این جناح سیاسی قرار بگیرد. در این میان واکنش ایرانیان به این موضوع بسیار چشمگیر و اندیشهبرانگیز بود. در مدت کوتاهی موجی در فیسبوک برانگیخته شد که به رنگینکمانی شدن تصویر شمار زیادی از کاربران ایرانی انجامید و ابراز شادمانی در این زمینه و اظهار نظرهای گوناگون رواجی بسیار یافت. هم فراوانی این رفتار جمعی و هم محتوای اظهار نظرها شگفتانگیز مینمود. از این رو در مرحلهی نخست نوشتاری در حد ده دوازده جمله بر صفحهی فیسبوک خود منتشر کردم و دلیل این شادمانی را پرسیدم. چرا که شادمانی چشمگیر هزاران تن از ایرانیان که همجنسخواه هم نبودند و در ایران

4 3 زندگی میکردند به خاطر تحولی حقوقی که اقلیتی جنسی در آمریکا را شامل سیمرغ محور بحث را موضوع همجنسگرایی قرار دادهام و مقالههایی را به همراه میشد جای پرسش داشت. استقبال شدید از این نوشتار و واکنشهای تند و فصلهایی از کتابهایم در این زمینه آوردهام. به این ترتیب این شماره از سیمرغ دشمنانه به طرح این پرسش باعث شد یکی از اعترافات خود را منتشر کنم که کمابیش به ویژهنامهای دربارهی همجنسگرایی تبدیل شده است. در آن به دگرجنسخواه بودم خودم و مخالفتم با ازدواج رسمی همجنسگرایان تاکید شده بود. نتیجه چنان که انتظار میرفت برخاستن موجی آمیخته از هواداری و مخالفت بود که هم از نظر اندازه و هم شدت از آنچه نخست فکر میکردم فراتر رفت. نتیجه به نوشته شدن داستانی طنز انجامید تا به برخی از گفتمانهای غیرتحلیلی پاسخ دهد. در ضمن بحث داغی که در اطراف موضع من دربارهی مفهوم جنسیت و همجنسگرایی و مبانی زیستشناختی و تکاملی این رفتار درگرفت نوشته شدن متنهایی دقیقتر و مفصلتر را ایجاب کرد. این موقعیت بختی بود برای آن که یادداشتهایی پراکنده که دیرزمانی روی هم انباشته شده بود نظم و ترتیبی پیدا کند و در قالب چند نوشتار منظم شود. در این شماره از

5 4 استقبال گسترده و چشمگیری که از انتشار کتاب»گاهان و زند گاهان«اخبار روزهای گذشته: به عمل آمد به این نتیجهی فرخنده انجامید که چاپ دوم این کتاب اندک زمانی پس از چاپ نخست به چاپخانه سپرده شد و به زودی به دست عالقمندان خواهد سومین گام از دورههای»من و نهاد: دیدگاه زروان«در عصرگاه رسید. چاپ دوم این کتاب مدیون همراهی و یاری دوستان گرامی مهندس روزهای یکشنبه در دانشگاه علمی کاربردی هنر برقرار بود و گام سوم از دو یگانگی و آقای بهنام مرادیان بوده است. دورهی اسطورهشناسی و تاریخ تمدن ایرانی نیز عصر چهارشنبه در کانون معماران ویرایش کتاب»فرگشت انسان«به پایان رسید و کتاب در آخرین معاصر در تیرماه برگزار شد. در این ماه با چند تعطیلی روبرو بودیم که باعث هفتههای تیرماه برای صفحهبندی و آمادهسازی به چاپخانه سپرده شد. امیدواریم شد بخشی از دورهها تا آغاز امردادماه به درازا کشیده شود. که تا پایان ماه آینده این کتاب نیز به دست عالقمندان برسد.»فرگشت انسان«شامگاه روز دوشنبه 29 تیر ماه نشست حلقهی ادبی سیمرغ با حضور کتاب درسی تکامل انسان است که در زمان تدریس تکامل در دانشکدهی علوم اعضای حلقه و مهمانان برگزار شد. در این نشست بحث دربارهی اشعار سهراب سپهری پی گرفته شد و دکتر امیرحسین ماحوزی و دکتر هنگامه آشوری درباره صور خیال و ساختار ادبی متن گاهان به بحث و تبادل نظر پرداختند. دانشگاه تهران نوشته بودم و نزد برخی از دانشجویان آن دوران به نام»نسل هیوال«شهرت دارد. کتاب دو سه سال گذشته بازنویسی و روزآمد شد و طبق معمول چند سالی را در قید و بند دریافت مجوز از وزارت ارشاد گرفتار بود.

6 5 تمرکز یافته است و با پشتوانهی رویکردی سیستمی مدلی دربارهی نظام مفهومی حاکم بر ایزدکدهی ایرانیان پیشازرتشتی به دست میدهد. شمار دوستان صفحهی دوستان من در فیسبوک به پنج هزار تن رسید. از آنجا که پیوستن دوستان دیگر به این صفحه ممکن نیست برای نوآمدگانی که تازه به جمع دوستانمان افزوده میشوند تاربرگی دیگر ساخته شد به این نشانی: A%D9%86-%D9%88%D9%83%D9%8A%D9%84%D9%89-Sherwin- کار ویرایش و آمادهسازی کتاب»اسطورهشناسی ایزدان ایرانی«به Vakili/ پایان رسیده و کتاب در مرحلهی نمایهسازی و صفحهبندی نهایی است. امیدواریم این کتاب هم تا پایان ماه آینده به دست عالقمندان برسد. این کتاب بر شرح و تحلیل ایزدان باستانی ایرانی و پیوندهایشان با ایزدان هندی و هند و اروپایی کهن این تاربرگ هم پیوسته همراه با صفحهی شخصیام روزآمد خواهد شد و محتوای هردو یکی خواهد بود. همچنین به خاطر افزون شدن شمار هموندان غیرایرانی صفحهها هر از چندی یادداشتهایی به زبانهای دیگر هم بر این رسانه منتشر

7 6 خواهد شد. یعنی سیاست تکزبانهای که دربارهی فیسبوک در کار بود به این ترتیب تغییر میکند. چهارمین شماره از نشریهی الکترونیکی سیمرغ علوم انسانی که توسط گروه ترجمهی خورشید )با مدیریت خانم بهنوش عافیت طلب( منتشر میشود با موضوع»مهر و پیوند«انتشار یافت. این شماره مجموعهای از مقالههای تالیفی و ترجمهای را در بر میگیرد که از زاویهی جامعهشناسی زیستی و تکامل به مفهوم عشق و مهر میپردازد. گزارش حلقهی اندیشهی زروان روز جمعه 19 اسفندماه نشست حلقهی اندیشهی انجمن زروان با حضور گرم دوستان و یاران برگزار شد. در این نشست که به نقد و بررسی کتاب»گاهان و زند گاهان«اختصاص یافته بود بیش از هفتاد تن از عالقمندان شرکت کردند. در میان سخنرانان متاسفانه استاد گرامی دکتر اصغر دادبه که قرار بود در میان سخنرانان حضور داشته باشند نتوانستند خود را به تهران برسانند و جمع از شنیدن

8 7 سخنانشان محروم ماند. در مقابل خوشبختانه دکتر عبدالصالح جعفری که در نظری انسجام منطق درونی و پرسشمداری( فلسفی قلمداد میشود گاهان است آمدنشان تردیدی وجود داشت خود را به نشست رساندند و حاضران را از و این کتاب شرحی برای استخراج نظام فلسفی گاهان است. سخنان خویش بهرهمند ساختند. نشست در ساعت 16:00 در تاالر اصلی کانون معماران معاصر آغاز شد. نخست شرحی کوتاه دربارهی کتاب ارائه کردم با این مضمون که»زند گاهان«جلد نخست از مجموعهی کتابهایی است که با هدف بازخوانی و بازسازی سیر تکامل اندیشهی فلسفی در ایران زمین نوشته میشوند. این کتابها در واقع خروجی طرحی پژوهشی هستند که از سال 1378 آغاز شد و در ابتدای کار نقد و واسازی تاریخ کالسیک فلسفه آماج آن بود تاریخی که یونانمدار اروپامحور و متاثر از تاریخ مسیحیت است و بنابراین تصویری کژدیسه و محدود از تکامل خرد فلسفی را به دست میدهد. کهنترین متنی که با چهار شاخص )دقت فراگیری مدل پس از این مقدمه سخنرانان نشست اندیشه به بحث دربارهی کتاب و متن گاهان پرداختند. نخست موبد دکتر اردشیر خورشیدیان رئیس انجمن موبدان ایران سخن گفت و در ضمن ستودن کاری که بر گاهان انجام شده بر تمایز میان حکیم و فیلسوف و پیامبر تاکید کرد و بر این نکته پای فشرد که زرتشت گذشته از

9 8 جایگاهی که به عنوان حکیم دارد پیامبر هم هست. هرچند سویههای عقالنی و خردورزانهی اندیشهی اوست که پایداری این آیین را در تاریخ ممکن ساخته است. بعد از استراحت کوتاهی دکتر عبدالصالح جعفری سخنانی را ایراد کردند. دکتر جعفری هم در رشتهی پزشکی و هم در االهیات و ادیان دکترا دارند و از استادان نامدار حوزه و دانشگاه به شمار میروند. ایشان دربارهی ماهیت یکتاپرستانهی گاهان و تاثیر چشمگیر آن در تحول ادیان جهانی شرحی دادند و ساختار امر قدسی در ادیان اسالم و زرتشت و یهود را با هم مقایسه کردند و زیربنای نظری یکتاپرستی اسالمی را به کیش زرتشتی نزدیکتر از یهودیت دانستند. ایشان همچنین با شور فراوان از طرح بازخوانی اندیشهی فلسفی در ایران زمین سخن گفتند و ضرورت شناسایی پیوندهای میان اندیشهی ایرانی و یونانی را خاطرنشان سپس موبد دکتر مهربان فوالدی که در رشتهی فرهنگ و زبانهای باستانی کردند. و به طور خاص اوستاپژوهی تخصص داشتند سخنانی ایراد کردند. ایشان بر سویهی وحیانی گاهان تاکید داشتند و تمایزی میان ارج دینی و ارج فلسفی گاهان قایل بودند و از آمیخته نشدن این دو دفاع میکردند. پس از آن بار دیگر نوبت به من رسید و چند چالش اصلی که در کتاب مطرح شده و پاسخ گرفته بود را به عنوان محورهای بحث گروهی پیشنهاد کردم. این محورها عبارت بود از الف( جایگاه زرتشت در مقام منتقدی رادیکال که

10 9 نسبت به همهی ادیان شناخته شدهی روزگار خویش کافر شده بود ب( چگونگی ظهور اندیشهی یکتاپرستانه که با چالشی اخالقی دربارهی قانونمند بودن یا نبودن کردار خداوند آغاز شده بود و محور آن استقالل دادگری همچون رکنی هستیشناختی بود و پ( همسرشتی انسان و خداوند و ارتباط مهرآمیز این دو که آغازگاه عرفان محسوب میشود. آن اعضای سپس حلقهی اندیشه و حاضران با سخنرانان به بحث پرداختند و با وجود آن که برای چرخش سریعتر سخنان حدی سه دقیقهای برای هر سخنگو تعیین شده بود و اغلب هم رعایتش کردند مسائلی چشمگیر و مهم در این میان مطرح شد که بخش بزرگی از آن به صورت پرسشهایی گشوده باقی ماند. در پایان موبد دکتر خورشیدیان با لطف بسیار با دادن هدایایی نوشته شدن کتاب را ارج نهاد و مرا سپاسگزار مهربانی و بزرگواری خود ساخت.

11 10 اخبار روزهای آینده: از دومین هفتهی امردادماه چهارمین گام از دو دورهی آموزشی گام چهارم از دورهی آموزشی»دیدگاه زروان: رویکردی سیستمی به اسطورهشناسی و تاریخ تمدن ایرانی آغاز خواهد شد. زمان همچمنان چهارشنبهها 8-6/5 6/5-5 من و نهاد«از نخستین هفتهی امردادماه آغاز میشود. این دوره بحث دربارهی ساعت برای کالس اسطوره و برای کالس تاریخ تمدن خواهد پیوند من و نهاد را پی میگیرد و به چگونگی چفت و بست شدن مفهوم سوژه با نظامهای هنجارساز اجتماعی میپردازد. در نهایت رویکرد زروان به شکلی که در کتاب روانشناسی خودانگاره و نظریهی قدرت مورد بحث قرار گرفته طرح و تحلیل خواهد شد. کالسهای»من و نهاد: نظریهی زروان«همچنان روزهای یکشنبه ساعت 8-6 پسین برگزار خواهد شد. بود. در دورهی اسطورهشناسی بحث دربارهی ایزدان کهن هند و ایرانی آغاز میشود و گریزی هم به انقالب زرتشتی زده میشود و یکی از نشستها به بحث دربارهی گاهان اختصاص مییابد. در دورهی تاریخ تمدن ایرانی تاریخ عصر کوروش بزرگ تحلیل میشود و برآمدن کوروش مورد بررسی قرار میگیرد. کتاب درسی دورهی اخیر»کوروش رهاییبخش«است.

12 11 نشست بعدی حلقهی اندیشهی زروان عصرگاه 23 جمعه ماه امرداد ساعت 20:00-16:00 در مرکز معماران معاصر برگزار میشود. موضوع این نشست «28 مرداد 1332: کودتا یا سرنگونی قانونی«است. این نشست به بحث و تحلیل تاریخی و جامعهشناختی رخداد 28 مرداد اختصاص یافته و نیروها و جریانهای برسازندهی آن و اندرکنش نیروهای بینالمللی و پیامدهای سیاسی و اجتماعیاش را تحلیل میکند.

13 12 در میان رفتارهایی که از جانوران پیچیده سر میزند رفتارهای پیوسته با همآغوشی و جفتیابی از دایرهی محدودیتهای مربوط به جفتگیری منتهی به باروری خارج شده و همچون سیستمی خودبسنده و مستقل آمیزش جنسی احتماال»مهمترین«رفتار است. یعنی بخش روند تکاملی خاص خود را پیدا کرده و شاخهزاییهای ویژهی خود را از سر عظیمی از فشارهای تکاملی بر این رفتار تمرکز یافته و شبکهای پیچیده و بزرگ از رفتارها و ویژگیهای ریختی در پیوند با آن شکل گرفته و تنظیم شدهاند. در گذرانده است. گونهی ما که»انسان خردمند«باشد در میان پستانداران بزرگ جوانترین واقع تنها رفتار تغذیهای شکار/ گریز است که از نظر آمیزش جنسی قابلقیاس است. اهمیت و اثرگذاری با گونهی کرهی زمین است و تنها کمتر از دویست هزار سال از عمرش میگذرد. در این فاصله دامنهای از تنوع در رفتار جنسی انسان پدید آمده که بخشهایی از در آدمیان که پیچیدهترین مغز را در کل جانوران دارند پیچیدهترین الگوی رفتار جنسی نیز دیده میشود. در انسان )و همچنین بسیاری از جانوران دیگر از جمله دلفینها و بسیاری از میمونهای عالی( رفتار جنسی از هدف تکاملیاش که تولید مثل باشد مستقل شده و همچون رانهای مستقل برای دریافت لذت یا تنظیمکنندهای برای سازماندهی اجتماعی کارکرد یافته است. از این رو آن در خویشاوندان نخستی دیگرمان هم یافت میشود. یکی از این رفتارها همجنسخواهی است. جوامع انسانی در دورانهای گوناگون و بسترهای تمدنی مختلف رویکردها و ارزشگذاریهایی متفاوت دربارهی این رفتار داشتهاند و به اشکالی واگرا و ناهمسان آن را رمزگذاری و تفسیر کردهاند. در میان جوامع جهان باستان حوزهی تمدن ایرانی نخستین جایی است که )در آشور و بابل باستان(

14 13 همجنسگرایی در آن امری ناپسند و ناخوشایند و بعدتر )در آیین زرتشتی و ایران عصر هخامنشی( نوعی گناه قلمداد شده است. بخش مهمی از معنای منفی همجنسگرایی که در ادیان سامی دیده میشود و برای دیرزمانی همجنسگرایان را به اقلیتی ستمدیده و مطرود بدل ساخته بود از این پیشینهی تمدن ایرانی ناشی ساختار دین یهودی-مسیحیاش از شرق متاثر بود این روند شکلی دیگر به خود گرفت و پس از چیرگی مسیحیت بر فرهنگ رومی در سراسر قرون وسطا و بعد از آن با اشکال متفاوتی از ستم و تبعیض نسبت به همجنسگرایان روبرو میشویم که در بسیاری از نمونهها به ابراز خشونت هم میانجامد. شده است. هرچند در خود ایران این موضع منفی و نکوهشگرانه دربارهی همجنسگرایی هرگز به تعقیب و مجازات و ابراز خشونت نسبت به ایشان منتهی نشده و تاریخ دیرپای کشورمان نشان میدهد که در عین تفسیر منفی و گناه دانستن آن همواره جمعیتی از همجنسگرایان در حوزهی تمدن ایرانی زیستهاند که بسیاریشان منزلتهای اجتماعی باالیی هم داشتهاند و با رواداری و مسالمت چشمگیری با ایشان رفتار میشده است. هرچند در ایران زمین وضعیت به این شکل بود و شاهان و وزیران و دولتمردانی داشتهایم که آشکارا همجنسگرا بودهاند در تمدن اروپایی که از نظر

15 14 در واکنش به این پیشینهی اجتماعی و تاریخی بود که بعد از جنگ در بافت ایدئولوژیک خاصی را تبلیغ میکند. این که ایرانیان در بافت تمدنی جهانی دوم و به ویژه در اوج جنگ سرد )دههی 1970 و 1980.م( مجموعهای خویش با ارجاع به معانی تکامل یافته در بستر فرهنگی خویش بتوانند پدیدهی از جنبشهای اجتماعی در حمایت از حقوق اقلیتهای ستمدیده در اروپا و آمریکا پدید آمدند که بیشترشان ماهیتی چپگرا داشتند و منتقد نظم جهان سرمایهداری بودند. یکی از گرانیگاههای فعالیت این گروهها در دو دههی گذشته حقوق همجنسگرایان بوده است و این روند گام به گام با پیروزیهایی قرین شده است. به شکلی که تبعیض و ستم سازمان یافته و قانونی نسبت به همجنسگرایان کمابیش در حال حاضر در نظام حقوقی این کشورها وجود ندارد. چالشی که امروز در برابر ایرانیان قرار دارد بازخوانی و بازتفسیر مفهوم همجنسگرایی در زمینه و زمانهای نوین است. گفتمان غالب در این زمینه همان است که در تمدن اروپایی ریشه دارد و از سویی ابراز خشونت و ستم شدید بر دگرباشان جنسی را بدیهی و معمول میگیرد و بعد برای رفع آن کنش سیاسیای همجنسگرایی را به شکلی روزآمد فهم کنند وظیفهایست که بر دوش اندیشمندان وابسته به این حوزهی تمدنی نهاده شده است. این وظیفه تنها زمانی برآورده میشود که معنای علمی و عینی همجنسگرایی در پرتو دانشهای نو روشن باشد روند تکامل معانی و تفسیرها و قواعد مربوط به این رفتار در بستر تاریخ تمدن ما مورد توجه واقع شود و برداشتی و راهبردی درونزاد در این زمینه تدوین شود که از سویی از ستم و تبعیض نسبت به اقلیتی از شهروندان جلوگیری کند و از سوی دیگر نکات منفی و تاریکی که در جوامع دیگر تکامل یافته همچون امری خودی و درونزاد فرض نشود و جریانی سیاسی که ریشه و لزومی در زمینهی تمدنی ما ندارد بیمهابا وامگیری نشود و معناهایی که در گذار از مرزهای تمدنی داللت خود را از دست میدهند بیدلیل وامگیری نشوند.

16 15 چطور تغییر کرده و در چه زمینههایی در درازنای تاریخ جوامع و تمدنهای در بحثهای امروزین از همجنسگرایی این پرسشها گوناگون ثبات داشته است دامنهی تغییراتش و دالیل ثباتش را چطور میتوان مهمترین چالشهای نظریای هستند که پیشاروی توضیح داد اندیشمندان و نظریهپردازان قرار دارند و پاسخ بدانها مرزبندی میان دستگاههای نظری و جبهههای حقوقی و سیاسی گوناگون را تعیین میکند. پیش از آغاز بحث نخست باید این پرسشها را روشن و دقیق صورتبندی کرد: همجنسگرایی تا چه اندازه توسط متغیرهای ژنتیکی و زیربنای عصبی-هورمونی دوران کودکی تعیین میشود این رفتار نوعی اختالل رفتاری اجبارآمیز با ریشهی زیستشناختی است یا این که انتخابی آگاهانه و آزادانه است که فرد میتواند مستقل از ترکیب ژنتیکیاش و پیشینهی رشد جنینیاش آن را برگزیند یا وا نهد همجنسگرایی دقیقا یعنی چه یعنی کدام رفتار است که همجنسخواهانه قلمداد توزیع و اشکال گوناگون رفتار همجنسگرایانه در میان جانوران دیگر چگونه است چه جانورانی چه الگوهایی از این رفتار را نمایش میدهند کارکرد این میشود این رفتار چه بسامدی در جوامع انسانی دارد این بسامد چگونه و رفتار در میانشان چیست و چه الگوهای مشترکی بر این رفتار حاکم است

17 16 چطور رفتار همجنسگرایانه تکامل یافته است آیا این رفتار شایستگی زیستی را کاهش میدهد اگر چنین است چطور این رفتار با این دامنه و ثبات در جوامع انسانی و جانوری باقی مانده است آیا جنس زن و مرد به راستی دو طبقهی طبیعی و دو ردهی عینی و رسیدگیپذیر بیرونی هستند یا باید آنها را برساختهای اجتماعی در نظر گرفت گذشته از این که تمایز نر/ ماده تا چه حد عینی و واقعی باشد تمایز میان زنانگی/ مردانگی تا چه حدودی بدان وابسته است چه بخشی از نقشها و رفتارهای زنانه/ مردانه در بستر اجتماعیشان از تمایز زیستشناختی نر/ ماده مشتق میشوند و چه بخشی از آن برساختهی اجتماعی است یا بد شمرد مبنای گناه یا جرم شمردن آن چیست و این تلقی در بستر دانشهای امروزین میتواند در برابر نقد مقاومت کند آیا همجنسگرایی یک بیماری یا یک انحراف است معنای بیماری و انحراف چیست و با چه معیارهایی تعریف و مرزبندی میشود آیا همجنسگرایی در این تعریف شفاف و دقیق شده میگنجد تمایزهای جنسی و میل جنسی خصلتی طیفی و پیوستاری دارد یا امری دوقطبی است یعنی یک طیف همجنسگرا/ دگرجنسگرا یا مرد/ زن با همهی حاالت میانیشان را در جهان خارج داریم یا اینها دو قطبیهایی عینی و متمایز هستند که حاالت میانیشان از تصادف و اشتباه طبیعت و اختالل ناشی میشوند چطور میتوان دربارهی رفتاری مانند همجنسگرایی داوری اخالقی کرد بر اساس چه معیارهایی و در چه چارچوبی میتوان این نوع گرایش جنسی را نیک

18 17 و روی هم رفته مدلی چشمگیر و پذیرفتنی از این رفتار را به دست میدهند که دربارهی همجنسخواهی طیفی وسیع از کتابها وجود پویانی در مقالهی خودش آن را دیدگاه»زیستی-اجتماعی«نامیده است. چکیدهی دارند که از زوایای گوناگون روانشناختی جامعهشناختی یا زیستشناختی بدان پرداختهاند. در این میان چند کتاب که طی سالهای گذشته یافتههای این کتاب آن است که رفتار همجنسخواهانه در جانوران بیشتر از ردهی کردارهای مناسکآمیز است و کارکردی متفاوت با همآغوشی جنسی صرف دارد. در زمینهی تکامل همجنسخواهی نوشته شدهاند ارزش و اعتباری چشمگیر دارند دومین کتابی که خواندناش در این زمینه از ضرورتهاست کتاب»رفتار و برداشت و فهم ما از این رفتار را به کلی دگرگون ساختهاند. در میان کتابهایی که در این زمینه منتشر شده یکی از دقیقترین آثار همجنسخواهانه در جانوران: منظری تکاملی«است که والکر سامر و پاول واسی آن را ویراستهاند. این کتاب سیزده مقاله را در بر میگیرد و با تمرکز بر رفتار کتاب آلدو پویانی Poiani( )Aldo است نام به»همجنسخواهی جانوران: همجنسخواهانه در میمونهای عالی و انسان تصویری دقیق و علمی از موضوع به دست میدهد. واپسین نوشتار کتاب که پینوشتی بر مقالههاست مسئلهی چشماندازی زیستی-اجتماعی«( A Animal Homosexuality:»غیرطبیعی«و بیمارگون بودن همجنسخواهی از دید تکاملی را از نو طرح و )Biosocial Perspective که در سال 2010.م منتشر شده است. کتاب از ده مقاله به قلم متخصصانی نامدار تشکیل یافته که ساز و کارهای منتهی به تحلیل میکند که بسیار خواندنی است. همجنسخواهی را از سطح ژنتیکی تا فیزیولوژیک تا رفتارشناسانه بررسی میکنند

19 18 یکی از فعالیتهای این گروهها برای جلب مشروعیت و اعتبار اجتماعی طی دو سال گذشته چند فیلم مشهور تولید شده که آن بود که به پشتیبانی از جنبش کارگری بپردازند و این کار با گردآوری کمک موضوع محوریشان روابط همجنسخواهانه و جنیشهای اجتماعی حامی آن است. در این میان مشهورتر از همه»افتخار«)2014 )Pride/ است که در فستیوال کان برندهی جایزه شد و برای دریافت کرهی زرین Matthew ( هم نامزد شده بود. فیلم را ماتیو وارکس )Golden Globe( مالی برای معدنکاران انجام پذیرفت. اما اتحادیهی معدنکاران که از سویی گرایش جنسی این گروهها را خوش نمیداشت و از سوی دیگر جریانی سیاسی را پشت قضیه تشخیص میداد از دریافت این کمک خودداری کرد. در نتیجه گروههای یاد شده کمک خود را به دهکدهای در ولز که محل استقرار معدنکاران بود دادند. )Warchus کارگردانی کرده و بنگاه بیبیسی آن را تولید کرده است. فیلم جریان واقعی پشتیبانی گروههای فعال همجنسخواه از اتحادیهی ملی معدنکاران بریتانیا را در سال 1984.م شرح میدهد. در این سال گروههای همجنسخواه با احزاب چپگرا ارتباط برقرار کردند و با تجدید سازمان و عضوگیری گستردهای توسعه یافتند.

20 19 فیلم در بافتی کمدی ساخته شده و به رخدادهای واقعی و تاریخی این همجنسخواهانهاش در رسانههای عمومی اعتراف میکرد و با رای 1978.م در جریان وفادار نمانده و پیوندها و اتصالهای نهادی میان جریانهای چپ و تجدید مردم به منصبی نظارتی در ایالت کالیفرنیا برگزیده شد. میلک تنها یازده ماه در سازمان گروههای همجنسخواه انگلستان را به کلی نادیده انگاشته است. داستان فیلم به جای آن بر ارتباط عاطفی و شکلگیری روابط دوستانه میان اعضای گروه همجنسخواهان و اهالی آن دهکده تمرکز کرده است. فیلم بسیار خوشساخت این مقام خدمت کرد و در همین مدت قانون محکمی در حمایت از حقوق مردان همجنسخواه تصویب کرد که حق ازدواج رسمیشان بخشی از آن بود. اما کمی بعد به دست یکی دیگر از اعضای گروه ناظران ایالتی که دان وایت نام داشت و ونسنت ( Gus است و هنرپیشههای خوبی به خوبی در آن بازی میکنند. برخی از صحنههای بر سر مقام با وی درگیر شده بود به قتل رسید. فیلم را گاس مربوط به همآغوشی همجنسخواهانهی مردان در فیلم گنجانده شده که باعث شد تا در انگلستان )با برچسب 15( certificate و در آمریکا با برچسب ( R )Van Sant کارگردانی کرده و شون پن Penn( )Sean در آن نقش هاروی میلک را استادانه بازی میکند. )rated دیدن آن را برای افراد زیر هفده سال ممنوع کنند. فیلم دیگری که به مضمونی مشابه از زاویهای متفاوت میپردازد»میلک«)2008 )Milk/ است که زندگی سیاستمداری به نام هاروی میلک را مرور هاروی میلک میکند. میلک نخستین فعال حقوق همجنسخواهان بود که به گرایش در زمان خدمت دولتی

21 20 از میان فیلمهای دیگری که طی برای که است ساخت فیلمی مستند با همین نام در 1995.م سال Closet سالهای اخیر در این زمینه الهامبخش بود. ساخته شده ویتو ( Vito/ 2011( هم اهمیت دارد. این فیلمی مستند است که زندگی ویتو روسو Russo( )Vito فعال حقوق مردان همجنسخواه را بازگو میکند. ویتو روسو در دههی 1980.م با سازماندهی تظاهرات و اعتراضهای مدنی جنبشی در حمایت از همجنسخواهان مرد به راه انداخت و به ویژه دربارهی خطر اپیدمی ایدز و پیوند آن با همجنسخواهی بسیار کوشید. او همچنین نویسندهی کتاب Celluloid

22 21 اال تا زاید و آید اال تا خیزد و تابد گل از خار و خز از تار و تف از نار و خور از خاور دو نمونه از غزل با معشوق نرینه در ادب پارسی مبادا هیچ روز و ساعت و وقت و نفس خالی نگین زانگشت وجام از مشت وخز از پشت وتاج ازسر امیر خسرو دهلوی به رزم یک دلیر پهلوان ترک هندویت چه هومان و چه پیران و چه دستان و چه زال زر کشید و راند و برد و کوفت اندر ملک تو سلح قاآن قلم هامان علم خاقان دهل سنجر ز مدح توست در طبع و دل و کلک و خط خسرو هنر مضمون شکر معجون درر مکنون گهر مضمر

23 22 کجا خیزد چو تو سروی جوان و نازک و دلبر شکرگفتار و شیرین کار و گل رخسار و مه پیکر نباشد چون لب و اندام و گیسو و برت هرگز شکر شیرین و گل رنگین و شب مشکین و صبح انور ز شوق عشق و سوز داغ تو باشد بدینگونه دمم رود و غمم سود و دلم عود و تنم مجمر شهنشاهی که هست از تاج و تیغ و خشم و بخشایش خداوند و ظفرمند و عدوبند و ولی گستر شکست و تاخت و بگسست و گم کرد از سوارانش سنان قارن عنان بهمن کمان بیژن توان نوذر به عهد و نوبت و دوران و ملکت شد به حمداهلل فلک خوشخو زمان دلجو زمین مینو دیار ازهر ندیدم چون تویی در شکل و ناز و خوبی و خنده برون رنگ و درون جنگ و به دل سنگ و به لب شکر جوانان عاشق و حیران و مست و بیخود و خوبان فریبآمیز و رنگآمیز و بی پرهیز و غارتگر تو را سحر و دم و افسون و نیرنگ و من از گفتت زنم جوش و نهم گوش و دهم گوش و کنم باور

24 23 مهرک شان از شعرهایم همنشینی چو قالبی هنجار دید و دیدار طبق آن دستور حافظه پاک و پوک پیچاپیچ درد تکرار چشم افسرده سندی م هر و امضا لبش خورده پوچی گفتگو به دل مرده روزگاری است گیج و سردرگم شعلهی مهر و همدلی خاموش جشن تکلیف بندگان بنگر که چهسان رخت شوم میپوشند سینه خسته شکوه لبها خشک نر و ماده غریق جوش و خروش ختنهسوران به خوشدلی بگذشت اختهها را چو گاو میدوشند از محکهای کج سخن آهک ارتباطات درهم و مغشوش قطعهای سیب شرم در بشقاب به دروغت بهشت بفروشند پسر اینسو نشسته غماندود دختر آنسو ز زخم دل رنجور هریکیشان فرشتهای مطرود خلق دیوار و حلقههای غرور در سیهچالهای وهم و دروغ تک تک و جدا جدا محصور

25 24 مهرک شان 2 ای که در فتح قلب میکوشی دیگری بد شکسته در چشمت مهر را مشق شب نوشتن بس چشمهایت: گسسته آینهای مثل نوشابهای رفاقت را عکس و پیغام و م هر و انگشتر سطحی و سست و ابتر و اندک کامی از مهر پس نیابی جز چند در وهم و خواب مدهوشی پشت و رو ای که خرقه میپوشی رج مزن متن پوچ خرگوشی برکه: رگبارزار خاموشی شیشه شیشه دریغ مینوشی آش کشکی و لغو میجوشی پرخطا نا به جا فراموشی لذتی اندک از همآغوشی

26 25 توهم اصالت غذا: این فرض که جنس و ترکیب غذای ورودی به بدن تعیینکنندهی همهچیز در بدن است. محوری فرض کردن غذا به تدریج به متغیرهایی زمینهای مانند شرایط خوردن غذا و مناسک خوردن غذا هم تعمیم لولهی گوارش مییابد و آنها را هم با ارتباطی مرموز و جادویی تعیینکنندهی سالمت و وضعیت سالم ناسالم عمومی تن تلقی میکند. اصل سالمت: خوراک بسته به نوع و جنس و ترکیب و شرایط اجتماعی تلهی ش هر سپ: پرهیز از خوردن یا رعایت قواعدی پیچیده و نمادین و زیستشناختی حاکم بر فرآیند خوردن رمزگذاری شده و به دو ردهی متضاد تقسیم میشود که با رمزگانی مانند مجاز/ غیرمجاز خوب/ بد سودمند/ زیانمند از هم تفکیک میشوند. رمزگذاری یادشده در سطح زیستی غذاها را به دو نوع سالم و ناسالم تقسیم میکنند. به این ترتیب هنجارین بودن کارکردهای زیستی برای خوردن غذا تأثیری مستقیم و قطعی بر سالمت تن دارد. به تدریج پرسش مرکزی چه خوردن و چطور خوردن از یاد رفته و با پرسش فرعی قواعد و مراسم مطلوب و مناسب برای خوردن جایگزین میگردد. در نتیجه سالمت بیش از پیش به متغیرهایی حاشیهای و نمادین فرو رانده میشود. بدن تا حدود زیادی به رفتار لولهی گوارش و این آخری تا حدود زیادی به راهبرد د روتات: تمرکز توجه بر سطح زیستی و کارکرد و تأثیر ماهیت غذاهای خوردهشده تحویل میشوند. زیستشناختی غذا و بهینه ساختن رفتار تغذیه در سطحی زیستشناختی به

27 26 عنوان اولویتی برتر و مهمتر از آداب تغذیه که در سطوح روانی یا اجتماعی و O قواعد و الگوهای حاکم بر تغذیهی خود را بازبینی و وارسی کنید. در مورد غذاهای سالم یا ناسالمی که میخورید به جمعبندی روشنی برسید. الگوی تغذیهی خویش را سالم کنید. سالم ناسالم فرهنگی رمزگذاری و تعیین میشوند. مستقر کردن خوراک در سطح زیستشناختی و زدودن پیرایههای تلنبارشده بر آن که از سایر سطوح فراز برخاستهاند. Z چه جور غذایی سالم و چه غذایی ناسالم تلقی میشوند چه معیارهایی برای سالمت غذا دارید معیارهای سالمت بدن چه هستند این دو چه ربطی به هم دارند گیاهخواری گوشتخواری خامگیاهخواری روزه گرفتن رژیم گرفتن و خوردن غذاهای آمادهای مانند ساندویچ و پیتزا را با توجه به مفهوم گوارش سالمت بازبینی کنید. ارزیابی و داوری عمومی در مورد این الگوهای تغذیه تا چه حدودی به معیارهای عینی سطح زیستی مربوط میشود رگ وپی تناسلی

28 27 سیری گرسنگی تلهی مار بهشت: تصمیمگیری در مورد خوراک و سیری یا گرسنگی به اصل سیری: برخورداری از منابع غذایی مطلوب و الزم با توجه به کمیابی مراجعی اجتماعی و فرهنگی ارجاع میشود که اولویتهای زیستشناختی را همیشگی این منابع و افزونی جمعیت بر حجم خوراک در سطوح گوناگون فراز به اشکالی متفاوت رمزگذاری میشود. شکاف میان دو وضعیت زیستشناختی گرسنگی و سیری که در واقع به جراین یافتن خوراک مناسب در لولهی گوارش مربوط است به این ترتیب همچون پایه و بنیادی قلمداد میشود که دستگاهی تنها به عنوان امری حاشیهای و فرعی در نظر میگیرند یا به کل آن را انکار میکنند. در نتیجه رمزگذاری فرهنگی خوراک و خوردن بر فرآیند طبیعی و زیستیاش غلبه میکند و سیری یا گرسنگی با توجه به معنایی که در سطوح فراز پدید میآورد تنظیم میشود. نمادین بر دوش آن میروید. راهبرد آدم: خوردن پیش از هر چیز در سطحی زیستشناختی رمزگذاری توهم گرسنگی: بر این مبنا شکلی از پرهیز به لولهی گوارش نیز منسوب شده و ارزیابی میگردد. خواص و دستاوردهای سیری یا گرسنگی بر اساس میشود و توانایی چیرگی بر میلهای گوارشی همچون شکلی از انضباط شخصی دادههای موجود ارزیابی شده و بر مبنای آن تصمیم گرفته میشود. ستایش و نماد قدرت و نیکی اخالقی پنداشته میشود. پس گرسنگی همچون معیاری اخالقی و سیری همچون صفتی ناپسند به فرآیند گوارش مربوط میشود. زاهدانهی گرسنگی به قدر حرص زیستشناختی برای سیری نقد میشود و کنترل میگردد.

29 28 Z سیری دقیقا یعنی چه چرا مفهوم اجتماعی و مرسوم از سیری و گرسنگی ارتباطی اندک با تعریفهای زیستشناختی از همین مفاهیم دارد این دو مفهوم چگونه در نظام اجتماعی شما رمزگذاری میشوند ستایش و نکوهش هریک از این دو در چه چارچوب و با ارجاع به کدام ارزشها انجام میپذیرد O الگوی برخورداری خودتان را از منابع غذایی وارسی کنید. میزان سیری یا گرسنگی در شما چگونه است و چگونه تنظیم میشود. الگوی بهینه برای تعادل آن چیست این الگوی بهینه را اجرا کنید. سالم سیری گرسنگی ناسالم گوارش رگ و یپ تناسلی

30 29 مستقل از جنسیتاش«تعریف میکند آشکارا مفهومی عامتر گستردهتر از و همجنسگرایی را در نظر دارد و این تعریف را با قصد آراستن این مفهوم پیشنهاد تعریف مفاهیم وابسته همجنسخواهی میکند. به همین ترتیب کسی که همجنسگرایی را»هوسبازی و شهوترانی )نقاشیها از جان اتکینسون گرینشاو- )John Atkinson Greenshaw گناهآلود با جنس موافق بر خالف فرمان خداوند«تعریف میکند هم از همان ابتدا چارچوبی رسیدگیناپذیر و آغشته به تعصب را برای تعریف مفهوم مورد نظرش همجنسگرایی را به اشکالی بسیار متنوع و متفاوت تعریف کردهاند. برگزیده است. چندان که در بسیاری از موارد رگههایی از پیشداشتها و تعصبهای کلمهی هوموسکسوال برای نخستین بار به سال 1869.م در جزوهای مخالفتورزانه یا هوادارانه را پیشاپیش در تعریفها میتوان بازجست. نگرشی که همجنسگرایی را»عشق و عاطفهی خالص و بیحد و مرز نسبت به دیگری بیامضا پدیدار شد که بعدتر معلوم شد به قلم رماننویسی به اسم کارل ماریا نوشته شده و در آن با قانون تازه تصویب شدهی ضد همجنسگرایی در ک رتب نی 1 1 Karl-Maria Kertbeny

31 30 اتریش مخالفت شده بود. 2 هفده سال بعد ریچارد فون کرافت-ا بینگ 3 در کتاب که تالش برای جایگزینی واژگان بیشتر کوششی سیاسی و گفتمانی باشد وگرنه مهم خود»آسیبروانی جنسی«4 از همین کلمه برای توصیف همجنسخواهی کلمهی یاد شده به دقت وضعیت مورد نظر را توصیف میکند و بر خالف استنباط بهره جست و بعد از آن این واژه در متون علمی جایگاهی یافت. بسیاری از فعاالن اجتماعی هوادار حقوق همجنسخواهان از کاربرد این کلمه شکایت دارند و به جای آن میکوشند تا استفاده از کلماتی مانند gay )برای مردان( و lesbian )برای زنان( را جا بیندازند. چرا که به نظرشان کلمهی هوموسکسوال یا همجنسخواه ماهیتی پزشکانه و زیستشناختی دارد و به خاطر اشاره به سویهی بیمارگونهی این حالت طنینی منفی را به ذهن متبادر میکند. اما چنین مینماید فعاالن اجتماعی یاد شده همجنسخواهی امری عاطفی و رمانتیک نیست و بیشتر سویهی جنسیتی و زیستشناختی رفتارش مورد بحث است. امنترین و منصفانهترین راه برای تعریف پدیداری مثل همجنسگرایی آن است که فارغ از هر نظام ارزشی و اخالقی همچون رفتاری عینی بدان بنگریم و مرزبندیهای رسیدگیپذیر متصل بدان را ارزیابی کنیم. تعریف لغتنامهای همجنسخواهی )homosexuality( کمابیش همان است که از تبار واژهاش بر 4 Psychopathia Sexualis 2 Feray and Herzer, 1990: 1. 3 Richard von Krafft-Ebing

32 31 میآید. در این واژه هم )homo( و جنس )sex( با هم ترکیب شدهاند و گرایش جنسی یا آمیزش جنسی با افراد همجنس را نشان میدهند. یعنی هر گرایش جنسی یا رفتار جنسیای که فردی از جنس موافق را موضوع قرار دهد همجنسگرایانه گرایشی به جنس موافق دارد بی آن که لزوما جنس مخالف را از دایرهی میل و همآغوشی طرد کند. از این رو همجنسگرایی گرایشی است که ممکن است به همجنسخواهی بینجامد یا نینجامد. اگر فرد هیچ گرایش همجنسگرایانهای نداشته است. اما این که رفتار یاد شده در چه شرایطی به همجنسخواهی کامل باشد یعنی تنها افرادی از جنس مخالف را به عنوان موضوع میل و ارتباط جنسی میانجامد جای بحث دارد. در نوشتار کنونی برای دقیقتر شدن بحث تمایزی را میان عبارت همجنسگرایی و همجنسخواهی پیشنهاد میکنم. همجنسگرایی چنان که گفتیم عبارت است از میل جنسی یا ارتباط خویش در نظر بگیرد دگرجنسخواه است که خود به گرایش دگرجنسگرایی باز میگردد. اگر کسی به هر دو جنس میل جنسی داشته باشد دوجنسگراست و اگر با هردو ارتباط جنسی پایدار برقرار کند دوجنسخواه است. جنسی با فرد همجنس و چنان که از واژه بر میآید نوعی گرایش در میان گرایشهای دیگر است. در مقابل همجنسخواهی عبارت است از عینی»ترجیح«و تحقق یافتهی جنس موافق به عنوان موضوع میل میل جنسی یا ارتباط جنسی. یعنی در همجنسخواه افراد جنس مخالف را موضوع میل و ارتباط جنسیاش قلمداد نمیکند و جنس موافق را در این زمینه میگنجاند. همجنسگرا چنین

33 32 به این شکل به صورتبندیای برای نامیدن سوگیری و کنش جنسی در همجنس خود را انتخاب کند. در این حالت میل همجنسگرایانه کامل و مطلق سطوح روانشناختی و جامعهشناختی دست یافتیم. دو گرایش به همجنس و ناهمجنس را داریم که در سطح روانشناختی و موقعیتی تعریف میشود و دو است و بر همجنس تثبیت شده است. این در حالی است که میل همجنسگرایانه میتواند زیر تاثیر شرایط محیطی در فردی دگرجنسخواه هم پدیدار شود و به الگوی رفتاری و چارچوب کرداری در سطح اجتماعی را رقم میزند که رفتاری هم در این راستا بینجامد. در میان افراد دگرجنسخواه رفتار همجنسخواهانه یا دگرجنسخواهانه است. یعنی تفکیکی که پیشنهاد میکنم همجنسگرایانه اغلب به خاطر نایاب بودن جفت ناهمجنس یا پرهزینه بودن تمایز میان میل و ارتباط در سطح روانی و اجتماعی است. اولی موقعیتی و وابسته به اکنون و متصل به میل است نوعی گرایش شخصی محسوب میشود. دومی به سطح اجتماعی باز میگردد و به تاریخچهی زندگی فردی و شبکهی روابط انسانی پیراموناش ارجاع میدهد و مرزبندیای در سوژهی میل تحقق یافتهاش را رقم میزند. پس همجنسخواه بودن با ابراز رفتار همجنسگرایانه متفاوت است. همجنس خواه کسی است که در حضور جفت بالقوهی ناهمجنس همآغوشی با

34 33 یا دستیابی به وی بروز میکند. در این حالت رفتار همجنسگرایانه را موقعیتی 5 زیادی از اعضای یک جنس مدتی طوالنی را با هم میگذرانند و ارتباطشان با جنس مخالف محدود یا ممنوع شده است. کسی که در این شرایط رفتار میخوانند. جایگزین 6 نمونهای از رفتار همجنسگرایانهی جایگزین همان است که در زندانها یا در میان دریانوردان دیده میشود. در این موارد فرد در فضاهای بستهای زندگی میکند که برای مدتی طوالنی تنها افراد همجنس او در پیرامونش حضور دارند همجنسگرایانه را از خود ظاهر میکند همجنسخواه نیست و این رفتار او بازتاب محدودیت در دستیابی به شریک جنسی مناسب است نه ترجیحی شخصی. همجنسخواهان به طور خاص کسانی هستند که افراد همجنس خود را و در نتیجه همآغوشی با ایشان را جایگزین همآغوشی طبیعیای میکند که به از نظر جنسی جذاب مییابند و ایشان را بر شریک جنسی ناهمجنس ترجیح خاطر شرایط بیرونی ناممکن شده است. در مقابل مثالهای همجنسگرایی موقعیتی را میتوان در مدارس تک جنسی )فقط پسرانه یا فقط دخترانه( یا آموزشگاههای دینیای دید که آمیختگی زن و مرد در آنها منع شده است. در این فضاها شمار میدهند. واژگان دیگری که باید دربارهی تعریفشان اندیشید به پیکربندی مفهوم جنسیت در دو سطح اجتماعی و زیستی مربوط میشوند. در بیشتر منابع معموال 6 Substitutional homosexuality 5 Situational homosexuality

35 34 میان سه مفهوم جنسیت )gender( جنس )sex( و سوگیری جنسی ( sexual به این ترتیب از زاویهی مدل سیستمی زروان میتوان گفت که جنسیت )orientation تمایز قایل میشوند. این سه را میتوان به مثابه سه الیهی پدیداری است که در هر چهار سطح فراز یعنی در سطوح سلسله مراتبی زیستی زیستی روانی و اجتماعی از پدیدهی جنسیت در نظر گرفت.»جنس«همان تمایز نر و ماده است که به شکلی فراگیر در جانوران دیده میشود و دوقطبیهای روانی اجتماعی و فرهنگی نمود دارد و همچون سیستمی پیچیده در هر چهار الیه ساختارها و کارکردهای ویژهی خود را پدید میآورد. در سطح زیستی روشن و مشخصی را در ریخت و رفتار و ساخت فیزیولوژیک رقم میزند. جنس نر و ماده را داریم که تمایزهایی سختافزاری را به همراه تمایزهای جنسیت به بازتاب اجتماعی و رمزگذاری و تفسیر آن در سطح روابط اجتماعی اشاره دارد و در میانهی این دو سوگیری جنسی قرار میگیرد که بر خالف جنسیت نرمافزاری پیشتنیده پدید میآورد. در سطح روانی سوگیری جنسی و خودانگارهی جنسی فرد از خودش را داریم که از سویی میل را ساماندهی میک دن امری زیستشناختی نیست و بازتاب روانشناختی آن در زمینهای جامعهشناسانه و از سوی دیگر استخوانبندیای جنسیتی از هویت شخصی را بر میسازد. در محسوب میشود. سوگیری جنسی کامال به بافت اجتماعی پیرامون فرد وابسته است و بر خالف جنسیت امری خودبسنده و درونزاد نیست که بر اساس زیربنایی ژنتیکی تمایز و تعین یافته باشد. در کنار این تمایزها میتوان از گفتمان جنسی سطح اجتماعی جنسیت در مقام مقولهای هنجارین را داریم که در قالب نقشها کارکردها رسوم آداب و قواعد جنسی نمود مییابد. در سطح فرهنگی با گفتمانهای جنسیت روبرو هستیم که چارچوبهای نظری نظامهای اخالقی هم یاد کرد که الیهی فرهنگی بحث را بر میسازد.

36 35 دستگاههای علمی و بسترهای زیباییشناسانهای را شامل میشود که الیههای پیشین را رمزگذاری و تفسیر و معنادار میسازد. از آنجا که در سطح زیستی دو جنس متمایز و مستقل نر و ماده داریم میل جنسی در سطح روانشناختی در نهایت به یکی از دو حالت همجنس و ناهمجنس سوگیری خواهد کرد و همجنسگرایی و دگرجنسگرایی )یا ترکیبشان دیگر دارد که میل و همآغوشی همجنسخواهانه را صورتبندی و مفهوم میسازد. این بدان معناست که از وجود دو جنس زیستشناختی در سطح کالبدشناختی دو شاخهی متمایز از میل و دو مسیر واگرا از رفتارهای جنسی و نقشها و گفتمانهای وابسته بدان ایجاد میشود. پیدایش این دو قطبی و پیامدها و الگوهای برخاسته از آن همان است که موضوع اصلی بحثمان است. دوجنسگرایی( را نتیجه خواهد داد. همین گرایش در سطح اجتماعی دو ردهی متفاوت از رفتارها را پدید میآورد که ارتباط جنسی و همآغوشی با شریک جنسی همجنس یا ناهمجنس را نتیجه میدهد و الگوی همجنسخواه یا دگرجنسخواه )یا ترکیبشان دوجنسخواه( را بر میسازد. گفتمانهایی هم که در سطح فرهنگی در شرح و تفسیر میل جنسی پدید میآید به همین شکل دوشاخه است و یک بدنهی فربه و گسترده دارد که میل جنسی و همآغوشی هنجارین و معمول زن و مرد به همدیگر را رمزگذاری و معنا میکند و در کنار خود شاخهای

37 36 در دوران مدرن نخستین پژوهشگری که به این دوقطبی همجنسخواه/ دگرجنسخواه توجه کرد و پژوهشی میدانی و علمی را دربارهاش به انجام رساند حشرهشناس و جانورشناسی جسور به نام کینزی بود که بعد از جنگ جهانی دوم بررسی کالسیک خود را دربارهی میل جنسی در آمریکا به انجام رساند. او برای ارزیابی سوگیری جنسی افراد سنجهای هفت پلهای پیشنهاد کرد که در آن صفر نشانهی دگرجنسخواهی کامل و شش نماد همجنسخواهی کامل بود. دستاوردهای آماری او بسامدی بسیار باال را به همجنسخواهی منسوب میکرد مهمترین پرسشی که نتایج پژوهش کینزی به بار آورد آن بود که ارتباط میان همجنسخواهی و دگرجنسخواهی چیست آیا این دو الگوهای رفتاری متمایز و ناسازگار و متعارضی هستند که یکدیگر را دفع و طرد میکنند یا میلهایی موازی و همزمان هستند که میتوانند پا به پای هم در یک نفر وجود داشته باشند. به همین ترتیب گسستگی یا پیوستگی توزیعشان در جمعیت نیز محل پرسش بود. برداشت کینزی چنین بود که در اینجا با طیفی و پیوستاری از رفتارها و گرایشها سر و کار داریم که در دو سر انتهایی و افراطیشان به و به خاطر آن که در جمعیتی گزینش شده و غیرتصادفی انجام شده بود روایی همجنسخواهی مطلق و دگرجنسخواهی مطلق منتهی میشوند. سنجهی هفت باالیی نداشت و قابلتعمیم به کل جمعیت نبود. با این همه راهبردهای تحقیق و پلهای کینزی بر همین اساس طراحی شده بود. اما بعدتر این دیدگاه مورد نقد شیوهاش برای صورتبندی موضوع راهگشا بود و به موجی بزرگ از پژوهشهای قرار گرفت و همچنان این پرسش مطرح است که یک دوقطبی گسستهی میدانی و آماری را در این زمینه دامن زد. همجنسگرایی/ دگرجنسگرایی داریم یا یک پیوستار یکنواخت که همهی حالتهای بینابینی این دو را به هم متصل سازد

38 37 مفهوم پیوستار همجنسخواهی-دگرجنسخواهی 7 که به دنبال دوجنسخواهی«- منتشر شد و این یافتهها را بسط داد و فرض کرد که تمایل پژوهشهای آلفرد کینزی 8 تعریف شد برای سوگیری میل جنسی دوقطبیای را جنسی پدیداری پیچیده است که بر مبنای شاخصهایی مانند جذابیت رفتار در نظر گرفت که در یک سر آن تمایل به همجنس و در سوی دیگرش تمایل به خیالپردازی ترجیح عاطفی و ترجیح اجتماعی خودانگاره و سبک زندگی جنس مخالف قرار میگرفت و هرکس جایگاهی را بر این طیف اشغال میکرد. تعریف میشود. 10 در مقابل این دیدگاه که به پیوستاری بین این دو حالت قایل یافتههای کینزی در دههی 1940.م نشان میداد که سوگیری جنسی مردمان است دیدگاه دیگری داریم که همجنسخواهی یا دگرجنسخواهی را یک پیچیدهتر و متنوعتر از چیزی است که پیشتر فرض میشد. به این معنا که شمار زیادی از افراد هردو حالت میل به جنس مخالف و موافق را در مقاطعی از دوقطبی طبیعی میداند و به تمایز و تقابل این دو قایل است و نه قرار گرفتنشان 11 در دو سوی یک پیوستار همریخت. عمرشان نمایان میسازند. در م کتاب مشهور فریتس کالین -»گزینهی 10 Klein, McConaghy, 1987: heterosexual homosexual continuum 8 Alfred Kinsey 9 Fritz Klein

39 38 دیگر اگر چیدمان میل جنسی را به شکلی دیگر تغییر دهیم همجنسخواهی در ارتباط با دگرجنسخواهی موقعیتی دیگر پیدا میکند و بسته به پیوستار یا گسسته بودن طیفی که میانشان قرار میگیرد به تعبیرهایی متفاوت برایش میرسیم. سادهترین و سرراستترین راه برای پرداختن به مسئلهی یاد شده آن است که توزیع آماری میل بر دوقطبی یاد شده را ارزیابی کنیم. یعنی پیشداشت کینزی که امروز هواداران پرسر و صدایی دارد و بسیار دربارهاش تبلیغ میشود را درست نخستین گام برای ورود به بحث دربارهی رفتار همجنسخواهانه تشخیص ارتباط آن با رفتار دگرجنسخواهانه است. اگر این دو را به سبک کینزی همچون دو سر یک پیوستار در نظر بگیریم با امری یکپارچه و خطی روبرو هستیم که دو سر قطب آن به لحاظ مفهومی و عینیت خارجی وزن و اعتباری یکسان دارند و این کماکان همان چیزی بود که کینزی ادعا میکرد و بعدتر مورد استقبال شدید فمینیستها و مدافعان حقوق همجنسخواهان واقع شد. از سوی فرض کنیم و آن را با محک تجربی بسنجیم و ببینیم تا چه پایه از کورهی آزمون سالم بیرون میآید. این نکته بدیهی است که هر دوقطبیای در طبیعت حاالت حدی و بینابینی دارد و بر هر قاعدهای استثناهایی تجربی میتوان یافت. اما دو پدیدار که حاالت حدی از یک پیوستار یکپارچه باشند و دو پدیدار دیگر که دوقطبیای متضاد و ناهمساز باشند رفتارهای آماری متفاوتی را در جمعیتهای زیستی و جماعتهای انسانی تولید میکنند و به این ترتیب میتوان به سادگی از

40 39 هم تفکیکشان کرد. پس بر مبنای توزیع آماری رفتار بر جمعیت میتوان گسستگی یا پیوستگی رفتار همجنسخواه/ دگرجنسخواه را نشان داد. برای این احتمال وجود دارد که طیفی در کار نباشد و با یک حالت پایهی هنجارین و انحرافهای آماری از آن سر و کار داشته باشیم. تفکیک این دو از هم چهار شاخص پیشنهاد میکنم که میتواند بین دو حالت دوم: شکل تداخل میان دو گرایش و رفتار نشان میدهد که با طیفی طیفی و پیوستاری بودن یا دوقطبی و گسسته بودن این دو الگوی رفتاری تمایز ایجاد کند: نخست: تعادل و همسنگ بودن دو سر قطب نشان میدهد که با دو سر گسسته یا پیوسته سر و کار داریم. یعنی به لحاظ آماری کسی که همجنسگرا یا دگرجنسگراست باید بتواند تا درجهای میل مقابل را هم تجربه کند. یعنی نخستین پیشبینی برخاسته از این فرض آن است که دو میل به همجنس و یک دوقطبی و حاالت حدی یک طیف سر و کار داریم یا در مقابلش یک حالت ناهمجنس در سطح روانشناختی با هم رقابتی نکند و همدیگر را مهار نسازد و پایه را داریم و انحرافهای آماری از آن را. پدیداری که طیفی پیوسته داشته باشد و دو حالت حدی در قطبهایش قرار داشته باشند باید از توزیع آماری به نسبت بتواند همزمان و همراه با هم در یک تن حضور داشته باشد. اگر چنین نباشد و تناقض و مهار دوجانبهای در این بین مشاهده شود با امری گسسته و دوقطب متعادلی برخوردار باشد و فراوانی و بسامد رفتارها در دو سر این طیف تناسبی ناهمساز روبرو هستیم. وضعیتی که بهتر از همه همگرایی و تداخل میانهی طیف با هم داشته باشند. اگر یکی از دو قطب خیلی وزینتر و فربهتر از دیگری باشد را نشان میدهد همان دوجنسگرایی و دوجنسخواهی است. اگر این دو میل با هم تداخل و همراهی داشته باشند باید شمار چشمگیری از مردم )به خاطر

41 40 تداخل این دو سر پیوستار( دوجنسگرا باشند. اگر شمار دوجنسگرایان کمتر از هر دو قطب مورد نظر باشد با امری گسسته سر و کار داریم. یعنی اگر میل و میانهی طیف مورد نظرمان پایینتر از دو سر باشد یعنی ویژگیهای یاد شده در نقطهای که قرار است همگرا و همراه باشند نامحتمل و نایاب جلوه کنند. رفتار همجنسگرایی/ همجنسخواهی با دگرجنسگرایی/ دگرجنسخواهی رقابت چهارم: اگر به راستی طیفی و پیوستاری برای میل جنسی به همجنس و کند و حضور یکی احتمال حضور دیگری را کاهش دهد. سوم: اگر این دو انتهای یک پیوستار باشند انتظار داریم حالتهای بینابینی ناهمجنس داشته باشیم انتظار داریم جابجاییهایی بر این طیف ممکن شود. یعنی بخشی چشمگیر از جمعیت به خاطر شباهت و همریخت بودن میل جنسی در دو را هم فراوان ببینیم. یعنی نشانهی یک پیوستار طبیعی آن است که به ازای هر سر طیف گرایش و سوگیری خود را در گذر زمان تغییر دهند. به بیان دیگر اگر بخشی از آن نمودهایی بیرونی وجود داشته باشد. در مدل کینزی این توقع کمابیش همتاست با این که تمام پلههای سنجهی هفت درجهای کینزی نمایندگانی داشته باشند. از سوی دیگر اگر همجنسخواهی و دگرجنسخواهی دو سر یک پیوستار درهم تنیده نباشند و یک دوقطبی ناهمساز باشند حاالت بینابینی باید کمیاب و نادر باشند. مهمترین نشانهی گسست آن است که توزیع آماری در میل به جنس موافق و مخالف دو شکل حدی از میلی یگانه و همسرشت باشد پیوستاری که این دو را به هم وصل میکند باید عبور پذیر و هموار باشد و میل یک فرد بتواند از نقطهای به نقطهی دیگرش گذر کند. یعنی قاعدتا باید شمار زیادی از افراد را ببینیم که در دورانی از عمر خویش همجنسخواه و در دورانی دیگر دگرجنسخواه هستند. اگر سوگیری جنسی در گذر زمان تغییر نکند و ثابت باشد میتوان حدس زد که سرشت همجنسخواهی و دگرجنسخواهی با هم

42 41 فرق میکند و این دو حاالتی حدی از یک پدیده نیستند و دوقطبیای ناهمساز را پدید میآورند. دادههای موجود دربارهی همجنسگرایی و همجنسخواهی به روشنی نشان میدهند که برداشت کینزی نادرست بوده و پیشبینیهای برخاسته از طیف و پیوستار شمردن این دو رفتار اشتباه از آب در میآیند. در مقابل پیشبینیهایی عینی و رسیدگیپذیر مراجعه کرد و به کمکشان ماهیت این دو شکل از سازماندهی میل و کردار را دریافت. آمارسنجی دربارهی شمار همجنسگرایان معموال عددی کمتر از واقع را نشان میدهد. به خاطر آن که بسیاری از افراد از بیان این نکته دربارهی خود شرم دارند. با این همه راههایی برای تصحیح این عدد و تخمین بسامد این رفتار در دست است. 12 که این دو رفتار را ناهمساز و رقیب میدانند درست مینمایند. بحث دربارهی نخست: شاخص همسنگی و تعادل نخستین آماری که دربارهی بسامد این دو شکل از گرایش جنسی و ارتباطشان با هم و پیوسته یا گسسته بودن طیف همجنسخواهی/ دگرجنسخواهی در دست داریم همان است که کینزی در میانشان امری بالغی و فلسفی نیست که بخواهد در سطحی گفتمانی و با استدالل میانهی قرن بیستم )1948 و 1953.م( به دست داد. یافتههای او نشان میداد که حل شود. این موضوعی است که برای داوری دربارهاش باید به آمار و دادههای 46 مردان دست کم یک بار نسبت به مردی دیگر»واکنش نشان دادهاند«و 12 LeVay, 1996.

43 42 از مردان دست کم یک بار تجربهی جنسی با مردی دیگر را داشتهاند. اگر شاخصها با دقت و عینیت انتخاب شوند»تجربهی جنسی«به کار میگیرند دادههای آماری کینزی بعدتر از سوی متخصصان آمار مورد نقد و ایراد واقع شد آمار بسیار بسیار کمتر از آنچه که کینزی ثبت کرده بود از آب در میآید. چرا که او آمار خود را از میان نمونههایی تصادفی از اعضای جامعه انتخاب در مقام جمعبندی پژوهشها نشان میدهد که بین 11 جمعیت تا 2 در سراسر عمرشان با شخصی از جنس موافق دست کم یک تماس جنسی برقرار اگر آمار جذابیت جنسی را هم در بر بگیرد از مردم گزارش میکنند. 14 میدهند که دست کم یک بار در عمرشان فردی از جنس موافق برایشان جذابیت نکرده بود و فضای نمونهگیریاش از ابتدای کار جمعیتی را هدف گرفته بود که به خاطر ناهنجاریهای جنسی برگزیده شده بودند. آمارههایی که بعدتر استخراج شد گاه نتیجهی اولیهی کینزی را تایید میکنند و گاه آن را مردود میسازند و این بستگی دارد به شاخصها و متغیرهایی که برای تعریف»واکنش جنسی«و 15 جنسی داشته است. با این وجود این اعداد نشانگر شمار همجنسخواهان در جامعه نیستند و کمینهای از سوگیری به آن جهت را نشان میدهند. به بیان دیگر 15 Hope, LeVay, Billy et al., 1993: 52-60; Binson et al., 1995: ; Johnson at al., 1992: ; Laumann at al., 1994; Wellings at al., 1994.

44 43 این بسامد بیشینهی همجنسگرایی در مقام میلی روانشناختی را نشان میدهد و آمارهایی که توسط سازمانهای معتبر استخراج شدهاند هم به همین ترتیب نه همجنسخواهی در مقام رفتار را. در پژوهشی که به تازگی انجام شده 20 کم بودن چشمگیر بسامد همجنسخواهی را نشان میدهند. دفتر آمار ملی بریتانیا از مردم گزارش کردهاند که حسی از میل جنسی به همجنس را تجربه کردهاند در 2010.م نتیجهی آمارگیریای را منتشر کرد که نشان میداد 95 مردم انگلستان در پژوهشی دیگر اما تنها 3-2 از همان گروه خود را همجنسخواه دانستهاند. 16 خود را دگرجنسخواه میدانند و تنها 1/5 خود را همجنسخواه قلمداد 4/1 میخوانیم که 6/1 مردان انگلیسی و مردان فرانسوی دست کم یک میکنند. 3/5 هم با تعبیرهایی مبهم پاسخ داده و یا در این مورد پاسخی ابراز تجربهی همجنسگرایانه داشتهاند. در آمریکا این عدد به 3/5 میرسد و کل 18 نکرده بودند. آمارهای دقیقی که دامنهی نمونهگیری بیشتری دارند هم اعدادی 17 کسانی را در بر میگیرد که همجنسخواه یا دوجنسخواه هستند. در همین دامنه را نشان میدهد. به همین ترتیب آماری که موسسهی گالوپ در اکتبر 2012 منتشر کرد نشان می داد زنان و مردان همجنسگرا و دوجنسگرا و 18 "Measuring Sexual Identity : Evaluation Report, 2010" 16 McConaghy et al., 2006: Gates, 2011: 1.

45 44 آنهایی که تغییر جنسیت دادهاند )LGBT( روی هم رفته 3/4 جمعیت آمریکا است. در اینجا ما با یک حالت پایه و یک حالت ناهنجار روبرو هستیم. با وجود را تشکیل میدهند و این بسامد در میان زنان و مردان تفاوت چندانی ندارد. آن که کلیدواژههایی مانند»انحرافغیرطبیعی«و»ناهنجار«برای هواداران هرچند وابستگی آن به سن چشمگیر است و هرچه سن افزایش مییابد احتمال پذیرش هویت همجنسخواه کاهش مییابد. 19 به این ترتیب تا اینجای کار روشن است که دو الگوی میل-رفتار جنسی متمرکز بر همجنس و ناهمجنس وزن و ریخت آماری مشابهی ندارند و فرض حقوق همجنسخواهان به تابوهایی بیانناپذیر تبدیل شدهاند اما باالخره باید پذیرفت که اینها کلیدواژههایی آماری و دقیق و روشن هستند و دربارهی توزیع آماری رفتار همجنسخواهانه هم کامال مصداق دارند. رفتار جنسی در آدمیان یک حالت پایهی طبیعی هنجارین و پایه دارد که در بیش از 95 موارد دیده میشود کردنشان به مثابه دو سر یک طیف دلبخواه و نامستند مینماید. یعنی وقتی دو و مبانی تکاملی و زیربنای فیزیولوژیکاش هم روشن و نمایان است و کارکردهای 5 صفت مقابل هم در جمعیت توزیعی برابر با 95 در برابر کمتر از داشته زیستی )در بقای گونه( و اجتماعیایاش )در تولید نسل بعدی جامعه( هم آشکار باشند فرض این که دو حالت یا دو حد از یک طیف رفتاری هستند نادرست مینماید. بدیهی است که وقتی رفتاری با این بسامد را داریم و رفتار دیگری در 19 Gates and Newport, 2012.

46 45 مقابلش هست که کمتر از 5 اعضای جمعیت آن را بروز میدهند این حالت این نکته روبرو هستیم که میانهی طیف فرضیمان هم نشانههای پیوستاری آماری دوم انحرافی آماری از حالت اول محسوب میشود و در قیاس با فراوانی هنجارین را از خود نشان نمیدهد. در انسان رفتار دوجنسخواهانه هم بسامد کمتری از اولی وضعیتی ناهنجار و حاشیهای را نشان میدهد. اگر اولی را طبیعی )به معنای مشاهدهپذیر عینی و معمول( بدانیم دومی غیرطبیعی جلوه خواهد کرد. خواه همجنسخواهی دارد و هم از آن ناپایدارتر است. در پژوهشی ملی که در سال 2013.م انجام شد و طی آن با بیش از سی و چهار هزار آمریکایی مصاحبه انجام این کلیدواژههای آماری برای کسانی تابو باشند یا نباشند یا توسط نهادهای گرفت تنها از ایشان همجنسخواه و 0/7 دوجنسخواه بودند. 20 1/6 سرکوبگر اجتماعی به کار گرفته بشوند یا نشوند داللت آماری و معنای عینی و پژوهشهای پیاپی نشان داده است که به ویژه در مردان در کل بسامد علمیشان تفاوتی نمیکند. 21 دوجنسخواهی کمتر از همجنسخواهی است. یعنی هرچه از دو سر دوقطبی دوم و سوم: بسامد حاالت بینابینی گذشته از این نقد که طیف فرض همجنسخواه/ دگرجنسخواه بیشتر به میانهی طیف میآییم شمار کمتری از 5 کردن دو صفت با فراوانی 95 در برابر را سوگیرانه و نادرست میداند با نمایندگان را میبینیم. این بدان معناست که دو میل یاد شده با هم رقابت دارند 21 Diamond, Sexual Orientation and Health Among U.S. Adults, 2013.

47 46 و یکدیگر را مهار میکنند و جمعپذیر نیستند. این را بهتر از هرجا در بررسی پژوهش مشهوری که در سال 2005 م توسط ب یلی و همکارانش انجام آمار دوجنسخواهان میتوان بازجست. گرفت نشان داد که حتا در میان آنان که خود را دوجنسخواه میدانند هم شاخصهای فیزیولوژیک برانگیختگی جنسی ادعایشان را تایید نمیکند. در این پژوهش به مردانی که خود را دوجنسخواه میدانستند فیلمهای هرزهنگارانه نشان داده شد که بازیگرانش تنها زن یا تنها مرد بودند. برانگیختگی ایشان بر اساس 22 تکنیک ابعادسنجی آلت ارزیابی شد. طبیعی بود که مردان دگرجنسخواه با دیدن فیلم زنان و مردان همجنسخواه با دیدن فیلم مردان تحریک شوند و فرض بر این بود که دوجنسخواهان با هردو برانگیخته خواهند شد. نتیجه نشان داد که برانگیختگی این افراد مانند همجنسخواهان یا دگرجنسخواهان است اما حالت 22 penile plethysmography

48 47 ترکیبی را نشان نمیدهد. 23 پژوهشهای بعدی که روش مشابهی هم داشتند فقط حدود دو برابر جنس دیگر بود. 25 یعنی میل جنسی به هر دو جنس حتا در بر مردانی تمرکز کردند که خود را دوجنسخواه میدانند و در ضمن تجربهی جنسی عملی با هردو جنس را هم داشتهاند. نتیجهی پژوهش بر این گروه نشان اما این داد این افراد در اثر تماس با هردو گروه از زنان و مردان تحریک شوند 24 نکته جای بحث دارد که نتیجهی یاد شده را تا چه حدودی میتوان به کل ردهی کسانی تعمیم داد که خود را دوجنسخواه میدانند اما لزوما تجربهی جنسیای با هردو جنس نداشتهاند. ناگفته نماند که حتا در همین مردان دوجنسخواهی که نسبت به هردو جنس برانگیختگی نشان میدادند هم تحریک نسبت به یک جنس دوجنسخواهانی که تجربهای در این زمینه داشتند هم نسبت به دو جنس متقارن نبود. در واقع چنین مینماید که با وجود کم بودن بسامد کسانی که خود را دوجنسخواه میشمارند همچنان بخشی از این افراد همجنسخواهانی هستند که برای پذیرش اجتماعی بیشتر خویشتن را دوجنسخواه قلمداد میکنند. در واقع طی سالهای گذشته با آزادتر شدن فضای بحث دربارهی همجنسخواهی شمار کسانی که خود را دوجنسخواه قلمداد میکردند کاسته شده و بر شمار 26 همجنسخواهان افزوده شده است. در گزارش یانوس که در 1993.م منتشر شد 25 Rosenthal et al., 2011: The Janus Report on Sexual Behavior 23 Rieger, Chivers and Bailey, 2005: Rosenthal et al., 2011:

49 48 4 مردان و 3 زنان خود را دوجنسخواه وصف کرده بودند و تنها مردان چهارم: تغییرپذیری سوگیری جنسی در دورههای متفاوت زندگی 5 و 2 زنان خود را همجنسخواه دانسته بودند. در 2002.م مرکز ملی آمار سالمت ایاالت متحده اعالم کرد که 1/8 مردان در فاصلهی سنی 18 تا 44 سال خود را دوجنسخواه میدانند و 2/3 خود را همجنسخواه توصیف میکنند. اما در میان زنان همچنان شمار دوجنسخواهان ) 2/8( از همجنسخواهان ) 1/3( بیشتر بود و البته باید این را هم در نظر داشت که 3/8-3/9 از پاسخگویان در پاسخ میتواند تغییر کند. اما چنین مینماید که سوگیری عمومی مردم کمابیش یکسان باشد و بیشترین سیالیت و تغییر در این زمینه به کسانی که همجنسخواه یا یعنی چنین مینماید که به راستی یک هستهی دوجنسخواه هستند مربوط باشد. 28 مرکزی میل جنسی داشته باشیم که بر همآغوشی با جنس مخالف تمرکز یافته و در 95 جمعیت هم دیده میشود. این هستهی مرکزی به ظاهر ثابت است و در به این پرسشها گزینهی»چیزی دیگر«را قید کرده بودند که معموال شکلی گذر زمان تغییر نمیکند. در مقابل تنها بخش کوچکی از جمعیت که همجنسخواه 27 غیرمستقیم از اعتراف به همجنسخواهی قلمداد میشود. یا دوجنسخواه هستند سوگیری جنسی خود را تغییر میدهند و اغلب هم به سوی دگرجنسخواهی حرکت میکنند. این الگو باز این برداشت را تایید میکند که 28 Diamond, 2008: In:

50 49 ما در اینجا با یک وضعیت پایه و طبیعی و انحراف و ناهنجاریای در آن سر و چون در میان مردان دوجنسخواهان و 9/52 همجنسخواهان چنین 47 کار داریم و نه طیفی پیوسته با دوقطبیای همسرشت. دگرگونیای را گزارش میکردند. در حالی که تنها در 0/78 از یافتههای کینزی نشان میداد که رفتار دگرجنسخواهانه در حدود ده دگرجنسخواهان چنین تغییری مشاهده میشد. در میان زنان این آمار معنادارتر 1/36 سالگی و همزمان با آغاز به کار غدد درونریز جنسی آغاز میشود و بسامدش بود و همجنسخواهان و 64/7 دوجنسخواهان و تنها 63/6 در میان جمعیت به شکلی نمایی تا سن بلوغ افزایش مییابد تا حدود سی سالگی که بیش از 90 اعضای جمعیت را در بر میگیرد. در مقابل رفتار همجنسخواهانه دگرجنسخواهان چنین تغییری را تجربه کرده بودند. یعنی سوگیری جنسی دگرجنسخواه وضعیتی هنجارین و پایدار دارد در حالی که سوگیریهای دیگر با بسامدی بیشتر در حدود ده سالگی دیده میشود و بعد از سن بلوغ به تدریج کاهش مییابد تا در فاصلهی سالگی به کمینهای در جمعیت دست پیدا میکند. در یک پژوهش که طی ده سال انجام پذیرفت در یک نمونهی آماری تنها نفره طی ده سال تغییری را در سوگیری جنسیشان تجربه کرده بودند. این نسبت آشکارا به همجنسخواهان و دو جنسخواهان مربوط میشد

51 50 این نوسان دربارهی در دامنهای در اطراف خود دگرجنسخواهی نوسان میکند. 29 هویت جنسی هم دیده میشود. در پژوهشی نشان داده شد که در میان هشتاد زن همجنسگرا نیمی از آنها خودانگاره جنسیشان را طی دو سال تغییر داده بودند. 30 از تمام آنچه که گذشت چنین بر میآید که رفتار همجنسخواهانه بر خالف آنچه وانمود میشود امری همتراز و همسان با دگرجنسخواهی نیست. در تار و پود نظامهای زیستشناختی با یک حالت پایه و طبیعی و هنجارین سر و کار داریم که همانا دگرجنسخواهی است و همجنسخواهی حاشیهای و انحرافی و ناهنجاریای در کنارهی آن محسوب میشود. تمایز کارکردهای تولید مثلی و شکست تقارن میان دو جنس و زایش نر و ماده پدیداری بسیار کهنسال در تاریخ حیات زمینی است که به خاطر افزون کردن شتابزده بر تنوع ژنتیکی با کامیابی فراوانی همراه بوده و به همین خاطر بیش از 80 گونههای جانوری را پوشش داده است و در گیاهان هم به فراوانی یافت میشود. تمایز جنس نر و ماده پیش و بیش از هرچیز در اندوختهی غذایی سلولهای کمشمار تخم و تحرک و شمار زیاد سلولهای اسپرماتوزوئید نمود مییابد و سراسر تمایزهای جنسی بعدی میان نر و ماده را میتوان مشتقی از همین بذر آغازین دانست. جنس نر و ماده ساز و کارهای متفاوتی برای تولید سلول جنسی دارند به خاطر تفاوت در سرمایهگذاریشان بر فرزندان از قواعد رفتارهای 30 Diamond, 2000: Mock and Eibach, 2012:

52 51 متفاوتی پیروی میکنند و ریختشناسی و کالبدشناسی ویژه و واگرای خاص بروز رفتارهای دیگری هم وجود دارد که ممکن است از دایرهی یاد شده خروج خود را به دست میآورند. رفتار جنسی از بن و اساس در پیوند میان نر و ماده کند. همجنسخواهی یکی از این رفتارهاست. این برداشت که همجنسخواهی با ریشه دارد و هدف تکاملیاش پیدایش سلول تخمی است که بتواند جانداری تازه را پدید آورد. در جاندارانی پیچیده مانند پستانداران عالی به خاطر پیچیدگی چشمگیر دستگاه عصبی سیستم تولید لذت که در ابتدای کار برای رمزگذاری و تنظیم رفتارهای متمرکز بر بقا تکامل یافته بود استقاللی کارکردی پیدا میکند و به این ترتیب الیهی زیستی با متغیر بقا از الیهی روانی با متغیر لذت تفکیک میشود. در موجوداتی که چنین تفکیکی را تجربه کردهاند رفتار جنسی میتواند از هدف تکاملیاش که تولید مثل باشد استقالل پیدا کند و بر تولید بیشینهی لذت تمرکز یابد. در این میان پیکرهی اصلی و بدنهی هنجارین رفتارهایی که لذت جنسی تولید میکنند در همان حریم آمیزش نر و ماده تعریف میشوند هرچند امکان فراوانی اندک و تمایز و تقابل جریانهای میل و کردار ویژهاش همتا و همارز همآغوشی دگرجنسخواهانهی معمول است در بهترین حالت از سوگیریای ایدئولوژیک و پیشداوریای سیاسی حکایت میکند اگر که اشتباه آشکار و خطای عریان مشاهداتی نباشد. باید توجه داشت که وقتی دربارهی طبیعی هنجارین و معمول بودن دگرجنسگرایی یا غیرطبیعی ناهنجار و نامعمول بودن همجنسخواهی سخن میگوییم نه برچسبی سیاسی و اخالقی را در نظر داریم و نه به امری اجتماعی اشاره میکنیم. مقصود به سادگی فهم الگوی رفتار جنسیایست که در جانوری به نام انسان بروز میکند. در این معنی یکی از طبیعیترین چیزهایی که میتوان در جهان جانداران سراغ کرد تمایز میان جنس نر و ماده و گرایش این دو برای

53 52 جفتگیری با هم است. این طبیعی بودن در ضمن با کارکردی نمایان و آشکار فراوانی و بسامدی اندک دارد و اختاللی در جفتگزینی عادی انسان محسوب برای تولید مثل و در ضمن انباشت لذت همراه بوده و از این رو بیشترین بسامد و فراوانی را هم دارد. در این معنا به سادگی با یک رفتار جنسی عادی و طبیعی آماری روبرو هستیم که تبار تکاملی ساز و کارهای فیزیولوژیک و کارآمدیاش میشود. بدیهی است که بیمارگونه بودن این رفتار دلیلی کافی برای سرزنش و نکوهش و سرکوب اجتماعی آن نیست. درست به همان ترتیبی که تالش برای رفع ستم از اقلیتهای جنسی با هیچ منطقی نمیتواند ماهیت بیمارگونه حاشیهای برای تولید بقا یا لذت هم روشن و شفاف است. در کنار این رفتار الگوی و اختاللگونهی این نوع رفتار را پنهان سازد. همجنسخواهانه را داریم که در حالت خالص و کاملاش به خاطر مهار آمیزش جنسی طبیعی بقای ژنوم را به خطر میاندازد و از این رو به اختاللی در سیستم چنین بیان کرد: بنابراین در مقام جمعبندی میتوان چکیدهی بحثی که تا اینجا داشتیم را تناسلی میماند. باز باید به این نکته توجه کرد که اختالل یا بیماری بودن یک 1( الگوی رفتاری به معنای گناه جرم یا پلید بودن آن نیست. به همان ترتیبی که مرض قند یا نابینایی اختاللی در کارکردهای عادی بدن محسوب میشوند و به خودی خود ارزش اخالقی یا معنوی خاصی ندارند همجنسخواهی هم در سطحی که تا اینجای کار بررسیاش کردیم به سادگی الگویی رفتاری است که میل جنسی از تمایز زیستشناختی و فیزیولوژیک میان جنس نر و ماده بر میخیزد و در چهار سطح فراز نمود مییابد و دو الگوی متفاوت از میل )همجنسگرا/ دگرجنسگرا( را در سطح روانی و دو الگوی رفتاری واگرا )همجنسخواه/ دگرجنسخواه( را در سطح اجتماعی پدید میآورد و گفتمانهای جنسی وابسته به هریک را در سطح فرهنگی رقم میزند.

54 53 همجنسخواهی و دگرجنسخواهی دو پدیدار هموزن و همسنگ و همسان نیستند. یعنی چنین نیست که طیفی و پیوستاری از میل جنسی میدهند. یعنی در اینجا با یک دوقطبی ناهمساز و گرایش دوگانهی متضاد روبرو هستیم و نه نقاطی حدی بر یک طیف. )2 داشته باشیم که این دو در دو قطب آن قرار گرفته باشند. ساخت فیزیولوژیک و میل و گرایش و کردار و گفتمانهای مربوط به لذت جنسی در آدمیان یک شکل هنجارین فراوان از نظر آماری و برخاسته از کارکردهای طبیعی سیستم تناسلی دارد که 95 عینیت امر جنسی در جمعیت را تشکیل میدهد. میل و رفتار همجنسخواهانه در برابر این مرکز سازماندهندهی رفتاری همچون حاشیهای و انحرافی و امری ناهنجار عمل میکند. 3( همجنسخواهی و دگرجنسخواهی پیوستاری و طیفی یکپارچه را بر نمیسازند. رفتارهای قرار گرفته بر این دو قطب همدیگر را مهار میکنند حالتهای بینابینیشان به ندرت دیده میشود و در کل گسستی را نمایش

55 54 رفتارشناسی همجنسخواهی در جانوران احتماال این رفتارشناس فضایی به کشفی بزرگ و شگفت نایل میشود و آن هم این که آدمیان بخش بزرگی از ارتباطهای کالمیشان را به بیان میلها و نیازهای )نقاشیها از الکساندر لیامکین- )AlexanderLyamkin جنسیشان اختصاص میدهند. این پژوهشگر بیطرف با پرسه زدن در تهران متوجه میشود مردانی که خودروهایشان در خیابان با هم تصادف کرده با صدای فرض کنید یک جانورشناس ابرهوشمند فضایی که هیچ آشناییای با بلند میل خود برای آمیزش جنسی با خویشاوندان مادینهی طرف مقابل ابراز حیات زمینی ندارد برای بررسی رفتار جنسی جانداران به سیارهمان بیاید و رفتار آدمیان را وارسی کند. این جانورشناس بیگانه در نخست تماس با جوامع انسانی در مییابد که آدمیان از یک ابزار ارتباطی پیچیده و عام برای تبادل پیام و معنا میکنند. او همچنین متوجه میشود بخش بزرگی از گفتارهای میان جوانان همجنس به بازگو کردن داستانهایی شگفتانگیز دربارهی تماس جنسی مربوط میشود و زبانزدها و تکیه کالمهایی فراوان را خواهد شنید که محتوای همهشان میان خود نظام زبانی که میکنند استفاده نام دارد. فرض کنیم این جانورشناس یا جفتگیری با طرف مقابل است یا با خویشاوندانش. او با این نتیجهگیری فضایی چندان هوشمند باشد که بتواند زبان انسانی را بفهمد اما در ضمن این شگفتانگیز به سیارهی خود باز خواهد گشت که آدمیان گونهای سخت هم داشته باشد را نقص بزرگ که تفاوت میان گفتار و کردار را در نیابد و تنها شهوتزده هستند که در تمام فعالیتهای اجتماعیشان در حال جفتگیری با هم بر اساس رمزگذاریهای عینی و نمودهای زبانی دربارهی رفتارها داوری کند. هستند و البته الگوهایی هم در این میان وجود دارد مثال در حالت خشم با

56 55 خویشاوندان مادینهی همدیگر جفتگیری میکنند در حالت شادی و خوشحالی با خود مخاطب همبستر میشوند و در سایر مواقع در گفتگو با همدیگر با آشنایان همکاران یا به سادگی رهگذران جفتگیری میکنند. آنچه که در نهایت گزارش علمی این جانورشناس فضایی را نادرست جلوه میدهد آن است که به ارزش نمادین مفاهیم جنسی در جامعهی انسانی توجه نکرده است. تردیدی نیست که آدمیان در جوامع گوناگونشان مدام دربارهی جفتگیری با هم حرف میزنند. اما این حرفها بیشتر ماهیت استعاری دارد و ابزاری نمادین را بر میسازد که برای ابراز خشم و شادمانی و سایر حاالت عاطفی اختصاص یافته است و در باقی موارد هم به سادگی سبکی زبانی و رفتارهای جانوران را در نظر میگیرند و آن را در چارچوبی انسانی تفسیر میکنند و بیتوجه به کارکرد و ساز و کارهای نمادیناش در بستر طبیعت برداشتهایی خودساخته را بدان منسوب میسازند. کانون داغ بحثهایی که مورد نظرم هستند به رفتار همجنسگرایانهی جانوران مربوط میشود. رفتارهایی پیچیده بحثبرانگیز و نمادین که باید در چارچوبی تکاملی و با شناسایی دقیق و درست از شیوهی زندگی اجتماعی جانوران فهم و تفسیر شود. در واقع خود جانورشناسان و رفتارشناسانی که دادههای مربوط به این رفتار را تولید میکنند با دقت نظر علمی کافی دیدهها و دادههای خود را ثبت و گزارش میکنند و اختالل و بدفهمی در مرحلهی ورود به متون سیاسی- آرایهای کالمی محسوب میشود. موقعیت بسیاری از فمینیستها و تفسیرگران غیرمتخصص رفتار جانوران تا حدودی به همین جانورشناس فضایی شباهت دارد. چرا که تنها سطحی از

57 56 ایدئولوژیک است که بروز میکند. آنچه که در این متنها نادیده انگاشته میشود حدود بیست سال بعد زوکرمان پژوهشی مشابه را منتشر کرد و نشان داد مفهومی است که در جانورشناسی»رفتار مناسکآمیز«31 خوانده میشود. قبیلهای از که در بابونهای هامادریاس hamadryas( )Papio در باغ که نخستین مقالهای که این نمادین شدن رفتارهای مناسکآمیز را نشان وحش لندن زندگی میکردند رفتاری به ظاهر همجنسخواهانه هست )سوار میداد نتیجهی پژوهشی بود که جولین هاکسلی در سال 1914.م منتشرش کرد. او در این مقاله نشان داده بود که رفتار جفتگیری و به ویژه نمایشهای جلب شدن نری بر پشت نری دیگر و اجرای رفتاری شبیه به جفتگیری( که کارکرد اصلیاش تعیین سلسله مراتب اجتماعی است و ارتباطی به جفتگیری و آمیزش جفت در پرندهی Podiceps cristatus از بخشهایی مناسکآمیز و نمادین جنسی ندارد. آنگاه در 1967.م ولفگانگ ویکلر نوشتار نوآورانهی خود را منتشر تشکیل یافته که ارتباطی به جفتگیری ندارند و در اصل بخشی از رفتارهای 33 کرد و در آن مفهوم رفتارهای اجتماعی-جنسی را معرفی کرد. بر اساس 32 تغذیهای هستند که با جفتگیری پیوند خورده و کارکردی نو یافتهاند. جمعبندی ویکلر برخی از رفتارهای جنسی در میمونهای عالی کارکردی ارتباطی 33 Socio-sexual behavior 31 Ritual behavior 32 Huxley, 1914:

58 57 یافته بود و برای انتقال پیام در میان اعضای جامعه مورد استفاده قرار میگرفت. این رفتارها با وجود آن که از نظر ریختی به جفتگیری شباهت داشتند و مانند درست مانند این همگرایی ریخت شناختی تدبیری تکاملی برای کاستن از تنش بین نرها در جامعهی نخستیها بود و همچون رفتاری مناسکآمیز برای ارسال جفتگیری تبادل لذت را رقم میزدند به کلی خارج از بافت جنسیشان اجرا پیامی غیرجنسی از جنس دوستی و اشتراک منافع به کار میرفت. میشدند و برای کاستن از تنش بینافردی در درون جامعه سازگار شده بودند. او همچنین حدس زد که وجود رفتارهای اجتماعی-جنسی به تدریج به کاهش یافتن آرای ویکلر در ابتدای کار مورد توجه چندانی قرار نگرفت و بعدتر معلوم شد که حدس نهایی او نادرست بوده است. بدان معنا که در بیشتر میمونها نرها دوشکلی جنسی و شباهت یافتن نرها به مادهها منتهی میشود. چنان که باسن همزمان با پیچیدهتر شدن جامعهشان دوشکلی جنسی بیشتری را نمایش میدهند سرخ بابونهای هامادریاس به تهیگاه سرخ مادهها در زمان پذیرش جنسی شباهتی و نرها از نظر ریختی به سوی مادهها همگرایی نیافتهاند. با این همه هستهی مرکزی 34 پیدا کرده و به همین خاطر خشونت نرها نسبت به نرها را کاهش میدهد. به بحث او که رفتار همجنسخواهانهی میمونها را رمزگذاریای مناسکآمیز برای بیان دیگر از دید ویکلر رفتار همجنسخواهانهای که در میمونها دیده میشد کاستن از تنش بین نرها )یا دربارهی بونوبوها بین مادهها( قلمداد میکرد با 34 Wickler, 1967:

59 58 یافتههای جدید تایید شده است. یعنی نشان داده شده که در قبیلهی بابونها و شامپانزهها سلسله مراتبی در میان نرها وجود دارد که بر اساس سواری گرفتن نمادین نرها از هم نمایش داده شده و تثبیت میشود. به همان ترتیبی که نر فرادست از نر فرودست سواری میگیرد نر فرودست با نمایش اندامهای جنسی میدهد انطباق کامل ندارد. با این همه رمزگذاری برتری با سواری گرفتن و فرودستی با نمایش منفعالنهی آلت شاخص مناسبی برای پیشگویی جایگاه اجتماعی میمونهای نر است و به ویژه در شرایطی که خشونتی و درگیری ای در گروه بروز کرده باشد این رفتارها آشکارا برای تفکیک فرادست از فرودست خود به نر فرادست او را به انجام این کار فرا میخواند. این را البته نباید کاربرد دارند. بعد از کشمکش خشونتآمیز دو میمون نر آشتی کردن به این سادهانگارانه همچون دوقطبیای قاطع و تغییرناپذیر در نظر گرفت. به همین ترتیب شکل بازنموده میشود که نر فرادست در 87 موارد رفتار سواری گرفتن را اجرا سلسله مراتب قدرت شکل گرفته بر این مبنا را نباید بیش از اندازه خشک و ثابت میکند و 35 موارد نمایش آلت به نر فرودست مربوط میشود. به تدریج 80 یا فراگیر پنداشت. چنان که نشان داده شده هرم سلسله مراتبی مربوط به سواری شواهدی بیشتر گردآوری شد که نشان میداد الگویی از رفتار همجنسگرایانه در گرفتن با سلسله مراتب دیگری که همکاریهای حمایتگرانهی نرها را نشان 35 Dixon, 2010:

60 59 بسیاری از جانوران دیده میشود هرچند ارتباط آن با همآغوشی جنسی مسئلهایست که باید بیشتر دربارهاش بحث کنیم. در کل دربارهی توزیع رفتار همجنسخواهانه در جانوران اغراقی در همجنسخواهانهی کامل از نوع سواری گرفتن دیده شده است. این گونهها عبارتند از تامارین )Saguinus( کاپوچین )Cebus( و میمون سنجابی.)Saimiri( در واقع رفتار همجنسخواهانه در نخستیها به طور مشخص در منابع دیده میشود. فراوانترین نمونههای این رفتار در راستهی نخستیها یافت میمونهای دنیای قدیم )Cercopithecoidae( و میمونهای بزرگ انسان میشود و در این موجودات هم تنها در برخی از شاخههای خویشاوند رواج ریخت )Hominidae( دیده میشود. این رفتار در جنس از کل 24 جنس 17 دارد. این رفتار در نخستیهای موسوم به پیشمیمونها )Prosimian( نایاب 36 این میمونها مشاهده شده است. است. تنها گزارشی که از رفتار همجنسخواهانه در این زیرراسته از میمونها داریم به میمون سیفاکا verreausxi( )Propithecus مربوط میشود. در 19 میمونهای دنیای نو تنها در میان سه جنس )از کل جنس( رفتار 36 Dixon, 2010: 385.

61 60 از این رو چنین مینماید که این رفتار خاستگاهی تکاملی داشته باشد و این بازی و تمرین از نظر شکل )سواری گرفتن یا همآغوشی( و درجهی خشونت در نیای مشترک میمونهای دنیای قدیم و انسانریختها - عب د از جدایی این بین نر و ماده تفاوت میکند و زیربنایی هورمونی هم دارد. یعنی اگر هورمونهای شاخهی تکاملی از میمونهای دنیای قدیم و پیشمیمونها- پدید آمده باشد. هردو شکل پایه از رفتار همجنسگرایانه که عبارتند از سواری گرفتن و نمایش اندامهای جنسی با همین الگو در میان میمونها توزیع شدهاند و معموال همراه با هم دیده میشوند. رفتار همجنسخواهانهی میمونها به نسبت پیچیده است و از سنین پایین آندروژنی مثل تستوسترون پروپونات به مادههای باردار داده شود جنینهای مادهشان زیر تاثیر این هورمون برخی از صفات نرینه را از خود نشان میدهند و کمابیش هرمافرودیت از آب در میآیند. بازیهای این نمونههای چیزی بین میمونهای نر و ماده است و بنابراین الگوی یاد شده بر اساس ساخت هورمونهای 37 جنسی موجود و زیربنای جنینی آن تعیین میشود. شروع میشود. در ماکاکها سواری گرفتن نرها از نرها در بچههای نابالغ هم رفتار همجنسخواهانهی میمونها حالت بدنی چند مشخص را در بر دیده میشود و انگار نوعی بازی برای تمرین جفتگیری در دورانهای بعدی باشد. میگیرد. معموال رفتار با نمایش آلت جنسی از سوی میمون فرودستی آغاز 37 Dixon, 2010: 389.

62 61 میشود که به میمون همجنس خود عالمت میدهد. بعد در بیشتر مادهها و نرها یکی از دو الگوی سواری گرفتن )بیشتر در نرها( یا همآغوش شدن شکم به شکم )بیشتر در مادهها( را میبینیم که طی آن میمون فرادست آلت خود را از پشت یا شکم به بدن یا آلت میمون فرودست میمالد. الگوهای دیگری از این رفتار که با دست زدن یا دهان زدن به آلت دیگری همراه است نیز گهگاه دیده میشود. تردیدی نیست که تماس اندامهای جنسی در رفتار همجنسخواهانه برای افراد درگیر در آن لذت تولید میکند. با این همه باید توجه داشت که لذتبخش همجنسخواهانهی میمونها برانگیختگی جنسی از جنس ورم کردن آلت مادینه و برافراشته شدن آلت در نرها دیده میشود اما این برانگیختگی به ارضای جنسی منتهی نمیشود. یعنی میمونهای نری که درگیر این رفتار میشوند بسیار به ندرت رفتار یاد شده را تا انزال ادامه میدهند و این نشان میدهد که سویهی لذتجویانه و جنسی رفتار در حاشیه قرار دارد و جنبهی نمادیناش برتری یافته است. این نکته هم اهمیت دارد که رفتار یاد شده با جفتگیری عادی نر و ماده تداخلی ندارد و با آن رقابت نمیکند. یعنی بر خالف انسان همجنسخواه که در بودن میتواند چرخهای بازخوردی برای تولید و تثبیت یک رفتار نشانهای حضور افرادی از جنس مخالف همچنان همجنس خود را ترجیح میدهد در محسوب شود. یعنی ممکن است رفتاری با ساختار جنسی که خارج از چارچوب میمونها معموال رفتار همجنسخواهانه مستقل و موازی با جفتگیری جنسی در قالبی رسانهای و نمادین به کار گرفته میشود همچنان بخشی از لذت دگرجنسخواهانه انجام میشود. کمابیش شبیه به رفتار هنجارین آدمیانی که با جنسی آغازین خود را حمل کند بی آن که در بافت ارتباطی دومی جنبهی همجنسان خود جوکهای جنسی تعریف میکنند و به هم ناسزاهای جنسی جنسیاش اولویت داشته باشد. این را از آنجا میتوان دریافت که در رفتارهای میگویند اما هنگام همآغوشی کسی از جنس مخالف را بر میگزینند. در واقع

63 62 در میان نخستیها تنها انسان است که رفتار همجنسگرایانهی خالص را از خود ظاهر میسازد. در بقیهی میمونها همجنسگرایی همواره با دوجنسگرایی همراه است و این که موجودی از جفتگیری با جنس مخالف خودداری کند و تنها رفتار همجنسخواهانه تنها انحراف از رفتار جنسی راستکیشانهی تولید مثلی نیست که در انسان و میمون مشترک است. رفتار مشابه دیگری که در میمونها و برخی از پستانداران دیگر نیز دیده میشود خودارضایی است. این همجنس را برای همآغوشی انتخاب کند گزارش نشده است. یعنی در بقیهی رفتار در نرهای 52 گونه از نخستیها ثبت و گزارش شده است. دادهها نشان نخستیها همجنسگرایی همواره در بافت دوجنسگرایی دیده میشود. اصوال میدهد که این رفتار در انسانریختها از همه بیشتر دیده میشود و رواج آن در همجنسگرایی مطلق که جایگزین جفتگیری شود در کل جانوران امری بسیار میمونهای دنیای کهن اندک است و در میمونهای دنیای نو و پیشمیمونها دیده نادر است و انسان یکی از گونههای انگشتشماری است که چنین رفتاری را از نمیشود. این رفتار در 11 جنس ) 55 کل جنسها( از میمونهای دنیای کهن 38 خود نشان میدهد. دیده میشود و در چهار جنس ) 80 جنسهای( انسانریختها ثبت شده است. در میان میمونهای دنیای نو که 19 جنس دارند این رفتار تنها در سه جنس از 38 Poiani, 2010: 402.

64 63 روخانوادهی سبوئیده 39 گزارش شده است. همچنین انزال در اثر استمنا هم در گوریل و بونوبو گزارش شده است. الگوی رفتاری در همهی این موارد همسان میمونهای دنیای نو به ندرت دیده میشود. در حالی که 91 گونههای میمونهای است و به تحریک کلیتوریس با دست مربوط میشود هرچند استفاده از ابزارهایی دنیای کهن )روخانوادهی سرکوپیتکوئیده ) 40 و 100 میمونهای انسانریخت مانند برگ یا چوب هم در اورانگاوتان دیده شده است. )خانوادهی هومینیده ) 41 که این رفتار را دارند انزال در اثر استمنا را هم تجربه میکنند. در میمونهای دنیای کهن این ماجرا تنها در یک جنس )Brachyteles( به این ترتیب آشکار است که الگوی رفتار جنسی آدمیان و تنوعی که در راهبردهای دستیابی به لذت جنسی نشان میدهد امری یگانه و بی نظیر نیست و دیده 42 شده است. خودارضایی مادهها هم به همین ترتیب در انسانریختها از در بقیهی پستانداران عالی و به ویژه خویشاوندان انسان نیز یافت میشود. این همه بیشتر و بعد در میمونهای جهان کهن یافت میشود و در میمونهای جهان نو امر پیامد همان استقالل سیستم لذت از سیستم بقاست که بحثش گذشت و از نظر نادر است. این رفتار در ماکاک بابون زیتونی ماگابی اورانگاوتان شامپانزه سیستمی به ظهور سطح روانی بر فراز الیهی زیستی داللت میکند. با این همه 41 Hominidea 42 Dixon, 2010: Ceboidea 40 Cercopithecoidea

65 64 تفسیر رفتارهایی که در جانوران دیده میشود نیازمند تحلیلی دقیقتر و عمیقتر از شرایط ظهور رفتار است. دربارهی رفتاری مثل استمنا آشکار است که با کرداری انفرادی ساده و مکانیکی روبرو هستیم که بر تولید لذت جنسی تمرکز یافته است و کارکردی اجتماعی ندارد. اما رفتار همجنسخواهانهی میمونها چنین نیست. این رفتار از سویی با مسیرهای تولید لذت از راه جفتگیری با ناهمجنس رقابت میشود. ناگفته پیداست که حتا در این حالت هم به خاطر درگیر بودن اندامهای جنسی در رفتار شکلی از لذت حاصل میشود و همین بازخورد مثبتی است که با پاداش دادن رفتار را در سطح جمعیت تثبیت میکند. هرچند گفتیم که درگیری اندامهای جنسی تنها در حد برانگیختگی نسبی است و معموال چرخهی تولید لذت کامل و ارگاسم را طی نمیکند. و تداخل نمیکند و از سوی دیگر همواره در شرایط اجتماعی خاصی بروز میکند که احتمال نمادین بودن و غیرجنسی بودناش را افزایش میدهد. مناسکآمیز بودن رفتار همجنسخواهانه در جانوران هنگامی به کرسی مینشیند که بتوانیم نشان دهیم رفتار یاد شده هدفی جز تولید لذت را دنبال میکند. یعنی اگر الگوی ظهور رفتار همجنسخواهانه به سوی کارکردی اجتماعی هدفگیری کرده باشد و اولویتی در راستای سازماندهی اجتماعی و مدیریت رفتارهای جمعی را برآورده کند در این حالت نوعی رفتار مناسکآمیز محسوب

66 65 شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد رفتار همجنسخواهانه در جانوران مناسکآمیز است و ربطی به رفتار جنسی همجنسخواهانه در انسان همجنسخواهانهی پربسامدی را در این جانور نشان داده باشد افسانهای مشهور است. افسانهای که مشابهش را فراوان در متون فمینیستها و فعاالن حقوق ندارد. در میان غیرنخستیها مشهورترین جانور همجنسخواه دلفین پوزهبطری همجنسخواهان میخوانیم و همواره هم قصد از نقلاش اثبات رواج و فراوانی است که رفتار بازیگوشانهاش مشهور است و میدانیم که نر و مادهاش با بسامدی بسیار زیادتر از آنچه که برای بارداری الزم است همآغوش میشوند. دربارهی رفتار همجنسخواهانهی این دلفین بسیار سخن گفته میشود اما حقیقت آن است که تمام گزارشهایی که در این مورد در دست داریم به جانوران اسیر در رفتار همجنسخواهانه در جانورانی گوناگون است که به شکلی نامستند و نادقیق مورد استناد واقع میشود. به هر روی تنها پژوهشی که دلفین پوزه بطری را در زیستگاه طبیعیشان مورد بررسی قرار داده نشان میدهد که نرها در سنین پیش از بلوغ بیشتر رفتار باغوحشها مربوط میشود و تازه آن هم شمار کمی از وصفهای عام را به همجنسخواهانه را از خود نشان میدهند و بافت این رفتار هم در ردهی بازی دست میدهد. 43 یعنی این تصور که پژوهشهای زیستشناختی رفتار میگنجد و نه همآغوشی یا جفتگیری. بعد از سن بلوغ از بسامد این رفتار به 43 Mann, 2006: 107.

67 66 شدت کاسته میشود و جفتگیری با جنس مخالف جای آن را میگیرد. به عبارت به درازا میکشد وفادارانه در دستهی خاص خود عضو میمانند. این دستههای دیگر این کردار نمونهای از رفتارهای اجتماعی-جنسی است که باید آن را از ردهی اول معموال با دستههای دیگر هم اتحادیههایی تشکیل میدهند و به طور ردهی بازیهایی دانست که جانوران نابالغ برای تمرین جفتگیری بعد از سن بلوغ پژوهش یاد شده نشان میدهد که فعال برای یافتن جفت به هم یاری میدهند. 45 بدان نیاز دارند. 44 به ویژه ارتباط میان این بازیها با دستهبندیهای بعدی نرها دلفینها از بازیهای همجنسخواهانهی دوران نوجوانی برای تشکیل و تثبیت این اهمیت دارد. چون دلفینها در دستههایی که از دو یا سه نر تشکیل شده برای جفتیابی رقابت میکنند و بعد از یافتن جفت مورد نظرشان در جفتگیری با او )که گاه تا شش هفته به درازا میکشد( با هم شریک میشوند. دستههای یاد شده برای مدتی دراز پایدار باقی میماند و نرها در دورانهایی که پانزده تا بیست سال دستهها بهره میجویند و بعد از سن بلوغ دیگر این رفتار همجنسخواهانه را 46 نشان نمیدهند. به این ترتیب رفتار یاد شده بیشتر در قالب بازیهایی میگنجد که دستههای متحد متمرکز بر جفتگیری با جنس مخالف را آماج میکند و به سمت خود رفتار همجنسخواهانه سوگیری ندارد. 46 Mann, 2006: Mann, 2006: Mann, 2006: 108.

68 67 پژوهش یاد شده یکی از مواردی که پرسش کلیدی ما را پاسخ میدهد عناصر جنسی است لزوما بدان معنا نیست که ایشان مدام قصد جفتگیری را و مناسکآمیز بودن رفتار همجنسخواهانه را تایید میکند. در واقع پرسش بر سر آن است که این الگوهای رفتاری به راستی در ردهی رفتارهای جنسی و جفتگیری باید ردهبندی شوند یا به رفتاری نمادین برای تنظیم روابط اجتماعی داللت میکنند. تفسیر تمام این رفتارها در قالب لذتجویی جنسی به رفتار همان ناظری میماند که از سیارهی دیگری آمده باشد و به این نتیجه برسد که اعضای گونهی انسان خردمند بخش عمدهی روزهای عمر خود را مشغول ابراز میل جفتگیری یا پیشنهاد جفتگیری به افرادی بسیار متنوع هستند در حالی که آنچه در واقع مشاهده کردهاند عادت زبانی جوامع انسانی برای رمزگذاری ناسزا شوخی جوک و تهدید با زبانی جنسیتزده بوده است. بیتردید کسی که در میانهی دعوا رهگذران و دوستان و اطرافیانشان را دارند. هنگام مشاهدهی رفتارهای اجتماعی جانوران این احتمال وجود دارد که خطایی از این دست بروز کند و شکل ظاهری رفتاری که کارکردی تنظیمی و نمادین دارد به اشتباه جنسی پنداشته شود. بهترین و امنترین شاخص برای تفکیک رفتارهای جنسی واقعی از رفتارهای نمادین آن است که برانگیختگی جنسی و تبادل لذت فیزیولوژیک را در کنشگران بررسی کنیم. اگر انسانی هنگام بر زبان راندن عبارتی جنسی بر مبنای شاخصهای عینی فیزیولوژیک از نظر جنسی برانگیخته شده باشد و بعد رفتاری نشان دهد که بر محور اندامهای تناسلیاش به تولید لذت بینجامد میتوان حکم کرد که آن رفتار جنسی بوده است. اما اگر برانگیختگی جنسی یا تولید لذتی در ناسزایی را بر زبان میآورد به راستی قصد جفتگیری با حریف یا خویشاوندان سیستم عصبی-اندامی تناسلی غایب بود میتوان آن رفتار را نمادین دانست. مادینهاش را ندارد. به همین ترتیب شوخیها و تکیه کالمهای عوام که آمیخته به

69 68 در میان میمونها جانوری که بیشتری شباهت را به انسان دارد و باالترین شده به یکی از پژوهشهای کالسیک در این زمینه 47 دقیقتر بنگریم. این یکی از بسامد از رفتار همجنسخواهانه را هم نشان میدهد بونوبو است. نزدیکترین پژوهشهایی است که زیاد مورد استناد قرار میگیرد و اغلب به عنوان گواهی برای گونههای نخستی به انسان شامپانزهها هستند که دو گونه دارند. یکی رواج چشمگیر رفتار همجنسخواهانه در جانوران تفسیر میشود. یا شامپانزهی معمولی و دیگری pan pygmeatus یا بونوبوها میمونهایی هستند که به خاطر راه رفتن روی دو پا حمل کردن Pan troglodytes شامپانزهی کوتوله که بونوبو هم نامیده میشود. در میان این دو گونه بونوبو هم با اشیا دست کم بودن موی بدن افزارمندی هوشمندی و کنجکاوی به انسان از نظر رفتار و هم ساخت ژنتیکی شباهتی چشمگیر با انسان دارد و در واقع شباهت دارند. زیستگاه بونوبوها به جنگلهای آفریقای مرکزی محدود است. هر تفاوت ساخت ژنتیکیاش با انسان از آنچه که در درون بسیاری از گونههای قبیلهی بونوبو از حدود پنجاه میمون تشکیل یافته که در آن شمار مادهها از نرها نخستی دیده میشود کمتر است. خوب است برای فهم دقیقتر ماهیت رفتاری که بیشتر است. قبیله در قلمروی که تا 50 کیلومتر مربع وسعت دارد زندگی 15 همجنسخواهانه پنداشته شده و با رفتار همجنسخواهانهی انسان همتا انگاشته میکند و هر نری در این منطقه برای خود در حریمی جایگیری میکند. جوامع 47 Fruth and Hohmann, 2006:

70 69 بونوبو مادرساالر است و مادهها شبکهای پیچیده و اثرگذار از روابط اجتماعی را بیست مادهی بالغ و ده مادهی نابالغ تشکیل میشده است. یک نر و دو ماده هم پدید میآورند که رقابت خشونتآمیز نرها را مهار میکند و مدیریت رفتارهای جمعی را ممکن میسازد. بونوبوها از این نظر به انسان شباهت )و با شامپانزهی از قبیلهی همسایه در مقاطعی به این قبیله پیوسته و به صورت مهمان در آن اقلیم زیستهاند. مشاهدهی رفتار این قبیله طی چهل و یک ماه طی هشت فصل پژوهشی عادی تفاوت( دارند که نرها با چندین مادهی غیرخویشاوند ارتباط دوستانهی در این فاصله 1201 رفتار طی سالهای 1990 تا 1998.م به انجام رسیده است نزدیک برقرار میکنند و مادهها هم با فرزندان پسرشان بعد از بلوغ همکاری و جنسی در این قبیله ثبت شد که از آنها همجنسخواهانه و 48 دوستیشان را حفظ میکنند. 51 دگرجنسخواهانه بود. این بخشی از پژوهش است که مدام نقل میشود و از 49 پژوهش مورد نظرمان در دههی 1990.م در جنگل ا ی نگو در کنگو انجام پذیرفته و به قبیلهای از بونوبوها مربوط میشود که از ده نر بالغ و ده نر نابالغ و آن رواج و»طبیعی بودن«همجنسگرایی استنباط میشود. اما اگر کمی دقیقتر به الگوی رفتارها بنگریم تصویری متفاوت پیدا میکنیم. 50 Fruth and Hohmann, 2006: Fruth and Hohmann, 2006: Fruth and Hohmann, 2006: Eyengo

71 70 نخستین تمایز که اهمیت بسیاری هم دارد به تفاوت پراکنش رفتار میان هر ساعت یک بار توسط مادهها انجام میپذیرفت. این رفتار در بخش عمدهی نرها و مادهها مربوط میشود. نرها از همان دورهی نوزادی پایین ارتباط جنسی موارد )470 نمونه( به این شکل انجام میشد که مادهها از روبرو همدیگر را در 92 ابتدایی با دیگران را آغاز میکنند و ارتباطشان هم معموال با جنس مخالف است. آغوش میگرفتند و آلت خود را به هم میمالیدند. خود این رفتار هم در مادهها دیرتر این رفتار را آغاز میکنند و به کندی و آرامی آن را توسعه میدهند. رفتار همجنسخواهانهای که با تماس اندامهای جنسی همراه باشد در 44 نفر از موارد با یک الگوی بدنی خاص انجام میشد که طی آن یک ماده روی زمین میخوابید و دیگری روی بدنش قرار میگرفت. شروع کنندهی رفتار مادهای بود عضو این قبیله مشاهده شد که 37 نفرشان بالغ یا تازه بالغ بودند. در میان که در زیر قرار میگرفت و با نمایش آلت خود مادهای دیگر را به این رفتار فرا 50 میخواند. مادهی دیگر در این شرایط معموال ) 90 موارد( وارد رفتار جنسی 661 مورد رفتار همجنسخواهانهای که در کل مشاهده شد تنها 22 مورد به نرها مربوط میشد. یعنی نرها تنها 4/2 رفتارهای همجنسخواهانه را تولید میکردند و به طور متوسط در و تقریبا تمام ) 95/8( این رفتارها به مادهها تعلق داشت 52 میشد و در 10 موارد چنین نمیکرد و مادهی دعوتگر را ترک میکرد. در این شرایط کسی که دعوتش نادیده انگاشته شده بود عالیم ناراحتی بروز میداد و با 52 Fruth and Hohmann, 2006:

72 71 حالت چهره و وضعیت بدن و گاه ابراز خشونت به میمونهای دیگر خشم خود را نمایش میداد. سه چهارم رفتارهای همجنسخواهانه در سکوت انجام میشد به عنوان یک رفتار جنسی وابسته به میل جنسی انجام نمیپذیرد و حرکتی نمادین است که نظمی اجتماعی را نمایان میسازد و تثبیت میکند. یعنی گویا میمونهای ولی در یک چهارم موارد یک یا هردو طرف با فریادهایی رفتار خود را به ماده که هدایت رفتارهای جمعی را بر عهده دارند هنگامی که قرار است مهمترین میمونهای دیگر اعالم میکردند. نکتهی مهم آن که اکثریت مطلق این رفتارها منبع محیطشان یعنی غذا را با هم تقسیم کنند به شکلی نمادین به دوستانه بودن مورد( زمانی رخ میداد که میمونهای ماده میخواستند چیزی بخورند. روابطشان تاکید میکنند. 484( یعنی رفتار همجنسخواهانه یاد شده همچون مقدمه و تنظیم کنندهای برای رفتار تغذیهای میمونها نقش ایفا میکرد و نه رفتاری مستقل. تنها 7 از این رفتارها در زمانی انجام میشد که میمونها در وضعیت استراحت بازی یا حرکت بودند و تا اینجای کار میتوان حدس زد که رفتار یاد شده به اصطالح فراغت داشتند Fruth and Hohmann, 2006: 299.

73 72 اگر این حدس درست باشد و رفتار یاد شده ماهیتی نمادین و غیرجنسی داشته باشد باید سازمان یافتگیاش بر اساس سلسله مراتب قدرت اجتماعی تعیین شود و»دستور زبانی«مشخص داشته باشد که در سطحی اجتماعی تعریف شود و با ابراز میل جنسی در سطح زیستی یا ابراز عشق رمانتیک )اگر چنین چیزی در بونوبو تعریفپذیر باشد( در سطح روانی فرق کند. در عمل هم چنین است یعنی الگوی رفتار یاد شده آشکارا برای بازتولید سلسله مراتب قدرت اجتماعی کارکرد دارد. تنها در یک سوم موارد دو مادهای که درگیر این رفتار اجتماعی همسان است این که کدام ماده در زیر و کدام در رو قرار بگیرد چندان فرقی نمیکند و حتا گاه جای ایشان در میانهی کار عوض میشود. اما در مواردی که دو مادهی ناهمشأن با هم وارد این رفتار میشوند مادهی واالرتبه معموال باال قرار میگیرد. به طور خالصه الگوی کلی رفتار همجنسخواهانه در بونوبوها چنین است که مادهها در زمانی که قرار است خوراکی قسمت شود با شبیهسازی رفتار جنسی پیوند دوستانهی خویش را استوار میدارند. به این شکل که اغلب مادهی فرودست همآغوشی را پیشنهاد میکند و مادهی فرادست با قرار گرفتن میشوند شأن اجتماعی مشابهی دارند و در دو سوم موارد ) 65( یک مادهی 54 روی بدن او به این پیشنهاد پاسخ میدهد. دربارهی پیوند میان رفتاری که به واالمرتبه و یک مادهی فروپایه در آن درگیر میشوند. در مواردی که شأن ظاهر جنسی مینماید در مقام یک رمزگذار و تنظیم کنندهی رفتار تغذیه آزمونی 54 Fruth and Hohmann, 2006:

74 73 تکمیلی مورد نیاز است و آن هم بررسی این که بسامد این رفتار همجنسخواهانه آن است که بسامد این رفتار در درخت اخیر به شکلی معنادار بیشتر باشد که با کیفیت غذا و تنش غذایابی چه ارتباطی دارد. پژوهشگران بسامد و الگوی رفتار دقیقا چنین هم بود. 55 بنابراین یکی از نظریههایی که کارکردی نمادین به رفتار همجنسخواهانه را هنگامی که میمونها از دو گونهی متفاوت از درختان خوراک میخوردند بررسی کردند. یکی از آنها میوههای کوچکی پراکنده بر سرشاخهای بسیار داشت و بنابراین رقابت زیادی را بر نمیانگیخت در حالی که دیگری شمار کمی میوههایی درشت و مغذی را در جایی متراکم دارا بود. آشکار است همجنسخواهانه نسبت میدهد بر اساس دادههای میدانی درست مینماید. تفسیر دیگری که از رفتار همجنسخواهانهی بونوبوها میتوان داشت آن است که این رفتار به امری جنسی مربوط میشود اما همچنان کارکردی نمادی دارد و ارتباطی دگرجنسخواهانه را نشانه گرفته است. یعنی رفتار یاد شده که در حالت اخیر دستیابی میمونهای فرودست به خوراک محدودتر میشد و با معاشقهی سادهی دو جانور همجنس نیست بلکه بیشتر ارسال پیامی و دعوتی رقابت شدیدتر مادههای واالمرتبه روبرو میشدند. اگر رفتار همجنسخواهانه است برای نرهایی که خودشان در چنین ارتباطی درگیر نمیشوند. اگر چنین ماهیتی جنسی نداشته باشد و نوعی تنظیم کنندهی اجتماعی تغذیه باشد پیشبینی باشد انتظار داریم بسامد این رفتار را در دستههایی که تنها از مادهها تشکیل 55 Fruth and Hohmann, 2006:

75 74 شدهاند کمتر از دستههایی ببینیم که نرها هم در آن حضور دارند. در مقابل اگر رفتار یاد شده برای رفع نیاز جنسی باشد و کارکردی لذتجویانه داشته باشد مینماید که دادهها تنها تا حدودی ارزش عالمتی رفتار همجنسخواهانه برای آغاز جفتگیری با نرها را پشتیبانی کنند و این پشتیبانی هم چندان قاطع نباشد. برعکس انتظار داریم در دستههایی که نر در آن حضور ندارد به خاطر غیاب یعنی این رفتار همچون عالمتی برای جفتگیری عادی هم کارکرد دارد اما این جفت بالقوهی نر بسامدش را بیشتر ببینیم. پیشبینی دیگر این فرضیه آن است که کارکرد خیلی برجسته و رایج نیست. رفتار همجنسگرایانهی مادهها در حضور نر باید به جفتگیری نر و ماده بینجامد. اگر رفتار همجنسخواهانهی دو ماده در ردهی همآغوشی و تولید لذت جنسی بگنجد باید انگیزه و احتمال جفتگیری با نر را در نزدیکی همان زمان کاهش دهد. اما اگر این رفتار عالمتی و نشانهای به نرها باشد و آمادگی جنسی ماده را نشان دهد بعد از زمانی کوتاه باید به جفتگیری منتهی شود. شواهد آماری نشان داد که فاصلهی زمانی میان جفتگیری قبل و بعد از رفتار همجنسخواهانه تنها اندکی تفاوت دارد و اگر بعد انجام شود وقفهاش کمی کوتاهتر خواهد بود. در ضمن فواصل میان رفتارهای همجنسخواهانه از همه کمتر بود. بنابراین چنین

76 75 اگر رفتار همجنسخواهانه ماهیتی جنسی داشته باشد و با رفتار همجنسخواهانهی انسانی شبیه باشد قاعدتا به ارتباط نزدیک و صمیمانهی دو طرف درگیر مربوط میشود و در این حالت باید به لحاظ آماری بین میمونهای پیشاپیش استوارترین اتصالهای اجتماعی را داشتند و کمترین نیاز را به بازتولید یا توسعهی آن احساس میکردند. همچنین تمرکز رفتار در شرایط تغذیهای نشان میداد که با رفتاری نمادین و نشانهای سر و کار داریم که رفتار خاصی را تنظیم میکند. 56 دوست و خویشاوند و نزدیک بیشتر دیده شود. اما این فرضیه که رفتار همجنسخواهانه پیوندهای دوستانهی میان اعضای جامعه را افزایش میدهد و از آنچه که گذشت چنین بر میآید که در فهم و تفسیر آنچه که رفتار بنابراین در کل انسجام اجتماعی و مهر و محبت میان اعضا را باال میبرد با همجنسخواهانه در جانوران نامیده شده ابهام و سوگیری غیرعلمیای مشاهده دادههای این پژوهش پشتیبانی نمیشود. افرادی که با هم رفتار همجنسخواهانه را نمایش میدادند لزوما به هم نزدیکتر نبودند و با این رفتار نزدیکتر هم میشود. تردیدی در این نکته نیست که برخی از جانوران رفتار همجنسخواهانه از خود نشان میدهند. اما توزیع و پراکنش این رفتار در شاخههای جانوری بدان نمیشدند و بیشترین بسامد رفتار هم در مادههای واالمرتبهای دیده میشد که اندازه که دربارهاش تبلیغ شده نیست و چنین مینماید که نوعی تبارنامهی تکاملی 56 Fruth and Hohmann, 2006:

77 76 دربارهاش وجود داشته باشد. بدان معنا که مثال در میان نخستیها این رفتار در شاخههای تکاملی خاصی دیده میشوند و در میان گونههای خویشاوند الگوهایی هاکسلی موقع جفتگیری مشغول شکار و تغذیه نبود بونوبوها هم موقع رفتار همجنسخواهانهشان در پی لذت جنسی نیستند. تقلید رفتار تغذیه در پرندهها شبیه به هم دارد. این الگوهای رفتاری در بیشتر موارد نوعی رفتار مناسکآمیز نقشی عالمتی و نمادین هنگام جفتگیری ایفا میکرد و در بونوبوها هم نمایش محسوب میشوند که برای تثبیت سلسله مراتب قدرت در جامعه کاربرد دارند و یا با تثبیت پیوندهای میان اعضای همپایه به تشکیل دستهها و گروههایی همکار همجنسخواهانه تنظیم کنندهایست که به تغذیه مربوط میشود و سهم بردن از منبع غذایی کمیاب را ممکن میسازد. یاری میرسانند. این رفتارها معموال در راستای ارضای جنسی سوگیری نکردهاند و به آن نمیانجامند در بیشتر موارد در جانوران نابالغ دیده میشوند و در مواردی هم که در بالغها یافت شوند تداخلی با رفتار جفتگیری دگرجنسخواهانه ندارند و گاه به عنوان عالمت یا پیش درآمدی برای آن نقش ایفا میکنند. بنابراین همجنسخواهی در آن جانورانی که نمایانش میسازند شکلی از رفتار مناسکآمیز است که کارکردی غیرجنسی را ایفا میکند هرچند شکل ظاهری و ابزارهای اجرای آن به رفتار جنسی تعلق دارند. به همان ترتیبی که پرندهی

78 77 چکیدهی این بحث را میتوان به این ترتیب جمعبندی کرد: بسامد و توزیع رفتار همجنسخواهانه در جانوران معموال با اغراق روایت غیرجنسی عمل میکند. اگر رفتار یاد شده به لذتجویی جنسی ارتباطی میداشت انتظار میداشتیم در میان دلفینهای مادهی نابالغ یا بونوبوهای )1 میشود. این رفتار تنها در برخی از شاخههای پستانداران عالی بیشتر نر بالغ هم دیده شود که چنین نیست. دیده میشود و در اغلب موارد در خارج از قالب جنسی انجام میپذیرد. 2( رفتار همجنسخواهانه در گونههای جانوری تقریبا در تمام موارد ماهیتی نمادین و مناسکآمیز دارد و با هدف رمزگذاری و تنظیم امری اجتماعی انجام میپذیرد نه با قصد دستیابی به لذت جنسی در سطحی روانی. رفتار همجنسخواهانه در بونوبوها در میان مادهها دسترسی به خوراک )3 را در شرایط رقابتی تنظیم میکند و در میان نرهای نابالغ دلفین پوزهبطری تشکیل دستههای جفتیابی و شکار بعدی را ممکن میسازد. در هردوی این گونهها که نمایانترین شکل این رفتار را نشان میدهند رفتار یاد شده تنها در سن و جنسی خاص دیده میشود و در راستای کارکردی

79 78 معنای دقیق کلمه در نظر گرفت. دست کم در جانوران شواهد نشان میدهد که تکامل رفتار همجنسخواهانه )نقاشیها از آیاکاتو- )Ayakato رفتار همجنسخواهانه گرایشی جنسی است که آشکارا انتقال ژنوم به نسل بعد را مهار میکند و اگر زیربنایی ژنتیکی برایش قایل شویم این که چطور در جمعیتهای انسانی باقی مانده همچون معمایی تکاملی جلوه خواهد کرد. چنان که گفتیم در جانوران رفتار همجنسخواهانه به معنای جایگزینی آمیزش طبیعی با همآغوشی با همجنس نیست و از این رو نمیتوان آن را سوگیری جنسی به رفتار همجنسخواهی اغلب وضعیتی مطلق ندارد و با جفتگیری دگرجنسخواهانه رقابت نمیکند جایگزین آن نمیشود و آن را مهار نمیسازد. به همین دلیل در شکلی که در جانوران دیده میشود تهدیدی برای کاهش باروری و انتقال ژنوم از این رو تکامل این رفتار در جانوران با کارکردهای محسوب نمیشود. 57 نشانهای و مناسکآمیزش منطقی و فهمیدنی است. اما این که چطور رفتار مشابهی در انسان تکامل یافته و باقی مانده جای بحث فراوان دارد. اگر همجنسخواهی رفتاری وابسته به یک برنامهی ژنتیکی ساده بود انتظار میرفت که به سرعت در جمعیتهای انسانی منقرض شود. چون بر خالف 57 Bailey and Zuk, 2009:

80 79 جانوران جایگزینی برای آمیزش طبیعی محسوب میشود و به معنی دقیق کلمه و هر ویژگی اختالل یا صفتی را شامل میشود که بخت بقای فرد یا ژنوماش را نوعی بیماری محسوب می شود. از نظر پیامد و نتیجه همجنسخواهی در همان کاهش دهد. در سطح روانی به جای کلمهی بیماری از تعبیر اختالل 59 استفاده حد عقیم شدن یا نازایی بیماری است. تنها تفاوت در آن است که در این مورد میکنند. به جای اختالل در سیستم فیزیولوژیک تولید مثل مسیرهای عصبی و مدارهای نرمافزاری انتخاب جفت دستخوش اغتشاش میشوند. آن کسانی که از کاربرد برای دیرزمانی همجنسخواهی را به خاطر بروز رفتاری و سوگیری روانشناختیاش در زمرهی بیماریهای روانی ردهبندی میکردند. زمانی که کلمهی بیماری برای همجنسخواهی پرهیز میکنند اگر بیماری روانی را در نظر 60 نخستین جلد از»کتابدستی اختاللهای روانی«)DSM( به سال 1952.م منتشر 58 داشته باشند بر حق هستند. اما اصوال کاربرد کلمهی بیماری برای سطح روانی شد همجنسگرایی را به عنوان یک اختالل مطرح کرد. اما در بازنویسی این کاربرد چندانی ندارد و این واژهایست که بیشتر در سطح زیستی به کار میرود کتاب به سال 1973.م این عنوان از کتاب حذف شد و تاکید شد که 60 Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders 58 dedease 59 disorder

81 80 اما احتماال این متغیرها به فشار اجتماعی و ناپذیرفتنی نمودن رفتار ایشان همجنسخواهی با هیچ اختالل شناختی یادگیری رفتاری یا داوری همراه نیست است 61 و نباید همچون برچسبی برای بیماریهای روانی به کار گرفته شود. در متن در زمینهی اطرافشان باز میگردد. راهنمای ICD-9 که توسط سازمان بهداشت جهانی در سال 1977.م منتشر شد بنابراین همجنسخواهی در سطح روانی اختالل و بیماری محسوب همچنان همجنسگرایی نوعی بیماری قلمداد شده بود اما در ویراست بعدی این کتاب این عنوان حذف شد. نهادهای روانپزشکی چین هم در 2001.م این حالت را از فهرست بیماریهای روانی خارج کردند. در حال حاضر تنها الگوی معنادار آن است که احتمال ابتال به اعتیاد انزوای اجتماعی مشکالت تحصیلی و مهمتر نمیشود. یعنی کسی که همجنسخواه است از نظر هوشبهر تواناییهای شناختی رفتارهای اجتماعی و سایر شاخصهایی که سالمت روان را تعیین میکند تفاوتی با یک فرد عادی ندارد. اما بیمارگونه بودن همجنسخواهی اصوال به سطح روانی ارتباطی ندارد و به سطح زیستی باز میگردد. به همان ترتیبی که فرد مبتال به از همه خودکشی در نوجوانان همجنسخواه آشکارا بیش از دگرجنسخواهان 62 مرض قند یا نهانبیضگی میتواند در سطح روانی انسانی کامال سالم باشد همجنسخواه هم میتواند از سالمت روانی برخوردار باشد. اما سالمت روانی 62 Cryptorchism 61 Gibson, 1989.

82 81 ارتباطی با بیمار بودن این افراد در سطح زیستی ندارد. مرض قند بخت بقای فرد را کاهش میدهد و از این رو بیماری محسوب میشود. نازایی یا نهانبیضگی هم حالتهایی است که امکان بقای ژنوم در نسل بعد را از بین میبرد و به این خاطر هم که کارکردی اجتماعی و ارتباطی ایفا میکند بیماری نیست. چرا که بخت بقای فرد را میافزاید و چون با جفتگیری رقابت نمیکند مایهی کاهش بخت بقای ژنوم نمیشود. بیماری محسوب میشود. همجنسخواهی هم مثل موارد اخیر همین شاخص را کاهش میدهد و به این دلیل اگر با شاخصهایی عقالنی و عینی و روشن به مفهوم بیماری و همجنسخواهی بنگریم در بیماری بودناش در سطح زیستی بحثی وجود ندارد. فهم مسیر تکامل همجنسخواهی در جانوران دیگر دشواری چندانی ایجاد نمیکند. چون این رفتار در واقع شکلی مناسکآمیز و نمادین از رفتار جنسی است و کارکردی متفاوت را در سطحی متمایز برآورده میسازد. به همان ترتیبی که به کار بردن کلمات رکیک در زبان انسانی بیماری نیست و نوعی ساخت ارتباطی محسوب میشود رفتار همجنسخواهانهی بونوبوها و دلفینها

83 82 از این رو در جانوران بسیاری از مقدمهها و پیامدهای رفتار نمونهاش پیشنهادی است که جایگیری کلیتوریس زنان در باال و جلوی همجنسخواهانه باید در بافتی غیرجنسی مورد تحلیل واقع شود. فشارهای تکاملی آلت تناسلی نشانهی اهمیت رفتار همجنسخواهانه و همپایه بودن آن با رفتار حاکم بر رفتار همجنسخواهی بونوبو ارتباطی به جفتگیری و همآغوشی او ندارد بلکه بیشتر به راهبردهای غذایابی و سهمگیری اجتماعی از خوراک مشترک مربوط میشود. به همین ترتیب برای فهم رفتار همجنسخواهانهی دلفین پوزه بطری باید به الگوی شکلگیری دستههای همیاری میان نرها نگریست و شیوهی همکاریشان برای دستیابی به جفت را تحلیل کرد. در میان برخی از نظریهپردازان فمینیست با دگرجنسخواهانه است. نویسندهای که چنین نظری را ابراز کرده معتقد است جای طبیعی کلیتوریس باید در درون مجرای تناسلی باشد تا هنگام جفتگیری طبیعی تحریک شود. از دید او مهاجرت این اندام به باال و خارج از مجرای تناسلی نشانهی آن است که شکل دیگری از جفتگیری )که در غیاب نره و دخول انجام میشده( اهمیت یافته و این شکل از دید وی رفتار همجنسخواهانهی نوعی واژگونهسازی این روند تحلیلی روبرو هستیم. یعنی به جای این که روندهای نمادین رفتار همجنسخواهانه در بافت اصلی و کارکرد زیستی واقعیشان تحلیل شوند صفتهایی ریختی یا رفتاری در مسیری واژگونه در پرتو میل جنسی ارزیابی و تفسیر شدهاند.

84 83 بر اساس این دیدگاه جایگیری خاص کلیتوریس که در بونوبو هم غذا این رفتار را نشان میدهند. در انسان الگویی به کلی متفاوت را داریم که مادههاست. 63 دیده میشود از رفتار همجنسخواهانهی بونوبوهای ماده ناشی شده که در بیشتر به رفتار بابونها شبیه است و رفتار همجنسخواهانه هم در میان نرها فراوانتر وضعیتی شکمی آلت خود را به هم میمالند. است و هم تعیین سلسله مراتب اجتماعی را رمزگذاری میکند. یعنی مهاجرت این برداشت از چندین نظر ایراد دارد. نخست آن که دیدیم رفتار همجنسگرایانهی بونوبوها نوعی کردار عالمتی است و با وجود آن که اندامهای کلیتوریس اگر در انسان غایب بود و تنها در بونوبو دیده میشد منطقی بود که به رفتار همجنسخواهانهی مادهها مربوطش کنیم. اما چون در انسان هم وجود جنسی در آن درگیر میشوند و لذت هم تولید میکند کارکرد جنسی ندارد دارد قاعدتا باید دلیلی عامتر داشته باشد که نقطهای مشترک در سبک زندگی یعنی رقیب یا همتا یا جایگزین جفتگیری عادی نیست. گذشته از این الگوی رفتار همجنسخواهانه در بونوبو و انسان به کلی متفاوت است. در بونوبو جنس نر رفتار همجنسخواهانه ندارد و فقط مادهها و آن هم اغلب هنگام رقابت بر سر انسان و بونوبو بازگردد. توضیح سادهتر در این زمینه آن است که بسامد بسیار باالی رفتار جنسی و بازیهای مقدماتی پیچیدهتری که در انسان و بونوبو با لمس اندامهای جنسی همراه است دلیل مهاجرت این اندام بوده است. چنین رفتاری 63 Roughgarden, 2004:

85 84 در جفتگیری نر و ماده بیشتر دیده میشود و تکیه کردن بر آن معقولتر است تا پافشاری بر رفتاری که تنها در بونوبو وجود دارد و ظهور همان پدیده در انسان را نامفهوم میسازد. نوعی اختالل رفتاری است که به بروز یک اختالل ژنتیکی-هورمونی میماند. دربارهی تکامل رفتار همجنسخواهانه چندین نظریه وجود دارد. سرراستترین نظریه آن است که این حالت را اختاللی تصادفی بدانیم با پرهیز از این خطاهای روششناسانه که به خاطر وفاداری به که در سطحی قابلتحمل مدام در جمعیت پدید میآید و از بین میرود. نخست پیشداشتهایی سیاسی یا اعتقادی بروز میکنند میتوان دریافت که تحلیل رفتار فیشر در 1922.م و بعد از او هالدین در 1928.م نشان دادند که حتا صفتهای همجنسخواهانه در جانوران به خاطر گنجیدن در بافتی غیرجنسی و همسو با انتخاب طبیعی کار چندان دشواری نیست. اما در انسان همجنسخواهی الگویی متفاوت دارد و چون سوگیری جنسی خالص فرد در سطح روانی را تعیین میکند بیمارگونهای که شایستگی زیستی را کم میکنند نیز میتوانند بسامدی اندک و پایدار را در جمعیتی بزرگ به خود اختصاص دهند به شرط آن که زیربنای ژنومیشان جهشپذیری زیادی داشته باشد. این دو نویسنده مفهوم»تعادل جهش- رقیب و جایگزین رفتار جفتگیری عادی محسوب میشود. در این مورد باید انتخاب«را پیشنهاد کردند بدین معنا که اگر بسامد جهش در ژنهای مربوط به توضیح دهیم رفتاری از این دست که بخت بقای ژنوم را در عمل از بین میبرد چطور در سطح جمعیت باقی مانده است. به ویژه که به زودی خواهیم دید زیربنایی ژنتیکی برای همجنسخواهی پیدا شده است. یعنی این حالت در واقع صفتی باال باشد آن صفت حتا اگر زیانمند و بیمارگونه هم باشد در جمعیت با بسامدی اندک مشاهده خواهد شد. دادههای بعدی نشان میدهد که این تعادل به راستی برقرار است و برخی از ویژگیهای کاهندهی شایستگی زیستی به این ترتیب

86 85 در جمعیتی بسامدی اندک اما پایدار را به دست میآورند. 64 یک نظریهی میشود. اما به خاطر خصلت تصادفیای که برای زیربنای این رفتار قایل است سرراست برای توضیح پیدایش و ثبات رفتار همجنسخواهانه در جمعیتهای راه را بر تحلیلهای عمیقتر این رفتار میبندد. انسانی آن است که آن را چنین حالتی در نظر بگیریم. این نکته که فراوانی این صفت در جمعیت همواره بسیار اندک )کمتر از 5( است با این فرضیه سازگار است. همچنین این نکته که بسامد یاد شده کمابیش در تمام جوامع انسانی و دورانهای تاریخی ثابت بوده هم تاییدی است بر این مدل. دیدگاه تعادل جهش انتخاب به سادهترین و سرراستترین شکل ظهور و پایداری رفتار همجنسگرایانه در جمعیتهای انسانی را توضیح میدهد و از این داوری کنیم کارآمدترین نظریه محسوب رو اگر بخواهیم بر مبنای اصل خست Parsimony principle 64 Poiani, 2010: 56.

87 86 یک احتمال دیگر که میتوان برای فهم تکامل همجنسخواهی در نظر گرفت آن است که این رفتار در بخشی از جمعیت بروز میکند که بخت بارآوری اندکی دارند و به این ترتیب راهبردی جایگزین را برای تکثیر بخشی از ژنوم خویش در پیش میگیرند. این نظریه بر اساس یافتههای جیمز واینریش بنا شده که پیدایش رده میگنجند از نظر بخت تولید مثلی فروپایهتر از اعضای دیگر جامعه هستند و از این رو به جای پیگیری باروری شخصیشان به پرورش فرزندان خواهران و برادرانشان یاری میرسانند و به این ترتیب دست کم احتمال بقای بخشی از محتوای ژنتیکی خود را در نسل بعد افزایش میدهند. رفتار همجنسخواهانه را بر مبنای قواعد انتخاب خویشاوندی 66 تحلیل کرده در بسیاری از جوامع ابتدایی که مردمشناسان رفتار همجنسخواهانه را است. چنین مینماید که در جوامع انسانی اولیه همجنسخواهان بنا به دالیلی در آن بررسی کردهاند مردان همجنسخواه بنا به ناهنجاری ریختی ظرافت و یا زیستشناختی یا جامعهشناختی بخت کمتری برای تولید مثل داشته باشند. ضعف بنیه در دوران کودکی شناسایی میشوند و با بر عهده گرفتن نقشهای دادههایی در این زمینه در دست است که نشان میدهد در بسیاری از جوامع که اجتماعی زنانه و همچنین نقش آمیزشی منفعل در ارتباطی همجنسگرایانه به تعریف و جایگاه رسمی و مشخصی برای همجنسخواهان دارند افرادی در این 66 Kin selection

88 87 دوران بلوغ وارد میشوند. به همین ترتیب در قبایلی که ازدواج و همزیستی دو کمتری در زیر پوست خود دارند و دستگاه اسکلتی-عضالنیشان کوچکتر و زن در آن رسمیت دارد زنی که نقش شوهر زنی دیگر را ایفا میکند نازاست. دادههایی عامتر که دربارهی تفاوتهای کالبدشناختی افراد همجنسخواه و دگرجنسخواه وجود دارد هم این فرضیه را تایید میکند که در یک جامعهی سبکتر از دگرجنسخواهان است. به همین ترتیب عرض شانهشان نسبت به عرض لگن خاصره کمتر است و قدرت عضالنی کمتری هم دارند. در این زمینه ارتباط میان نوبت زاده شدن و همجنسگرایی هم معنادار میشود. میدانیم که هرچه بدوی و در شرایطی که رقابت جنسی شدیدی میان اعضای همجنس برای شمار برادران بزرگتر یک پسربچه بیشتر باشد احتمال همجنسخواه شدناش بیشتر دسترسی به جفت وجود داشته باشد همجنسخواهان به دالیل ریختی و کالبدی از بخت کمتری برای جفتگیری برخوردارند. میانگین قد مردان همجنسگرا و دگرجنسگرا تفاوتی با هم ندارد. اما به طور متوسط مردان دگرجنسخواه 6/25 کیلوگرم سنگینتر از دگرجنسخواهان هستند. همجنسخواهان تراکم بافت چربی است و این میتواند به مصرف یا تصاحب منابع خانوادگی توسط برادران بزرگتر مربوط باشد. به این ترتیب پسربچهای که شمار زیادی برادر بزرگتر دارد احتماال منابع کافی برای تشکیل خانواده و تولید مثل موفق را از نهاد خانواده به ارث نمیبرد و بخت کمتری برای انتقال ژنوم خود به نسل بعد دارد Ruse, 2014:

89 88 این تحلیل با این یافتهی واینرایش پشتیبانی میشود که همجنسخواهان سنین پایین استعدادی چشمگیر برای ایفای نقش و اجرای نمایش وجود دارد. در قبایل بدوی مورد بررسی او )سرخپوستان آمریکای شمالی( از موقعیت آشکار است که این توانایی ارتباطی برای کسی که قرار است نقش کاهن یا شمن اجتماعی باالیی برخوردار بودهاند. این افراد لباس جنس مخالف را میپوشند قبیله را بر عهده بگیرد چقدر ارزشمند است. به همین ترتیب چنین مینماید که همچون جنس مخالف رفتار میکنند و با جنس موافق همآغوش میشوند و در هوشبهر همجنسخواهان هم از دیگران کمی باالتر باشد 69 و میتوان حدس زد ضمن به پرورش فرزندان خویشاوندانشان یاری میرسانند و با فرض دارا بودن نیروهای جادویی همچون شمن یا کاهن قبیله نقش ایفا میکنند. در نتیجه در این قبایل همجنسخواهان به خاطر نفوذ دینیشان به منابع فراوانی دسترسی دارند و 68 به پرورش مناسب فرزندان خویشاوندانشان کمک موثری میکنند. نکتهی جالب توجه دیگر آن که حتا در جوامع پیچیدهی امروزین در میان همجنسگرایان از که این افزونی به مهارتهای بیشتر در زمینهی زبان و ارتباطات انسانی ارتباط داشته باشد. این دادهها با پیشبینیهای دیدگاه انتخاب خویشاوندی سازگاری زیادی دارد. یکی از تفسیرهایی که میتوان در چارچوبی ژنتیکی از این دادهها داشت آن است که شبکهای از ژنها که رفتار همجنسگرایانه را تولید میکنند در شرایطی که بخت تولید مثل فرد از حدی کمتر باشد روشن میشوند و صفتهای 69 Ruse, 2014: Ruse, 2014: 23.

90 89 دیگری را تشدید میکنند که از سویی مانند هوشبهر باال به کار حمایتگری از فرزندان خویشاوند میآید و ارتقای اجتماعی را ممکن میسازد و از سوی دیگر رفتار همجنسخواهانه را رقم میزند. 70 ندارند. این ژنها رفتاری )همجنسگرایی( را تولید میکنند که در نرها از سویی بخت جفتگیری و انتقال ژنوم را کاهش میدهد و از سوی دیگر با تشدید رفتار حمایتگرانه و فرزندپرورانه بخت نگهداری از فرزندان خویشاوندان را باال چنان که به زودی خواهیم دید زیربنایی ژنتیکی برای رفتار میبرد. 71 بسامد همجنسگرایی در جمعیت از دید این نظریه نتیجهی تعادل میان همجنسخواهانه یافت شده است. از این رو یکی از راههای توضیح دادن تکامل و تثبیت این صفت آن است که مدلی به نسبت ساده بسازیم و پویایی بسامد ژنهای یاد شده و رفتارهای ناشی از آن را در تناسب با انتخاب طبیعی مدلسازی این دو جریان ناهمساز انتخاب طبیعی است. واین گ تس که این نظریه را پیشنهاد کرده مدل خود را در چارچوب تعادل هاردی- واینبرگ تعریف کرده است. یعنی فرض کرده که نسلها بر هم افتادگی ندارند اندازهی جمعیت نامحدود است و کنیم. یکی از این مدل ها نظریهی انتخاب طبیعی است که بر مبنای آن ژنهای آللها به شکلی تصادفی تفکیک و بازآرایی میشوند. این پیشداشتها دربارهی مربوط به همجنسخواهی اتوزومی هستند یعنی بر کروموزومهای جنسی قرار بیشتر جمعیتهای طبیعی مهرهداران درست در نمیآید اما چارچوبی برای 71 Getz, Ruse, 2014: 24.

91 90 پیشبینی و طراحی آزمون را به دست میدهد که بر مبنایش میتوان این موارد را دگرگون ساخت و به مدلهای نظری تازه دست یافت. نظریهی دیگری که تا حدودی ظهور و ثبات این رفتار در جمعیتهای همجنسگرایی را با فرض یک ژن و دو آلل مدل میکند. یکی از دو آلل تاثیری بر سوگیری جنسی ندارد اما دیگری اگر به شکل هموزیگوت باشد سوگیری همجنسخواهانه پدید میآورد یعنی مردان را زنانه و زنان را مردانه میسازد. 73 انسانی را نشان میدهد این فرض را مطرح میکند که ناقالن مادینهی ژن همجنسخواهی مردانه از داشتن آن بهره میبرند و از این رو نقص ناشی از ابتر ماندن نرهای حامل را فرو میپوشانند. دادههایی هست که نشان میدهد زنانی که خویشاوند همجنسگرایان هستند نسبت به حالت پایه باروری بیشتری دارند. اما این حالت تنها در تبار مادری همجنسگرایان دیده میشود و نه آنهایی که از بر این مبنا مدل نظری دیگری ساخته شده که طرف پدری با آنها خویشاوندند Gavrilets and Rice, Iemmola and Camperio Ciani, 2009.

92 91 در این حالت چند وضعیت در پیوند با فشار انتخاب طبیعی و توانایی باروری همجنسخواه شدن نرهای حامل و نابارور شدن ایشان است. در این فرضیه مردان پیشبینی میشود و نتیجهی جالب توجهش این که اگر این آلل با کروموزوم X همجنسخواه )که نسبت جمعیتیشان کمابیش دو برابر زنان همجنسخواه است( پیوند داشته باشد در نهایت مردان همجنسگرا فرزندان زنانی با باروری بیشتر از حالت عادی از آب در میآیند و این دادهایست که با شواهد آماری در انسانها تایید شده است. میانگین زایایی مادران همجنسخواهان 2/73 نوزاد است که به شکل نمایانی از مادران دگرجنسخواهان )2/07 نوزاد( باالتر است. مدل یاد شده به نسبت پیچیده است و از این نظر بر رویکردهای رقیب برتری دارد که متغیرهایی مانند برتری هتروزیگوتی احتمال وراثت کروموزومی تعادل نیروهای متضاد برخاسته از انتخاب طبیعی را همزمان محاسبه و مدل میکند. به این ترتیب چنین مینماید که ژن همجنسخواهی بر کروموزوم جنسی در واقع نوعی محصول جانبی روندی تکاملی محسوب میشوند که در اصل بر توانایی باروری زنان بنیاد شده است. زنانی که ژن افزاینده بر شمار فرزندان را دارند با این عارضه روبرو هستند که فرزندان پسرشان )که فقط یک کروموزوم X دارند( امکان پوشاندن تاثیر آن را با کروموزوم X اضافی )که در زنان هست( ندارند و در نتیجه همجنسخواه میشوند و از تولید مثل باز میمانند. با این همه تاثیر سودمند افزایش باروری برای زنان حامل به قدری است که این زیان کناری به قمارش میارزد و صفت یاد شد در جمعیت تثبیت میشود. در این میان دیدگاههای دیگری هم هست که تا حدودی تخیلی مینماید نشسته باشد و داشتن فرزندانی بیشتر را برای حامالن مادینهاش ممکن سازد. و با دادههای تجربی پشتیبانی نمیشود. یکی از این دیدگاهها همجنسخواهی را X هرچند در مقابل این کارکرد سودمند تکاملی زیانی هم به بار میآورد که همانا حالتی حاشیهای در کنار برتری هتروزیگوتی دوجنسخواهی میداند. بر اساس

93 92 این مدل مردانی که دوجنسخواه باشند از همهی مردان دیگر جمعیت باروری بیشتری دارند. چون هم توانایی بارور کردن مادهها را دارند و هم نرهای دیگر )با رفتار همجنسخواهانهشان( را از دسترسی به مادهها منع میکنند. در این مدل خواهران و برادرانشان بدل شود. این نظریه هم با شواهد عینی سازگار نیست و ساز و کاری برایش قابل تصویر نیست که آزمودنی باشد و یا تایید شود. آنچه که تا اینجای کار گفتیم را میتوان به این شکل جمعبندی کرد: همجنسگرایی حالتی ضعیف و محصولی جانبی از این وضعیت موفق پنداشته 1( میشود. اما چنان که دیدیم بسامد دوجنسخواهی در انسان بسیار اندک است و افراد همجنسخواه کامل آشکارا بخت تولید مثلی اندکی دارند و به لحاظ آماری ابتر محسوب میشوند. دیدگاه دیگری هم ارائه شده که میگوید همجنسخواهی به دنبال دستکاری رفتاری و پرورشی ناخودآگاه والدان رخ مینماید. بر اساس این نظریه والدان در صورتی که ببینند یکی از فرزندانشان از بقیه ناتوانتر است یا به خاطر نارس بودن صفتهای جنسی بخت اندکی برای تولید مثل دارد او را به سمتی سوق میدهند که همجنسخواه شود و به این ترتیب به یاریگری برای توضیح تکاملی همجنسخواهی در انسان و جانوران متفاوت است. تکامل همجنسخواهی در جانوران مسیر رفتاری نمادین و مناسکآمیز را طی کرده و با تولید مثل و آمیزش جنسی طبیعی با جنس مخالف تداخل و تعارضی نیافته است. چنین تداخل و مهاری در همجنسخواهی انسان دیده میشود و از این رو در مورد انسان با یک بیماری تناسلی روبرو هستیم و نه صفتی مناسکآمیز. چرا که همجنسخواهی در انسان امری یکسره جنسی و فروبسته در کامجویی جنسی است در حالی که در جانوران چنین نیست و کارکردهای دیگر همواره بر آن غلبه دارد.

94 93 2( یک توضیح ساده و سرراست برای توضیح این رفتار آن است که آن را اختاللی از ردهی جهشها در نظر بگیریم و رفتار جنسی را یک ویژگی حساس به جهش بدانیم که در حالت بیمارگونهاش هم در نهایت به تعادلی با فشار انتخاب طبیعی دست مییابد. این نظریه با بسامد اندک همجنسخواهی در جمعیتهای انسانی سازگاری دارد و آن را توضیح میدهد. 3( یک فرضیهی دیگر آن است که همجنسخواهی راهبردی جایگزین است برای افرادی که به خاطر ناتوانیهای گوناگون زیستی یا اجتماعی بخت چندانی تولید مثل ندارند و بنابراین راهبردی جایگزین را انتخاب میکنند و با قواعد انتخاب خویشاوندی به پروردن فرزندان خواهران و برادرانشان یاری میرسانند.

95 94 رفتار همجنسخواهانه یا اختاللی تصادفی و جهشی کور است که با ژنتیک همجنسخواهی بسامدی خاص در هر نسل دامنگیر بخشی از جمعیت میشود و یا آن که برنامهای ژنومی و رمزگذاریای بر کروموزومها آن را موجب میشود. همجنسخواهی در )نقاشیها از رنه ماگریت- )Rene Magritte جانوران با توجه به کارکرد پیچیدهای که در تکامل رفتار اجتماعی ایفا میکند بیشک صفتی با برنامهی ژنومی است و بخشی از این نرمافزار گویا با آنچه در انسان میبینیم همسان باشد. پژوهش پیشتاز در این زمینه همان بود که دین ه مر و همکارانش در 1993.م انجام دادند و با انتشار نتایج آن هیجان فراوانی تولید کردند. در کل این داده را داریم که اگر کسی همجنسخواه باشد احتمال این که خویشاوندانش هم همجنسخواه باشند بیشتر است و این به حضور نوعی عامل ژنتیکی در این رفتار گواهی میدهد. از سوی دیگر این را هم میدانیم که شمار خویشاوندان همجنسگرای فرد در تبار مادری از تبار پدری بیشتر است. بنابراین میتوان حدس زد که عامل یا عوامل مورد نظر بر کروموزوم X قرار

96 95 دارند. چنان که میدانیم کروموزوم X مثل بیشتر کروموزومهای دیگر از دو بازو این ناحیه از سه نوار تشکیل شده که روی هم رفته هشت مگابایت )موسوم به p و q( تشکیل شده که در نقطهای به نام سانترومر به هم متصل اطالعات ژنتیکی را در خود میگنجاند. 75 بعد از پایان پروژهی ژنوم معلوم شد میشوند. نواحی و نوارهای روی کروموزوم را از سانترومر تا انتهای این بازوها که این ناحیه در ضمن ژنی به نام MAGEA11 را داراست که در تنظیم با اعدادی نامگذاری میکنند. همر و همکارانش در پژوهش پر سر و صدای خود گیرندههای آندروژن در غشاء سلول نقشی بر عهده دارد. 76 در ضمن این را هم ساختار کروموزوم X را در خانوادههایی که شمار زیادی از اعضایشان میدانیم که دوتایی شدن ژنهایی مانندMECP2 و IRAK1 منطقه بر این همجنسخواه بودند مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که در منطقهی 77 حاالتی روانشناختی مانند اوتیسم و اضطراب مرضی را پدید میآورد. پژوهش بعدیای که دو سال بعد با متخصصان آمار باز توسط گروه همر بر همین منطقه 74 Xq28 ناهنجاریای در آن یافت میشود. انجام گرفت تایید کرد که در میان برادرانی که همجنسخواه هستند شباهت 76 Wilson, 2010: Samaco, 2012: Hamer et al., 1993: De Sario et al., 1996:

97 96 چشمگیری در ساخت ژنتیکی این ناحیه به چشم میخورد. جالب آن که در میان جفت برادر همجنسخواه انجام گرفت و به استواری نتایج اولیهی همر را تایید برادران دگرجنسخواه این ناحیه تفاوت چشمگیری داشت و شباهتی از این دست گزارش مفصلترین دستاوردهای این گروه نیز نشان میداد که سوگیری کرد 80 بعدتر یک پژوهش دیگر ادعا کرد در میان خواهران همجنسخواه دیده نمیشد. 78 که نتایج همر درست نبوده و ارتباطی بین این ناحیه و همجنسخواهی وجود جنسی همجنسخواهان پیوندی نمایان با اختالل در ژنهای این ناحیه دارد. 81 وابستگی همجنسخواهی به ترکیبی از اطالعات ژنتیکی کروموزومX در اما تحلیل دقیق دادههای مربوط به پنج پژوهش از جمله تحقیقی که ضمن الگوی متمایز بروز آن در زنان و مردان را نیز توضیح میدهد. مردان چون ندارد 79 حکم به مردود بودن نتایج همر داده بود- نشان داد که پیوند استوار و نمایانی تنها یک کروموزومX دارند ژن مربوطه را که بر آن حضور دارند با شدت بیشتری بین ژنهای این ناحیه و همجنسخواهی برقرار است. هرچند این ناحیه به شکلی بیان میکنند و برخالف زنان امکان پوشاندن تاثیر آن با کروموزوم X دومی را جبری این صفت را تعیین نمیکند. در 2012.م پژوهش پردامنهی مستقلی بر 409 ندارند. یعنی در آنجا که زنان امکان هتروزیگوتی بر کروموزوم X را دارند و 80 Sanders et al., Sanders et al., 2014: Hu et al.,1995: Rice et al., 1999:

98 97 میتوانند تنوع ژنهای آن را تاب بیاورند نرها چنین امکانی ندارند و محتوای میشود. این ژن بستهی اطالعاتی به نسبت محافظهکاری است که در همهی موجود بر تنها کروموزوم X شان را بیان میکنند. به همین ترتیب جهشی که پستانداران رشد جنینی زیر تاثیر ترشحات غدد جنسی را هدایت میکند و حتا اطالعات ژنتیکی این کروموزوم در مردان بروز کند خطرناکتر است و با اطالعات در مواردی به طور مستقیم و مستقل از غدد جنسی بر رشد نواحی گوناگون مغز یدکی پوشانده نمیشود. از این روست که مردان صفات مربوط به همجنسخواهی را با شدت و شکل افراطیتری نمایان میسازند. مسئلهی مشابهی اثر میکند. نشان داده شده تنظیم میکند. 82 که این عامل رفتار جنسی نر در برابر مادهها را نیز با شدتی بیشتر دربارهی کروموزوم Y مردان هم مصداق دارد. در اینجا هم جهشها به سرعت به صفت تبدیل میشوند و حساسیت رفتار فرد نسبت به تغییر در محتوای ژنتیکی بسیار باالست. نمونهی آزمایشگاهی این ماجرا را میتوان در sry موشهای خانگی جهش یافتهی Y 129 دید. در این موشها ژن دچار جهش 82 Poiani, 2010: 75.

99 98 در موش خانگی musculus( )mus مجموعهای از ژنها به عنوان عامل ایجاد رفتار همجنسخواهانه پیشنهاد شدهاند که همهشان شکلی جهش یافته از مخالف را مختل میکند. در مگس سرکه که ساخت ژنتیکی سادهتری دارد پیوند میان رفتار همجنسخواهانه با ژنهایی که رفتار جنسی را معیوب میکنند نمایانتر ژنهای عادی هستند و اختاللی را روند طبیعی و عادی جفتگیری پدید میآورند. است. در این مگسها ژن که کوتاه شدهی dsf که است «یب ثمر«84 Fru مهمترین ژنهایی که احتماال در موش رفتار همجنسخواهانه را ایجاد میکنند خالصهی با و tra-2 رفتار همجنسگرایانه پیوستگی دارند و از»نارضایتی«85 عبارتند از: trp2 که با دستکاری در حس بویایی و دگرگون ساختن سلیقه برای اسامیشان بر میآید که هرکدامشان طیفی از اختاللهای رفتاری و حسی را در بوهای جذاب باعث اختالل در شناسایی جفت بالقوه میشود ER 83 و ER 86 جانور ایجاد میکنند. تمام اینها لوکوسهایی هستند که تکوین اندامهای جنسی که رفتار جنسی عادی را مختل میکند. همچنین ژن V1ar را در Microtus و مدیریت رفتار جنسی را بر عهده دارند و جهش در آنها که به اختالل در ریخت ochragoster داریم که سوگیری جنسی را متاثر میسازد و گرایش به جنس 85 dissatisfaction 86 Poiani, 2010: Poiani, 2010: fruitless

100 99 و کارکرد و رفتار جنسی میانجامد همان است که رفتار همجنسگرایانه را هم پدید میآورد. دادههای دیگری هم که دربارهی بسامد همجنسخواهی در پیوند با درختهای خویشاوندی در دست داریم وجود بنیادی ژنومی را برای این رفتار تاثیر کاهش میل جنسی به جفت ناهمجنس باشد. در این حالت یکی از ساز و کارهای پدید آورندهی همجنسخواهی اختاللی در سیستم ایمنی مادر است که بر روند رشد جنین تاثیر میگذارد و از سویی چپدستی و از سوی دیگر سوگیری غیرعادی جنسی را نتیجه میدهد. 88 نشان میدهد. مثال میدانیم که پیوندی میان چپدستی همجنسگرایی وجود دارد و این دو در ضمن معموال با ساختاری خاص از پادتن گویچهی سپید انسانی همراه هستند که برخی از بیماریهای خودایمنی را پدید میآورد. 87 )HLA( DR3 ساختار پادتن یاد شده به معنای دارا بودن آللهایی مانند B8 که بود یا در ضمن شمار فرزندان و باروری را نیز کاهش میداد و چه بسا که مسیر این 88 Poiani, 2010: Human Leukocyte Antigen

101 100 رفتار همجنسخواهی در جانورانی که به شاخههای دورتر نسبت به انسان تعلق دارند هم گهگاه دیده میشود و در این موارد هم شواهد نشان میدهد که زیربنای گنومی اثرگذار است. یک نمونهی مشهورش به مگس سرکه مربوط نرها ) 7 -تریکوسن و سیس واک سنیل استات ) 89 جلب میشود تا مادهها هرچند به درجات مختلف میتواند همچنان با مادهها هم جفتگیری کند. 90 نتیجهی آنچه که گفتیم چنین میشود که: میشود که در ژنومش لوکوس gb )genderblind( ناقل اسیدهای آمینه در 1( چنین مینماید که زیرساختی ژنومی رفتار همجنسخواهانهی انسان را سلولهای گلیال مغز مگس را کنترل میکند که در نهایت به ساماندهی سیناپسهای گلوتامینرژیک ختم میشوند. شکل وحشی این ژن سوگیری جنسی کنترل کند. 2( این زیرساخت با کروموزوم X پیوند دارد و به ژنهایی مربوط میشود که مگس را تعیین میکند و جفتگیری نرها با نرها را مهار میسازد. اما اگر این ژن فعالیت غدد درونریز را در دوران جنینی کنترل میکنند و تاثیر به هر دلیلی )مثال به شکلی آزمایشگاهی با ترانسوپوزون( دچار اختالل شود هورمونهای جنسی بر مغز را در دوران جنینی رقم میزنند. مگس نر رفتار همجنسگرایانهای از خود ظاهر میسازد و بیشتر به فرومون جنسی 90 Poiani, 2010: trocosene, cis-vaccenyl acetate

102 101 3( در پستاندارانی مانند موش هم الگوهایی موازی و مشابه با همین ساز و کار یافت میشود. 4( در شاخههای متفاوتی مانند حشرات هم رفتار همجنسخواهانه با جهشهایی ژنتیکی پیوند خورده است. 5( در تمام مواردی که پیوندی میان یک عامل ژنتیکی و همجنسخواهی برقرار شده آن عامل ژنتیکی اختاللی در ساز و کارهای طبیعی رشد و تکوین بدن جنین را رقم میزند و از این رو پیوند و همسانی همجنسخواهی با بیماریای در سطح زیستی نمایان میشود.

103 102 صورتبندی شده میگوید اختالل در ژنهایی که رشد مغز و تاثیرپذیریاش از هورمون-عصبشناسی همجنسخواهی )نقاشیها از وسلی ب رت- )Wesley Burt تستوسترون و استرادیول را در دوران جنینی تنظیم میکنند باعث همجنسگرایی این دیدگاه به حضور یک واسطهی نیرومند هورمونی میان بیان ژنها و میشود. 92 تکوین مغز جنین قایل است و اختالل در این ساخت هورمونی را علت اصلی ژنهایی که در پیوند با رفتار همجنسخواهانه کشف شدهاند از این نظر اشتراک عمل دارند که بیشترشان تاثیر هورمونهای جنسی بر مغز جنین را تنظیم میکنند. از این رو این حدس شکل گرفته که همجنسخواهی از اختاللی در رشد که در این راستا مغز جنین ناشی میشود. نظریهی عصبی-هورمونی رشد جنینی 91 بروز این رفتار میداند. 93 نظریهی هورمونی دورهی جنینی را دانشمندی به نام لووی پیشنهاد کرده و میگوید سرراستترین نتیجهای که از تمام دادههای موجود دربارهی همجنسخواهی بر میآید آن است که سطحی باال از تستوسترون در دوران جنینی 93 Prenatal Hormone Theory 91 Gestational Neurohormonal Theory 92 Ellis and Ames, 1987.

104 103 عالوه بر تعیین جنسیت جنین مغز او را نیز «رن» میسازد و رفتارهای مردانهی هنجارینی را طی میکند و به ماده تبدیل میشود. در هفتهی ششم تا دوازدهم بعدی را به شکلی پیشتنیده در ساز و کارهای عصبی وی میگنجاند که یکی از آنها جذابیت جنس مخالفت برای همآغوشی است. هر اختاللی در تاثیر تستوسترون بر مغز جنین به اختالل در نرینگی مغز و تثبیت کارکردهای یاد شده میانجامد. تمایز غدد جنسی جنین زیر تاثیر هورمونهای نرینهی آندروژن انجام عمر جنین ترشح تستوسترون و تبدیل شدناش به دی هیدروتستوسترون باعث میشود آلت کیسهی بیضه و بیضه در جنین پسر شکل بگیرد. تمایز جنسی نر و ماده تنها به سطح اندامهای تناسلی محدود نمیمانند بلکه سیمکشی درون مغز را نیز تعیین میکنند. یعنی زیربنای هویت جنسی و تمایز رفتاری زن و مرد از همان 96 دوران جنینی در جریان تاثیر آندروژنها بر مغز نوزاد پیریزی میشود. بعد از میپذیرد که مهمترینشان عبارتند از تستوسترون دیهیدرو تستوسترون هفتهی دوازدهم تاثیر این هورمونها بر مغز نمایان میشود و به تمایز نواحی 95 و آندروستندیون. در غیاب این هورمونها جنین مسیر رشد جنینی قشری و روابط درونی مغز میانجامد. این نرینه شدن اندامهای تناسلی و مغز در 94 )DHT( 96 Garcia-Falgueras and Swaab 2010: dihydrotestosterone 95 androstenedione

105 104 دو موج مستقل و پیاپی رخ مینماید و تا حدودی مستقل از هم بروز میکند. از این رو ممکن است در هریک از آنها اختاللی رخنه کند. یعنی گاه دستگاههای تناسلی نر به درستی و کمال تمایز یافته و شکل میگیرند اما سطح آندروژنهای الزم برای نرینه ساختن مغز را برآورده نمیکنند و بنابراین روند دوم مختل میشود. 97 دارند. این ناهنجاری ریختی آلت مادینه در همان کودکی در اولین فرصت با جراحی برطرف میشود و چون تخمدانها رشد طبیعی خود را داشتهاند کارکرد جنسی ایشان همچون زن به جای خود باقی است. اما تاثیر آندروژنها بر مغز در دوران جنینی ردپای خود را به جا میگذارد و از این رو با مقایسهی سوگیری جنسی این افراد میتوان این فرضیه را محک زد. 98 یک نقص ژنتیکی که بیشفعالی تناسلی فوق کلیوی )CAH( خوانده میشود موقعیتی مناسب برای ارزیابی این مدل فراهم میآورد. در این اختالل ژنتیکی غدد فوق کلیوی جنین دختر مقدار چشمگیری آندروژن تولید میکند و در نتیجه این نوزادان پس از تولد اندام تناسلیای بزرگ و شبیه به آلت مردانه 98 congenital adrenal hyperplasia 97 Bao and Swaab, 2011:

106 105 شواهد نشان میدهد که زنانی که به این عارضه دچار بودهاند بعد از بلوغ کمتر از سایر زنان رفتارهای دگرجنسخواهانهی مرسوم را نمایش میدهند رفتارهای وابسته به جنس در نر و مادهی جانوران به خاطر پیچیدگی مغز و رفتار انسان به گونهی ما تعمیم پذیر نیست. اما پژوهشهای فراوانی در تایید این نکته و سوگیریهای دیگر در میانشان بیشتر دیده میشود. 99 همچنین جالب است که انجام پذیرفته و تقریبا تردیدی وجود ندارد که رفتار دختربچهها و پسربچهها بر ترجیح اسباب بازی در دوران کودکی این افراد به پسران شبیه است نه دختران. یعنی در سنین پایین توپ و ابزارهای چرخدار را به عروسک ترجیح میدهند. اساس سطح تستوسترونی که مغزشان در دوران جنینی دریافت کرده متمایز است. نمونهاش آن که از سنینی بسیار پایین )حدود سه تا هشت ماهگی( خود همین ترجیح اسباببازیهای گوناگون در کودکان خردسال پسر و پسربچهها توپ و اسباببازیهای چرخداری شبیه به ماشین را انتخاب میکنند دختر انگار الگویی باشد که زیر تاثیر همین تاثیر آندروژنها بر مغز جنین تعیین شود. برخی از پژوهشگران به طیفی از رفتارهای وابسته به جنس در نوزاد و کودک انسان اشاره کردهاند و این نقد را وارد آوردهاند که دادههای مربوط به و دختربچهها عروسک را ترجیح میدهند. این اختالف سلیقه در حدود دو سالگی کامال نمود رفتاری به خود میگیرد و به تمایز در نوع بازی دختربچهها و پسربچهها میانجامد Alexander, 2003: Hines, 2011:

107 106 شگفتانگیز آن که آزمونهای نشان میدهد در میان نخستیهای عالی که در طبیعت زندگی میکنند و بنابراین در سراسر عمر خود نه خودرو و نه عروسک دیدهاند نیز ترجیح مشابهی وجود دارد. یعنی بچههای شامپانزه و ماکاک و رزوس و حتا جانوران بالغ هم درست مانند انسان ترجیح وابسته به جنس برای انتخاب اسباببازی دارند و کنجکاویشان با محرکهای متفاوتی برانگیخته میشود. 101 میمونهای نر مانند انسان هم اسباببازی ماشین و مادهها عروسک را انتخاب چنین مینماید که آنچه مغز نر خردسال را به ماشین اسباب بازی 102 میکنند. جلب میکند چرخهای آن است و امکاناتی که برای حرکت دارد. یعنی انگار مغز نر از ابتدا برای ارتباط با پدیدارهای جهان و چیزهایی که قرار است به کار گرفته 102 Hassett et al., 2008: Hines, 2010:

108 107 شود تخصص یافته و در مقابل مغز ماده بر دیگری و ارتباط با او متمرکز شده است. تمایز یاد شده حتا در روز نخست تولد هم نمایان است. یعنی نوزادان یک روزه که هنوز دستگاه بیناییشان کارکرد کاملی پیدا نکرده هم در خیره شدن به تصویرهای متفاوت وابسته به جنس عمل میکنند. نوزادان دختر بیشتر به چهره توجه میکنند و خیره میمانند در حالی که نوزادان پسر بیشتر به اشیای مکانیکی 103 و متحرک توجه نشان میدهند. گذشته از ترجیحهای رفتاری متمایز برخی از صفتهای ریختی نیز زیر تاثیر همین عامل تعیین میشوند و آنها هم با همجنسخواهی نسبتی برقرار جنینی تعیین میشوند در افراد همجنسخواه و دگرجنسخواه با هم تفاوت دارند. به عنوان مثال این را میدانیم که نسبت میان درازای انگشت نشانه به انگشت انگشتری )به ویژه در دست راست( بر اساس مقدار تستوسترون ترشح شده در دوران جنینی تعیین میشود. در هردو جنس درازای انگشت اشاره از انگشتری کمتر است اما این تفاوت در مردان بیشتر از زنان است. هرچه این نسبت کمتر باشد میزان تستوسترون دوران جنینی بیشتر بوده است. شاخص یاد شده با چند متغیر ریختی و رفتاری دیگر نیز همبستگی دارد که برخیشان به سوگیری جنسی 104 مربوط میشوند. شاخص یاد شده دربارهی شکلگیری انگشتان جانوران دیگر میکنند. طیفی از صفتها و ویژگیها که زیر تاثیر هورمونهای جنسی در دوران 104 Wlodarski et al., 2015: Alexander, Wilcox and Woods, 2009:

109 108 هم مصداق دارد و به عنوان مثال دربارهی موش هم گزارش شده است. 105 در رده از مردان تفاوتی را نشان نمیدهد اما در مردان دوجنسگرا بیش از انسان این نسبت هنگام تمایز استخوانهای انگشت در هفتهی سیزدهم عمر جنین همجنسگرایان و دگرجنسگرایان است. 109 شکل میگیرد و تا زمان بلوغ ثابت میماند. 106 این نسبت در زنان همجنسگرا دربارهی بسیاری از شاخصهای دیگر وابسته به هورمونهای جنینی هم نکتهی مهم آن که در بیش از زنان دگرجنسگراست و به مردان نزدیک است. 107 دوقلوی دختر تک تخمکی که یکیشان همجنسخواه و دیگری عادی باشد باز همین تمایز برقرار است. یعنی حتا در این مورد هم تناسب برای انگشتان 108 همجنسخواه از خواهر دگرجنسخواهش بیشتر است. این شاخص در این دو الگوی مشابهی را میبینیم. هستهی باالی چلیپایی مغز بادامه هیپوکامپ و مدارهای سیستم شنوایی در مردان همجنسگرا بزرگتر از مردان دگرجنسخواه است و اینها همگی زیر تاثیر هورمونهای آندروژن در دوران جنینی به اندازهی 110 نهایی خود دست مییابند. به ویژه هستهی باالی چلیپایی )SCN( در این زمینه مهم است چون این زیرسیستم عصبی در مردان همجنسگرا 1/7 برابر مردان 108 Hiraishi et al., 2012: Robinson and Manning, 2000: Suprachiasmic Nucleus 105 Zhengui and Cohn, 2011: Garn et al., 1975: Williams et al., 2000:

110 109 در هفتهی سیزدهم عادی حجم دارد و شمار سلولهایش 2/1 برابر بیشتر است. 111 تا شانزدهم دوران جنینی این هسته به بیشینهی رشد خود میرسد و این کمابیش شاخصهای دیگری هم هستند که باال بودن آندروژنها در این سن را نشان میدهند. به عنوان مثال اندازهی آلت مردان همجنسخواه از همان مقداری است که در مردان همجنسگرا میبینیم. بعد از آن بخشی از دگرجنسخواهان بزرگتر است 113 و مقدار آندروژن بیشتری هم در خونشان سلولهای این ناحیه میمیرند و اندازهی آن در مردان دگرجنسخواه تا پایان دوران گردش میکند. 114 همچنین این را میدانیم که شمار زیادی از همجنسخواهان اندازهی این هسته در مردان بیش از جنینی 35 کاهش مییابد. 112 زنان است و برادرانی بزرگتر از خود دارند. یعنی با افزون شدن شمار برادران بزرگتر احتمال بنابراین چنین مینماید که در هفتهی سیزدهم از عمر جنین نوعی افزایش همجنسخواهی افزایش مییابد و این میتواند به خاطر باال بودن سطح آندروژنهاست که بزرگی اندازهی این هسته و همجنسگرایی را همزمان تشدید آندروژنها در رحم مادر باشد که با زایمان هر فرزند پسر افزایش خفیفی را میکند. 115 نشان میدهد. همچنین واکنش ایمنی بدن مادر نیز در این میان اهمیت دارد. 114 Brodie et al., 1974: Bogaert et al., 2007: Swaab and Hofman, 1990: Gooren, 2006: Bogaert and Hershberger, 1999:

111 110 بدن مادر در برابر حضور سلولهای جنینی که کروموزوم Y دارد واکنشی ایمنی تمایز مردان و زنان میبینیم. یعنی در مردان دگرجنسخواه این هسته کمابیش دو نشان میدهند که به تدریج طی بارداریهای بعدی افزایش مییابد و میتواند برابر زنان دگرجنسخواه است و مردان همجنسخواه با گروه اخیر همسان برخی از کارکردهای دگردیسی مغز جنین به وضعیت نرینه را مختل کند. 116 بنابراین انگار الگوی اصلیای که همجنسخواهی را پدید میآورد مینمایند. 118 از سوی دیگر در تضاد با آنچه که گذشت شواهدی هست که نشان نوعی نوسان و بیش و کم شدن تاثیر آندروژنها بر مغز و بدن جنین در زمان میدهد سطح آندروژنها در مغز جنین همجنسخواهان کمتر از میزان عادی بوده نامناسب و نامعمول است و نه کم بودن سادهی یک هورمون. است. 117 مشهورترین نمونه آن که یکی از هستههای هیپوتاالموس که رفتارهای شاخص مشهور دیگری که در این رابطه میتواند بررسی شود جنسی را تنظیم میکند در مردان دگرجنسخواه حدود دو برابر از مردان همجنسخواه بزرگتر است. این تناسب کمابیش به همان مقداری است که در دستورزی و جانبی شدن مغز است. بسامد چپدستی در مردان در کل بیش از زنان است با این استثنا که در زنان همجنسگرا این نسبت باالست و کمابیش به 118 Gooren, 2006: Garcia-Falgueras and Swaab, 2010: interstitial nuclei of the anterior Hypothalamus

112 111 در کل بسامد همجنسخواهی و همچنین چپدست بودن مردان نزدیک است. 119 در میان مردان دو برابر زنان است. در مقابل دوجنسخواهی و همتوانی دو ساز و کار ظهور رفتار همجنسگرایانه محسوب میشود. یکی از نقاط قوت ا نی نظریه آن است که توسط مدلهای جانوری سادهتر از نخستیها هم تایید میشود. دست 120 در میان زنان بسامد باالتری دارد. یعنی احتمال این که زنی دوجنسخواه مثال در موش خانگی musculus( )Mus و موش صحرایی آزمایشگاهی norvegicus( )Ratus یک ناهنجاری ژنتیکی به نام»جهش مادینهساز بیضه«شناسایی شده که بر ژنهای گیرندهی آندروژنها بر کروموزوم X عمل 122 )tfm( میکند. این ژنها در حالت پایه گیرندههای هورمونهای نرینه )آندروژن( را در غشای سلول رمزگذاری میکنند. جهش یاد شده کارکردشان را مختل میکند و باشد یا از دست راست و چپش به یک اندازه استفاده کند باالتر از مردان است و در مقابل احتمال این که مردی چپ دست باشد یا همجنسخواه باشد دو برابر 121 زنان است. نظریهی هورمونی-عصبی دربارهی شکلگیری رفتار همجنسخواهانه امروز با دادهها و شواهد فراوانی پشتیبانی میشود و استوارترین نظریه دربارهی 121 Parker, 2014: Testicular feminization mutation 119 Peplau and Huppin, 2008: ambidexterity

113 112 به این ترتیب سلولهای مغز جنین موش در زمان تکوین حساسیت خود را به پیامهای هورمونی نرینه از دست میدهد. نکتهی مهم دربارهی این ژن و جهش آن این که همتای آن در کروموزوم X انسان ژنهای مشابهی با کارکرد مشابه وجود دارد که ژن»گیرندهی آندروژن«خوانده میشود. نکتهی مهم دربارهی این گیرندهی هورمونی آن است 123 )AR( که ترشح آندروژن از غدد جنسی جنین باعث میشود تا خودکشی سلولی در نواحیای از مغز که این گیرنده را دارند مهار شود و به این ترتیب منطقهی حساس به آندروژن در مغز جنین حجیمتر و بزرگتر گردد و این همان نواحیایست که در کل تمایز مغز نر و ماده را رقم میزند. یکی از کارکردهای این نواحی آن است که بعدتر رفتار جنسی را تنظیم میکنند و سوگیری جنسی به طرف جنس مخالف را رمزگذاری و مدیریت مینمایند. جهش یاد شده در 123 Androgen Receptor

114 113 موشهای نر و ماده آنها را به همجنسخواه تبدیل نمیکند اما رفتار جنسی عادیشان را مختل میسازد و باعث میشود برخی از گرایشهای رفتاری نرها به مادهها شبیه شود. مثال رفتارشان به مادهها بیشتر شباهت دارد و خوابگاههایی با بوی نرها را برای ماندن ترجیح میدهند در حالی که نرها موقع خواب به بوی میتواند از سد خونی مادر و جنین بگذرد و با آندروژنهای تولید شده در بدن جنین تداخل کند و تاثیر تستوسترون را بر رشد مغز جنین مهار نماید. موشهای نری که از چنین مادرهایی زاده میشوند اختاللی را در سوگیری جنسیشان نشان میدهند و احتماال به خاطر ناتوانی در تشخیص جفت رفتارهای همجنسخواهانه مادهها جلب میشوند. 124 البته این که بتوان این دادهها را از جوندگان به نخستیها تعمیم داد دارند. 125 عامل دیگری که میتواند همچون محکی برای ارزیابی این نظریه به کار گرفته شود تنشی است که ممکن است در دوران بارداری به مادر وارد شود. جای بحث وجود دارد. چون رفتارهای جنسی جوندگان سادهتر و پیش تنیدهتر از نخستیهاست و تاثیر آندروژنها بر سیمکشی مدارهای عصبی جنین احتماال دست کم در موشها این را میدانیم که استرس به موش باردار باعث میشود مقدار زیادی هورمون کورتیزول از غدد فوق کلیوی رها شود و این هورمون 125 Ellis and Cole-Harding, 2001: Poiani, 2010: 68.

115 114 بیشتر از جنس روشن و خاموش کردن یک الگوی رفتاری پیشتنیده است تا 3( طیفی وسیع از ویژگیهای ریختی )درازای انگشتان اندازه و شکل تنظیم امری پیچیده مانند جذابیت جنسی. 126 هستههای مغزی اندازهی آلت نرینه و...( و رفتاری )چپدستی انتخاب آنچه که تا اینجای کار گفتیم را میتوان به این ترتیب جمعبندی کرد: اسباببازی و...( زیر تاثیر این عامل عصبی-هورمونی تعیین میشوند و دست کم یک نظریهی فراگیر و پیچیده وجود دارد که پیوندهای میان همگی با همجنسخواهی همبستگی دارند. )1 سطح ژنتیکی ساز و کارهای زیستشناختی مبتنی بر آرایش عصبی- هورمونی مغز جنین و رفتار همجنسگرایانه را توضیح میدهد. چنین مینماید که همجنسخواهی زیر تاثیر اغتشاشی در نظم اثرگذاری هورمونهای آندروژن بر جنین شکل میگیرد و با بیش و کم شدن )4 بر مبنای این نظریه عواملی که روند عادی تاثیر آندروژنها بر نرینه شدن نابهنگام هورمونهای نرینه در بدن و به ویژه مغز جنین گره خورده است. )2 مغز جنین را مختل میکنند در سنین باال رفتار همجنسخواهانه را پدید میآورند. 126 Gooren, 2006:

116 115 اگر لحظهای محتوای فلسفی عشق نزد افالطون را به حالت تعلیق درآوریم و از فصلی از کتاب»خرد افالطونی/ زیر چاپ«گفتار دوم: همجنسگرایی افالطون 1. با مطالعهی تمام ارجاعهای افالطون به لذت نمایان میشود که تنها یک شکل از کامجویی است که همه جا مورد ستایش وی بوده و کامال به رسمیت پذیرفته شده است. در کمال تعجب این لذتى مجاز و پسندیده عبارت است از برقرار کردن رابطهی جنسی با پسران نوجوان زیبارو! افالطون در روزگار ما به عنوان فیلسوفی که برای نخستین بار در مورد صورت بیرونی آن و شکل جریان یافتنش میان عاشق و معشوق پرسش کنیم به این نتیجه میرسیم که عشق در تمام بندهای رسالههای افالطون به رابطهی همجنسخواهانه اشاره میکند و به صراحت آمیزش جنسی بدنی را میرساند. این برداشت انگار منحصر به افالطون نبوده و آتنیهای اشرافی دوران وی عشق را چنین درک میکردهاند. چنان که در رسالهی»فایدروس«خطابهی لوسیاس هم که برتری غیرعاشقان بر عاشقان را اعالم میکند چنین جملهای دارد:»گذشته از اینها همه میدانند که عاشق همواره به دنبال معشوق است و جز درآمیختن با وی آرزویی ندارد. از این رو هرگاه عاشق و معشوق را همراه با عشق نظریهپردازی کرد شناخته شده است. به همین دلیل هم کتابهایی که به دیدگاه وی در مورد عشق پرداختهاند پرشمار و پرفروش هستند. با این وجود

117 116 هم ببینند مردم گمان میبرند که به تازگی از شهوترانی فارغ شدهاند یا هماکنون 127 قصد شهوترانی دارند.«در تمام بندهایی که سخن از عشق به میان میآید دیده میشود. یک نمونهی سادهاش داللت همجنسخواهانهی روشنی است که در رسالهی»خارمیدس«دیده افالطون نه تنها خود به پیروی از سنت اسپارتها همجنسخواهی را به میشود. یک هشتم ابتدای این رساله به شرح مالقات سقراط و خارمیدس رسمیت میشناسد. بلگه استاد خود سقراط را نیز به عنوان نمونهای برجسته از اختصاص یافته و بر توصیف زیبایی خارمیدس و محبوبیتش در میان عاشقانش کسانی که میل و کششی بیمهابا به پسران نوجوان دارد تصویر کرده است. من در»فلسفهی ایونی«نشان دادهام که شواهد بیرونی نیز سخن وی را تایید میکنند و سقراط به راستی همجنسخواهی کارکشته و تا حدودی بدنام بوده است. با این وجود تایید و ستایشی که افالطون در این امتداد نثار وی میسازد نشان تمرکز یافته است. سقراط که تازه از نبرد پوتیدیا آمده و راوی داستان است به صراحت میگوید که برای دیدن پسران نوجوان و زیبا به ورزشگاه رفته و مخاطبانش هم میدانند که با چه قصدی آمده و به همین دلیل خارمیدس زیبارو را به او معرفی میکنند. میدهد که خودش نیز به عادت استادش مبتال بوده است. چنین گرایشی کمابیش 127 Plato, Paedrus, 232.

118 117 با توجه به این جهتگیری این نکته چشمگیر است که در بیشتر رسالهها و کتابهای معاصران که گفتمان افالطونی را تحلیل کردهاند این موضوع یا نادیده انگاشته شده و یا به صورتی بسیار گذرا مورد اشاره واقع شده است. در مقابل»جمهور«ارجاع میدهد که در آن در دو گام پیاپی مفهوم عشق افالطونی تعریف شده است. در گام نخست در مییابیم که موضوع این عشق یعنی معشوق راستین تنها کسی میتواند باشد که از تمام کمالهای ممکن برخوردار باشد. تالش شده تا بر جنبهی معنوی و روحانی عشق از دید افالطون تاکید شود. چنین کسی را افالطون در بندهای پیشین به دقت تعریف کرده است. تالشی که به دلیل بیریشه بودن و نامستند بودن در اصل رسالههای افالطون به دیدهام یکسره نادرست مینماید. آنچه که معموال به عنوان پادنهادی برای همجنسخواهی افالطون مطرح معشوق از دید او مردی است که به طبقهی سربازان و پاسداران شهر تعلق داشته باشد و با تربیت درست و مطابق محدودیتهای افالطونی از برخورد با آثار هنری تهی از فضیلت محروم شده باشد و با ورزش و تمرین جنگی بدنی زیبا و ورزیده میشود تاکید بر محبت معنوی و غیرجسمانیایست که به پیدایش تعبیر»عشق 128 به دست آورده باشد. افالطون تاکید میکند که مردانگی و مرد بودن جنبهی افالطونی«انجامیده است. این عبارت مشهور به بند مشهوری از کتاب سوم برجسته و مهم چنین محبوبی است و باز تصریح دارد که عاشق وی نیز مردی 128 Plato, Republic,

119 118 μακρότερα τούτων συγγίγνεσθαι: εἰ δὲ μή, ψόγον ἀμουσίας καὶ ἀπειροκαλίας ὑφέξοντα. همطبقه و همسان وی است. بنابراین کل عشق از دید افالطون در دایرهی بستهی میان مردان اشرافی بردهدار تعریف میشود. در گام دوم شهوت و همآغوشی هیجانزده و جنونآمیز نکوهیده شده و محدودیتهای حاکم بر این عشق شرح داده شده است: 129 οὕτω δή, ὡς ἔοικε, νομοθετήσεις ἐν τῇ οἰκιζομένῃ πόλει φιλεῖν μὲν καὶ συνεῖναι καὶ ἅπτεσθαι ὥσπερ ὑέος παιδικῶν ἐραστήν, τῶν καλῶν χάριν, ἐὰν πείθῃ, τὰ δ ἄλλα οὕτως ὁμιλεῖν πρὸς ὅν τις σπουδάζοι, ὅπως μηδέποτε δόξει این بند را محمد حسن لطفی چنین به پارسی برگردانده 130 است:»گفتم: بدین جهت در جامعهای که امروز بنیان نهادیم قانونی با این مضمون وضع خواهی کرد: عاشق پس از آن که دل معشوق را به دست آورد حق دارد چون پدری او را دوست بدارد و ببوسد و با او معاشر باشد. این دوستی فقط باید برای غایتی شریف باشد و روابط آن دو هرگز نباید از این حد تجاوز کند وگرنه عاشق متهم خواهد شد به این که از تربیت بویی نبرده و از درک زیبایی ناتوان است.» 130 افالطون 1380 )ج. 3 (: Plato, Republic, 3.403b-403c.

120 119 اما این ترجمه با وجود سازگار بودن با ترجمههای اروپایی درست چنان که میبینیم در اصل یونانی متن هیچ اشارهای به رابطهی پدر و نیست. دقیقتر است اگر این بند را چنین ترجمه کنیم:»پس بنابراین چنین مینماید که تو این قانون را در شهری که همچون کوچنشینی تاسیس کردیم )οἰκιζομένῃ( نهاده باشی: به واقع دوست داشتن و بوسیدن و همراه بودن و تنگ در آغوش گرفتن )ἅπτεσθαι( بدان شکل که با پسربچههای معشوق ἐραστήν( )παιδικῶν میکنند اگر که مجبورش کند پسری وجود ندارد. افالطون به سادگی دربارهی ارتباط همجنسخواهانهی مردی با نوجوانی سخن میگوید و برای آن ارزشی زیباییشناسانه قایل است. آنچه که به صراحت در تمام متون یونانی باستان رابطهی جنسی با پسربچهها معنی میدهد به چیزی یکسره متفاوت ترجمه کردهاند و مترجم ایرانی نیز از همین شیوه پیروی کرده است. چونان وظیفهای غرورآمیز χάριν(.)καλῶν )همچنان که( همراهان و همگنان دیگر نسبت به موضوع اشتیاقشان چنین میکنند. به شکلی که )دیگران( هرگز دربارهی سرشت مادرزادشان )συγγίγνεσθαι( گمانی سترگ ( δόξει )μακρότερα نبرند که )ایشان( با گناه بیسلیقگی )ἀμουσίας( و نادانی دربارهی زیبایی )ἀπειροκαλίας( دست به گریباناند«.

121 120 اگر این بند را با توصیفی که افالطون در انتهای رسالهی»مهمانی«از عشق به سقراط به دست داده مقایسه کنیم در مییابیم که احتماال این بند جمهور کمابیش همزمان با»مهمانی«نوشته شده است. چون در آنجا هم چنین رابطهای جاری بوده است. این را به هیچ عنوان نمیتوان به غیرجسمانی بودن عشق یا خالی از شهوت بودناش تعبیر کرد. در میان آثار افالطون لذتستیزترین و زهدگراترین اثر کتاب»قوانین«را میان آلکیبیادس و سقراط میبینیم. دلیل البته پیر بودن سقراط و احتماال از است که در سالهای آخر عمر فیلسوف نوشته شده است. یکی از شواهدی که میان رفتن میل جنسی در اوست اما میتوان حدس زد که خود افالطون نوجوان و سقراط نیز ارتباطی از این دست داشتهاند. یعنی انگار افالطون که در نوجوانی نشان میدهد متن»قوانین«در زمان سالخوردگی افالطون نوشته شده اشارههایی است که گریزان شدناش از کامجویی جنسی را نشان میدهد. در واقع بندی در محبوب سقراطی پیر و سالخورده بوده الگوی ارتباطی خویش را که احتماال ابتدای این کتاب هست که این شائبه را ایجاد میکند که جمالت یاد شده را از ناتوانی جنسی پیرانهسر سقراط ناشی میشده- به کل مفهوم عشق تعمیم داده و آن را به صورتی آرمانی تبدیل کرده است. بنابراین سفارش افالطون به این که عاشق حقیقی باید هنگام کامجویی خود افالطون ننوشته است یا اگر وی چنین کرده در اواخر عمر چرخشی را در سلیقهی جنسی خود تجربه کرده است. چون در این بند آمده که همجنسخواهی عملی نکوهیده و غیرطبیعی است و نسبت به آمیزش طبیعی زن و مرد انحرافی جنسی از پسران نوجوان اعتدال را رعایت کند تنها مردهریگی از زهدگرایی بزرگ محسوب میشود. در این متن همجنسخواهی عادتی دانسته شده که از معمول اوست و بارقهای کمسو از سنت انکار نفسی که در میان پوتاگوراسیها کرت برخاسته و توسط مردمی شهوتران به خدایانی مانند زئوس منسوب شده تا

122 121 این سخنان در کل با آنچه که سایر نوشتارهای مجوزی اجتماعی به دست آورد. 131 افالطون دیده میشود کامال ناسازگار است. افالطون هوادار پر و پا قرص همجنسخواهی بوده و هیچ اشارهی مثبت و همدالنهای به عشق جنسی میان زن و مرد ندارد. او سقراط را نیز به همین شکل تصویر کرده و با توجه به شواهد بیرونی و گزارشهای سایر نویسندگان معاصرش میتوان پذیرفت که این گرایش هم در او و هم در سقراط چشمگیر و نمایان بوده است. از این رو برخورد به این جمله که همجنسخواهی شکلی منحرف از کامجویی جنسی است و در شهوتی افراطی و نادرست ریشه دارد غریب مینماید. گذشته از این چند جمله که به نظر افزوده به متن اصلی میآیند با توجه به دیرهنگام بودن زمان نگارش این کتاب انتظار بر آن است که درست مانند سقراطی که در دوران پیری از شهوترانی با مردان جوان بازمانده بود و به گفتگو با ایشان بسنده میکرد در مورد افالطون نیز چنین الگویی را ببینیم. در واقع هم چنین است. در کتاب هشتم»قوانین«افالطون از تمام سخنان پیشین خود دربارهی عشق و شهوت فاصله میگیرد و به مسئلهی غیرطبیعی بودن میل جنسی به همجنس باز میگردد و سه نوع متفاوت از عشق را از هم تفکیک میکند. مسئلهی اصلی او آن است که چگونه زنان و مردان جوانی را که هنوز به سن قانونی ازدواج نرسیدهاند از معاشرت و دوستی با هم باز دارند و مانع ارتباط جنسیشان 131 Plato, Laws, 636.

123 122 با هم شود. در ابتدای کار چنین مینماید که او به منع همجنسخواهی حکم چنین کسی گاهی شیفتهی زیبایی تن دیگری و مشغول فرو نشاندن میل خواهد کرد چون این که پسران نورس نقش زنان را در رابطهای ایفا کنند را مغایر با آزادگی و سرافرازیشان میداند. با این وجود شکل توسعهی بحث را طوری در پیش میگیرد که به نتیجهای نامنتظره برسد. خویش میگردد و گاهی به زیبایی معنوی وی توجه میکند و با هدف پروردن و تربیت کردن دیگری مهرورزی مینماید. این دو حالت نیز که مانند جفت متضادی معنایی بازنموده شدهاند همان حالتهای اول و دوم هستند که در یک تن جمع او بر این مبنا سه شکل گوناگون از ارضای میل جنسی را از هم تمیز آمدهاند و انگار به کسی اشاره دارند که هم به مردان و هم به زنان تمایل دارد. میدهد. یکی از آنها از تضاد بر میخیزد و به همین دلیل هم وحشی و لگامگسیخته است. دیگری قطب مقابل آن است یعنی چون بین دو چیز همگون افالطون به سرعت و بدون بحث چندانی به برتری و ستودنی بودن ارتباط دوم حکم میکند و از زیر بار استدالل بیشتر شانه خالی میکند. یعنی در نهایت تنها و همسان برقرار شده مالیم و معتدل است و مدتی درازتر نیز به طول میانجامد. شکلی از همجنسخواهی را طرد میکند که به شهوترانی با زنان شباهت داشته روشن است که افالطون این دو را مترادف با دگرجنسخواهی و همجنسخواهی در نظر گرفته است. حالت سومی هم که در نظر گرفته کسی است که به هردوی این موارد میل داشته باشد.

124 123 باشد و سایر اشکال آن را با این استدالل که با پاکی و فضیلت همراه است و هدفی جز بهتر ساختن پسربچهها ندارد روا میدارد. 132 او این کار را به قیمت طرد دو شکل دیگر انجام میدهد. یعنی ارتباط جنسی زن و مرد را به هر شکلی طرد میکند. چه به شکلی طبیعی و به تنهایی وجود داشته باشد و چه با همجنسخواهی همراه شده باشد. کمی بعدتر افالطون تصریح میکند که با دفع شهوت و ریخته شدن پشتاب مردانه است که مخالفت دارد. او میگوید این شکل از ارضای جنسی در روابط همجنسخواهانه روا نیست و در روابط میان زن و مرد هم تنها زمانی مجوز دارد که هدفش بسته شدن به عبارت دیگر او با چند گام غریب ابتدا شهوت جنسی نطفهی فرزند باشد. 133 را از جنس مادینه جدا کرده و بعد ارضای مردانهی شهوت را از تمام موقعیتها جز بچهزایی تفکیک میکند. احتماال نویسندگان بعدی مانند ارسطو که میگفتند به این سخن او اشاره میکردهاند افالطون مخالف همجنسخواهی بوده است 134 وگرنه تمایل افالطون به جنس موافق در تمام آثارش نمایان است. افالطون در قوانین در کل لحنی خشک و متعصبانه دارد که ویژهی پیرمردان دیندار است. این روحیه را به خصوص در مورد داوریاش دربارهی لذت جنسی میتوان دید. او با وجود آن که در نهایت همجنسخواهی را بر سایر 134 Aristotle, Politics, 1262a Plato, Laws, Plato, Laws, 839.

125 124 اشکال نزدیکی و صمیمیت برتر میداند اما در کل لذت جنسی و کامجویی را ناپسند و ناسزاوار میداند و معتقد است پرداختن به آن تواناییهای بدنی را کاهش میدهد و باعث فساد و تباهی شهروندان میشود. از این رو کامجویی جنسی به معنای ریختن پشتاب مردانه را تنها به وضعیتی منحصر میسازد که مردی با زن قانونی خود به قصد بچهدار شدن درآمیزد. انجام این کار با مردان یا روسپیان یا زنان دیگر یا حتا زن قانونی فرد در مواردی که امکان بارداری وجود ندارد امری ناپسند و ممنوع دانسته شده و افالطون گفته که باید با پرداختن 135 داستانهایی دینی و ایجاد سنتی االهی آن را ممنوع ساخت. 2. اشتیاق افالطون به رابطهی همجنسخواهانه و تشویق و تاییدی که در این زمینه عیان میسازد را نمیتوان به جبههگیری سیاسیاش و تبلیغ از نظام اجتماعی اسپارتها فرو کاست. گفتمان او در این زمینه به شکلی است که نشان میدهد تخیلی نیرومند و انگار تجربهای گرانبار در این زمینه داشته و آنچه را در ذهن داشته هم بیپروا بر کاغذ آورده است. در اینجا تنها به برخی از بندهای بدخوانده شده از رسالههای افالطون میپردازم و یکی دو مورد برجسته را به عنوان گواه سخنانم نقل میکنم. افالطون در کتاب پنجم»جمهور«ترکیب مضحکی از آیینهای ایرانی و یونانی جنگاوری را به دست داده است. او ابتدا ضرورت آموزش نظامی 135 Plato, Laws,

126 125 پسربچهها را گوشزد میکند و میگوید که الزم است کودکان سوار بر اسب و با حمایت معلمانشان به میدان جنگ بیایند و از نزدیک خشونت سربازان را ببینند. 136 یافت. اشارهی افالطون به اسب در این بند نشان میدهد که او به سنت نظامی پارسیان اشاره داشته است که سوارهنظامی نیرومند و مهیب داشتند و احتماال این که او کودکان را بر اسب نشانده نشان میدهد که در این دوران هنوز اسب بخش مهمی از شهسوارانشان به آیین باستانی مهر پایبند بودهاند. کمی جلوتر در آتن کاربردی جنگی نداشته و سوارهنظام در نبردها حضور نداشته است. وگرنه افالطون میگوید سربازان دلیر باید با نهاده شدن تاجی از گل بر سرشان ستوده این اشاره که»در شرایط خطر کودکان میتوانند با اسب بگریزند و از آسیب شوند و حاضران دست راست او را بفشارند.)δεξιωθῆναι( 138 این فشردن برهند «137 معنایی نمییافت. سوارکاری و به خصوص استفاده از اسب در جنگها هنری بود که ایرانیان ابداعش کرده بودند و در عصر هخامنشی به تدریج در سرزمینهای غربی نیز رواج دست راست که امروز به صورت عالمت جهانی مهر و دوستی در آمده در آن دوران عالمتی ویژهی مهرپرستان بوده و به پیوند میان این ایزد و خورشید داللت میکند که در زمینهی دین زرتشتی مضمونی خدا-انسان انگارانه نیز یافته است. 138 Plato, Republic, 5.468b. 136 Plato, Republic, 5.467e. 137 Plato, Republic, 5.467e.

127 126 باز این را میدانیم که تا پایان دوران ساسانی طبقهی سوارکاران سنگین اسلحهی و شهسواران زرهپوش پارسی مهمترین حامالن سنتهای مهرپرستانه بودهاند و این رسم نیز به ایشان تعلق دارد. افالطون با اشاره به دست دادن و اسب سواری نشان میدهد که با سنتهای ایرانی جنگ تا حدودی آشنا بوده است. اما انگار پس از اشاره به این دو موضوع در صدد یونانی کردن این رسم بوده باشد بالفاصله سخن را به زمینهای همجنسگرایانه منتقل میکند. افالطون میگوید که سربازانی که از میدان نبرد رو بر میگردانند و میگریزند باید به طبقهی کشاورزان و رعیت تبعید شوند و آنان که اسیر دشمن میشوند باید به صورت برده در دست ایشان وا نهاده شوند. اما آنان که دالوری نشان میدهند و پیروز میشوند باید توسط همین کودکان و نوجوانان اسب سواری که به عنوان تماشاچی به میدان آمدهاند مورد استقبال قرار گیرند. بخشی از این استقبال چنان که گفتیم رنگ و بویی غیریونانی دارد اما انگار به عنوان مقدمهای برای چیزی دیگر عنوان شده است. افالطون میگوید که»این نوجوانان باید به نوبت و یکی پس از دیگری«تاجی از گل بر سر جنگجوی دالور بگذارند و با دست راست دست او را بفشارند بعد 139 τὸ φιλῆσαί τε καὶ φιληθῆναι ὑπὸ ἑκάστου. πάντων, ἔφη, μάλιστα: καὶ προστίθημί γε τῷ νόμῳ, ἕως ἂν ἐπὶ ταύτης ὦσι τῆς στρατιᾶς, καὶ μηδενὶ ἐξεῖναι ἀπαρνηθῆναι ὃν ἂν βούληται φιλεῖν, ἵνα καί, ἐάν τίς του τύχῃ ἐρῶν ἢ 139 Plato, Republic, 5.468b-c.

128 127 ἄρρενος ἢ θηλείας, προθυμότερος ᾖ πρὸς τὸ τἀριστεῖα φέρειν.»)سقراط گفت:( تا با هر یک )ἑκάστου( معاشقه کند و مورد معاشقه قرار گیرد. )گالوکون( گفت: کامال این رسم را هم بگذاریم که در جریان لشکرکشی στρατιᾶς( )ὦσι τῆς هیچ یک از کسانی که او دوست دارد تا با آنها معاشقه کند نتوانند از این کار شانه خالی کند و سر باز زنند.)ἀπαρνηθῆναι( پس کسی که به کسی عشق جنسی دارد )ἐρῶν( چه )معشوقش( دختر )θηλείας( باشد و چه پسر )ἄρρενος( بیشتر خواهد کوشید تا این جایزهی برگزیده )τἀριστεῖα( را به دست آورد.«عبارتی که در ابتدای این بند آمده و جایزهی جنگاوران دلیر است معنایی روشن و بیشرمانه دارد. ἑκάστουτὸ φιλῆσαί τε καὶ φιληθῆναι ὑπὸ از شکل فاعلی )φιλῆσαί( و مفعولی )φιληθῆναι( فعل»فیل ه«)φιλη( استفاده کرده که با»فیلیا«به معنای دوستی و عشق همریشه است اما در حالت فعلی معنای معاشقه کردن و آمیزش جنسی را حمل میکند. تمام ترجمههای کالسیک 140 کتاب جمهور این فعل را به بوسیدن برگرداندهاند که کامال نادرست است و تحریفی بیمورد در متنی شفاف و روشن محسوب میشود. 140 مثال: افالطون )لطفی(: 1380 )ج. 3 (: 997.

129 128 نمونهی دیگری از این رویکرد افالطونی را در رسالهی»فایدروس«میتوان یافت که مکالمهی میان سقراط و پسر جوان و زیبارویی به نام فایدروس را روایت میکند. از متن آشکارا بر میآید که این دو شریک جنسی هم هستند. فایدروس سخنرانی زیبایی در نکوهش دیوانگیهای عاشقان شنیده و سقراط برای جلب نظر او بعد از تبلیغها و حرکات نمایشی فراوان برای این که نشان دهد از و شکوفایی وی میشوند و از این رو باید از نشست و برخاست با ایشان پرهیز کرد. تمام اشارههای مربوط به عشق به صراحت به کامجویی همجنسخواهانه داللت میکنند و کوچکترین اشارهای به میل جنسی طبیعی میان زن و مرد یا عشق میان دو جنس دیده نمیشود. ارتباط سقراط و فایدروس هم تلویحا رابطهای جنسی است. سقراط همراه جوانتر خود را»او ماکاری ه«μακάριε( ὦ( خطاب سوی خدایان الهام دریافت میدارد و شیوایی سخنش رقیبی ندارد 141 برداشت که از»ماکاروس«به معنای خوشحال و شاد و شنگول گرفته شده و 142 میکند خود را در این زمینه به وی میگوید. در منابع یونانی باستان در وضعیت خطابیاش»ای پسر خوشگل«معنی میدهد محتوای سخن سقراط آن است که عاشقان به خاطر میل شهوانیشان به و تعبیری است که مردان سالمندتر برای اشاره به شریکان جنسی جوانترشان به معشوق میکوشند تا وی را ناتوان و وابسته بار آورند و به این ترتیب مانع رشد کار میگرفتهاند. حتا وضعیت بدنی این دو تن هنگام رد و بدل شدن سخنانشان 142 Plato, Paedrus, 241e. 141 Plato, Paedrus,

130 129 هم جای بحث دارد. ایشان برای این که با هم سخن بگویند از شهر خارج بگیر در حالی که این )خطابه( را در اختیار داری ἑλόμενος( )τοῦθ ابراز میشوند و گوشهی دنجی پیدا میکنند تا در آنجا کنار هم بنشینند و دراز بکشند فضل بکن».)ἀναγίγνωσκε( و بخوابند. سقراط پیش از آن که فایدروس نقل قول خویش از خطابهی لوسیاس را شروع کند میگوید: 143 νῦν δ οὖν ἐν τῷ παρόντι δεῦρ ἀφικόμενος ἐγὼ μέν μοι δοκῶ κατακείσεσθαι, σὺ δ ἐν ὁποίῳ σχήματι οἴει ῥᾷστα ἀναγνώσεσθαι, τοῦθ ἑλόμενος ἀναγίγνωσκε.»پس حاال که تا جایی که قرار داشتیم آمدهام میخواهم دراز بکشم. تو هم در هر وضعیت) بدنی( که آن را راحت میدانی )ἀναγνώσεσθαι( قرار 143 Plato, Paedrus, 230e.

131 130 این جمله را فولر چنین ترجمه کرده:»پس حاال که من تا اینجا آمدهام قصد دارم دراز بکشم. و تو هم وضعیتی را انتخاب کن که فکر میکنی میتوانی و محمد حسن لطفی در ترجمهی دقیقترش راحتتر در آن بخوانی و بخوان.» 144 نوشته:»ولی اکنون که به مقصد رسیدهایم من در همین جا دراز خواهم کشید و 145 تو نیز هر طور که میل داری بنشین یا دراز بکش و خواندن خطابه را آغاز کن«. نکتهی مهم در متن آن است که هیچ اشارهای به کتاب و نوشته یا خواندن میتوان آن را اظهار فضل کردن و دانستههای یقینی خود را بیان کردن ترجمهاش کرد. منظور از این )τοῦθ ( قاعدتا سخن و محتوای خطابه است که در جملهی پیشتر سقراط گفته که فایدروس آن را در اختیار دارد. ἑλόμενος هم به معنای گرفتن و در اختیار داشتن و لمس کردن است. ترکیب τοῦθ ἑλόμενος در حالی که دو نفر کنار هم دراز کشیدهاند میتواند معنای هرزهای بدهد اما میتوان آن را به دارا بودن مضمون خطابه و در آن وجود ندارد. آخرین کلمه )ἀναγίγνωσκε( به معنای»به خوبی و به اظهار فضل بر مبنای آن حمل کرد. با این وجود چند بند جلوتر فایدروس قول یقین دانستن چیزی«است که صورت دیگری از آن در جملهی پیشین برای اشاره به وضعی که فایدروس در آن راحت است به کار گرفته شده است. در اینجا میدهد که لوسیاس را وادار کند تا خطابهی دیگری در رد سخن نخستین خود بنویسد. سقراط در پاسخ میگوید که اگر همچنان که حاال هست و در وضعیتی 145 افالطون )لطفی( 1380 ج. 3 : Fowler, 1925.

132 131 که حاال قرار دارد قرار بگیرد او را به انجام این کار وادار خواهد کرد. بعد هم همخوابهی همجنس جوانترش خلوت میکند و این دو با هم در وضعیتی»بسیار παῖ بارها فایدروس را )παῖς و «سپ»پسرک«)پائیس: ر زیبارو«)پائی کال ه: صمیمانه«در مورد ماهیت عشق سخن میگویند. )καλέ خطاب میکند و در میانهی این حرفها با لحنی بالغی میپرسد که پس این پسر کجاست تا حرفهای او را به دقت بشنود و فایدروس پاسخ میدهد: 146 οὗτος παρά σοι μάλα πλησίον ἀεὶ πάρεστιν, ὅταν σὺ βούλῃ.»بسیار نزدیک به تو همیشه در دسترست )هستم( هر وقت که تو بخواهی.«برای فهم منظور افالطون از این اشارهها هوش سرشاری الزم نیست. افالطون رسالهی فایدروس را در زمینهای نمایشی نوشته که در آن سقراط با 146 Plato, Paedrus, 243e.

133 132 که سوگیری و جبههبندی هواداران و مخالفان سرمشق پارسی را نشان میدهد فصلی از کتاب»خرد ایونی/ زیر چاپ«تاکید میکنم تا شیوهی دوقطبی شدن این نیروهای اجتماعی و جایگاه پریکلس 2. اخالق پارسی و اخالق آتنی و یارانش در این میان نمایان شود. آن هم عنصری است که بعدتر در صورتبندی افالطون از اخالق سیاسی بسیار اهمیت یافت یعنی مفهوم مهر و عشق. و ارتباط دربارهی نوسان سیاسی یاد شده و تحوالت اجتماعی وابسته بدان در انتخابی اعضای جامعه. امری که در جوامع شرقی در قالب پیوند میان زن و مرد کتاب»اسطورهی معجزهی یونانی«147 شرحی مفصل وجود دارد. تبارنامهی تجلی مییافته و در مورد پریکلس و آسپاسیا نیز همان را میبینیم. محافظهکاران شخصیتهایی که پیرامون پریکلس را گرفته بودند و در تاریخ فلسفه اهمیتی دارند هم به زودی به تفصیل بررسی خواهند شد. در اینجا تنها بر یکی از متغیرهایی مخالف این سبک زندگی شادخوارانه در مقابل این ارتباط طبیعی میان دو جنس پیوندی همجنسگرایانه را ترجیح میدادند و این را میتوان شاخص اصلی سبک زندگی ایشان دانست. 147 وکیلی :1389

134 133 بر خالف آنچه که میشل فوکو در جلد نخست از کتاب تاریخ جنسیت است. از این رو ردیابی مسیر تحول آن یکی از راههای بازسازی روند ظهور ادعا کرده 148 همجنسگرایی در میان یونانیان باستانی امری ریشهدار و دایمی اندیشهی یونانی متاخر است. نبوده است. چنین مینماید که این عادت تنها در دوران کالسیک و به طور خاص در میان طبقهی اشراف و محافظهکاران سیاسی رواج داشته باشد و سابقهاش به پیش از آن باز نگردد. بنابراین برخالف دیدگاه فوکو نمیتوان آن را سبکی از زندگی یا شیوهای فراگیر برای تعریف جنسیت دانست. همجنسگرایی یونانی در جهان باستان یونانیان نمایندهی مهمترین فرهنگی بودند که رفتار همجنسخواهی در آن مرسوم و مقبول بود. دیگران یا مانند آشوریان و بابلیان و پارسها همجنس بازی را نوعی گناه تلقی میکردند و یا مانند مصریان آن را نوعی حالت ناپسند و رفتار بیمارگونه میپنداشتند. این رفتار در یونان نیز به عنصری سیاسی بوده که مفهوم عشق و پیوند اجتماعی را در زمینهای نظامی و 149 دوران باستانی و کالسیک تعلق داشت و بعدتر با این شدت رواج نداشت. سیاسی به صورت واژگونهی گفتمان جاری و مسلط پارسها تعریف میکرده برخی از مورخان اعتقاد دارند این عادت از مراسم گذار و اهلیت یافتن پسران نوبالغ در میان بومیان جزیرهی کرت ریشه گرفته باشد. شواهدی در دست است 149 Percy, 2005: 17; Green, 1998: Foucault, 1978.

135 134 که نشان میدهد آیین گذار پسران و تبدیل شدنشان به مردان عشیره در قبایل یونانی ساکن کرت با آیینهایی در بزرگداشت زئوس و همراه بوده که چنین یونانیها در دوران کالسیک چندان به این رفتار خو گرفته بودند که دوران نوجوانی و پختگی مردانه در چرخهی عادی زندگیشان با دو نقش رفتاری نیز در آن میگنجیده است. 150 با این وجود دوو ر که مهمترین پژوهنده همجنسگرایانهی جا افتاده و مشخص گره خورده بود. 153 در این زمینه است این نظریه را مردود میداند و معتقد است این نظریه در پی این ارتباط را در یونانی باستان»عشق به پسران«)پاید راستیا: غیرطبیعی یا مصنوعی جلوه دادن رفتار همجنسگرایانه است. 151 برداشتی که به )παιδεραστία مینامیدند که از دو بخش پائید س ) ( یعنی نظرم نادرست است و از بزرگنمایی برخی از گزارههای هواداران نظریهی آیینی پسربچهها و ا راستیا ) ( به معنی عشق و مهرورزی گرفته شده است. مشتق شده و در ضمن با اصرار خود دوور بر طبیعی یا معصومانه شمردن این جفتهای همجنسخواه در یونان باستان از یک طرف سالمندتر و یک طرف جوانتر گره خورده است. خاستگاه این عادت هرچه که باشد میدانیم که 154 تشکیل میشدند. طرف جوانتر که معموال نقش مفعول را بازی میکرد 152 رفتار 153 Kamen, 2007: Koehl, 1986: Reeve, 2006: XXI; Nissinen, 2004: 57; Blake, 2000: Dover, 1997: Davidson, 2006.

136 ت س 135 ا روم نوس ) ( نامیده میشد که اسم مفعولی مذکر برساخته شده از گاهی این شخص را»پسرک«ریشهی ا روس به معنای»عشق و شهوت«است. 155 از دولتشهر بوده که در مرحلهی مقدماتی تبدیل شدنش به یک شهروند و عضو رسمی عشیره قرار داشته است. 160 سن ارونموس معموال بین سیزده تا بیست سال )پائیس( هم مینامیدهاند. 156 طرف سالمندتر که ا راستس )ἐραστής( نامیده بوده است هرچند گاهی این کلمه به کسانی که تا سی سال سن داشتهاند هم و این را میتوان از پسوند یونانی میشده معموال نقش فاعلی بر عهده داشته 157 داده میشده است. سن حدود سیزده سالگی تقریبا همزمان است با آغاز تمرین نظامی جوانان در یونان قدیم و پذیرفته شدنشان به عنوان عضوی از دستههای (-τής) در انتهای نامش دریافت که عاملیت را نشان میدهد. 158» «اراستس همواره سالمند نبوده و گاه جوانی بیست ساله این نقش را بر 161 رزمی دولتشهر. بر همین مبنا برخی از نویسندگان سن منسوب به این نام را 159 عهده میگرفت. این شخص با روسپیهای نرینه تفاوت داشته و عضوی محترم 162 محدودتر در نظر گرفته و به طور خاص آن را بین پانزده تا هفده سال دانستهاند. 159 Percy, 1996: Johnson and Ryan, 2005: Nussbaum, 1994: Golden, 1992: Dover, 1989: Dover, 1989: Dover, 1989: Weir Smyth, 1984:

137 136 از بازنمایی جفتهای مرد در آثار هنری یونانی بر میآید که گاهی ارومنوس همقد یا بلندقدتر از جفت سالمندتر خود بوده و نخستین نشانههای ریش و سبیل بر برخی از نویسندگان امروزی مانند مارتا نوسبائوم چهرهاش پدیدار بوده است. 163 ویژگیها و شرایط روانی یک ارومنوس را بر مبنای آثار ادبی و هنری یونانی بازسازی کردهاند و به تصویری دست یافتهاند 164 که به نظرم از نادیده انگاشتن ردهای از دادههای مشابه ناشی شده و با آرمانی کردن اغراقآمیز طرف فرودستتر در یک ارتباط غیرعادی جنسی همراه است. 164 Nussbaum, 2001: Dover, 1989: 16, 85; Ferrari, 2002: 135.

138 137 رابطهی همجنسخواهانه معموال در ادبیات و فلسفهی یونانی ستوده شده و حتا به عنوان شکلی آرمانی از ارتباط میان آدمیان معرفی شده است. افالطون در عمل نوعی اهمیت دینی به این عادت نسبت داده و آن را مایهی رستگاری بخشی از قرون میانهی ایران و دوران شوگونی ژاپن محدود میشود و در این دورانها هم در مورد دامنه و رواجش جای بحث وجود دارد. نکتهی جالب آن است که فیلسوفان اخالقگرا و زاهدمنش رواقی که نیای روح دانسته است. 165 در دوران رومیان نیز پلوتارک به همین ترتیب دربارهی مسیحیان بعدی محسوب میشوند این رفتار را نه تنها میپسندیدند بلکه آن را پایدرستیا نوشته است هرچند نویسندگان امروزین تمایل دارند اشارههای روشناش را نادیده بگیرند 166 یا آن را بیانی طبیعی و عمومی از یک میل فراگیر 167 و عادی انسانی بدانند. بیتوجه به این نکته که نمونههای رواج این عادت در کل تمدنهای انسانی نادر و استثنایی هستند و به عصر کالسیک یونان و روم در قالبی آرمانی درک میکردند و بخشی از توصیفشان از آرمانشهر رواقی به 168 این موضوع مربوط میشود. همر در آثار خود اشارهای به این رفتار ندارد و بنابراین باید پذیرفت که این عادت در قرن هفتم پ.م در میان یونانیان پدیدار شده است. برخی این امر 167 Ellis, 1921, vol. 2: Dawson, 1992: Dover, 1989: 165, note Barberà and symonds, 2004: 303.

139 138 را ناشی از دگرگونی در جامعهی یونانی و مردساالری و سربازخانهای شدن جامعهشناختی دامنهی تاثیر آن را کمتر تخمین میزنند. 170 این عادت تا قرن دولتشهرهای یونانی میدانند. نتیجهی این دگرگونی طرد اجتماعی زنان باال رفتن سن ازدواج در میان مردان اشرافی و اهمیت یافتن باشگاهها و حلقههای مردانه بوده و در گرایش هنری به بازنمایی بدن برهنهی مردان انعکاس یافته است. و از آنجا به روم پنجم پ.م در تمام دولتشهرهای یونانی زبان رواج یافته بود 171 منتقل شد که دولتشهرهای نوپا و آشفتهاش از نظر اجتماعی شباهتی به وضعیت دولتشهرهای یونانی در سه قرن پیش داشتند. نخستین شواهد هنری و ادبی در این زمینه به حدود سال 630 پ.م و جزیرهی جالب آن است که این عادت به عنوان نمادی برای آزادی در 169 کرت مربوط میشود. این کمابیش همان زمانی است که دولت مقتدر و بزرگ آشور از میان رفت و دولتشهرهای یونانیزبان در دو سوی دریای اژه را به بازسازی سیاسی واداشت. برخی دیگر با وجود پذیرش اهمیت این تحول دولتشهرهای یونانی اهمیت یافت و در بسیاری از موارد که منابع یونانی از مردان آزاد و یونانیهای آزاد در برابر شرقیهای بردهصفت سخن میگویند منظورشان پایبندی مردان شرق اژه به خانواده و بیقیدی مردان یونانی نسبت به زنان است Dover, 1989: Dawson, 1992: Verstraete and Provencal, 2006: Hubbard, 143, 163, note 37.

140 139 نه داللتی سیاسی چنان که بیشتر کتابهای تاریخ امروزین برداشت میکنند. ارتباط خواهند داشت. با این وجود وقتی افالطون پیر شد به تدریج از این عادت میان آزادی و همجنسخواهی در ذهن یونانیان باستان از این رو پدید آمده که رویگردان شد و در کتاب قوانین نوشت که ارتباط میان افراد همجنس به خشم در غیاب قانونمداری و نهادهای سیاسی پایدار و دستگاههای نظری پشتیبان اخالق مدنی دوستی جنسی میان مردان جنگاور و نوجوانانی که به خانوادههای دیگر تعلق داشتهاند مهمترین چسب اجتماعی و مایهی پایداری سیاسی 173 دولتشهرها بوده است. افالطون در رسالهی مهمانی از زبان فائدروس به ستایش از این عادت میپردازد و به ویژه بر این نکته تاکید دارد که سربازان در میدان و کینه میان رقیبان دامن میزند و وحدت دولتشهر را تهدید میکند و از این رو قواعدی را طلبید که فریفتن پسر بچههای جوان را ممنوع سازد. 174 با این زمینه طبیعی است که ببینیم در ناپایدارترین و خشنترین دولتشهر یونانی یعنی اسپارت این عادت به نوعی قانون تبدیل شده و در قوانین 175 لوکورگوس رسمیت پیدا کرده است. از نظر تاریخی اسپارت یکی از نخستین نبرد در صورتی که جفت جنسیشان در کنارشان بجنگد ارزش نظامی بیشتر دولتشهرهای یونانی بود که رسم همجنسخواهی را همچون قاعدهای به نمایش 175 Boys-Stones, 1998: Boys-Stones, 1998: Plato, Laws, 636D & 835E.

141 140 گذاشت و در ضمن نخستین دولتشهری هم بود که بازیهای ورزشی را با پیوند میان همجنسخواهی و جنگ در زندگی ورزشکارانی برهنه برگزار کرد. 176 برخی از نویسندگان باستانی نوشتهاند که ارتباط میان مردان سالمندتر و دوستان جوانترشان در سربازخانههای اسپارتی محتوایی جنسی نداشته و شبیه به سربازخانهای اسپارت چندان نیرومند بود که داشتن معشوق همجنس جوانتر برای پسرخواندگی بوده است. 179 البته این تفسیر تا حدودی متاثر از نویسندگان مردان جنگاور اسپارتی اجباری بود و بخشی از آموزش نظامی نسل جوانتر رومیای مانند سیسرو است که در کل میکوشیده روابط میان جفتهای همجنس اسپارتها پیش از آغاز جنگ برای ا روس قربانی میکردند. 178 محسوب میشد. 177 در یونان باستان را پاکیزه و معصومانه نشان دهد و ارتباط اسپارتها با پسران جوان این شاید انعکاسی از اهمیت ایزد مهر نزد جنگاوران ایرانی باشد که در دولتشهرهای یونانی به عادتی جنسی فرو کاسته شده است. هرچند در مورد درجهی ارتباط جنسی میان مردان سرباز اسپارتی نیز بحثهایی وجود دارد. چون 178 Athenaeus of Naucratis, The Deipnosophists, XIII. 179 Xenophon, Constitution of the Lacedaemonians, Scanlon, 2005: Aelian, Varia Historia, 3.10 p.135.

142 141 را پدرانه قلمداد کرده است. 180 وگرنه در منابع یونانی قدیمیتر داللت جنسی نخستین ورزشکاری بود که در المپیک برنده شد و در حالی که لخت مادرزاد نمایانی در این رسوم دیده میشود. بود جایزهاش را دریافت کرد. 184 یکی دیگر از نخستین شهرهایی که چنین رسمی در آن باب شد م گارا بود که هم از نظر فرهنگ دوریاش به اسپارت شباهت داشت و هم متحد سیاسی آن بود. 181 این شهر در زمینهی اجرای مسابقههای ورزشی با شرکت کنندگان 182 برهنه نیز پیشقدم بود و دوندهای به نام اورسیپوس که از آنجا برخاسته بود Pausanias, I Sweet, 1987: Cicero, De Rep., IV Hammond, 1989: Orsippus

143 142 در واقع در اواخر دوران کالسیک ارتباط همجنسخواهانه به نوعی نهاد سیاسی تبدیل شده بود و قواعدی برای جلوگیری از فریفتن پسربچههای خردسال به وجود آمده بود که نقض کنندگاناش از دید دیگران به گناه هوبریس )غرور به اندیشمندان و رهبران سیاسی مخالف ایران منحصر بوده و و رمزگان و نمادهای متصل بدان نیز انگار واژگونهی تصویر یونانیان از پارسیان بوده است. یونانیان پارسیان را با چند صفت میشناختهاند: زیبایی و آراستگی و پاکیزگی و و خیرهسری( متهم میشدند 185 که در ضمن گناه اصلی منسوب به پارسیان نیز به خصوص لباسهای پیچیده و مجللشان ارتباط نزدیک و صمیمانه و بود. از این روست که یکی از مهمترین مورخان یونان باستان هنجارها و الگوهای رفتاری رایج در یونان باستان را چالشی اخالقی برای ستایندگان امروزینش در 186 جوامع مسیحی غربی دانسته است. دربارهی رفتار همجنسخواهانه الگویی هنجارین وجود دارد که معموال همترازانهشان با زنان و تنفر و کنارهجوییشان از آمیزش همجنسخواهانه. بیانیههای سیاسی یونانیان مخالف ایران از ابتدا تا دوران اسکندر بر این سه وجه تمایز پارسیان و یونانیان تاکید کرده و به همین دلیل ایرانیان را زنصفت و تجملزده و به همین دلیل ناتوان قلمداد میکند. نادیده انگاشته شده است. آن هم این که تاکید بر این گرایش و بزرگداشت آن 186 Osborne, 2004: 12, Ferrari, 2002:

144 143 جالب آن است که رفتار همجنسگرایانهای که به ویژه در آثار افالطون و پیروانش بسیار تبلیغ شده و به متحد سیاسی محافظهکاران آتنی یعنی اسپارتیها منسوب گشته دقیقا واژگونهی انگارهی پارسیان است. اسپارتیها بدان دلیل در اردوی مخالفان ایران ستوده میشدند که برهنهی مادرزاد میگشتند حمام نمیرفتند و لباس نمیپوشیدند زنان را به مرتبهی بردگان فرو کاسته بودند و عشق را منحصر به ارتباط مرد و مرد میپنداشتند. به عبارت دیگر صرف نظر از این که اسپارتیهای باستان تا چه پایه به راستی در این کلیشه میگنجیدهاند دوقطبی دگرجنسخواه-همجنسخواه روشن شود و برداشت متضادی دربارهی زنان داشتهاند. یک اردو که با ایرانیان همسان انگاشته میشدند زن را به عنوان همسر و عضوی فعال در زندگی اجتماعی به رسمیت میشمردند. اردوی مقابل که با اسپارتیان و دشمنان ایران یکی دانسته میشد زنان را موجوداتی ناقص و فروپایه در نظر میگرفت که سزاوار عشق مردانه نیست. در این مرزبندی است که موقعیت و وابستگی فرهنگی شخصیتهایی که حامی سیاسی جنبش سوفیستها بودند بهتر نمایان میشود. در آتن و نزد محافظهکاران اشرافی مخالف ایران بدان دلیل ستوده میشدند که به واژگونهی تصویر ایرانیان شباهت داشتهاند. در جلد بعدی تاریخ خرد که به نقد و تحلیل اندیشهی افالطونی اختصاص یافته پیامدهای سهمگین و پردامنهی چنین برداشتی را به دقت شرح خواهم داد. اما تا اینجای کار آنچه که اهمیت دارد آن است که مرزبندی میان

145 144 اخالقی در دل آن تعریف و اجرا میشدهاند. برای تکمیل تصویری که از فصلی از»اسطورهی معجزهی یونانی«سخن سوم: قصهی خانوادهی یونانی گرانیگاه محک زدن درجهی اخالقی بودن روابط انسانی در یک جامعه ارتباطاتی است که در درون خانواده جریان دارد. خانواده کهنترین نهاد تثبیت بازیهای برنده/ برندهی میان کنشگران انسانی است. نهادی که اخالقیات یونانیان به دست آوردیم باید نگاهی هم به درون خانوادهها بیندازیم و روابط انسانی اعضای آن را و نسخههای رفتاری مرتبط با آن را وارسی کنیم. یکی از مهمترین نقشهای خانواده در تمام جامعهها از جمله یونان باستان سازماندهی و مدیریت نیازهای جنسی اعضای جامعه بوده است. در یونان باستان چنان که دیدیم بخش مهمی از روابط جنسی میان شهروندان آزاد در خارج از خانواده و میان افراد همجنس تعریف میشده است. شواهد برای هنجارسازی کردار آدمیان و سازماندهی خواستهایشان در راستای نشان میدهد که بخش مهم دیگری از این روابط در قالب روسپیخانههای تولید مثل و باز تولید»فرد اجتماعی«تخصص یافته است. امروزه نهاد عمومی سامان مییافتهاند. خانواده به دلیل از میان رفتن ضرورت اقتصادیاش و آشکار شدن برخی از جنبههای محدودکنندهاش وضعیتی بحرانی را از سر میگذراند اما در روسپیگری احتماال به همراه رهبری شکار کهنترین»شغل«ها در جامعههای انسانی است. سادهترین چیزهای قابل تبادلی که در جامعههای جامعههای سنتی خانواده مرکز ثقلی بوده که بسیاری از معانی و قواعد ابتدایی گردآورنده و شکارچی کهن وجود داشته زور بازوی مردانه و ظرافت

146 145 زنانه بوده است. به این ترتیب احتماال یکی از قدیمیترین ساختارهای کنش قدیمی بوده کاستن از مالیات این مراکز و تأسیس روسپیخانههای دولتی متقابل تبادلی به معاوضهی لذت جنسی با کاالهایی مانند غذا پوشاک مربوط میشده است. حمایت و بوده که قیمت استفاده از این جاها را بسیار پایین آورد. در ردهبندی کسانی که خدمات جنسی ارائه میکردهاند یک الیه در آتن روسپیخانههای فراوانی وجود داشته که شمار زیادی از باالتر از روسپیان رقاصهای پسر و نوازندههای دختری قرار داشتند که در روسپیان )پورنای: ) مرد و زن را در بر میگرفته است. این گروه زیر مهمانیها )سومپوسیوم: ) خدمت میکردند. دستمزد آنها نظر مدیری )پورنوبوسکوس: ) به ارائهی خدمات می- کمی کمتر از دو دراخما در روز بوده است. 188 در سطحی باالتر از این دسته پرداختهاند. عبارت پورنوگرافی امروزین از همین نامهای یونانی مشتق شده همدم )ه تایری: ) قرار داشته که همیشه زن بوده و گاه با مصاحبش است. این روسپیخانهها به دولت مالیات میدادهاند و همهی خدمتگزاران- شان برده بودهاند. دستمزد هر یک از آنها در یکی از کمدیهای قدیمی 187 زندگی میکرده و دستمزدی بسیار زیاد میگرفته است. مشهورترین همدم در جهان باستان آسپاسیای میلتی دوست پریکلس بوده است. آسپاسیا خود یک اوبول ذکر شده که بسیار کم است و احتماال برای مسخره کردن عنوان شده. یکی از خدمات پریکلس به آتنیان که بسیار مورد ستایش نویسندگان 188 ارسطو سیاست آتنی بند Philemon,

147 146 روسپیخانهی مشهوری داشته است! 189 آسپاسیا دوست سقراط هم بوده و او خاطر روسپیخانههایش شهرت داشت صاحب معبدی برای آفرودیته بود که در چندین گفتگوی مشهور با شاگردانش از وی با احترام یاد کرده است. در آن روسپیان مقدس )هیرودولوی: ) به خدمت می- نخستین کسی که هتایریها را نوعی روسپی دانست هرودوت بود که 191 پرداختند. استرابو شمار ایشان را هزار تن میداند رودوپیس تراکی - که در مصر ساکن بود - را همدمی دانست که به همین دلیل روسپیگری میکرد. 190 معموال هر یک از جفتهای همجنس مرد برای خود همدمهایی هم داشتند. چنان که آریستوگیتون همدمی به نام ل ئاینیا داشته که در توطئهی قتل هیپارخوس همدستش بود و به همراهش اعدام شد. نوع دیگر روسپیگری به آنچه در معابد بابل وجود داشته شبیه بود و بعید نیست از همان جا هم وامگیری شده باشد. شهر کورینت که کال به پلوتارک پریکلس بند 24. هرودوت کتاب دوم بندهای 134 و 135. استرابو کتاب هشتم بند 6.20.

148 147 رواج همجنسخواهی و رونق روسپیخانهها در یونان باستان نشانهی در اسپارت چیزی شبیه به خانوادهی کالسیک وجود نداشته و روابط جنسی آن است که نقش خانوادهها به عنوان مراکز سازماندهی نیازهای جنسی به هم به این دایره محدود نمیشده است. به روایت نیکالی دمشقی مردان - تدریج کمرنگ میشده است. در چنین شرایطی کارکرد اصلی خانواده بر اسپارتی همسران خود را وادار به آمیزش با مردان نیرومند و دالور چه تولید مثل و تربیت شهروندان جدید منحصر میشود. چنین چرخشی را در اسپارت به خوبی میبینیم. چون در این دولتشهر روابط جنسی کامال از قلمرو خانواده خارج شده بود و کارکرد تولید مثلی خانواده بسیار مورد تأکید بوده است. در اسپارت زنان از نظر اجتماعی مرتبهای همتای مردان داشتند. شهروند و چه بیگانه )کسنوس:!) - میکردند تا فرزندانی قوی و زیبا داشته باشند! همچنین زنان در این میان حق انتخاب زیادی داشتهاند و می- توانستند از هر کس که بخواهند بچهدار شوند بیتوجه به این که آن فرد شوهرشان باشد یا نباشد. در میان مردان اسپارتی سپردن زن به دوستان آنان مانند مردان لخت مادرزاد روزگار میگذراندند و حق داشتند مانند همچون نوعی هدیه رسمی عادی محسوب میشد. به قول پولیبیوس مردان ورزش کنند و در مجالس عمومی حضور یابند و برقصند. 192 حضورشان در مسابقات ورزشی به قدری چشمگیر بوده که کونیسکا دختر آرخیداموس شاه اسپارت قهرمان ارابهرانی المپیک پ.م. بوده است. 193 اسپارت تنها جامعهی یونانی بود که چند زنی در میان مردمش رواج نداشت اما چند شوهری در آن رسمی رایج تلقی میشد. در ضمن این دولتشهر تنها جایی در یونان بود که در آن زنان هم میتوانستند مانند زنان ایرانی مالکیت پلوتارک لوکورگوس بندهای پاوسانیاس کتاب سوم بند 8.1.

149 148 زمین و اموال را عهدهدار شوند. ارسطو به همین دلیل آنها را مسخره میکند و»زن ذلیل«)گونایکوکراتوم نوی: ) مینامدشان. به روایت او دو پنجم کل زمینهای اسپارتی در مالکیت زنان بوده است. آزادی جنسی باورنکردنی اسپارتها تا حدودی معلول نیاز مبرمشان به سرباز بوده است. چیزی که غریزهی جنسی را در میانشان به»فن تولید فن تولید بچه خانواده را از وضعیت حوزهای خصوصی و انباشته از عالقههای عاطفی خارج کرده و آن را به نهادی برای تولید سربازان آینده تبدیل میکرد. درجهی دولتی بودن و عمومی بودن ازدواج و بچهدار شدن از اینجا روشن میشود که مردان و زنان اسپارتی حق نداشتند در مورد حق زندگی فرزندانشان تصمیم بگیرند. کسانی که در این شهر بچهدار میشدند بچه«)تکنوپوئیا: ) تبدیل میکرده است. اخالق اجتماعی فرزندانشان را نزد شورای مشایخ )ل سخ ه: ) میبردند. آنها با معاینه- اسپارتها هم در این مورد جالب است. مردی که کمتر از سه پسر داشت تمسخر میشد و افراد مجرد )آگامیون: ) به قدری از نظر اجتماعی زیر فشار بودند که به ندرت یافت میشدند. کسی هم که در سنین پیری زنی جوان را تصاحب میکرد»اوپسیگامیون«) ( نامیده میشد و به دلیل»تلف کردن رح می بارور«شماتت میشد. ی بچه و بررسی نیرومندی و زیباییش تعیین میکردند که زنده بماند یا بمیرد. اگر رای شورا بر این قرار میگرفت که بچه زنده نماند والدینش او را به کوه تایگ توس میبردند و در سوراخی که تبعیدگاه )آپوت تای: ) خوانده میشد میانداختند تا طعمهی جانوران شود. 194 در سایر دولتشهرها انضباط اسپارتی بر تولید مثل در خانواده حاکم 194 پلوتارک لوکورگوس بندهای 16.1 و. 16.2

150 149 نبود و به همین ترتیب آزادی پردامنهی زنان هم وجود نداشت. در این شهرها خانواده وضعیت کهنتر خود را حفظ کرده و به زیرواحدی از نهادهای با هم ازدواج نکرده باشند اما در یونان باستان چیزی شبیه به ازدواج رسمی وجود نداشت و آنچه رسمیت یک آمیزش را تعیین میکرد موقعیت نژادی و پولیس تبدیل نشده بود. با وجود این رواج همجنسبازی و محدود نشدن قبیلهای دو طرف بوده است. ارضای جنسی به درون خانواده بخشی از انسجام فیزیولوژیک آن را از میان برده بود. در غیاب انضباطی که از سوی دولتشهر به خانوادهها تحمیل شود ساختار خانواده در این شهرها وضعیتی شکننده به خود گرفته بود و موقعیت واژهی یونانی برای حرامزاده»نوتوی«) ( است. با تعریفی ساده حرام- زاده کسی بوده که به جای اتصال به خاندان پدرش توسط خاندان مادرش نگهداری شود. حقوقی اعضای آن با ابهام بسیار مواجه بود. مفهومی که در این میان سلسلهمراتب حقوق را در این خانوادهها برقرار میکرد بر اطراف محور حرامزادگی و حاللزادگی سازمان مییافت. یکی از مفاهیم مهمی که در جامعهی یونانی موقعیت اجتماعی فرد را تعیین میکرد این بود که حرامزاده باشد یا حاللزاده. تعبیر یونانیان با مفهومی که امروز ما از کلمهی حرامزده برداشت میکنیم متفاوت بوده است. امروز ما حرامزاده را محصول آمیزش زن و مردی میدانیم که به طور رسمی

151 150 یونانیان موقعیت اجتماعی حرامزاده را با عبارت»ا ک الرناکوس«دختری را که باکرگیاش مورد سوال بود دست و پا بسته به رودخانه می- ) ( توصیف میکردند که»خارج از دسته و بیرون از انداختند و معتقد بودند فقط دختر غیرباکره که»ناقص شده«در آب فرو صندوق«معنا میدهد و به پذیرفته نشدن کودک در اجتماع قبیلهای داللت میکند. این مفهوم درمقابل فرزندان مشروعی قرار میگرفت که پدرشان آنها را به ارثبری میپذیرفت و به همین دلیل هم»ایتایگ ن س«) ( میرود. حرامزاده هم از دید ایشان کسی بود که بدون پیوندهای قبیلهای از پشت پدری در جامعه زندگی کند و به همین دلیل هم ناقص شده باشد. این امر اهمیت روابط عشیرهای در یونان باستان را نشان میدهد. این شکل خاص یعنی»قانونیزاده«نامیده میشدند. نوتوی واژهای بود که با نقص و از تعریف هویت فردی در زمینهای قبیلهای همان چیزی بوده که»من «هر فرومایگی پیوند داشت. در واقع مفهوم این به نوعی نقص در حرامزادهها یونانی را به عضوی از قبیلهای و شهروندی از دولتشهری فرو میکاست و به داللت میکند شبیه به نقصی که عقاید عمومی به دختران هنگام از دست همین دلیل جایگاه حقوقی و سیاسی وی را در کلیتی تبارشناسانه حل می- دادن باکرگیشان منسوب میکنند. یونانیان نوعی آیین و ر 195 داشتند که کرد. این البته با مفهوم فردیتی که امروز ما میفهمیم کامال متفاوت است و بیشتر به وضعیت فرد در جامعههای عشیرهای شباهت دارد که هنوز بقایایش رسمی برای رسیدگی به امور حقوقی و داوری در مورد جرم متهم که با اعمال کاری 195 خطرناک بر او همراه بوده و با این پیشفرض پشتیبانی میشده که خدایان یا نیروهای طبیعت به فرد بیگناه صدمه نمیزنند. مثال سیاوش که برای اثبات بیگناهی خود از میان آتش گذشت نوعی آیین ور )ordeal( را از سر میگذراند.

152 151 در گوشه و کنار جامعههای سنتی دیده میشود. این ناقص بودن حرامزاده در اساطیر و ادبیات یونانی به اشکال گوناگون بازتاب یافته است. مثال یونانیان به رابطهای میان حرامزادگی و ل نگی قایل بودند. افالطون معتقد بود که ارواح حرامزاده سستعنصر و مفلوج هستند. کسنوفانس هم روایت میکند که لوساندروس توانست اسپارتها را قانع کند که آگ سیالئوس با وجود لنگ بودنش شاه شایستهتری از لئوتوخید س حرامزاده محسوب میشود. هرودوت وقتی که ماجرای جبار کورینت کوپسلوس را تعریف می- کند مادرش را لنگ میداند و میگوید که پاهایی کج داشته و به همین دلیل کسی با او ازدواج نمیکرده است. چنان که گفتیم نام پسرش کوپسلوس را این کودک از خاندان باکیادها این بود که حرامزاده محسوب میشد. نه به این دلیل که این زن شوهری رسمی نداشته بلکه بدان دلیل که این شوهر عضوی از خاندان باکیادها محسوب نمیشده است. مشابه همین باور در مورد خدایان هم رواج داشت. در اساطیر یونان داستان جالبی وجود دارد که در آن زن و شوهر همیشه در حال مشاجرهی آسمانی - زئوس و هرا - به نوعی مسابقهی بکرزایی میپردازند. زئوس آتنا را از سر خود بیرون میدهد که سالم و زیبا و خردمند است و هرا تیفون و هفائیستوس را میزاید که اولی هیوالیی مهیب است و پاهایی شبیه مار دارد و دیگری پایش کج است و لنگان راه میرود. به این ترتیب به نظر میرسد یونانیان بین نقص جسمی - به ویژه لنگ بودن - و نظام حقوقی مادرتباری و»کوپس ل ه«از به معنای صندوق و جعبه مشتق دانستهاند. اما یک اشتقاق حرامزادگی ارتباطی قایل بودهاند. در واقع آنچه در دولتشهر یونانی فرد را دیگر برای آن خود کوپسلوس است که نام پرندهای با پاهای کج است و نام کامل میکرده و باعث میشده بتواند»روی پای خودش راه برود«اتصالش دیگرش»آپوس«) ( به معنای «یب پا«است. در واقع دلیل طرد شدن به قبیلهای بوده است. اتصالی که تنها از مجرای پدر میتوانسته برقرار شود

153 152 و در غیاب این شرایط فرد به نوعی لنگی اجتماعی دچار میشده است. یک خانوادهی عادی یونانی از مردی تشکیل میشد که چند زن داشت و آنها را با بچههایشان دور از هم در جاهایی مجزا نگه میداشت. فقط یکی از این زنان رسمی و قانونی بود اما این زن قانونی میتوانست تغییر کند و احتماال که معموال یکدیگر را به قتل میرساندند. این قضیه زیاد دور از انتظار نیست چون با ارث بردن یکی از فرزندان رقیب سایر بچهها از ارث محروم میشدند و ممکن بود به مرتبهی غریبهها یا بردگان فرو کاسته شوند. به این شکل بود که رفتار هرمیونه زن دوم نئوپوتلموس برادر آخیلس که بهخاطر نازایی به رسمیت زن به میل شوهرش و ارجی که برای او قایل بود مربوط میشد. البته آندروماخه زن قبلی هکتور که حاال بردهی نئوپوتلموس شده و بچه از او تبار وی و قبیلهای که به آن منسوب بوده است هم در این میان بسیار مهم بودهاند. به همین دلیل هم اسکندر که ولیعهد فیلیپ بود پس از ازدواج او با زنی دیگر و تصمیمش برای این که او را زن قانونی خود بنامد موقعیت خویش را در خطر دید و احتماال راهی برای از میان برداشتن پدرش پیدا کرد. یونانیان این برادران و خواهران ناتنی را که پدری مشترک و مادری متفاوت داشتند»آمفیم توپس«) ( مینامیدند. داشت رشک میبرد و در فرصتی مناسب او را میکشد. همچنین اسکندر به همین دلیل به محض به قدرت رسیدن تمام برادران ناتنی خود را از میان برداشت. دشمنی همیشگی و شدید میان اعضای یک خانواده نگهداری کردن از همهی زن و بچهها در کنار هم و تالش برای تشکیل یک خانوادهی گستردهی صمیمی را به کاری ناممکن تبدیل میکرد. در اساطیر یونانی تنها زنان یک مرد به این ترتیب همواره در حال رقابت و دشمنی با کسی که کوشید چنین کاری را انجام دهد یاسون بود که سعی کرد زنش هووهایشان بودند و بچهها نیز دشمن یکدیگر محسوب میشدند. به شکلی مدآ و فرزندانش را با زن جدیدش گالوکه در یک خانه نگه دارد و به همین

154 153 دلیل هم به همراه گالوکه و تمام فرزندانش به دست مدآ به قتل رسید. از دید مالینوفسکی مفهوم حرامزادگی نشانهای از مردساالر بودن جامعه است. در چنین جامعههایی ارتباط کودک با یک مرد بند نافی است که او را به روابط اجتماعی رسمی متصل میکند. روابط زیستشناختی میان پدر و ناخوشایند است. به این ترتیب میتوان این مضمون رایج در اساطیر یونانی را هم بهتر فهمید که در آن کودکان حرامزاده همیشه به نفرینی که مادرشان را گرفتار کرده دچار میشوند و سرنوشتشان با بخت مادرشان تعیین می- گردد. کودک بسیار پنهان است ولی رابطهی مادر و کودک قابل کتمان نیست. به همین دلیل هم در مورد هویت پدر همیشه تردید وجود دارد. در جامعههای پدرساالر ابتدایی رابطهی فیزیولوژیک و توارثی میان مرد و کودک مهم تلقی نمیشود بلکه همین ماهیت روابط اجتماعی بین کودک و پدرش تعیینکننده است. حرامزادگی در واقع قطع شدن این بند ناف اجتماعی و وانهاده شدن کودک به مادرش است امری که در جامعهای پدرساالر خطرناک تلقی می- شود و به محرومیت کودک از حقوق اجتماعی میانجامد. به این شکل کودک معنای اصطالح التینی برای حرامزاده در اینجا روشنگر است. رومیان حرامزاده را fillius nullius مینامیدند که یعنی»بچهی هیچکس«. یعنی مادر کودک از نظر اجتماعی هیچکس تلقی میشده است. حرامزاده موقعیت و جایگاهی شبیه به مادرش پیدا میکند که پست و درجهی اهمیت و ارزش حقوقیای که مفهوم حرامزادگی دارد میتواند به

155 154 عنوان شاخصی برای سنجش شدت پدرساالر بودن یک جامعه به کار گرفته شود. در یکی از پژوهشهای خوبی که در این مورد انجام شده 196 نشان داده- اند که آتن جامعهای بسیار پدرساالر و اسپارت نظامی کمتر پدرساالر بوده به ازدواج نداشتند. تنها مناسکی هم که برای رسمی جلوه دادن ازدواج داشتند نوعی تجاوز نمادین به عروس بود. به نظر میرسد در اسپارت شکلی از هرج و مرج جنسی رواج داشته که مفهوم حرامزادگی را خود به خود بی- است. در قانون سولون تنها فرزندی مشروع تلقی میشود که پدر و مادرش معنا میساخته و رابطهی اصلی فرزند و جامعه را از مجرای مادرش برقرار هردو شهروند باشند. به این ترتیب حق شهروندی چیزی بود که با شرط میکرده است. در کل متنهای مربوط به اسپارت تنها یک بار به عبارت حرام- الزم شهروند بودن هر دو والد به ارث میرسید. سایر انواع بچهها نامشروع تلقی میشدند. این کودکان در خانوادههای فقیر به بردهداران فروخته می- شدند و در خانوادههای دولتمند به عنوان بیگانه از حقوق شهروندی حق مالکیت زمین و امکان مشارکت سیاسی محروم میشدند. 197 در مقابل در اسپارت حرامزادگی معنای چندانی نداشت. در واقع اسپارتیها چیزی شبیه زاده )نوتوی( اشاره شده است. 198 با مرور این شواهد میبینیم که الگوی خاص کنش متقابلی که در میان شهرها و قبیلهها رایج بوده و به خیانتهای پیاپی کشتار و زد و بندهای پنهانی میانجامیده در سطحی خردتر در الیهی خانوادههای یونانی هم به شکلی دیگر در جریان بوده است Ogden, دموستن کسنوفانس هلنیکا بند 5.39.

156 155 یعنی نوعی برهمافتادگی زمانی در زیست نر و ماده و ماده و جفتش همیشه دیده میشود. گاهی این برهم افتادگی به زیستن نر و ماده و فرزندانشان منتهی میشود جامعهشناسی همجنسخواهی و این هستهایست که الگوهای پیچیدهتری از ساخت خانواده بر مبنایش شکل )نقاشیها از والدیمیر وول گوف- Vladimir Volegov میگیرد. در کل هرچه برهمافتادگی زمانی»با هم بودن«نر و ماده و والدین و و اگوست رنوار- )August Renoir فرزندان بیشتر باشد ساخت اجتماعی برآمده از آن پیچیدهتر و توسعه یافتهتر اگر با نگاهی عینی و آماری به الگوهای رفتار جنسی آدمیان بنگریم خواهد بود. بر این مبنا خانواده مثل گلهی نشخوار کنندگان یا دستهی گربهسانان همجنسخواهی را در زمینهی سلیقهها و سوگیریهای جنسی دیگر رگهای حاشیهای و کم بسامد اما پایدار و دیرپا و فراگیر خواهیم یافت. در کل استخوانبندی ساخت خانواده در انسان با آنچه که در سایر نخستیها میبینیم شباهتی چشمگیر دارد. در نخستیهای عالی و همچنین بیشتر پستاندارانی که در گله زندگی میکنند هستهی مرکزی نظام اجتماعی از یک نر و یک مادهی زایا تشکیل شده که برای مدتی با هم و برای مدتی با فرزندانشان زندگی میکنند. و سگسانان شکارچی یک طبقهی طبیعی و سیستمی زیست-جامعهشناسانه است که مستقل از تعریفها و سوگیریهای جامعهشناسانهی ناظران در طبیعت میتوان مشاهدهاش کرد. بدیهی است که این مفهوم خانواده که در جامعهشناسی زیستی تعیین میشود با مفهوم عامیانهی آن که خانوادهی هستهای یا خانوادهی گستردهی آشنا تفاوت دارد که خود صورتی خاص و حالتی ویژه از مفهوم کالن پیشین است در بافت جوامع انسانی امروزین.

157 156 خانواده به ویژه در خویشاوندان نزدیک انسان یعنی شامپانزه و بونوبو شباهتهای چشمگیری به انسان دارد. در میان کل پستانداران بونوبو نزدیکترین شباهت خانوادگی را به انسان دارد و این به خاطر پنهان بودن دوران قاعدگی ماده در این دو گونه است که زمان تخمکگذاری را مبهم میسازد و نرها را به همراهی با مادهها تامین منابع برایشان و جفتگیری پیوسته و مداوم با ایشان وادار میسازد. سلسله مراتبی که از نرها در جوامع انسانی شکل میگیرد کمابیش با این را میدانیم که میان نخستیها پیوندی نمایان میان رتبهی اجتماعی نرها و کامیابی تولید مثلیشان وجود دارد. یعنی فرادستی نرها در سلسله مراتب قبیلهشان باعث میشود با شمار بیشتری از مادهها جفتگیری کنند و فرزندان بیشتری به دنیا بیاورند. یک پژوهش بر بابونهای ساواناهای آفریقا نشان داده که در یک دورهی چهار ساله نر غالب قبیله پدر 81 فرزندان زاده شده بوده است. در حالی که همان نر پیش از آن که به نر آلفا تبدیل شدن و بعد از عزل شدن از 20 فرزندان قبیله منتقل کرده آنچه در شامپانزهها میبینیم برابر است و بونوبوها هم که جامعهای مادرساالر دارند شکلی موازی از آن را در جنس ماده نمایش میدهند. سلسله مراتب یاد رتبهاش در همین وازهی زمانی ژن خود را تنها به بود. شده دسترسی نرهای واالمرتبه به منابع و محروم ماندن نرهای فروپایه از آن را ایجاب میکند. مهمترین منبعی که نرها بر سرش با هم رقابت میکنند رحم مادههاست و از این رو پایگاه یک میمون نر را بر مبنای شمار فرزندانی که تولید میکند میتوان ارزیابی کرد.

158 157 پژوهشهای فراوانی در دست است که نشان میدهد در انسان نیز همین شاینون 200 که پژوهش پردامنهای بر این مردم انجام داده 201 با بررسی چهارصد قاعده پا برجاست. یعنی مردانی که موقعیت اجتماعی مناسبتر و منزلت واالتری مرد نشان داده که 137 تن از اونوکایها روی هم رفته 671 بچه داشتند )به طور 243 4/9 دارند در کل شمار بیشتری بچه دارند. در یک پژوهش دقیق که در میان قوم متوسط هر اونوکای بچه( در حالی که مرد دیگر روی هم رفته پدر 380 فرزند محسوب میشدند )به طور متوسط حدود 1/6(. 202 این آمارهها تنها به قبایل بدوی امروزین مربوط نمیشود. یانومامی انجام پذیرفته شباهت این الگو با آنچه در سایر نخستیها میبینیم به خوبی نمایان است. مردم یانومامی برای نامیدن رئیس قبیلهی خود از کلمهی بر اساس 203 پژوهشی که لورا بتزیگ بر عهد عتیق انجام داده آشکار است که در این متن مردان قدرتمند و رهبران قومی یا دینی شمار بیشتری از زنان و کنیزان را برای همبستری در اختیار دارند و اشارههای فراوانی به همآغوشی ایشان با زنان مردان 199 اونوکای استفاده میکنند و این بدان معناست که فرد مورد نظر دست کم یک مرد دیگر را به قتل رسانده است. بنابراین در این قبیله دستیابی به ریاست قبیله درست مانند بابونها با ابراز خشونت نسبت به نرهای دیگر ممکن میشود. ناپلئون 202 Chagnon et al., 1970: Laura Betzig 199 Unokai 200 Napoleon Chagnon 201 Chagnon, 1979.

159 158 دیگر به چشم میخورد که مجرای داود و زن یکی از سردارانش یکی از زیاد خود چنگیزخان بوده است. فرزندان این جد مشترک در حال حاضر نیم 16 خود داود هشت زن رسمی و ده زن صیغهای داشت و پدر بیست درصد از کل مردان روی کرهی زمین را تشکیل میدهند که شمارشان به آنهاست. 204 فرزند محسوب میشد. رحوبوآم هجده زن رسمی و شصت صیغه و هشتاد و پنج میلیون نفر بالغ میشود و این فارغ از نوادگان دختری است که احتماال جمعیت فرزند داشت و ابیجاه هم هجده زن و سی و هشت فرزند داشت. مشابهی را شامل میشوند. 206 بر این مبنا چنگیزخان بارورترین مرد تاریخ )یا از انجام داده است. او مشهورترین پژوهش در این زمینه را تاتیانا ز ریال 205 سی و دو شاخص ژنتیکی را بر کروموزومY مردان آسیایی )2123 نفر( در شانزده جمعیت بررسی کرد و به این نتیجه رسید که 8 کل مردان آسیایی جد مشترکی داشتهاند که هزار سال پیش در مغولستان زندگی میکرده و بنابراین به احتمال دید جامعهشناسی زیستی آلفاترین نر!( محسوب میشود. پس از انقالب صنعتی و در جامعهی مدرن همبستگی میان شمار فرزندان و منزلت اجتماعی گسیخته شده و مردان فرادست شمار فرزندان زیادی ندارند. با این همه پژوهشها نشان میدهد که همچنان از نظر فعالیت جنسی و شمار شریکهای جنسیشان بر بقیهی 206 Zerjal et al., 2003: Betzig, 2005: Tatiana Zerjal

160 159 مردان برتری چشمگیری دارند. با توجه به این که ساختارهای اجتماعی مربوط به ارتباط پدر و فرزندی از نظر تکاملی به نسبت جدید است مردان همچنان بر نشان میدهند و بر این مبنا جفت خود را انتخاب میکنند و این عاملی است که در دراز مدت میتواند پرورش فرزند را آسان یا دشوار سازد. اساس همان روالی که در جامعهی شامپانزهها هم میبینیم بر شمار زنانی که با ایشان همبستر میشوند تمرکز دارند و نه شمار فرزندانی که به طور رسمی به عنوان فرزندشان اعتبار مییابند. سوگیری جنسی نرها و مادهها هم در نخستیها و به ویژه انسان بر مبنای همین رقابت نرها با هم و منبع بودن رحم زنان تعیین میشود. دادههای فراوانی در دست است که نشان میدهد مردان هنگام انتخاب جفت به زیبایی و جوانی زنان بیشتر توجه دارند و اینها شاخصهایی است که سالمت بدن و شایستگی زیستی زن )زیبایی( و توانایی باروری وی )جوانی( را نشان میدهد. زنان در مقابل بیشتر به رتبهی اجتماعی و منابعی که مردان در اختیار دارند حساسیت چنین مینماید که شاخصهای مربوط به جذابیت در جریان دگرگونی سوگیری جنسی تغییری نکند. یعنی به عنوان مثال این را میدانیم که در مردان زیبایی ظاهری و جوانی شریک جنسی یکی از متغیرهای مهم تعیین جذابیت

161 160 است در حالی که در زنان زیبایی ظاهری تا این حد محوری نیست و جوانی اصوال اهمیتی ندارد. در مردان همجنسگرا همچنان جوانی و زیبایی مهم است و در زنان همجنسگرا همچنان این دو عامل مهم نیست. از این رو با وجود آن که همجنسخواه خودانگارهای مردانهتر از حالت عادی دارند. همین پژوهش نشان میدهد که این تصویر جنسی از خویش در دوران کودکی ریشه دارد و بخش بزرگی از همجنسخواهان در دوران کودکی به حالت ناهمنوایی جنسی کودکان مبتال بودهاند )CGN( همجنسگرایان فرد همجنس خود را برای همآغوشی انتخاب میکنند زیربنای تشخیص جذابیت جنسیشان همچنان مانند دگرجنسخواهان سازمان یافته در یکی از دقیقترین پژوهشهایی که دربارهی الگوی جفتگزینی همجنسخواهان انجام شده هشتصد آگهی دوستیابی در آمریکا مورد تحلیل 207 است. پژوهشی پردامنه بر 950 نفر با قومیتها و سوگیریهای جنسی گوناگون قرار گرفت. نتیجه آن بود که سازگار با انتظار اولیه زنان کمتر از مردان به زیبایی انجام پذیرفته که نشان میدهد مردان همجنسخواه خودانگارهای زنانهتر و مردان و جذابیت ظاهری جفت خویش اهمیت میدهند و زنان همجنسگرا و 209 Lippa, 2008: Buss, 2008: Childhood Gender Nonconformity

162 161 دگرجنسگرا تفاوتی از این نظر نداشتند. تنها 19/5 از گروه نخست و 18 از مردان همجنسخواه ) 34/5( در این مورد همانند عمل میکردند و برای شکل گروه دوم جذابیت طرف مقابل را مهم دانسته بودند و بدان اشاره داشتند. در مقابل مردان برای جذابیت اهمیت بیشتری قایل بودند اما آشکارا اشارهی مردان دگرجنسخواه ) 48( در این زمینه از مردان همجنسخواه ) 29( بیشتر بود. در ظاهری شریک جنسیشان اهمیت بیشتری قایل بودند. همین تمایز میان زنان همجنسخواه و سه گروه دیگر دربارهی خواستها از شکل ظاهری طرف مقابل هم نمود داشت. زنان همجنسخواه بسیار به ندرت ) 7( شاخصی ریختی مانند این میان انتظار میرفت اشاره به جذابیت ظاهری خود و عرضه داشتناش در قد و وزن و رنگ چشم یا عنصری ظاهری را از طرف مقابل طلب میکردند. در میان زنان بیش از مردان باشد. دربارهی زنان دگرجنسخواه ) 69/5( و مردان دگرجنسخواه ) 42/5( این پیشبینی درست از آب در آمد. اما جالب آن بود که مردان همجنسخواه موقعیتی بین مردان و زنان عادی ) 53/5( داشتند و زنان حالی که زنان دگرجنسخواه ) 20( مردان دگرجنسخواه ) 33/5( و مردان همجنسخواه ) 38( در این زمینه مشابه رفتار میکردند. زنان همجنسخواه در ابراز ویژگیهای ریختی خویش نیز به همین اندازه خست به خرج میدادند و در همجنسخواه در این میان کمترین اشاره به جذابیت خود را نشان میدادند ) 30(. اشاره به ظاهر خویش امساک میورزیدند. تنها 41/5 از آنها به ویژگیهای بیتوجهی در شکل ظاهری شریک جنسی نزد زنان همجنسخواه از اینجا هم فیزیکی خود اشاره کرده بودند و این قدری غریب مینماید چون آگهیهای یاد معلوم میشد که تنها 16 از آنها از طرف مقابل عکساش را درخواست کرده شده اصوال بر این مبنا به نتایجی موفق یا ناموفق منتهی میشد. باز هم زنان بودند در حالی که زنان دگرجنسخواه ) 35( مردان دگرجنسخواه ) 37( و

163 162 دگرجنسخواه ) 64( مردان دگرجنسخواه ) 71/5( و مردان همجنسخواه ) 74( در این زمینه شباهتی با هم داشتند. 210 بنابراین در جوامع انسانی با سوگیریهایی پیشتنیده در سطح روانشناختی روبرو هستیم که جذابیت جفت را تعیین میکند و این سیمکشی ژنتیکی در همجنسخواهان و دگرجنسخواهان کمابیش به یک شکل دیده میشود. هرچند شواهدی هست که نشان میدهد به طور مشخص زنان همجنسگرا به خاطر غیرجذاب دانستن خویش توقع جذابیتی هم از طرف مقابل ندارند. چنان که دیدیم سوگیری جنسی به یک عامل یگانه وابسته نیست و مجموعهای از متغیرهای ژنتیکی زیستشناختی و اثرات محیطی همجنسگرایی را ایجاد میکنند. تنها توافقی که امروز میان دانشمندان وجود دارد به پیچیدگی این عوامل مربوط میشود و این نکته که گویا سوگیری جنسی طبیعی یا انحراف در واقع ترکیبی از عوامل زیستی از آن در سنین پایین کودکی شکل میگیرد. 211 و اجتماعی است که در نهایت سوگیری جنسی فرد را تعیین میکند. با این همه چنین مینماید که محیط زندگی و تجربیات کودکی افراد به تنهایی در این که همجنسگرا شوند اثری ندارد 212 و آن زیربنای زیستشناختی و عصبی-هورمونی خاص باید باشد تا چنین سوگیریای نمایان شود. 212 Långström, Rahman, Carlström and Lichtenstein, 2008: Buss, 2008: Perrin, 2002; Frankowski, 2004:

164 163 نکوهیدنی قلمداد میکردند و تنها 21 نسبت به آن موضع منفی نداشتند و آن را پذیرفتنی یا بیاهمیت میشمردند. جالب این که مفهوم همجنسخواهی در 12 از فرهنگها اصوال وجود نداشت. از نظر بسامد هم بر مبنای جمعبندی هفتاد پژوهش مردمنگارانه معلوم شده که در 59 از جمعیتهای انسانی همجنسخواهی امری کمیاب یا نایاب محسوب میشده و در 41 جوامع چنین رفتاری از بسامد جوامع انسانی در برابر رفتار همجنسخواهانه واکنشهای متفاوتی انجام داده و به اشکال گوناگون آن را فهم و تفسیر کرده و راهکارهایی را برای 213 الزم برای صورتبندی اجتماعی فراتر میرفته و نمودی عینی داشته است. پژوهشی که ک رکپاتریک بر بیست و یک جامعهی انسانی انجام داده نشان میدهد مدیریتاش بنا نهاده است. بر اساس یک پژوهش مقایسهای که بر 42 فرهنگ که در کل همجنسگرایی مردان بیش از زنان رواج و پذیرش دارد. در میان جوامع انجام شده 41 این فرهنگها همجنسگرایی را امری به شدت ناپذیرفتنی و مورد بررسی او یازده مورد ) 52( تنها به همجنسگرایی مردان میدان میدادند 213 Hotvedt, 1990.

165 164 افراد در حالت عادی دگرجنسخواه نیستند و زیر فشار اجبارها و هنجارهای اجتماعی به این سمت رانده میشوند. چنان که گفتیم رفتار همجنسخواهانهی خالص در شرایطی رخ مینماید که تماس میان زنان و مردان برقرار باشد و امکان دسترسی به جفت ناهمجنس وجود داشته باشد و باز فرد جفتی همجنس را برگزیند. باز هم گفتیم که بسامد همجنسخواهی در تمام جوامع انسانی کمابیش یکسان بوده و در همان دامنهی در حالی که تنها یکیشان ) 4/9( تنها همجنسگرایی زنان را مجاز میدانست و 9 تای باقی مانده درجاتی از هردو را نمایان میساخت. 214 در این چارچوب آماری در واقع تا حدودی چنین مینماید که واژگونهی ادعای فمینیستها و هواداران همجنسگرایی دربارهی سرکوب سوگیری جنسی درست باشد. یعنی به ظاهر در آنجا که ساز و کارهای قدرت اجتماعی به کار میافتند و مهار و محدودیتی را ایجاد میکنند و شکلی از اجبار را بر رفتار جنسی حاکم میکنند این جریان بیشتر در جهت همجنسخواهی فشار وارد کند تا 5-1 نوسان میکند. این بسامد نه تنها در جوامع انسانی متنوع امروزین ثابت دگرجنسخواهی. این درست برعکس ادعای فمینیستهایی است که مدعیاند است که دادههای تاریخی در دسترس نشان میدهند که در برشهای زمانی پیشین هم عدد یاد شده در همین حدود بوده است. یعنی درجهی رواداری یک جامعه 214 Poiani, 2010: 56.

166 165 نسبت به همجنسخواهی یا سرکوبگر بودناش تاثیری بر بسامد همجنسخواهان به جا نمیگذارد. از این رو آشکار است که با پدیداری زیستشناختی سر و کار آزمونها نشان میدهد که زنان و مردان همجنسخواه توانایی بر عهده گرفتن وظایف فرزند پروری را دارند و کودکانی که توسط ایشان نگهداری میشوند از داریم که در سطحی زیربناییتر از هنجارهای اجتماعی بروز میکند و توسط ساز نظر زیستی و بهداشتی سالم هستند. 215 با این همه حساسیت این کودکان نسبت و کارهای قدرت»تولید«نمیشود هرچند توسط این ساز و کارهای معانی به تمایز نقشهای جنسی دگرجنسخواه و همجنسخواه کمتر از دیگران است و متفاوتی به خود میگیرد و سبکهای زندگی متفاوتی را برای دارندگانش رقم میزند. پایداری رفتار دگرجنسخواهانه حتا در شرایط غیرعادی پرورده شدن کودکان نیز نمایان است. یعنی حتا اگر کودکی در خانوادهای تشکیل شده از همجنسخواهان پرورده شده باشد بعد از سن بلوغ دگرجنسخواه خواهد شد. یک پژوهش نشان میدهد که دختران پرورده شده در خانهای که دو زن همجنسخواه سرپرستیاش را برعهده داشتهاند هویت جنسی خویش را بیشتر به 216 صورت زن همجنسخواه تعریف میکنند. با این همه دادهها در این مورد قاطع نیست و چنین مینماید که در بیشتر موارد بچههای پرورده شده در این خانوادهها در نهایت دگرجنسخواه بشوند. هرچند این که نقشپذیری جنسی و هویت 216 Schumm, 2010: Pawelski et al., 2006:

167 166 جنسیشان به خاطر دور ماندن از روابط مهرآمیز زن و مرد تا چه پایه طبیعی و عادی است جای بحث دارد. این نکته که اکثریت مطلق همجنسخواهان در مییابد. یعنی در شرایطی که هنجارهای اجتماعی بر سوگیری جنسی فشار وارد میکنند این فشار در راستای ایجاد همجنسخواهی است و نه طرد آن. خانوادههای دگرجنسخواه پرورده شدهاند و اکثریت مطلق فرزندان پرورده شده در خانوادههای همجنسخواه دگرجنسخواه میشوند نشان میدهد که نوعی عامل ژنتیکی و زیستی تعیین کنندهی این رفتار است و آموزش و یادگیری دوران کودکی تعیین کننده نیست. این را از سویی میتوان در مقام دفاع از کسانی گفت که خانوادههای همجنسخواه را برای کودکان بیزیان میدانند و از سوی دیگر آن را میتوان گواهی گرفت برای رد حرف کسانی که دگرجنسخواهی را یک برساختهی اجتماعی و امری آموخته شده قلمداد میکنند. یعنی فشارهای اجتماعی و سرکوبها یا میدان دادنها تاثیری در رفتار فشارهای هنجارساز اجتماعی بر رفتار جنسی در استخوانبندی محوری همجنسخواهانهی خالص ندارد و آن را بیش و کم نمیکند. اما جالب آن که رفتار همجنسخواهانهی موقعیتی زیر تاثیر فشارهای اجتماعی اغلب افزایش خود بر رقابت درونجنسی نرها با هم تکیه کرده و از این رو معموال در قالب تابوهایی نمود مییابد که دسترسی زن و مرد به هم را محدود میکند و جفتگیری

168 167 عادی نر و ماده را منع میکند. یعنی بر خالف تصور عوام نیروهای هنجارسازی که از رقابت نرها برآمده باشد نمیتواند جفتگیری زنان و مردان را ترویج کند و چنین هم نمیکند. این فشارها از دل رقابت نرها بر سر مادهها زاده میشود و بخش مهمی از زنان را در مقام جفت باقوه از دسترس بخش عمدهی مردان دور جنسیت در نظامهای اجتماعی به بیانی تاریخ سرکوب و مهار میل دگرجنسخواهانه و ترجمه و بازآرایی آن در قالب گفتمانهای پرهیزگارانه ریاضتطلبانه عفیفانه یا همجنسخواهانه است. رفتار همجنسخواهانه به عنوان یکی از راهبردهای کاستن از رقابت جنسی نرها در بسیاری از جوامع باستانی و میسازد. از این رو بدیهی است که این نیروها در امتداد سرکوب جدید رسمیت داشته و تبلیغ میشده است. مشهورترین نمونهی باستانی آن به دگرجنسخواهی عمل میکنند و نه تبلیغ و ترویج آن. در واقع پیش داشت واژگونهای که فمینیستها یا ساختگرایان دارند به سادگی از بیتوجهیشان به مبانی زیست-جامعهشناختی رفتار جنسی برخاسته و با نادیده انگاشتن دادههای مردمنگارانه و تاریخی همراه شده است. دادههای تاریخی و مردمشناسانه هم نشان میدهد که نیروهای غالب و یونان عصر هخامنشی باز میگردد و تبلیغ همجنسخواهی که آشکارا با نهادهای نظامی و سیاسی پیوند داشته و به شکلی اجبارآمیز تبلیغ میشده است. بیشتر نویسندگان مانند سندرسون همجنسخواهی یونانیان باستان را نیز از ردهی موقعیتی به شمار آوردهاند و آن را پیامد سازمان اجتماعی خاصی دانستهاند که ارتباط میان پسران جوان و مردان را در مقام آموزگار دانشآموز مورد تاکید مهارگر اصلی در جوامع انسانی بر ارتباط زن و مرد تمرکز کردهاند و حساسیتشان به ارتباط دو همجنس کمتر است. به همین خاطر تاریخ تحول

169 168 قرار میداده و اندرکنش دیرپای ایشان را ایجاب میکرده است. 217 من در تغییر سوگیری جنسیشان به سمت مردان دیگر را رقم میزد و ارتباط شاگرد و نوشتارهای دیگری که به تحلیل مفهوم عشق در آثار افالطون اختصاص یافته و آموزگار هم که سندرسون بدان اشاره کرده در همین بافت پادگانی رخ مینموده همچنین در فصلی از کتاب»اسطورهی معجزهی یونانی«نشان دادهام که و نه زمینهای روشنفکرانه و علمی. در جوامع بومی گینهی نو این مهار در قالبی همجنسخواهی یونانیان باستان در عصر کالسیک فرهنگشان امری مصنوعی و برساختهای اجتماعی بوده که توسط یک گرایش سیاسی خاص و در زمینهی یک نظم اجتماعی سربازخانهای تثبیت میشده است. دیگر صورتبندی میشود و بر اساس تابوهایی سازمان مییابد که مبانی جامعهشناختی متفاوتی دارند. در این جوامع دسترسی ناپذیری زنان از انزوای جماعتی از مردان ناشی نشده و بر اساس قواعدی نهادی از سوی جامعه به افراد نمونهای جدید از این سرکوب دگرجنسخواهی و تبلیغ همجنسخواهی 218 تحمیل شود. نمونهاش قبیلهی ا رورو در گینهی نو است که در آن این باور را میتوان در قبایل گینهی نو دید. در یونان باستان پادگانی شدن جامعه و شگفت وجود دارد که همآغوشی با زنان باعث سستی و ضعف مردان میشود و جنگهای دایمی دولتشهرها با هم دلیلی بود که مهار دسترسی مردان به زنان و تواناییشان را در مقام جنگاور میکاهد. 218 Eroro 217 Sanderson, 2014:

170 169 از این رو در این جامعه روزهایی»حرام«تعریف شده که در آن همبستری با زنان ممنوع است. شمار این اوقات حرام در طی سال به 260 روز بالغ میشود. در این مدت زنان و مردان در فضاهایی جداگانه زندگی میکنند و خوابگاههای زنان و مردان هم جداست. در نتیجه مردان ارورو با نوعی مانع نرمافزاری و حصر اجتماعی دسترسی به زنان روبرو هستند و به همین خاطر همآغوشی مردان با پسران نوجوان در میانشان رواج فراوان دارد. در این جامعه پسربچهها هم از راه 219 دهانی و هم مقعدی مورد استفادهی جنسی مردان بالغ قرار میگیرند. در میان قوم سامبیا که آنها هم بومی گینهی نو هستند تابوی ارتباط با زنان در میان نوجوانان و پسران تازه بالغ به شدت دیده میشود. در میان ایشان هم رسم مشابهی وجود دارد که طی آن پسربچههای خردسال میآموزند تا از راه دهان مردان جوان را ارضا کنند و خود هم وقتی به سن بلوغ رسیدند از این خدمات جوانترها بهرهمند میشوند. اما بعد از آن که آیین گذاری را طی کردند و به جرگهی مردان وارد شدند امکان ارتباط و همبستری با زنان را پیدا میکنند و این شکل از ارضای جنسی را ترک میگویند. 220 به این ترتیب شواهدی چشمگیر در دست است که نشان میدهد ساز و کارهای اجتماعی بر خالف آنچه که از سوی همجنسخواهان یا فمینیستها تبلیغ میشود در راستای سرکوب همجنسخواهی و تثبیت دگرجنسخواهی عمل نکرده و نمونههای واژگونهی آن فراوان دیده میشود. در واقع آنچه که 220 Herdt, Knauft, 2003.

171 170 فمینیستها و نظریهپردازانی مانند فوکو را به این نتیجه رسانده است خاطره و میراث فرهنگی اروپای قرون وسطایی است که چنین شکلی از سرکوب همجنسخواهی را نمایش میداد. اما این هم تنها در شرایطی انجام میپذیرفت که دستگاه اخالق مسیحی سرکوبی نیرومندتر و استوارتر بر ارتباط آزادانهی زنان و مردان حاکم کرده بود و بخش مهمی از مردان را در صومعهها یا سربازخانهها با گفتمان وصلت با مسیح یا اخالق شوالیهگری از دسترسی به زنان باز میداشت. تکاملی درآمیختهاند و از حدود این قوانین تخطی نمیکنند. گفتمانی که در دهههای اخیر برای نقد قواعد اجتماعی حاکم بر جنسیت پدید آمده و همچون نرمافزاری برای سازماندهی اعتراضهای اجتماعی و مبارزات حقوقی عمل کرده مستقل از آن که این فعالیتها بسیار خجسته و ارجمند است از اعتبار عقالنی و علمی برخوردار نیست چرا که به این مبانی سختافزاری و بنیاد زیست- جامعهشناسانه بیتوجه است. یعنی حتا در همان جامعهی اروپای قرون وسطایی هم میتوان نشان داد که سرکوب رابطهی آزادانهی دگرجنسخواهانه با شدت و دامنهای بیش از روابط همجنسخواهانه مستولی و برقرار بوده است. مفهوم جنسیت در جوامع انسانی امتداد مستقیم و سرراست الگوهایی تکاملی است که در بونوبو و شامپانزه و سایر نخستیها ریشههایش را میبینیم. روابط قدرتی که بر جنسیت حاکم میشوند در ژرفنای خود با تار و پود قواعد

172 171 این نکته البته بسیار محترم است که باید با هر شکلی از نابرابری و ستم ستیزه کرد و هر شکلی از روابط قدرت را که بیمبنا و بیحساب و کتاب باشد افشا و رسوا کرد. اما اگر این کار بخواهد با مبهم ساختن مفاهیم برساختن ایدئولوژیهای سیاسی فریبکارانه و برافراشتن نظریههایی چهلتکه و نامنسجم از نظر منطقی انجام شود به دارویی خطرناک و سمی میماند که از خود دردی که روششناسی معلوم و منطقی مستدل و منسجم بر گفتمان اعتراضی حاکم باشد. گفتمان امروزین فمینیستها و فعاالن حقوق دگرباشان جنسی از این شرطها برخوردار نیست و از این رو خود بخشی از فریبی سیاسی است که سر مبارزه با آن را دارد. همین نظام ایدئولوژیک است که اندیشمندان حوزهی جنسیت را به دو قرار است درمان کند خطرناکتر میشود. دست بر قضا واسازی نظمهای سیاسی 221 گروه گوهرانگار 222 و ساختگرا تقسیم میکند. کسانی که در چارچوب و اجتماعی حاکم بر نابرابریهای جنسی و کوشش برای احقاق حق اقلیتهایی مانند همجنسخواهان تنها در شرایطی ممکن میشود که صورت مسئله درست شناخته شده باشد و دادهها و شواهد موجود مورد توجه قرار گیرد و راهبرد و اندیشهی فمینیستی و در زمینهی جنبشی سیاسی و حقوقی به موضوع مینگرند خود را ساختگرا مینامند و چنین مینماید که شعارهای سیاسی و حزبی خویش وفاداری بیشتری داشته باشند تا حقیقتی که قرار است رهاییبخش و بازآرایندهی 222 constructionist 221 essentialist

173 172 روابط ستمگرانهی مندرس باشد. این نکته هم ناگفته نماند که بدنهی جنبشهای مردمی اروپا و آمریکا در قرن گذشته که به پیروزی هم انجامید و برابری کارگران و کارمندان حق رای زنان و برابری سیاهپوستان و سپیدپوستان را ممکن ساخت دگرباشان جنسی فمینیستها و بخشی از جنبشهای ضدجنگ که در ضمن استعمار زورمدارانهی شوروی را تایید میکردند زیر چتر احزاب چپ قرار گرفتند و در مقابل جنبش مدنی استخواندار قدیمیای قرار گرفتند که در نیمهی همگی در زمینهی گفتمان و بستری نظری شکل گرفت و به پیروزی رسید که به نخست قرن بیستم امتیازهای نژادی و جنسی و طبقاتی قدیمی را در چارچوب حقیقت وفادار بود و ادامهی اندیشهی لیبرال کالسیک قرن نوزدهم محسوب میشد. اندیشهی لیبرالهایی مانند دیوئی از بین برده بود و حقوقی برابر را برای زنان و رنگینپوستان و کارگران به ارمغان آورده بود. از دههی 1960.م بود که با داغ شدن تنور جنگ سرد احزاب چپی که در این شرایط تفکیک گفتمانهای مدنی که سخت زیر سایهی جنگ سرد در غرب فعال بودند و شعار برابری و رفع ستم و امتیازهای طبقاتی را برافراشته بودند برای متمایز ساختن خویش از جنبش بزرگتر و ریشهدارتر لیبرالی که و دوقطبی شدن اردوگاههای ایدئولوژیک قرار داشت شکل آغازین گفتمانی شکل گرفت که از حقوق دگرباشان جنسی و زنان )به ویژه زنان رنگین پوست همچنان در آن هنگام فعال بود سویههایی خاص از نابرابری را هدف گرفتند که و همجنسخواه( دفاع میکرد و دستگاه نظریاش مارکسیستی بود. این دستگاه مهمتریناش به جنسیت مربوط میشد. به این ترتیب شکلی از تقسیم کار و مرزبندی میان فعاالن مدنی شکل گرفت. به این ترتیب که هواداران حقوق نظری بعد از دههی هشتاد و فروپاشی کمونیسم اروپایی خود را با وامگیری از مجموعهای از آرا و افکار گوناگون بازسازی کرد و شکلی التقاطی به خود گرفت

174 173 که هنوز هم برقرار است و اغلب میکوشد استخوانبندی مارکسیستی و گاه استالینیستی خود را که میراث جنگ سرد است پنهان سازد به این شکل بود که هستهی مرکزی نقد فمینیستی در دهههای 1970.م و شکل گرفت. محور مرکزی این نقد آن بود که میان مفهوم جنس )sex( و جنسیت اما در واقع حتا واژهبندی این تمایز هم امری )gender( تمایزی وجود دارد. 223 به کلی نو در زبانهای اروپایی است. به همان شکلی که در زبان پارسی برای مفاهیم یاد شده یک کلمه به کار گرفته میشود در زبان انگلیسی هم تا نیمهی قرن بیستم تنها یک ریشه )sex( مفهوم جنسیت را بیان میکرد. 223 Haig, 2004:

175 174 تا آن که در 1955.م یک سکسولوژیست به نام جان مانی 224 کلمهی )چهارمین قانون پوتاگوراسی این بود که( ردههای )گ ن ه: )γένη اسم عبارتند از gender را از خزانهی لغات دستور زبان وام گرفت و این کلمه را که در اصل»جنسیت در صرف و نحو«معنی میداد و مذکر یا مونث بودن واژگان در دستور زبان را میرساند در بافتی به کلی متفاوت به معنای»نقشهای رفتاری وابسته به کلمهی gender در اصل از بن هند و اروپایی gen- جنسیت«به کار گرفت. 225 مادینه و نر و چیزها. 226 تمایز یاد شده را فمینیستها از مانی وام گرفتند و بخش مهمی از گفتمان خویش را به کمک آثار او شکل دادند. مانی یکی از روانشناسان پیشگام و را جسوری بود که در 1969.م کتاب مهم»تغییر جنسیت و بازتعریف جنسی«227 گرفته شده که»زاییدن و تولید کردن«معنی میدهد. خود کلمه برای اولین بار منتشر کرد و در آن با دالیلی علمی از تغییر جنسیت رسمی دگرباشان هواداری در این معنا در این جمله از کتاب»فن بالغت«ارسطو به کار رفته است: کرد. τὰ γένη τῶν ὀνομάτων ἄρρενα καὶ θήλεα καὶ σκεύη 226 Aristotle, Rhetorica, III, Transsexualism and Sex Reassignment 224 John Money 225 Diamond, 2004:

176 175 مانی در انبوه کتابها و مقالههایی که منتشر کرد میان دو مفهوم تمایز قایل پرورش فرزند پیوند خوردهاند نقش تکاملی متفاوتی را بر عهد گرفتهاند و شکار شد. یکی جنس که آن را با همان کلمهی سنتی sex در زبانهای اروپایی نشان و جنگ را به جنس نر واگذار نمودهاند. او جنس را در هفت شاخص خالصه میداد و آن عبارت بود از توانایی فیزیولوژیک بدن برای تولید اسپرماتوزوئید یا کرد که عبارت بودند از: 228 )1 )2 )3 )4 تخمک که جنس نر یا ماده را پدید میآورد. جان مانی این امر را طبیعی تغییرناپذیر و زیستشناختی میدانست. اما در کنار آن مفهوم تازهی جنسیت )gender( را معرفی کرد و منظورش آن بود که جنس در سطح روانی و رفتاری به طیفی از سوگیریها و الگوها منتهی میشود که لزوما همریخت و همگرا نیستند. مانی به هیچ عنوان تفاوتهای زیستشناختی زن و مرد را نادیده نمیگرفت و جنس به مثابه طبقهای دوتایی که جامعه نوزاد و کودک را در آن جای داده و شناسایی میکند. ریخت ظاهری اندام تناسلی کالبدشناسی درونی اندامهای تولید مثلی ساخت هورمونی و صفات ردهی دوم جنسی کامال میپذیرفت که زنان به خاطر ساختار بدنی متفاوتشان و این حقیقت که با 228 Money and Tucker, 1975.

177 176 جنس در سطح تخمدان یا تخمک یعنی نوع سلول جنسیای که بدن هر دلیل ژنتیکی-فیزیولوژیک یا اجتماعی-روانیای جنسیت نر یا ماده در برخی )5 تولید میکند از این موارد با بقیه همخوانی نداشته باشد با اختاللی در تعیین جنسیت یا ابراز جنس در سطح کروموزوم یعنی حضور یا غیاب کروموزوم y الگوی رفتاری و نقشی که فرد در مقام زن و مرد حین رشد بر عهده میگیرد آن روبرو میشویم و آن همان نرمادگی است که گاه میتواند ضرورت تغییر جنسیت را ایجاب کند. در میان این موارد هفتمی همان است که به نقش جنسیتی میدان میدهد و مجموعهای از عادتها گفتمانها خودانگارهها میلها و )6 )7 مانی میگفت که در یک فرد عادی این هفت شاخص با هم همبستگی درونی استواری دارند یعنی مثال کسی که اندام تناسلی نر دارد از سوی خانواده و خویشاوندان به عنوان پسر شناسایی میشود و بعد از بلوغ ریش در میآورد و در بیضههایش اسپرماتوزوئید تولید میکند و در نهایت نقش شوهر و پدر را در سوگیریهای اجتماعی را تعیین میکند که باعث میشود فرد و دیگران هویت شخصی وی را در یکی از دو ردهی زن یا مرد تعریف کنند. تمایز میان جنس و جنسیت بعدتر در آثار فمینیستها به یک جفت متضاد معنایی تبدیل شد. یعنی نظریهپردازان فمینیست که با هدف درهم شکستن جامعه بر عهده میگیرد. مانی که بخش مهمی از پژوهشهای خود را بر افراد سیطرهی مردساالری راه انکار تمایزهای زیستشناختی زن و مرد را در پیش نرماده انجام داده بود به این نتیجه رسید که هرمافرودیسم عبارت است از واگرا شدن این شاخصها. یعنی اگر همبستگی درونی این شاخصها به هم بخورد و به گرفته بودند دیدگاه مانی را ارزشمند و کاربردی یافتند و از تمایزی که او معرفی کرده بود برای صورتبندی مبارزهی خویش سود جستند. در نتیجه جنس به جای

178 177 آن که همچون زیربنایی طبیعی برای جنسیت در نظر گرفته شود همچون بستری خطرناک فهم شد که نابرابریهای نهفته در نقشهای جنسی از آنجا سرچشمه میگرفت و بنابراین میبایست واسازی و در حد امکان ویران شود. به همین ناهمسان بینگارند. به این ترتیب آن زیربنا دیگر از آن روبنای ستمگرانه پشتیبانی نمیکرد و آن روبنای نقدپذیر از استحکام تجربی زیربنای زیستی برخوردار نمیشد. ترتیب جنسیت به جای آن که ادامهی طبیعی جنس در سطح روانی و اجتماعی دانسته شود همچون امری یکسره متفاوت و ناسازگار و حتا گاه متضاد با جنس قلمداد شد که یکسره زیر استیالی فرهنگ مردساالرانه قرار داشت و بنابراین معنازدایی و تخریب سامانهی آن ضرورتی اخالقی پیدا کرده بود. نگاه سنتی و کالسیک میگفت نظمهای اجتماعی مبتنی بر نابرابریهای جنسی خاستگاهی طبیعی دارند و بر اساس ریشهای زیستشناختی همچون تالی طبیعی ناهمسانی زیستی نر و ماده در سطحی اجتماعی نمود یافتهاند. ترفند نظریهپردازان فمینیست آن بود که بند ناف میان سطح زیستی و اجتماعی را قطع کنند و تمایز جنس نر/ماده در سطح زیستی را با تمایز جنسیتی زن/ مرد در سطح اجتماعی به کلی خود جان مانی در نوشتارهای بعدی خود دربارهی این شیوه از فهم آثارش هشدار داد و آن را بازماندهای از پیشداشتهای افالطونی دانست. او در کتابی که

179 178»تنذهن«229 بعد از برخاستن موج فمینیسم در 1988.م منتشر کرد مفهوم را مانده بود و مانع اندیشیدن درست دربارهی مفهوم جنسیت میشد. مانی که پیشنهاد کرد. فمینیستها برای محکوم کردن نظمهای مردساالرانه جنسیت را و بعدتر حتا جنس را- برساختهای اجتماعی و اختراعی قدرتمدارانه قلمداد کردند و منکر»طبیعی بودن«آن شدند. مرجع نهایی این باور ایشان آثار مانی بود که در میکوشید از دیدگاه سیستمی در فهم مفهوم جنسیت بهره جوید در این کتاب خوشهبندیهایی پیچیده از کلیدواژگان را برای توصیف تنوع رفتارها و میلهای جنسی پیشنهاد کرد. دید او کردار جنسی و میل جنسی باید همچون فرآیندی چارچوبی متفاوت این شیوه از فهم جنسیت و جنس نادرست را میدانست. از نگریسته شود که الیهبندی سلسلهمراتب مراحل و گذارهای خاص خود را دارد. دید او یک پیکرهی منسجم و یکپارچهی تنذهن وجود داشت که یک پایهاش در سطح زیستی و پایهی دیگرش در سطح روانی-اجتماعی قرار داشت و این دو از از دید او مفهومی مانند آستانه و عبور از آستانه برای توصیف میل جنسی کارآمدتر بود تا خود کلمهی میل یا گرایش جنسی. او بر این مبنا معتقد بود 230 هم تفکیکپذیر نبود. از دید او تمایز میان امر طبیعی و امر اکتسابی و مستقل سیستم یکپارچهی تنذهن بسیار شکلپذیر است و بسته به آموزشها و زیربنای پنداشتن این دو از هم مردهریگی بود که از تفکر افالطونی برای اندیشمندان باقی زیستشناختیاش میتواند در مسیر زن یا مرد شدن حرکت کند. فمینیستها با 230 Money, 1988: bodymind

180 179 وجود نادیده انگاشتن اندرز روششناسانه و مفهوممدارانهی مانی بر ضد افالطونگراییشان این برداشت اخیر را سخت پسندیدند و معموال در منابعشان به طور فعال به یارگیری و بسیج افکار عمومی همت گماشته است. به ویژه همجنسخواهان زن در این زمینه بسیار فعال هستند و پیشداشتشان آن است به مقالهها و کتابهای جان مانی به عنوان مرجعی که»آموختنی«بودن زنانگی و که سوگیری جنسی امری انتخابی است و بنابراین مستقل از جنس زیستشناختی مردانگی را اثبات کرده ارجاع میدهند. خود مانی هم با وجود دقتهای روششناسانهای که گاه نمودار میساخت به این نظرگاه باور داشت و معتقد بود دگرجنسخواهی یکی از اشکال متنوع ارتباط جنسی است که به دالیل سیاسی و ایدئولوژیک بر جامعه مستولی شده است. تا حدودی با تکیه بر آثار مانی بود که بسیاری از فعاالن اجتماعی همجنسگرایی در مقام نوعی جنبش سیاسی و سبک زندگی طی سالهای گذشته تعریف میشود و مثل موضعی سیاسی هرکس میتواند آن را بنا به میل خود انتخاب کند. 231 اما دقیقا همین بخش از آرای مانی است که جای بحث دارد و با محک آزمون مردود شده است. مثال او بچهبازی را به دو ردهی سادیستی و بچهدوستی تقسیم میکرد و میگفت تنها حالت اول بیماری است. یعنی معتقد بود حتا ارتباط جنسی پسربچهای نابالغ با مردی اگر با گرایش هردو طرف همراه باشد ایرادی ندارد و 231 Bindel, 2009.

181 180»سرریز عشق به پدر و مادر است که در کودک سمت و سویی اروتیک پیدا کرده خارج شد و او از ابتدای تولد با برنامهای که مانی برایش تعیین کرده بود پرورش یافت و تحت درمان هورمونی کاملی قرار گرفت که هورمونهایش را به کلی زنانه است«. 232 اما یکی از نمونههای حادی که نادرستی»آموختنی بودن جنسیت«را ساخت. نام او به برندا تغییر کرد و به طور رسمی به یک دختربچه تبدیل شد. نشان میدهد به یکی از بیماران جان مانی مربوط میشود. در 1966.م دو پسر دکتر مانی در نشستهای درمانی پیاپی رشد هر دو کودک را ردیابی میکرد و بر دوقلو به نامهای بروس و دیوید زاده شدند. وقتی بروس هشت ماهه بود در جریان ختنه اشتباهی رخ داد و آلت تناسلی او بریده شد. خانوادهاش با جان مانی مشورت کردند و او اکیدا به ایشان توصیه کرد تا جنسیت بروس را از همین سن پایین به دختر تغییر دهند. در نتیجه بیضههای بروس در 22 ماهگی با عمل جراحی تمایز نقشهای جنسی زنانه و مردانه میان برندا و برادرش دیوید تاکید میکرد. در حدی که برخی از شیوههایش برای این که کودکان»جنسیت خود را کشف کنند«بعدتر مایهی رسوایی شد. او در جریان این کشف/ بازآموزی جنسیت از کودکان میخواست تا برهنه شوند و به حضور و غیاب آلت مردانه در دیوید و 232 John Money. PAIDIKA: The Journal of Paedophilia, Spring 1991, vol. 2, no. 3, p. 5.

182 181 بروس/برندا توجه کنند. همچنین از برندا میخواست چهار دست و پا شود و در سال 1997.م بروس/ برندا که حاال از نظر شکل ظاهری کامال به زنان دیوید بر پشت او بنشیند و رفتاری شبیه به جفتگیری را همچون بازی تجربه شبیه بود اما خودش و خانوادهاش در برابر جراحی پالستیک و کارگذاری آلت مانی در این میان گزارش پیشرفت کارها دربارهی این دو کودک را زیر زنانه بر بدنش مقاومت ورزیده بودند شروع کرد به گفتگو با سکسولوژیستهای کنند. 233 عنوان»مورد جان/ جوآنا«234 منتشر میکرد و آن را کامال موفق میدانست و دیگر و مانی را به ندانمکاری و تباه ساختن زندگی خویش متهم کرد. به زودی دستاوردش را اثباتی بر تعینناپذیری جنسیت و آموختنی بودن نقشهای جنسی میدانست. با این همه خانوادهی بروس/ برندا از دستاورد او راضی نبودند و وقتی مانی پافشاری کرد با جراحی در سن بلوغ آلت تناسلی مادینه را بر بدن برندا نصب کنند از مراجعهی مجدد به او خودداری کردند. با این همه هورمون تراپی و مسیر درمانی پیبشنهادی مانی را تا پایان ادامه دادند. داستان زندگی او مورد توجه رسانهها قرار گرفت و برای مانی مایهی رسوایی شد. مانی منتقدان را رسانههای وابسته به محافظهکاران و محافل ضد فمینیستی میدانست و دربارهی این پرونده پاسخی رسمی نمیداد. با این همه در شکست خوردن طرح او برای تغییر جنسیت بروس تردیدی نبود و ردپای تعالیم او زندگی برادر دوقلوی بروس را نیز تباه ساخت. در واقع هردو برادر به نابسامانی روانی 234 John/ Joana case 233 Colapinto, 2001.

183 182 سختی دچار آمدند. در 2002.م جسد دیوید برادر دوقلوی بروس پیدا شد که به ناسازگاری جنسی با زمینه داشتهاند توصیف میکنند. 236 یعنی این برداشت که خاطر زیادهروی در مصرف داروهای شیزوفرنی )که بدان مبتال بود( درگذشت. دو سال بعد بروس/ برندا که با افسردگی شدیدی دست به گریبان بود و در این ناسازگاری یاد شده به سوگیری غیرعادی همجنسگرایان میانجامد ابداع یا اختراع نیست و انگار که عینیتی جامعهشناختی باشد. میان کوشیده بود ازدواج هم بکند خودکشی کرد. 235 بیشتر فعاالن همجنسگرا اعتقاد دارند که سازگاری جنس با نقشهای جنسیتی امری ساختگی و اجتماعی است و بنابراین نتیجه میگیرند که ناهمسازی و ناخوانایی رفتار جنسی و نقش جنسیتی افراد همجنسگرا افسانهایست که برای سرکوب ایشان اختراع شده است. با این همه پژوهشها نشان میدهد که افراد همجنسخواه هنگام شرح تجربهی زیستهشان خویشتن را به صورت کسانی که 236 Bailey and Zucker, 1995: Reimer, 2004.

184 183 یکی از مراجع مهم و محبوب فمینیستها پژوهشهایی است که نشان آشکارا دادهها را تحریف میکنند و عناصری ایدئولوژیک را بر دادههای مستند میدهد در برخی از جوامع چیزی شبیه به جنس سوم و حتا جنس چهارم هم تعریف شده و وجود دارد و ادعا میشود که از نظر اهمیت و مرتبه همتای زن و بار میکنند. نمونهاش آن که برخی از فمینیستها کوشیدهاند مفهوم خواجه )یا مرد در نظر گرفته میشوند. 237 آنچه که دربارهی این پژوهشها باید مورد توجه نسخهی امروزیناش ه جریها در پاکستان( 238 را همچون جنس سوم در نظر واقع شود سوگیری معموال غیرعلمی مفسران فمینیست و اشتیاقشان برای استخراج مفاهیم مورد نظرشان از منابع مردمشناسانه است. تمام جوامعی که جنسهایی مستقل از زن و مرد در آن تعریف شدهاند جوامعی حاشیهنشین و دورافتاده هستند که تنها از مجرای منابع مردمشناسانه با آنها تماس داریم. برخی از تفسیرها که دربارهی جوامع دم دستتر و رسیدگیپذیرتر نوشته شدهاند بگیرند و دست کم در منابع ایرانی که این مفهوم پیشینهی تاریخی چشمگیری دارد میدانیم که هرگز این مفهوم وزنی و اهمیتی و جایگاهی همتای دوقطبی زن و مرد نداشته است. دربارهی برخی از متنهای تولید شده در این زمینه مانند آنچه که گوپی شانکار دربارهی فرهنگ تامیلی نوشته آشکارا با تبلیغاتی سیاسی روبرو هستیم که در ضمن با نگاهی شرقشناسانه نیز در آمیخته و مفهومسازیهای 238 Nanda, Roscoe, 2000.

185 184 قدیمی و جا افتادهی فرهنگی در شبهقارهی هند را به سود ایدئولوژی سیاسی در دوران معاصر برخی از نیرومندترین متنها برای دفاع از این پیوستار خاصی به خدمت میگیرد. شانکار ادعا کرده که در میان تامیلها بیست نوع شمردن جنسیت را جودیت باتلر نوشته است. او معتقد است که زنانگی امری جنسیت متمایز و همتای زن و مرد در طیفی میانهی زن و مرد قرار گرفتهاند و نامهای بومیای را هم برایشان فهرست کرده است. این نامها به سادگی اشکال متفاوتی از انحراف از رفتار زنانه یا مردانه را نشان میدهند و دست بر قضا در ساختگی و گفتمانی است و خاستگاهی طبیعی و تعینی زیستشناختی ندارد. از این زاویه نظامهای هنجارساز اجتماعی بر افراد اثر کرده و آنان را در قالب زن یا مرد شکل میدهند و به این ترتیب هویتی جنسی برایشان تجویز میکنند. هویتی جامعهی تامیلی برای تثبیت و مرزبندی دوقطبی زن/ مرد به کار گرفته میشوند. که زیر فشار نیروهای سیاسی و در بستر نابرابریهای برخاسته از روابط راهبرد شانکار کمابیش چنان است که در زبان پارسی کل دشنامها یا برچسبهای مردساالرانه شکل گرفته است و از این رو هویتی چالشبرانگیز و جنسیتیای که به زنان و مردان منسوب میشود را فهرست کنیم و هریک را نمایندهی یک نوع جنسیت خاص و مستقل در میانهی طیف زن-مرد بدانیم. گذشته از آزمونهای شکست خورده بر بیماران و بهرهجوییهای ایدئولوژیک و تبلیغاتی از فرهنگهای بومی کارنامهی ساختگرایان در زمینهی نظری هم چندان درخشان نیست.

186 185 از دید او هویت زنانه امری است که آموخته شده و اجرا راه بر تنومندی و کالبدمندی تن زنانه و توانایی زایندگی آن تاکید میکند و با دغدغهزاست. 239 و ارتباط چندانی با ساخت زیستی مادینه ندارد. یعنی این که کسی نر میشود 240 یا ماده است هویت جنسی او را و نقشهای اجتماعی جنسی او را و مهمتر از این همه گرایش جنسی او برای همآغوشی با جنس مخالف را تعیین نمیکند. 241 موارد همگی برساختههای اجتماعی قلمداد میشوند. باتلر در عین این که در سطحی مفهوم زنانگی را همچون برساختهای اجتماعی مردود میداند خود میکوشد تا شکلی تازه از این مفهوم را فارغ از نیروهای سیاسی و فشارهای سلطهگرانهی مردساالرانه بازسازی کند. او در این زبانی که تا حدودی از مرلوپونتی متاثر است بدن زنانه را به عنوان مبنایی برای نقدی روششناختی که بر او وارد است آن احیای این مفهوم در نظر میگیرد. 242 که خودش تمایز مورد نقد خویش )زن/ مرد( را به شکلی افراطیتر و سیاسیتر از آن که نخست در برابرش اقامهی دعوا کرده بود دوباره بازتولید میکند. نقد را میتوان چنین ادامه داد که در این بازتولید مجدد به نسخهای گفتمانی و روایی از توجه به بدن بسنده میکند و در عمل باز به همان سطح زیستی و زیربنای کالبدشناسانهی زنانه و مردانه باز میگردد بی آن که از دقت علمی 241 Hurst, 2007: Butler, Butler, Butler, 1990: 9.

187 186 زیستشناسانهی گفتمان رقیب برخوردار باشد. ناگفته نماند که این بازگشت به ممکن است به مرزبندیها و نقاط تمایزی اشاره کند که یکسره در سطح اجتماعی بدن زنانه را خود فمینیستها هم نپسندیدهاند و آن را همچون عقبنشینی به پشت سنگرهای دشمن تفسیر کردهاند. 243 این نکته که نظامهای اجتماعی تمایزهای زیستشناختی را رمزگذاری میکنند و بر مبنای آن چارچوبهای معنایی و فرهنگی تعریف میکنند البته درست است. هویت در هر حال از عضویت در یک نظام اجتماعی بر میخیزد و این عضویت همواره با گنجیده شدن در طبقهای مفهومی همراه است. یعنی عضویت در جامعهای بی آن که عضوگیریای در طبقهها و ردههای مفهومی آن پیشاپیش انجام شده باشد ناممکن است. این عضویت و گنجیده شدن در ردهها و طبقهها و فرهنگی برساخته شدهاند و یا ممکن است در تمایزهایی در سطح روانی و زیستی نیز ریشه داشته باشد. به عنوان مثال گنجیدن در طبقهای اقتصادی مذهبی یا زبانی به سطوح باالی سلسله مراتب پیچیدگی تعلق دارد و کمابیش همان چیزی را نشان میدهد که از دید ساختگرایان مهم و کلیدی قلمداد میشود. یعنی در اینجا با تمایزهایی هویتبخش روبرو هستیم که در سطوح زیستی یا روانی ریشه ندارد و توسط خود نهادهای اجتماعی و گفتمانهای فرهنگی برساخته شده است. فرد بر مبنای این که به طور تصادفی در چه خانوادهای و کجا به دنیا بیاید از زبان منزلت اجتماعی و مذهبی برخوردار خواهد بود که 243 Vigo, 1996.

188 187 بخش مهمی از هویت وی را تعیین خواهد کرد. بدیهی است که در این جا جریانهای قدرت و معنا که سطوح اجتماعی و فرهنگی را ساماندهی میکنند فعال هستند و شکلبندی هویت را تعیین میکنند. اما برخی از ردههای اجتماعی هستند که در سطوحی دیگر ریشه دارند. مهمترین این ردهبندیها به سطوح زیستشناختی مربوط میشوند. به عنوان مثال قومیت و نژاد در حدی که به ریختشناسی متمایز جمعیتهای انسانی باز میگردد به خودی خود برساختهای اجتماعی نیست. یعنی این که کسی سیاهپوست یا سپیدپوست باشد توسط گفتمانهای فرهنگی یا نهادهای اجتماعی تعیین نمیشود. هم وضعیت به همین شکل است. زنان و مردان در سطحی زیستشناختی با هم تفاوت دارند و این تفاوت با عمقی چشمگیر در سطوح دیگر سلسله مراتب فراز ادامه مییابد. یعنی نژاد یا قد یا زیبایی که متغیرهایی زیستشناختی هستند و به شکلی سرراست چیزی را در سطح روانی یا اجتماعی تعیین نمیکند. اما جنسیت چنین نیست. جنسیت از همان ابتدای کار ساختار روانی خاصی را رقم میزند و به خاطر تقسیم کار تکاملی دو جنس برای بچهدار شدن و پروردن کودک نقشهای اجتماعی متمایزی را هم تولید میکند و به همین ترتیب به گفتمانهای فرهنگی واگرایی میدان میدهد. این معنای منسوب به سیاهپوست بودن یا موقعیت حقوقی و سیاسی یک سیاهپوست است که در سطح فرهنگی و اجتماعی تعیین میشود و برافزودهای بر یک تمایز عمیقتر زیستشناختی است که صد البته میتوان مورد دستکاری واقع شود و نابرابریها و اشکال گوناگونی از ستم را نتیجه دهد. دربارهی جنسیت

189 188 تردیدی نیست که بخشی از افزودهی تلنبار شده بر تمایز هویتی زنان و نیستند بلکه فعل هستند. با وجود آن که این استعاره زیبا و جذاب است اما مردان در راستای انباشت مهندسی شدهی قدرت و معنا سازمان یافته و شکلی از اما نامعقول و گمراه کننده است اگر بخواهیم نابرابری و ستم را پدید میآورد. 244 برای نقد این ستم و نابرابری اصل تمایزهای زیستشناختی میان زنان و مردان را نادرست و گمراه کننده هم هست. باتلر اشتباه میکند زن و مرد اسم هستند و به دو ردهی متمایز از چیزها به دو جنس متفاوت از جانوران و به دو الگوی تمایزی واگرا داللت میکنند. منکر شویم. در واقع انکار تمایزهای زیستی به معنای ناشناخته گذاشتن و مبهم تمایز زیستشناختی-روانشناختی نر و ماده در سطح اجتماعی و ساختن صورت مسئله است و به جای آن که جریانها و مدارهای نقدپذیر و معیوب قدرت و معنا را آشکار سازد و اصالح کند برعکس زمینه را مهآلود و مبهم میسازد و رفع تلههای رسوب کرده در تاریخ جوامع گوناگون را به خاطر کوری نظری ناممکن میسازد. باتلر معتقد است که واژگانی مانند زن و مرد اسم فرهنگی تفسیر شده و طیفی از نقشها ارزشها هنجارها و رفتارهای زنانه و مردانه را پدید میآورد. در این نکته تردیدی نیست که این تفسیرها زیر تاثیر مدارهای قدرت و زیر تاثیر سنگینی میراثی فرهنگی شکل میگیرند و باید مورد واسازی و نقد واقع شوند. اما ایراد اصلی در آنجاست که برخی از نویسندگان آن تمایز 244 Spade and Valentine, 2011.

190 189 آغازین و زیربنایی را انکار میکنند و گمان میکنند مفهوم مبهمی به اسم جامعه شباهت ندارد بلکه به لحاظ آماری در یکی از دو ردهی متمایز و واگرای نرینه در ابتدای زایش نوزاد بر اساس»شباهت اندام تناسلیاش به فالن یا بهمان کلیشه«او را به عنوان زن یا مرد برچسب میزند و به این ترتیب با مستقر ساختن نظامی از سلطه و شرطیسازی و مراقبت و تنبیه وی را به قالبی ساختگی که زنانه یا مردانه باشد در میآورد. 245 چنین تصوری به این گمان نادرست دامن میزنند که هر تمایزی را میتوان نادیده گرفت و به این ترتیب هر تغییری را در مفهوم جنسیت میتوان را داشت. دادههای استوار تجربی و دستاوردهای شفاف علمی نشان میدهد که این تفسیر از پایه نادرست است. یعنی اندام تناسلی نوزادان به فالن و بهمان کلیشه و مادینه میگنجد و دو مسیر تمایز جنینی دو ساخت فیزیولوژیک مشخص و دو کارکرد زیستی متمایز را بر عهده دارند که در محدودهی زیستشناختیاش هیچ ارتباطی با گفتمانهای فرهنگی یا ساختارهای سیاسی پیدا نمیکند و اگر مانند حی بن یقظان در جزیرهای خالی از نهادهای اجتماعی هم قرار گرفته باشد این کارکردها را برآورده میسازد. به همین ترتیب تالش برخی از فمینیستها که تمایز میان سطوح زیستی و اجتماعی را ساختگی میدانند و از این راه میکوشند سطح زیستی را در ناکارآمد و نادرست مینماید. سطوح زیستی- روندهای اجتماعی جذب کنند Fausto-Sterling, 1992: Birke, 2001:

191 190 روانی و اجتماعی-فرهنگی دو سطح متفاوت از پیچیدگی را شامل میشوند که راهبردهایی متفاوت و عینی را برای تحلیل میطلبد. تازه هریک از این دو الیهی خرد و کالن از یک سطح نرمافزاری )روانی/ فرهنگی( پدید آمده که بر سطحی سختافزاری )زیستی/ اجتماعی( سوار شده است. در هر یک از این سطوح سلسله مراتبی پدیدارها و رخدادها و چیزهایی متمایز را داریم که باید به شکلی عینی و رسیدگیپذیر وارسی و تحلیل شوند و نادیده انگاشتنشان و یکپارچه کردنشان در درون یک نظام مبهم مفهومی که سر و ته مشخص و مرزبندی معلومی نداشته باشد کمکی به شناخت چیزی نمیکند.

192 191 این جملهی مشهور سیمون دوبووار در جنس دوم که»آدم زن زاده اجتماعی تعیین میکنند. چنین مینماید که دیدگاه ساختگرا به سادگی جامهای نمیشود به زن تبدیل میشود.«نیز در همین چارچوب بیان شده است. به این فاخر و دانشگاهی باشد که به ناروا بر تن اعتراضی اجتماعی پوشانده شده است. ترتیب مسیرهای فیزیولوژیک و تکوینیای که پس از سن بلوغ به راه میافتد و یک دختربچه را به زن تبدیل میکند نادیده انگاشته میشود و کل این روند کل این دیدگاه بر این نکته استوار شده که جنسیت امری چکشخوار و نرم و شکلپذیر است که در درون نظام اجتماعی از بیخ و بن تعریف میشود و یکسره به بخش یادگیری شده و آموختنی رفتار زنانه فروکاسته میشود که در شکل میگیرد. 248 بنا به دادههای تجربی و آمارهای جامعهشناختی میدانیم که 247 همین حدود از سوی جامعه به شخص آموزانده میشود. چنین نیست و زیربنای نرمافزاری و سختافزاری روشنی برای جنسیت وجود دیدگاه ساختگرایانه نه با شواهد و دادههای تجربی سازگاری دارد و نه حتا از دقت کافی برای تحلیل برخوردار است. یعنی اصوال معلوم نیست چه ساز و کارهایی در چه سیستمهایی چگونه کدام سویهها از جنسیت را در سطح دارد که مبانی عصبشناختی و تکاملیاش هم شناخته شده است. استفن سندرسون در کتابش ضمن نقد تند این دیدگاه به درستی این نکته را مطرح کرده که سادهترین دلیل برای رد دیدگاه ساختگرایان کالبدشناسی عینی و آشنای 248 Bornstein, 1995: Fausto-Sterling, 2000:

193 192 اندامهای جنسی در انسان است. اندام تناسلی نر برای انتقال پشتاب به رحم ماده جامعه تغییر میکنند و حتا در درون یک جامعه هم در گذر زمان دستخوش طراحی شده و تکامل یافته و اندام تناسلی ماده برای دریافت آن و بارور شدن دگردیسی میشود. 250 اما این الگوها و نوسانها را نمیتوان به سود برداشتی ریختزایی کرده است. هیچ چیز نرم و شکلپذیر و اجتماعیای در این میان سیاسی مصادره کرد و از آن نتایجی فراتر از آنچه که دادهها میگویند استخراج وجود ندارد و نهادها و قواعد و هنجارهای اجتماعی هرچه باشند یک زن کرد. مایکل روس 251 به درستی این ایراد را به خوانشهای ساختگرا و به ویژه هرچقدر هم که توسط فرهنگی زنساالر و مردستیز پشتیبانی شود- 249 نمیتواند با انتقال سلول جنسیاش از راه نره مردی را باردار کند! هرگز بنیانگذار این دیدگاه )میشل فوکو( وارد آورده که در آثار او با خوانشی انتخابی و گزینشی از منابع تاریخی روبرو میشویم که آشکارا به سوی نتیجهی مورد نظر هرچند رفتارهای زنانه و مردانه الگوهای عمومی جا افتاده و جهانیای دارند اما ریزهکاریها و قالبهایی که این رفتارها در آن بروز میکنند وابسته به وی جهتگیری کردهاند و تحلیلی بیطرفانه و منصفانه از دادهها محسوب نمیشوند. مایکل روس معتقد است که این وضعیت به خاطر درهم آمیختن و 251 Michael Ruse 249 Sanderson, Twenge, 1997: 305.

194 193 مبهم ساختن مفهوم عینی رفتار همجنسخواهانه و شیوهی رمزگذاری و برچسبگذاری اجتماعیاش بروز کرده است. 252 این نکتهی روششناسانهی بدیهی آن که در یک روند استداللی نمیتوان از یک گزاره و نقیض آن برای نتیجهگیری واحدی استفاده کرد و به همین ترتیب نمیتوان در جریان فهم یک پدیده یک موضع و ضد آن را همزمان پذیرفت و مورد استناد قرار داد. در آرای فمینیستها مهمترین ایرادی که وجود دارد همین ناسازگاری درونی گفتمان و تعارض منطقی در زنجیرهی استداللهاست. نمونهاش این که در این گفتمان مفهوم زنانگی و مردانگی و همچنین معموال زیربنای زیستشناسانهاش )یعنی تمایز نر/ ماده( همچون امری ساختگی و برساختهی جامعه مورد نقد واقع میشود و مرزبندیها و معناهای برآمده از این تمایز انکار میشود. آنگاه در کنار این نقد میبینیم که انگار مفهومی جوهری و ذاتی به نام زنانگی و ماهیت مادینه بودن داریم که هستهی مرکزی گفتمان فمینیستی را بر میسازد و اصوال نام آن را تعیین کرده است. یعنی اگر به راستی تمایزی میان زن و مرد یا نر و ماده وجود نداشته باشد تاکید فمینیستها بر این که دارند از حقوق اقلیتی ستمدیده به نام زنان دفاع میکنند خود به خود بیمعنا میشود. به همین ترتیب مفاهیمی مانند ستم مردانه مردساالری ستمدیدگی زنانه برتری اخالقی زنان خشونت مردانه مهربانی زنانه و مشابه اینها که شالودهی گفتمان فمینیستی را بر میسازد همچون بازتولید همان تمایزهای قدیمی جلوه 252 Honderich, 2005:399.

195 194 میکند. اگر آن تمایزها به راستی ایدئولوژیک و برساخته و مصنوعی باشد تمام این مفاهیم هم که شکاف جنسی زن و مرد را پیشفرض میگیرند به همین ترتیب بیمعنا و بیاساس است و از گفتمانی ایدئولوژیک )گیریم واژگونهی گفتمان تعیین شده توسط عوامل ژنتیکی و محیطی قلمداد نشود. اما همجنسگرایان ناگزیرند برای تاکید بر ستمدیدگی همجنسگرایان بر همین مبانی تاکید کنند. یعنی گفتمان هواداری از حقوق همجنسخواهان از نظر منطقی ناسازهای را در مرسوم یا ضد جریان سیاسی غالب( سرچشمه گرفته است. به این ترتیب نقد بطن خود دارد که از یک سو رفتار همجنسگرایانه را آزادانه اختیاری و انتخابی ستم جنسی که به خودی خود ارزشمند است و میتواند زاینده هم باشد با در آمیختن به تعصب و به خاطر انکار تمایزهایی که عینی و رسیدگیپذیر هستند به امری پوچ و بیمحتوا بدل میشود و از این رو به ناچار از همان دوقطبیهایی که قصد ویرانگریشان را داشت بهره میجوید تا بار دیگر خیمهی گفتمانی سیاسی را برافرازد. دربارهی همجنسگرایی هم داستان به همین شکل است. این گفتمان که همجنسگرایی بیماری نیست بلکه یک سبک زندگی آزادانه است و باید به رسمیت شمرده شود تنها زمانی اعتبار دارد که این رفتار امری زیستشناختی و فرض میکند تا آن را همچون شکلی از آزادی میل و سلیقهی شخصی به رسمیت بشناسد. از سوی دیگر اجبارآمیز بودن تعینشدگی و تغییرناپذیری آن را پیشفرض میگیرد تا سرشت خاص همجنسگرایان را از دیگران متمایز سازد و طرد اجتماعیشان را همچون ستمی تفسیر نماید. یعنی از سویی همجنسگرایی همچون»کاری که کسی میکند«در نظر گرفته میشود و از سوی دیگر همچون»جوری که کسی هست«. دیدگاه ساختگرایانه دربارهی جنسیت با این دالیل نادرست و آشفته مینماید. بازنگری شرایطی که ستمی در آن زاده یا بازتولید میشود تنها با فهم درست آن

196 195 موقعیت و وفاداری به حقیقتی که پیش چشممان قرار دارد ممکن میشود. دیدگاه ساختگرایانه که پشتوانهی طیفی وسیع از آرا و شعارهای اجتماعی قلمداد شده همجنسخواهی اگر فریبکارانه نباشد دست کم غیرعلمی و نامعقول است و بعید است بتوان جنبش اجتماعیای سودمند و اخالقمدار را برای مبنای آن بنیاد کرد. و گزیدهگوییهایش در متون تبلیغانی فعاالن همجنسخواه یا فمینیستها فراوان به کار گرفته میشود در نهایت آش شله قلمکاری از اندیشههای نامنسجم است که در برابر یک محک عقالنی و محکم تاب پایداری ندارند. ساختگرایی به ویژه در شکل سیاسی شده و ایدئولوژیکی که امروزه دستمایهی بسیج اجتماعی قرار گرفته و در جریانهای چپگرای پرهیاهو مدام بازتولید میشود در بهترین حالت گلچینی از جمالت زیبا و گزیدههایی تحریف شده از پژوهشهای زیستشناسانه و جامعهشناسانه است که از زمینه و بستر معنایی اصلی خود برکنده شدهاند و در بافتی سیاسی به هم وصله و پینه شدهاند تا اعتباری عقالنی برای شعارهایی اجتماعی فراهم آورند. این شیوه از بررسی و برخورد با پدیدار

197 196 ستیز نباید به دروغ و اغراق و تحریف آلوده شد چرا که چنین ترفندهایی خود داوری اخالقی دربارهی همجنسخواهی به ظهور اشکال تازهای از ستم و نابرابری یاری میرساند. نقد اصلی مورد توجه فمنیستها و فعاالن همجنسخواه در چارچوب آنچه که محور اصلی نقد فعاالن حقوق همجنسخواهان را تشکیل میدهد این نکته است که دارندگان این گرایش جنسی اقلیتی را در جامعه تشکیل میدهند که به خاطر برچسبها و طرد عمومی گرفتار ستم و تبعیض شدهاند. چنان که گذشت این اعتراض در جامعهی اروپایی مسیحی کمابیش درست است. یعنی از قرن چهارم میالدی که رومیان به طور رسمی مسیحی شدند درجههای گوناگونی از طرد و ستم و حاشیهرانی همجنسخواهان را شاهد هستیم. این نکته هم به جای خود درست است که باید با هر شکلی از ستم و تبعیض ستیزه کرد تاریخی و با محک دادههای جامعهشناختی از دو زاویه سست و نادرست مینماید. نخست آن که ستم بر همجنسگرایان و طرد اجتماعیشان قاعدهای عمومی نیست و چنین نیست که جوامع انسانی همواره ساز و کارهایی برای آزار و ستم بر ایشان ابداع کرده باشند. این نکته البته هست که رویکرد کلی جوامع انسانی به رفتار همجنسخواهانه منفی و ناهوادارانه بوده است. اما در بسیاری از جوامع انسانی رواداری فراوانی در این زمینه دیده بوده و هست و آسیب و زیان و ستمی که از این گرایش جنسی متفاوت نصیب همجنسخواهان شده به هیچ عنوان قابل و آن را از میان برد. با این همه باید این قاعده را در نظر داشت که هنگام این مقایسه با ستمها و آزارهایی نیست که اقلیتهای دیگر )به ویژه اقلیتهای مذهبی یا سیاسی( با آن دست به گریبان بودهاند. از این رو باور به این که ستمی عمومی

198 197 و فراگیر در همهی جوامع و سراسر تاریخ در این زمینه وجود داشته و برجسته و چشمگیر و مهم هم بوده نادرست است و تبلیغ آن فریبکارانه مینماید. از آنجا که فعالیت جنسی آدمیان در کل امری پنهانی و خصوصی است این گرایش هم با وجود حس منفیای که اغلب در افراد میآفریند یکی از اشکال کمیاب و حاشیهای ستم بوده است و همواره خشونت و ستمی کمتر از آنچه دربارهاش تبلیغ شده را میآفریده است. است که در ادبیات و شعر پارسی نیز نمود یافته است. از این رو همجنسخواهی امری همواره ستمدیده و حاشیهای و مظلوم نبوده و به سادگی یکی از گرایشها و میلهای ناهنجار انسانی است که گاه زیر فشار طرد و انکار قرار داشته و گاه در پیوند با ساختهای سیاسی و نظامی به ابزار ستم و فشار تبدیل میشده است. اگر با این دید بیطرفانهتر به رفتار همجنسخواهانه بنگریم داوری دربارهاش نیز عقالنیتر خواهد شد. محور مهمی که در اصل موضوع ستیز فعاالن دومین ایراد آن که در بسیاری از جوامع با شکلی از ستم واژگونه به همجنسخواه و فمینیستهاست و به نظرم درست هم هست مخالفت با باور دگرجنسخواهان هم روبرو هستیم. به طور خاص در جامعهی یونان باستان با چنین وضعیتی سر و کار داریم و حتا در ایران هم پس از به قدرت رسیدن سلسلههای ترکان ا غز و سلجوقی شکلی از همجنسخواهی سربازخانهای که عمومی مسیحیان غربی است که همجنسخواهی را نوعی گناه قلمداد میکنند. ستم زاده شده از سوی همجنسخواهان معموال از سوی نهادهای نظامی و سربازخانههایی اعمال شده که به نوعی همجنسخواهی موقعیتی دامن میزدهاند. توسط قبایل ترک به ایران زمین وارد شده بود فراگیر شد و در پیوند با قدرت به همین ترتیب هستهی مرکزی ستم بر همجنسخواهان از سوی نهادهای سیاسی ترکان کمابیش دگرجنسخواهی را زیر فشار و طرد قرار داد و این امری مذهبیای سازمان مییافته که مدیریت اخالق جنسی مردم را وظیفهی خویش

199 198 میپنداشتهاند. از این رو اگر بخواهیم کالبدشناسی تاریخی همجنسخواهی را در آمده و فهم ستمی که از سوی همجنسخواهان وارد میآمده باید به این داوری پیوند با ستم تحلیل کنیم به دو نهاد نظامی و دینی میرسیم که در برخی از اخالقی بازگشت و قضاوت هنجارین و عوامانه را طرد کرد. یا مروج جوامع سرکوبگر همجنسخواهی بودهاند و آن را همچون رفتاری اگر در چارچوبی اخالقی به کشمکش همجنسخواهان و جنگاورانه و سودمند ستوده یا به مثابه گناهی پلید و مخوف نکوهیدهاند و با این پشتوانه ستمی را بر دگرجنسخواهان یا همجنسخواهان اعمال کردهاند. مبنای هر شکلی از ستم آنگاه که در نظامهای اجتماعی نهادینه میشود داوری اخالقی است. یعنی ابهام یا مکر در داوری اخالقی است که به ستم سازمان یافته میانجامد. زمانی که داوری اخالقی شخصی و فردی و خودمختار انسانی به جریانی هنجارین و نااندیشیده و عادتمدار تبدیل شود به قضاوتی عام دگردیسی مییابد که پرسشهای بنیادین خود را از دست داده و تنها پاسخهایی رایج را در خود حفظ کرده است. برای غلبه بر ستمی که بر همجنسخواهان وارد دگرجنسخواهان بنگریم دو رکن اصلی را تشخیص خواهیم داد. یعنی همجنسخواهی در دستگاههای اخالقی به دو دلیل مورد نکوهش قرار گرفته و طرد شده و گاه به عنوان موضوع ستم تثبیت شده است. این دو مفهوم عبارتند از انحراف و زیانکاری. یعنی آنان که همجنسخواهی را نکوهش میکنند گاه آن را انحرافی جنسی و نقض غرض طبیعت قلمداد میکنند و گاه آن را کاری»بد«در معنای اخالقی کلمه محسوب میکنند. برای دستیابی به دیدگاهی دقیق و روشن در این زمینه باید به هردو بپردازیم. نخست: آیا همجنسخواهی نوعی انحراف است

200 199 برای پاسخگویی به این پرسش نخست باید روشن کنیم که منظور از انحراف چیست. اگر به منابع تاریخی بنگریم چنین مینماید که کهنترین شکل از طرد و تکفیر همجنسخواهی در ایران زمین رخ نموده و مبنای آن هم انحرافآمیز بودن این رفتار بوده است. کهنترین دینی که همجنسخواهی را ناپسند و پلید قلمداد کرده کیش زرتشتی است و نخستین دولتی که در آن این رفتار طرد از سیستم زرتشتی-هخامنشی بودند و چه آنهایی که مثل روم و چین متاخرتر از آن بودهاند همجنسخواهی انحراف و گناه شمرده نمیشده و طردی دربارهاش در کار نبوده است. ردپای همجنسخواهی هم در افسانهی گیلگمش وجود دارد و هم در تاریخهای درباری سلسلهی هان. جریان تثبیت و پخش انحراف-گناه دانستن همجنسخواهی در واقع از ایران زمین شروع شده و با انتقال به ادیان میشده دولت هخامنشی بوده است. این را هم منابع اوستایی گواهی میدهند و سامی پرورده شده در حریم نفوذ ایران زمین طرد آن را در آیین مسیحیت و هم منابع یونانی که از دو زاویهی به کلی متفاوت به موضوع مینگریستهاند. این اسالم نیز رقم زده است. طردی که در مسیحیت بسیار جدی گرفته شده و به که مفهوم همجنسخواهی به مثابه انحراف چطور در سیستم زرتشتی-هخامنشی سرکوب اجتماعی انجامیده اما در اسالم )مانند دین زرتشتی کهن( اغلب با شکل گرفته و تثبیت شده نیازمند توضیحی است. یعنی باید ببینیم چرا در میان جوامع جهان باستان ایران زمین و آیین باستانی آن بوده که برای نخستین بار چنین موضعی در برابر همجنسخواهی گرفته است. گوشزد کردن این نکته نیز جالب است که در تمدنهای دیگر باستانی چه آنها که مانند مصر و سومر کهنتر

201 200 رواداری همراه بوده است. 253 پس این پرسش ارزش تبارشناسانه دارد که این این نخستین نظام فکریایست که اخالق را به مرتبهی یک سیستم داوری مستقل مفهوم چرا در ایران زمین و نه در جاهای دیگر پدیدار شد اگر به پیکربندی مفهومی کیش زرتشتی بنگریم بخش بزرگی از پاسخ را خواهیم یافت. آیین زرتشت از نظم و ساختاری برخوردار است و دستگاهی نظری را برای صورتبندی اخالق برساخته که در سایر تمدنها نظیر نداشته است. و مرکزی برکشیده و مناسک و سنجههای دینی را بر مبنای اخالق استوار کرده و نه واژگونهاش که در تمدنهای دیگر رواج داشته است. مبنای تعریف اخالق در کیش زرتشت مفهوم اشاست. اشه/ اشا عبارت است از نظم و قانونی که بر طبیعت حاکم است و آفریدهی اهورامزدا دانسته به عنوان شاهدی بر رواداری ایرانیان در این زمینه میتوان به برخورد نظام جمهوری ابتدای انقالب اموری مانند عمل جراحی برای تغییرجنسیت پذیرفته شد و رسمیت یافت. به 253 اسالمی با همجنسخواهان نگریست. این نظام سیاسی نخستین دولت تندروی اسالمی مدرن عنوان یک برابرنهاد ایدئولوژیک اروپایی این برخورد را میتوان با برخورد خشن و است و با سر و صدای زیاد نخستین قوانین کیفری اسالمی مدرن را هم در این زمینه تبلیغ کشتارگرانهی نازیها با همجنسخواهان مقایسه کرد. کرد. با این همه در عمل شمار کسانی که به این جرم کیفر دیدند انگشت شمار بود و از همان

202 201 میشود. از این رو طبیعت و نمودهای جانوری و گیاهی آن نزد ایرانیان مقدس دانسته میشده است و آفتها و تباهیهای رخنه کرده در آن محصول فعالیت نیروهای اهریمنی قلمداد میشده است. به این ترتیب تندرستی و بیماری که در بیشتر جوامع انسانی دوقطبیای غیراخالقی را تشکیل میدهند و پیوندشان با دین به خرافه و جادوگری و آیینهای درمانی منحصر میشود در کیش زرتشت به امری اخالقی تبدیل شده است. بدان معنا که توانمندی و تندرستی یک اصل میشود. یعنی ریشههایی ژنتیکی دارد که به اختاللی در تاثیر هورمونهای آندروژنی بر مغز جنین میانجامد و سوگیری جنسی طبیعی وی را مختل میکند. شکل بیرونی رفتار هم آشکارا ناقض هنجار طبیعی است و از این رو در کیش زرتشتی این جلوهی بیرونی و آن زیربنای زیستشناختی همچون امری اهریمنی و ضداخالقی جلوه کرده و همجنسخواهی را به گناه تبدیل کرده است. در متون فقهی مانند وندیداد و تفسیرهای پهلوی بر اوستا حتا این گناه»کونمرزی اخالقی و ضرورت»نیک بودن«است و بیماری امری «دب محسوب میشود که به جرمی مدنی تبدیل شده و کیفری برایش در نظر گرفته شده است. هرچند سند باید با آن مبارزه کرد. به همین ترتیب آنچه که هنجار طبیعت را خدشهدار کند و نظم سرزندهی گیتی را نقض کند آفریدهی اهریمن پنداشته میشود و ضدارزشی اخالقی محسوب میشود. در این زمینه است که همجنسخواهی در دین زرتشتی نکوهیده شده است. چنان که گفتیم همجنسخواهی به واقع در سطح زیستی بیماری محسوب محکمی نداریم که این کیفرها به راستی در ایران زمین اجرا شده باشند. چون بخش مهمی از کیفرهای دینی در فقه زرتشتی شکل و حالتی دارند که اجرایشان ناممکن مینماید و در غیاب شواهد تاریخی چنین مینماید که بیشتر تاکیدی بر سویهی اخالقی منفی همجنسگرایی بوده باشد تا استقرار قانونی مدنی و عملیاتی که مثال کونمرزی را مرگارزان قلمداد کند و به اعدامشان بینجامد.

203 202 حرکت از همجنسخواهی به مثابه نقض هنجار طبیعی به همجنسخواهی به مثابه گناه و شری اخالقی نکتهایست که جای پرسش دارد و باید بدان بپردازیم. دارد و در چارچوب تنظیمکنندهای اجتماعی و امری ارتباطی میگنجد. جنسیت هم در جوامع انسانی تفسیر و سازمانیابی میشود اما نمیتوان آن را اختراع شده اما نخست باید تکلیف خود را با این کلمهی انحراف روشن کنیم و ببینیم به یا ساختگی دانست. یعنی اتصال استواری میان سطوح زیرین زیستی و الیههای راستی همجنسخواهی نوعی انحراف از طبیعت محسوب میشود یا نه. چنان که گذشت بخش بزرگی از تالش فعاالن همجنسخواه و فرازین اجتماعی و فرهنگی برقرار است که انکار یا نادیده انگاشتناش کمکی به فهم بهتر سوگیریهای جنسی نمیکند. از این رو چنین مینماید که راهبردهای فمینیستها در این راستا تمرکز یافته که به این پرسش پاسخ منفی بدهند. این رایج برای نفی»انحراف«همجنسخواهی با فریب و تحریفی درآمیخته باشد و کار با دو شیوه انجام پذیرفته است. نخست: اشاره به رواج همجنسخواهی در در آن سیاسیبازی بر عینیت علمی غلبه کرده باشد. جانوران و طبیعی شمردن آن و دوم: تاکید بر ساختگی بودن مفهوم جنسیت در جوامع انسانی و غیرطبیعی شمردن وضعیت هنجارین دگرجنسخواهی. چنان که برای ارزیابی این که همجنسخواهی انحراف هست یا نه باید به شیوهای دیگر در این زمینه اندیشید و نخست اضافه بار سیاسی و اخالقیای را که گذشت هردوی این راهبردها اگر به شکلی عقالنی و علمی ارزیابی شوند و محک بخورند محکوم به شکست هستند. رواج همجنسخواهی در جانوران از آنچه که غرضورزان بر این مفهوم فهم کرد: سوار کردهاند زدود. انحراف را به سه معنا میتوان ادعا میشود کمتر است و شکل و معنای آن هم با همجنسخواهی انسانی تفاوت

204 203 نخست: انحراف و جداسری و واگرایی نسبت به جریانی که در طبیعت به مثابه امر هنجارین عینی و مشاهدهپذیر دیده میشود. دوم: نقض ساز و کار یا طرد روندی که در طبیعت به نتیجهای کارآمد میانجامد و در نتیجه ناکامی در دستیابی به آن نتیجه. سوم: رفتاری خالقانه که مسیری متمایز با مسیرهای هنجارین و مرسوم مقام نوعی رفتار جنسی( در انسان )به مثابه نوعی جانور( از سمت و سوی تکاملی جفتگیری و تکثیر نسل منحرف میشود و کارکرد نهایی آن را برآورده نمیکند. با این همه گفتیم که در انسان و برخی از جانوران دیگر پیچیدگی مغز باعث شده دو الیهی زیستی و روانی از هم تفکیک شوند و مسیرهای منتهی به لذت نسبت به مسیرهای تولید بقا از استقالل برخوردار شوند. در این معنا هدف نهایی آمیزش طبیعی را بپیماید اما نتایج و کارکردهای نهایی آن را برآورده کند. جنسی در انسان نیز شکافته میشود و دو شکل پیدا میکند و بر تولید مثل یا همجنسخواهی بیتردید شکلی ناهنجار و نادر نسبت به روند عادی و کامجویی و دستیابی به لذت تنظیم میشود. همجنسخواهی این هدف دومی را طبیعی جفتگیری نر و ماده محسوب میشود و بنابراین تعریف اول را برآورده بر آورده میکند یعنی در عین حال که هدف بقا را ناکام باقی میگذارد و در میسازد. اگر هدف نهایی میل جنسی را تولید مثل بدانیم و نتیجهی نهایی آمیزش را بچهدار شدن فرض کنیم همجنسخواهی در معنای دوم هم انحراف است. چنین برداشتی در چارچوبی تکاملی درست است و اگر تنها در چشماندازی زیستشناختی نگریسته شود راست از آب در میآید. یعنی همجنسخواهی )در معنای دوم انحراف محسوب میشود به هدف لذت میرسد و از این رو به راهبردی خالقانه میماند که مضمون تعریف سوم از انحراف است. پس همجنسخواهی به هر سه معنا انحراف است اما باید توجه کرد که انحراف در این معانی نه گناه است و نه جرم و نه شر اخالقی. با این همه شکافی

205 204 و واگراییای را میان غایتهای زیستی و روانی نشان میدهد. در یک سیستم منسجم و یکپارچهی انسانی انتظار داریم بقا و لذت و قدرت و معنا )قلبم( در هم بیامیزند و به هم جوش بخورند و محوری یکتا برای سازماندهی رفتار را برسازند. اما برخی از متغیرهای درونی یا بیرونی این انسجام را مختل میکند و به واگرایی و ناسازگاری چهار غایت قلبم میانجامد. به همان ترتیبی که جاهطلبی بیمارگونه میتواند باعث شود جستجوی قدرت به کاستن از بخت بقا و زایل شدن لذت و معنا ختم شود جستجوی لذت هم گاه میتواند بقا را خدشهدار کند. همجنسخواهی نمونهای از رفتارهای اخیر است و در این چارچوب تا حدودی به اعتیاد شباهت دارد. چرا که اعتیاد هم در اصل رفتاری لذتجویانه میانگارد. باید توجه داشت که اعتیاد به مواد محرک و مخدر هم شری اخالقی یا گناهی دینی نیست که به سادگی اختاللی رفتاری است. اختاللی که از نظر پیوندش با سطح زیستی و خدشهای که به بقا وارد میآورد به همجنسخواهی شباهت دارد اما به خاطر آسیب چشمگیر و سریعی که به روان و تن معتاد وارد میآورد و همچنین کردارهای غیراخالقیای که میتواند به سودای دستیابی به مواد ایجاد کند به کلی با همجنسخواهی )که بسیار پیچیدهتر و خودآگاهتر و انتخابمدارتر است( تفاوت دارد. یک راه سودمند برای ارزیابی این که همجنسخواهی در سه معنای یاد شده انحراف هست یا نه آن است که آن را با کارکرد زیستی دیگری مقایسه است که مانند همجنسخواهی زیربنایی بیوشیمیایی و عصبشناسانه دارد و با بستری ژنتیکی تقویت میشود و جستجوی لذت را در زمینهی تحریک شیمیایی کنیم. کارکردی که از پیشداشتها و تعصبهای فروپوشاندهی جنسیت فارغ و روشنتر نگریستن به موضوع را برایمان ممکن سازد. باشد مراکز پاداش مغز دنبال میکند و به این ترتیب سه غایت دیگر سیستم را نادیده

206 205 این را میدانیم که انسان مانند جانوران دیگر یک لولهی گوارش پیچیده دارد که وظیفهی گواردن و جذب مواد غذایی را برایش به انجام میرساند. این را هم میدانیم که انسان به خاطر پیچیدگی دستگاه عصبیاش الگوهایی بسیار متنوع از رفتارهای وابسته به لولهی گوارش را در نظامهای اجتماعی خود ابداع کرده است. برگزاری بزم آداب همغذا شدن هنر آشپزی هنر سفرهآرایی آیینهای دینی حاکم بر حالل و حرام وابسته شدن نوع خوراک به زمانها و مکانهای خاص و نظیر اینها نشان میدهند که میل به خوردن درست مانند میل به آمیزش جنسی در جوامع انسانی وضعیتی فرارونده پیدا کرده و از سطح زیستی برکشیده شده و در سطوح روانی و اجتماعی و فرهنگی نیز بازتاب یافته است. در مورد خوردن هم لذت از بقا تفکیک شده و به همین دلیل است که در بسیاری از موارد خوردن شیرینی خامهای یا بستنی بیش از حدی به سالمت لطمه میزند اما به خاطر لذتی که تولید میکند برگزیده میشود.

207 206 این را هم میدانیم که در نهایت خدف از خوردن دستیابی به مواد غذایی است. یعنی لولهی گوارش در این راستا تکامل یافته و دستگاه فیزیولوژیک گوارش برای دستیابی به این غایت کار میکند. حاال به یک عارضهی روانی-فرهنگی وابسته به لولهی گوارش بنگریم. به همان ترتیبی که همجنسخواهی در میان هوپلیتهای یونان باستان رایج بوده این عارضه هم در میان طبقهی اشراف رومی رواج داشته است. رفتار مورد نظرمان چنین است که فرد مقدار زیادی غذا میخورده و بعد با فرو کردن انگشت به حلقش دچار احساس تهوع میشده و هرآنچه خورده را قی میکرده و باز حجم بیشتری خوراک را میبلعیده و باز همین چرخه از نو تکرار میشده است. این این رفتار نمونهای از انحراف از رفتار غذا خوردن است. امروز آن را با نام بلع عصبی nervosa( )Bulimia میشناسند و امروز در ردهی بیماریهای روانی طبقهبندی میشود. هرچند چنان که گذشت در تعریف رفتارهایی از این دست به عنوان بیماری روانی باید احتیاط کرد. کسانی که این حالت را دارند از نظر سالمت روانی هوشبهر و سایر شاخصهای روانی تفاوتی با افراد عادی ندارند )مگر آن که همزمان به بیماریهایی مانند افسردگی و اضطراب مبتال باشند(. حتا وزن این افراد هم با مردم عادی تفاوتی ندارد. با این همه به خاطر جویدن و بلعیدن حجم خیلی زیادی غذا مینای دندانهایشان را به تدریج از دست میدهند و به خاطر انباشتن مداوم معده و بعد تحریک پیاپی آن برای استفراغ به رفتار در روزگار ما هم وجود دارد اما بیشتر با دغدغهی حفظ تناسب اندام و تدریج بازتابهای عصبی مربوط به گوارششان دستخوش اختالل میشود. پرهیز از چاقی گره خورده است در حالی که برای رومیان باستان هدف اصلیاش بهره بردن بیشتر از لذت خوردن بوده است. آشکار است که بلع عصبی نوعی انحراف از حالت طبیعی است و به همین خاطر بیمارگونه مینماید. کسی را نمیتوان به خاطر بلع عصبی به کیفر

208 207 رساند یا گناهکار شمرد یا انحرافش را شری اخالقی قلمداد کرد اما این نکته به جای خود باقی است که بلع عصبی مشتقی ناکارآمد و پرایراد از رفتار طبیعی و هنجارین تغذیه محسوب میشود و انحرافی از کارکرد عادی این سیستم را نشان خاص خود را برای این کار دارند و در این مسیر لذتی هم میبرند اما رفتارشان انحرافی از الگوی رفتار طبیعی محسوب میشود. هیچ یک از این رفتارها به خود فرد یا دیگران آسیبی جدی وارد نمیکند و نمیتوان آنها را شری اخالقی یا میدهد. تردیدی نیست که افراد مبتال به این بیماری از مرحلهی بلعیدن غذای گناهی یا جرمی دانست اما به عنوان یک الگوی رفتاری غیرعادی و ناهنجار که زیاد لذت میبرند و به این خاطر چنین میکنند همچنین شکی نیست که این حالت به تنهایی بقای فرد را تهدید نمیکند و خطری بزرگ برایش محسوب نمیشود. اما با همهی این حرفها بیمارگونه بودناش و انحرافش از رفتار طبیعی مشتقی پرت از رفتار طبیعی محسوب میشوند سزاوار برچسب انحراف هستند. تام ناگل در مقالهای خواندنی همین روندی که در اینجا برای شبیهسازی دستگاه تولید مثل و لولهی گوارش کردیم را شرح و بسط داده و به نتایجی جالب تغذیه نمایان است. هم در رفتار خوراک خوردن و هم در آمیزش جنسی رفتارهایی وجود دارند که به همین ترتیب میتوان آنها را انحراف نامید. به عنوان مثال مردی که از آمیزش طبیعی گریزان است اما بازی کردن با لباس زیر زنان را خوش میدارد یا کسی که به کفش پاشنه بلند زنان بیش از بدنشان عالقمند است احتماال دالیل

209 208 رسیده است. 254 مدل نظری او برای فهم ارتباط جنسی آن است که کارکرد با این همه قیاس ناگل برای بحث ما کارگشاست. مثال فرض کنیم کسی ارتباطی و تبادل پیام را در آن مبنا میگیرد و از این رو ارتباط همجنسخواهانه را انحراف نمیداند اما مثال جفتگیری با جانوران را انحراف میداند چرا که به نظرش شبیه است به»خواندن کتابی فلسفی برای یک بز!«. سولومون بعدتر نقدی بر ناگل وارد کرده و ارتباط را چارچوبی بسنده برای فهم رفتار جنسی سالم و منحرف ندانسته است. چرا که بر این مبنا همبستری بخش عمدهی زن و شوهرهایی که از هم خسته شده و ارتباط عاطفی و معناییشان از بین رفته هم باید انحراف قلمداد شود! به جای بهرهجویی از لذت خوردن شیفتهی بازی کردن با بشقاب باشد یا کسی که به جای غذا خوردن تنها به نگاه کردن به آن و ترشح بزاق بسنده کند. در این موارد تردیدی نیست که با شکلی از انحراف در غریزهای ریشهدار روبرو هستیم. دربارهی میل جنسی هم مشابه این را میتوان مثال زد. کسی که با جسد جفتگیری میکند یا به آمیزش با جانوران عالقهمند است آشکارا اختاللی را در رفتار جنسیاش نمایان میسازد. چنین فردی قاعدتا از رفتار یاد شده لذت میبرد و ارضا هم میشود اما رفتارش را نمیتوان کنش جنسی طبیعی دانست. این رفتارها انحرافی جنسی محسوب میشود. 254 Nagel, 1969: 5-17.

210 209 باید این نکته را در نظر داشت که سلیقهی ناظر برای تشخیص امر منحرف باید کنار گذاشته شود. ممکن است کسی جفتگیری با جسد انسان را نفرتانگیزتر بداند و کسی دیگر جفتگیری با جانوران را پلیدتر انگارد. اما اینها به عینیت رفتار ارتباطی ندارند. تنها چیزی که در تعریف عینی انحراف ارزش دارد فاصلهاش با رفتار هنجارین و طبیعی است و کارکردی که در این زمینه دارد یا ندارد. در این معنا کسی که به جای غذا خوردن ترجیح میدهد قاشقش را مک بزند به همراه و کارکرد لولهی گوارش دانست یا به بهانهی آن رفتارهای دوردستتری از این دست را نیز طبیعی و عادی شمرد. به همین ترتیب رفتار جنسی انسان در زمینهی فرهنگی و اجتماعیاش اشکال گوناگون به خود میگیرد. اما این اشکال اغلب با رفتار طبیعی هنجارین فاصلهای اندک دارند. اگر این فاصله از حدی گذر کند و کارکرد اصلی جفتگیری یعنی همآغوشی زن و مرد )با هدف تولید مثل یا تولید لذت( را نقض کسی که بلع عصبی دارد بر نقطهای بر طیفی قرار میگیرند که فاصلههایی متفاوت کند انحراف محسوب میشود. در شرایطی ممکن است نهادهای اجتماعی به از رفتار طبیعی و هنجارین خوراک خوردن را نشان میدهند. بدیهی است که چنین فاصلهگیریای دامن بزنند و در این حالت هم در اصل قضیه تفاوتی ایجاد خوشههایی از رفتارهای مربوط به خوراک خوردن زیر تاثیر گفتمانهای فرهنگی نمیشود. به همان شکلی که نهادهای دولتشهری یونان باستان همجنسگرایی را شکل میگیرند و در چارچوب روابط اجتماعی تعریف میشوند و شکل و شمایلی خاص پیدا میکنند. اما این را نمیتوان دستمایهی انکار میل به خوردن ترویج میکردند ممکن است نهادی دینی روزهگیری تا حد سوءتغذیه و مرگ را تبلیغ کند. در هر دو حال با انحرافی در رفتار جنسی و تغذیه روبرو هستیم خواه

211 210 برانگیزانندهاش اختاللی ژنتیکی باشد یا میلی مهارناپذیر و روانی یا اجباری نهادین و اجتماعی. پس جمعبندی سخن تا اینجا آن شد که مفهوم انحراف از طبیعت که پرسش دومی که بعد از این گام مطرح میشود ارزیابی محتوای اخالقی همجنسخواهی است. آیا میتوان رفتاری مانند همجنسخواهی را خوب یا بد شمرد و آن را به لحاظ اخالقی ستود یا نکوهید برای نخستین بار در ایران زمین در قالب شکستن اشه و تخطی از قانون و هنجار چنین مینماید که مهمترین ایراد وارد بر کسانی که همجنسخواهی را جرم یا طبیعی صورتبندی شد و به همجنسخواهی منسوب شد مفهومی رسیدگیپذیر گناه یا بد میشمارند آن است که معیار اصلی داوریشان معلوم نیست یا اگر و عینی است که میتوان با مراجعه به وضعیت آماری هنجارین و کارکرد طبیعی هم معلوم است مشکوک و ناپذیرفتنی است. یعنی کسانی که همجنسخواهی را رفتارها و سنجش فاصلهی رفتار از آن دربارهاش داوری کرد. به خاطر اهمیت شری شیطانی قلمداد میکنند معموال ناسازگاری آن با آموزههای متونی مقدس میل جنسی و مرکزیت آن در سازماندهی اجتماعی انحرافهای رفتاری مربوط به این میل بیش از میلهای دیگر مثل خوردن و دفع و خفتن مورد تاکید و توجه را مبنا میگیرند. تندترین موضعگیریها در این زمینه در دین زرتشتی مسیحی یهودی و اسالم دیده میشود. اما جالب است که تنها در متون مقدس دین زرتشتی بوده و دقیقتر و سیاسیتر صورتبندی و مدیریت شده است. اما همهی اینها حقیقتی )و تازه آن هم در منابع فقهی مانند وندیداد که وحیانی قلمداد نمیشوند( ساده را تغییر نمیدهد و آن هم این که این رفتارها در نهایت از حالت طبیعی و هنجارین میل جنسی فاصلهگیری میکنند و از این رو انحراف خوانده میشوند. اشارههایی به این موضوع وجود دارد. یعنی نص صریح کتب دینی همجنسخواهی را منع نمیکند و حتا اگر هم میکرد مبنای خوبی برای داوری

212 211 اخالقی در این مورد نبود. چون پیروان هر کتاب مقدسی نص کتابهای مقدس دیگر را قبول ندارند و در میان خود هم تفسیرهایی بسیار متفاوت را پدید میآورند. طبیعی سیستمهای تکاملی مبنای داوری اخالقی قرار میگیرند. بر این اساس هر کرداری که قلبم را افزایش دهد نیک است و هرآنچه آن را بکاهد از نظر اخالقی بد محسوب میشود. اگر از چارچوب دینی درگذریم به استداللهایی میرسیم که به همین به کمک این سنجهها میتوان مقدار کلی قلبم برخاسته از رفتار اندازه مبهم و رسیدگیناپذیر هستند. بسیاری از محافظهکاران سیاسی همجنسخواهی را امری آسیبرسان خطرناک ویرانگر نظام خانواده و تهدید کنندهی انسجام اجتماعی قلمداد میکنند. اما نه شواهد تاریخی و نه دادههای همجنسخواهانه را ارزیابی کرد و دربارهاش به داوریای اخالقی دست یافت. با توجه به آنچه که گذشت این را دیدیم که رفتار همجنسخواهانهی کامل و اصلی بر اساس زیربنایی ژنتیکی و عصبی-هورمونی تعیین میشود و امری جامعهشناختی چنین ادعایی را تایید نمیکند. یعنی شاهدی نداریم که رفتار انتخاب کردنی نیست. یعنی بر خالف تصوری که به شکلی دیدنی در همجنسخواهانهی حدود 5 شرایط در آن بسط یا جمعیت از خاص اجتماعی محافظهکاران دینی و فمینیستها مشترک است همجنسخواهی یک سبک پایداری خانواده یا انسجام اجتماعی را به شکلی علی دستکاری کرده باشد. در دستگاه نظری مورد نظر من شکلی طبیعی شده از اخالق مورد نظر زندگی انتخابی و آزادانه نیست بلکه تا حدودی از یک اجبار روان- عصبشناختی بر میخیزد و از این آغازگاه سبک زندگی خاص خود را پدید است و چهار متغیر مرکزی قدرت لذت معنا و بقا )قلبم( به عنوان غایتهای میآورد.

213 212 بر این مبنا کسی که به هر دلیلی به جنس مخالف میل جنسی ندارد و به همجنس خود گرایش دارد در صورتی که بتواند جفتی همسان با خود پیدا کند بدون این که قلبم دیگران را کاهش داده باشد قلبم خویش را افزایش داده است. از این زاویه همجنسخواهی امری غیراخالقی نیست و نمیتوان آن را کاری بد دانست. وقتی شاخصهایی عینی برای ارزیابی اخالقی در دست داریم این بخت فراهم میآید که حوزهی اخالق از حوزههای زیباییشناسی و دانش تفکیک شود و به سیستمی خودبسنده با سنجههایی درونزاد تبدیل شود. اخالقی که در نظر داریم چنین است و تنها بر مبنای معیار قلبم تبادل شده در میان من و دیگری دربارهی نیک یا بد بودن کردارها داوری میکند و میتوان نشان داد که تمام داوریهای اخالقی دیگر هم شکلی شهودی یا کژدیسه از همین متغیرها را در

214 213 نظر دارند و به همین ترتیب عمل میکنند بی آن که صریح و شفاف و روشن باشند. انحرافآمیز هم نباشد. ارزیابی نکتهی اخیر به حوزهی دانش وا نهاده شده است و آشکار است که آمیزش با جسد یا جانوران کاری انحرافآمیز و بیمارگونه استقالل حوزهی اخالق از زیبایی شناسی بدان معناست که سلیقههای است مستقل از این که بار اخالقیاش چه باشد. فردی یا پسندهای زیباییشناختی در اخالقی بودن یا نبودن یک کردار تاثیری آنچه که دربارهی همجنسخواهی گفتیم را نیز میتوان به این ترتیب ندارد. نمونهاش آن که اگر کسی با جانوری عالقمند 255 یا با جسدی در خلوت جمعبندی کرد. سه شکل از داوری دربارهی این رفتار ممکن است. نخست داوری جفتگیری کند و هیچکس از این موضوع خبردار و آزرده نشود این رفتار به عقالنی علمی و دانشمدار است. بدنهی نوشتارهای ارائه شده در این مجموعه خودی خود غیراخالقی نیست هرچند که میتواند زشت و نازیبا و حتا مشمئز در پی دستیابی به تصویری روشن در این حوزه بود. بر این مبنا میتوان دریافت کننده باشد. این که چنین رفتاری «دب» نیست بدان معنا نیست که بیمارگونه یا که همجنسخواهی در سطح زیستی و در چشماندازی تکاملی نوعی بیماری 255 دست کم دربارهی چند مورد ارتباط جنسی انسان و دلفین شواهدی در دست است که جانور مشتاقانه از این ارتباط استقبال میکرده است!

215 214 سیستم تناسلی است. ارزیابی زیباییشناسانهی این رفتار هم به سلیقهی افراد وا فمینیستها هم هست و به کوشش برای رفع تبعیض و ستم از ایشان میانجامد. نهاده شده که اغلب با سوگیریهای جنسی خودشان تعیین میشود. یعنی اما برای دستیابی به این هدف باید در چارچوبی عقالنی و روشن اندیشید و از دگرجنسگرایان معموال رفتار همجنسخواهانه را ناخوشایند و نازیبا مییابند و حق هم دارند چنین کنند تا وقتی که سلیقهی شخصیشان را در حوزهی اخالق و دانش تعمیم ندادهاند. فریب و مبهمبافی و تحریف دادهها خودداری کرد چرا که در غیر این صورت خود جنبشی که شاید شعارهایی برابریخواهانه و درست را پیگیری میکند خود به بخشی از مشکل نادانی و سردرگمی و فریب زمانهمان تبدیل شود. اما داوری اخالقی در این زمینه که از نظر پیامدهای حقوقی و اجتماعیاش مهمترین شاخه است در نهایت به اینجا ختم میشود که رفتار مورد نظرمان انتخاب شخصی دو یا چند تن است برای آن که در شرایط خاص زیستی و عصبی-روانیشان بر قلبم خویش بیفزایند و چون این موضوع کاستیای در قلبم دیگران به بار نمیآورد غیراخالقی دانستناش نادرست است و چه بسا که همچون زمینهای یا نتیجهای از سرکوبی سیاسی یا طردی اجتماعی بروز کند. این همان نقطهایست که گویا منظور اصلی فعاالن حقوق همجنسخواهان و

216 215 Bao, Ai-Min, and Swaab, Dick F. "Sexual differentiation of the human brain: Relation to gender identity, sexual orientation and neuropsychiatric disorders", Frontiers in Neuroendocrinology, 32 (2), February 2011: Betzig, L. Politics as sex: The Old Testament case, Evolutionary Psychology, 3, 2005: Billy, J.O., Tanfer K., Grady, W.R., and Klepinger, D.H. "The sexual behavior of men in the United States", Family Planning Perspectives, 25 (2), 1993: Bindel, Julie, "My sexual revolution". The Guardian, London, 30 January Binson, Diane; Michaels, Stuart; Stall, Ron; Coates, Thomas J.; Gagnon, John H.; and Catania, Joseph A. "Prevalence and Social Distribution of Men Who Have Sex with Men: United States and Its Urban Centers". The Journal of Sex Research, 32 (3), 1995: کتابنامهی مقاالت این شمارهی سیمرغ Alexander, G.M., "An evolutionary perspective of sex-typed toy preferences: pink, blue, and the brain", Archives of Sexual Behavior, 32 (1), 2003: Alexander, Gerianne; Wilcox, Teresa; and Woods, Rebecca, "Sex differences in infants visual interest in toys", Archives of Sexual Behavior, 38 (3), Jun 2009: Bailey, J.M., and Zucker, K.J., Childhood sex-typed behavior and sexual orientation: a conceptual analysis and quantitative review. Developmental Psychology 31(1) 1995: 43. Bailey, N. W., and Zuk, M. Same-sex sexual behavior and evolution, Trends In Ecology and Evolution, 24(8), 2009:

217 216 Butler, Judith, Bodies That Matter: On the Discursive Limits of "Sex". New York: Routledge, Butler, Judith, Gender Trouble: Feminism and the Subversion of Identity. Thinking Gender'. New York & London: Routledge, Chagnon, N., "Is Reproductive Success Equal in Egalitarian Societies?", In: Chagnon, N. and Irons, W. (eds.), Evolutionary Biology and Human Social Behavior, North Scituate: Duxbury, Chagnon, N., Ayres, M., Neel, J.V., Weitkamp, L., Gershowitz, H. "The influence of cultural factors on the demography and pattern of gene flow from the Makiritare to the Yanomama indians", American Journal of Physical Anthropology, 32, 1970: Colapinto, J., As Nature Made Him: The Boy Who Was Raised as a Girl, Harper Prennial, Birke, Lynda, Pursuit of Difference, The Gender and Science Reader, Routledge, Bogaert, A.F and Hershberger, S. "The relation between sexual orientation and penile size", Archive of Sexual Behavior, 28 (3), June 1999: Bogaert, Anthony; Blanchard, Ray; Crothswait, Lesley, "Interaction of Birth Order, Handedness, and Sexual Orientation in the Kinsey Interview Data", Behavioral Neuroscience, 121 (5), October 2007: Bornstein, Kate, Gender Outlaw On Men, Women and the rest of us, Vintage, Brodie, H.K, Gartrell, N., Doering, C., Rhue, T. "Plasma testosterone levels in heterosexual and homosexual men", American Journal of Psychiatry, 131 (1), January 1974: Buss, David M., The Evolution of Desire, Basic Books, 2008.

218 217 Diamond, Milton, "Sex, gender, and identity over the years: a changing perspective", Child and Adolescent Psychiatric Clinics of North America. 13, 2004: Dixon, Alan, Homosexual behavior in Primates, In: Aldo Poiani (ed.) Animal Homosexuality: A biological perspective, Cambridge University Press, Ellis, Lee and Cole-Harding, Shirley, "The effects of prenatal stress, and of prenatal alcohol and nicotine exposure, on human sexual orientation". Physiology & Behavior 74 (1-2), September 2001: Fausto-Sterling, Anne, Sexing the body: gender politics and the construction of sexuality. New York: Basic Books, Feray, Jean-Claude and Herzer, Manfred, "Homosexual Studies and Politics in the 19th Century: Karl Maria Kertbeny", Journal of Homosexuality, 19, Frankowski B.L., "Sexual orientation and adolescents", Pediatrics, 113 (6), 2004: De Sario, Albertina; Geigl, Eva-Maria; Palmieri, Giuseppe; d'urso, Michele; and Bernardi, Giorgio, "A Compositional Map of Human Chromosome Band Xq28", Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 93 (3), 1996: Diamond, L. M. "Sexual identity, attractions, and behavior among young sexual-minority women over a 2- year period", Developmental Psychology, 36 (2), 2000: Diamond, Lisa M. "Female bisexuality from adolescence to adulthood: Results from a 10-year longitudinal study", Developmental Psychology, 44 (1), January 2008: Diamond, M. Homosexuality and bisexuality in different populations, Archives of Sexual Behavior, 22, 1993:

219 218 Gates, Gary J., "How many people are lesbian, gay, bisexual, and transgender?", The Williams Institute, April Gibson, P., "Gay and Lesbian Youth Suicide", in: Fenleib, Marcia R. (ed.), Report of the Secretary's Task Force on Youth Suicide, United States Government Printing Office, Gooren, Louis, "The biology of human psychosexual differentiation". Hormones and Behavior, 50 (4), November 2006: Gooren, Louis, "The biology of human psychosexual differentiation", Hormones and Behavior, 50 (4), November 2006: Haig, David "The Inexorable Rise of Gender and the Decline of Sex: Social Change in Academic Titles, ", Archives of Sexual Behavior, 33 (2), April 2004: Fruth, Barbara and Hohmann, Gotfried, Social grease for females? Genital contact in wild Bonobos, In: Sommer, Volker and Vasey, Paul L., Homosexual Behaviour in Animals, An Evolutionary Perspective. Cambridge University Press, Garcia-Falgueras, A., and Swaab, D.F., Sexual hormones and the brain: an essential alliance for sexual identity and sexual orientation. Endocrin Developments, 17, 2010: Garn, S. M., Burdi A. R., Babler W. J., Stinson S.; Burdi; Babler; Stinson, "Early prenatal attainment of adult metacarpal-phalangeal rankings and proportions", American Journal of Physical Anthropology, 43 (3), 1975: Gates, Gary J. and Newport, Frank, "Special Report: 3.4% of U.S. Adults Identify as LGBT", Gallup, 2012.

220 219 Hiraishi, K., Sasaki, S., Shikishima, C., Ando, J. et al. "The second to fourth digit ratio (2D:4D) in a Japanese twin sample: heritability, prenatal hormone transfer, and association with sexual orientation", Archives of Sexual Behavior 41 (3), 2012: Honderich, Ted, Oxford Companion to Philosophy, Oxford University Press, Hope, Debra A, ed. "Contemporary Perspectives on Lesbian, Gay, and Bisexual Identities", Nebraska Symposium on Motivation 54, Hotvedt, Mary, Emerging and Submerging Adolescent Sexuality: Culture and Sexual Orientation, In: John Bancroft and June Machover Reinisch (eds.), Adolescence and Puberty, Kinsey Institute Series, Hu, Stella; Pattatucci, Angela M. L.; Patterson, Chavis; Li, Lin; Fulker, David W.; Cherny, Stacey S.; Kruglyak, Leonid; Hamer, Dean H. "Linkage between Hamer, D., Hu, S., Magnuson, V., Hu, N., Pattatucci, A. "A linkage between DNA markers on the X chromosome and male sexual orientation", Science, 261 (5119), 1993: Hassett, Janice M.; Siebert, Erin R.; and Wallen, Kim, "Differences in Rhesus Monkey Toy Preferences Parallel those of Children", Hormones and Behavior, 54 (3), 2008: Herdt, Gilbert H. Rituals of Manhood: Male Initiation in Papua New Guinea. Berkeley: University of California Press, Hines, Melissa, "Prenatal endocrine influences on sexual orientation and on sexually differentiated childhood behavior", Frontiers in Neuroendocrinology, 32 (2), 2011: Hines, Melissa, "Sex-related variation in human behavior and the brain.". Trends in Cognitive Sciences 14 (10), October 2010:

221 220 Knauft, Bruce M, What Ever Happened to Ritualized Homosexuality? Modern Sexual Subjects in Melanesia and Elsewhere, Annual Review of Sex Research, Långström, N.; Rahman, Q.; Carlström, E.; and Lichtenstein, P. "Genetic and Environmental Effects on Same-sex Sexual Behavior: A Population Study of Twins in Sweden". Archives of Sexual Behavior 39 (1), 2008: Laumann, E. O., Gagnon, J. H., Michael, R. T., and Michaels, S. The social organization of sexuality: Sexual practices in the United States, University of Chicago Press, LeVay, Simon, Queer Science: The Use and Abuse of Research into Homosexuality, MIT Press, LeVay, Simon, Queer Science: The Use and Abuse of Research into Homosexuality, MIT Press, Lippa, Richard, "The Relation between Childhood Gender Nonconformity and Adult Masculinity Femininity sexual orientation and chromosome Xq28 in males but not in females", Nature Genetics, 11 (3), 1995: Hurst, C. Social Inequality: Forms, Causes, and Consequences, Pearson/Allyn and Bacon, Huxley, Julian, "The Courtship Habits of the Great Crested Grebe (Podiceps cristatus); with an addition to the Theory of Sexual Selection," Proceedings of the Zoological Society of London 35 (1914): Iemmola, Francesca and Camperio Ciani, Andrea, "New Evidence of Genetic Factors Influencing Sexual Orientation in Men: Female Fecundity Increase in the Maternal Line", Archives of Sexual Behavior (Springer Netherlands) 38, Johnson, A.M., Wadsworth, J., Wellings, K., Bradshaw, S., Field, J. "Sexual lifestyles and HIV risk", Nature 360 (6403), December 1992: Klein, Fritz, The Bisexual Option, Haworth Press, 1993.

222 221 Measuring Sexual Identity: Evaluation Report, 2010", Office for National Statistics, 23 September Mock, S. E., and Eibach, R. P., "Stability and change in sexual orientation identity over a 10-year period in adulthood" (PDF). Archives of Sexual Behavior 41 (3), 2012: Money, John and Tucker, Patricia, Sexual Signatures on Being a Man or a Woman, Little Brown & Co Money, John, Gay, Straight, and In-Between: The Sexology of Erotic Orientation, Oxford University Press, Nagel, Thomas, Sexual Perversion, The Journal of Philosophy, Vol. 66, No. 1, Jan. 16, 1969: Nanda, Serena, Neither Man Nor Woman: The Hijras of India. Wadsworth Publishing, and Anxiety in Heterosexual and Homosexual Men and Women", Sex Roles, 59 (9 10), 2008: Mann, Janet, Establishing trust: socio-sexual behavior and the development od male-male bonds among Indian ocean bottlenose dolphins, In: Sommer, Volker and Vasey, Paul L., Homosexual Behaviour in Animals, An Evolutionary Perspective. Cambridge University Press, McConaghy, N., Hadzi-Pavlovic, D., Stevens, C., Manicavasagar, V., Keller, M., MacGregor, S., Wright, M., and Bailey, J., "Fraternal Birth Order and Ratio of Heterosexual/Homosexual Feelings in Women and Men", Journal of Homosexuality 51 (4), 2006: McConaghy, Nathaniel. "Heterosexuality/homosexuality: Dichotomy or continuum." Archives of sexual behavior 16.5 (1987):

223 222 Rice et al., Male homosexuality: Absence of linkage to microsatellite markers at Xq28, Science, 284, 1999: Rieger, G., Chivers, M.L., and Bailey, J.M. "Sexual arousal patterns of bisexual men", Psychological science, APS 16 (8), 2005: Robinson, S.J. and Manning, J.T. "The ratio of 2nd to 4th digit length and male homosexuality", Evolution and Human Behavior, 21 (5), 2000: Roscoe, Will, Changing Ones: Third and Fourth Genders in Native North America, Palgrave Macmillan, Rosenthal, A. M., Sylva, D., Safron, A., and Bailey, J. M., Sexual arousal patterns of bisexual men revisited. Biological Psychology, 88, 2011: Roughgarden, Joan, Evolution's Rainbow: Diversity, Gender, and Sexuality in Nature and People, University of California Press, Parker, David A., Sex, Cells, and Same-Sex Desire: The Biology of Sexual Preference, Haworth Press, Pawelski J.G., Perrin, E.C., Foy, J.M., "The effects of marriage, civil union, and domestic partnership laws on the health and well-being of children", Pediatrics, 118 (1), July 2006: Peplau, Letitia and Huppin, Mark, "Masculinity, Femininity and the Development of Sexual Orientation in Women", Journal of Gay and Lesbian Mental Health, 12 (1-2), October 2008: Perrin, E. C. Sexual Orientation in Child and Adolescent Health Care, Kluwer Academic/Plenum Publishers, Poiani, A. Genetics of homosexuality, In: Aldo Poiani (ed.) Animal Homosexuality: A biological perspective, Cambridge University Press, Reimer, David, Subject of the John/Joan Case, New York Times, May 12, 2004.

224 223 significant linkage for male sexual orientation", Psychological Medicine, November 2014: Sanderson, Stephen, Human Nature and the Evolution of Society, Westview Press, Schumm, W. R. "Children of Homosexuals More Apt to Be Homosexuals? A Reply to Morrison and to Cameron Based on an Examination of Multiple Sources of Data", Journal of Biosocial Science 42 (6), 2010: Sexual Orientation and Health Among U.S. Adults: National Health Interview Survey, 2013." CDC, 15 July Shankar, Gopi, Transgenders in Tamil-Nadu, In: ders-protest-demanding-name-change-incertificates/articleshow/ cms Spade, J. and Valentine, C. The kaleidoscope of gender: prisms, patterns, and possibilities, Pine Forge Press, Ruse, Michael, Are there gay genes? In: Koertge, N. (ed.), Philosophy and homosexuality, Routledge, Samaco, R.C.; Mandel-Brehm, C.; McGraw, C.M.; Shaw, C.A.; McGill, B.E.; Zoghbi, H.Y., "Crh and Oprm1 mediate anxiety-related behavior and social approach in a mouse model of MECP2 duplication syndrome", Nature Genetics, 44 (2), 2012: Sanders, A. R., Dawood, K., Rieger, G., Badner, J. A., Gershon, E. S., Krishnappa, R. S., Kolundzija, A. B., Guo, S., Beecham, G. W., Martin, E. R., Bailey. J.M. Genomewide linkage scan of male sexual orientation, American Society of Human. Genetics 2012 conference presentation, Sanders,A. R., Martin,E. R., Beecham,G. W., Guo,S., Dawood,K., Rieger,G., Badner,J. A., Gershon,E. S., Krishnappa,R. S., Kolundzija,A. B., Duan,J., Gejman,P. V. and Bailey,J. M., "Genome-wide scan demonstrates

225 224 Wilson, E.M. "Androgen receptor molecular biology and potential targets in prostate cancer", Therapeutic advances in urology, 2 (3), 2010: Wlodarski, R.; Manning, J.; Dunbar, R. I. M., "Stay or stray? Evidence for alternative mating strategy phenotypes in both men and women". Biology Letters, 11 (2), 4 February 2015: Zerjal, T., Xue, Y., Bertolelle, G., Spencer Wells, R., Bao, W., Zhu, S., Qamar, R., Mohyuddin, A., Fu, S., Li, P., Yuldasheva, N., Ruzibakiev, R., et al. The genetic legacy of the Mongols, American Journal of Genetics, 72 (3), Mar 2003: Zhengui Z. and Cohn, M. J. "Developmental basis of sexually dimorphic digit ratios". Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 108 (39), 2011: Swaab, Dick and Hofman, M.A. "An enlarged suprachiasmatic nucleus in homosexual men", Brain Research, 537 (1-2), December 1990: Twenge, Jean M. "Changes in masculine and feminine traits over time: A و" meta-analysis Sex Roles, 36 (5 6), Vigo, Julian, 'The Body in Gender Discourse: The Fragmentary Space of the Feminine.' La femme et l écriture. Meknès, Maroc, Wellings, K., Field, J., Johnson, A., and Wadsworth, J. Sexual behavior in Britain: The national survey of sexual attitudes and lifestyles, Penguin Books, Wickler, W., Socio-sexual signals and their intraspecific imitation among primates. In: Primate Ethology, ed. D. Morris, London: Weidenfeld and Nicolson, Williams, T.J; Pepitone, M.E; Christensen, S.E. et al. "Finger-length ratios and sexual orientation", Nature 404 (6777), March 2000:

226 225 )1 اعتراف یازدهم اعتراف میکنم دگرجنسخواه هستم و با ازدواج همجنسگرایان مخالفم! چنین گزارهای البته در این روزها که دگرجنسخواهان و مخالفان تقدیس همجنسگرایی به سادگی برچسب تحجر ارتجاع بنیادگرایی دینی و هوموفوبی میخورند بسیار خطرناک و تهدیدبرانگیز جلوه میکند. اما زدیم بر صف رندان و هرچه باداباد! نخست چند قاعدهی اخالقی و موضع اجتماعیام را گوشزد میکنم سپس چند گزارهی علمی میآورم و آخرش اعتراف میکنم. پس ای پدر مقدس )یا ای مادر مقدس یا ای هرمافرودیت مقدس!( برای شنیدن این اعتراف به قدر شش صفحه شکیبا باش! موضعگیریها: هرکس آزاد است هرکاری بکند به شرط آن که آزادی دیگران را محدود نسازد و به دیگران آسیبی وارد نیاورد. تنها معیار برای مهار کردار مردمان آن است که کارشان قدرت/ لذت/ معنا/ بقا )قلبم( را در دیگری به شکل معناداری کاهش دهد. من به آزادی کامل و مطلق آدمیان باور دارم هرچند ممکن است بسیاری از کردارها را نامعقول و ناخوشایند و زشت بدانم. رفتار جنسی آدمیان امری خصوصی است که به کلی به خودشان مربوط میشود. هرکس هر گرایش جنسیای داشته باشد تا وقتی که آسیبی به دیگران نرسانده یا مزاحمتی برای بقیه تولید نکرده آزاد است میل خود را ارضا کند. همجنسخواهان هم بر این مبنا درست مثل دگرجنسخواهان حقی بر میل خویش دارند. من به هر سلیقهی جنسیای احترام میگذارم هرچند برخی )مثل فتیشیسم یا چشمچرانی( را درک )2

227 226 نمیکنم و برخی دیگر )مثل همجنسخواهی( را نازیبا و ناخوشایند میدانم. درآمیخته شدن مفاهیم به ابهام در معانی میانجامد و میتواند دستمایهی مرد به هیچ عنوان از نظر زیستی با هم یکسان نیستند و از نظر وزن ساخت عضالنی غدد برونریز هورمونهای جنسی کارکرد مغز و الگوهای رفتاری با هم تفاوت دارند. این تفاوتها در جانوران گوناگون )3 ایدئولوژیهای سیاسی یا موجسازیهای بازارمدار شود. این ابهامهای درجههای متفاوتی از»دوریختی جنسی«را پدید میآورد. در میان مهندسی شده را باید واشکافت منافع و جریانهای قدرت پشتیبانشان را باید بازنمود و آن ایدئولوژیها را باید نمایان ساخت. پستانداران انسان یکی از گونههایی است که دوریختی جنسی نمایان و چشمگیری دارد و رفتار و سازماندهی اجتماعیاش )همسان با بقیهی اینک چند گزاره را بخوانید که به نظرم با پشتوانهای علمی درست هستند و نخستیهای عالی( بر اساس کارکردها و ویژگیهای جنسی ساماندهی میشود به سادگی با مرور منابع دانشگاهی محکشان زد: شده است. آدمیزادگان مانند بیش از 80 گونههای زندهی دیگر روی کرهی زمین»طبیعی است«که نرها و مادهها با هم جفتگیری کنند. اصوال جفتگیری )2 )1 به دو جنس نر و ماده تقسیم میشوند. تکامل دو جنس و تفکیک نر از ماده یکی از کهنترین شکستهای تقارن در فرگشت حیات زمینی است و کارکرد تکاملیاش به شکلی چشمگیر سودمند بوده است. جنس زن و مفهومی است که بر مبنای همآوری )و در مورد پستانداران همآغوشی( نر و ماده تعریف میشود. در واقع دشوار است بتوان چیزی را»طبیعیتر«از جفتگیری نر و ماده )یا به تعبیری همآغوشی زن و مرد( پیدا کرد.»امر

228 227 طبیعی«در این معنا کارکردی است که فراوانی بسامد کارکرد رواج یکی از نیازهای زیستی پایهاش )که تولید مثل باشد( را ندارد کمابیش بیناگونهای و کارآیی تثبیت شده و هنجارینی در تولید بقا/ لذت )و در شبیه موجودی که توانایی یافتن غذا را نداشته باشد. انسان: + قدرت/ معنا( داشته باشد. شواهد نشان میدهد که در انسان همجنسگرایی یک»بیماری روانی«)4 جفتگیری دو همجنس با هم یا جفتگیری یک جانور با جانوری از گونهی نیست. یعنی کسانی که همجنسخواه هستند دچار اختالل روانی )3 دیگر یا جفتگیری آدمی با اشیا و مفاهیم )!(»غیرطبیعی«است یعنی کمهوشی ناتوانی شناختی یا رفتار ضداجتماعی نیستند. اما این موضوع انحرافی از رفتار هنجارین تکاملی محسوب میشود و اگر جایگزین ارتباطی با غیرطبیعی بودن و بیمارگونه بودن این رفتار در سطح جفتگیری طبیعی شود به انقراض موجود میانجامد. در این معنا مطلق همجنسگرایی )یعنی جایگزینی کامل جفتگیری با همجنس به جای زیستشناختی و تکاملی ندارد. ناگفته نماند که بیماری اغلب در همان سطح زیستی تعریف میشود و تعریفها از بیماری روانی مدام در حال جنس مقابل( یک اختالل تکاملی یا بیماری زیستشناختی است که به تغییر است. بنابراین پاسخ به این پرسش که»آیا همجنسخواه بیمار از میان رفتن بخت تکثیر ژنوم میانجامد. همجنسخواه از زاویهی است «به روشنی مثبت است. اما کلمهی بیمار در اینجا معنای زیستشناسانه موجودی است که به خاطر انحرافی رفتاری امکان ارضای زیستشناختی دقیق و قدیمیاش را دارد و محتوایی اخالقی سیاسی دینی یا اجتماعی را حمل نمیکند. بیماری عبارت است از انحرافی از

229 228 حالت هنجارین و طبیعی که بخت بقای فرد یا گونه را کاهش دهد و همجنسخواهی نمونهای بارز از بیماریهای رفتاری مربوط به جفتگیری است چیزی همتای نرمافزاری ناهنجاری ریختی در اندامهای تناسلی. از آنجا که رفتار جنسی با گرانیگاه تولید لذت و معنا در آدمیان پیوند خورده و میدان جنگ اصلی نهادهای اجتماعی هنجارساز محسوب وسوسهی شیطانی یا گناه یا جرم یا مرض روانی است نباید به قبول این نتیجهی نادرست بینجامد که بیماری زیستی و اختاللی تکاملی هم نیست. یک الگوی رفتاری میتواند اختاللی تکاملی و بیماریای زیست شناختی باشد و هیچ ارتباطی هم با جرم و گناه و وسوسه و مرض روانی نداشته باشد. چنان که همجنسخواهی چنین است. )5 )6 میشود سرکوب و کشمکش برای تثبیت رفتار جنسی ویژه همیشه در با این زمینه یک همجنسخواه هیچ تفاوتی با یک آدم عادی ندارد جز کانون دگردیسی نهادهای قدرت قرار داشته است. در همین راستا در آن که میل جنسیاش»به اشتباه«بر جنس مخالف تنظیم نشده است. برای تاریخ جوامع انسانی و به ویژه در تمدن اروپایی همجنسخواهی نخست وسوسهای شیطانی و نوعی جرم بعدتر گناهی خودخواسته و در نهایت کسانی که به کاربرد»به اشتباه«در اینجا اعتراض دارند یادآوری میکنم که اصوال مفهوم میل جنسی از پایه و مبنا در جانداران بر اساس همآمیزی نوعی بیماری روانی قلمداد شده و همجنسخواهان به این دلیل مدام با با»جنس مخالف«تعریف شده و در این زمینه کارکرد دارد و تبار ستم و سرکوب روبرو بودهاند. این تاریخ سرکوب و ستم البته ناراحت کننده و غیرعادالنه است. اما رد این باور نادرست که همجنسخواهی تکاملیاش هم همین است. گذشته از این اختالل تکاملی یک همجنسخواه نه بیماریروانی و جرم و گناهی دارد و نه برخالف تصور

230 229 برخی از فعاالن فیسبوکی شخصیتی برجسته نابغه مهم یا قدیس است. یک همجنسخواه به سادگی آدمی است مانند سایر آدمها که میل جنسی طبیعی و عادیای نداشته باشد همین! همجنسخواهان را درست مانند بقیهی اقلیتهای قومی و نژادی و زبانی و دینی بررسی و صورتبندی میکنند در حالی که چپگرایان بر همجنسخواهان و الیههایی از زنان ستمدیده تمرکزی سیاسی دارند و مبارزهی مدنی اخیر همجنسخواهان در آمریکا ادامهی یک جریان به از ایشان به عنوان شاخصهای هویتبخش جنبش خویش بهره میبرند. )7 نسبت نوپای اجتماعی است که از حدود جنگ جهانی دوم آغاز شده لبهی تیز این کشمکش که به تازگی به پیروزی همجنسخواهان منتهی در دههی شصت میالدی شدت گرفته و بعد از سقوط دولت ریگان شکلی نهادمند و مدنی به خود گرفته است. این مبارزه برابری حقوقی و اجتماعی کامل همجنسخواهان و دگرجنسخواهان را طلب میکند گاه و بیگاه توسط حزب دموکرات پشتیبانی میشود و شاخهای از گروههای چپگرای تندرو آن را صورتبندی و هدایت میکنند. غوغا بر سر حقوق شد حق تشکیل خانواده است. یعنی دعوا بر سر این است که زوجهای همجنس از نظر حقوقی همانند یک خانوادهی تشکیل شده از زن و مرد به رسمیت شناخته شوند و بتوانند فرزندانی را سرپرستی کنند و نوزادانی را بپرورند و به تعبیری»بچهدار«شوند. 8( خانواده مفهومی»طبیعی«است یعنی برچسبی است که یک ردهی طبیعی همجنسگرایان یکی از شاخصهایی است که جنبشهای مدنی چپگرا و category( )natural از پدیدارهای عینی را مشخص میسازد. نومارکسیست را از جنبشهای مدنی لیبرال جدا میسازد. لیبرالها حقوق خانواده کهنترین و فراگیرترین شکل از نهاد اجتماعی است و هستهاش

231 230 از یک فرد نرد و مادهی زایا و فرزندانشان تشکیل یافته است. خانواده با 9( همین مفهوم در تمام جوامع انسانی در سراسر تاریخ وجود داشته و حتا در گونههای دیگر مثل شامپانزهها و گوریلها هم وجود دارد. این که نهادی رسمی به دالیل سیاسی تعریف آن را دگرگون سازد و مثال به جفتهای همجنس همآغوش هم تعمیماش دهد در ماهیت و مفهوم عام آن دگرگونی خاصی پدید نمیآورد. یعنی صدور حکم دربارهی خانواده خواندن زوجهای همجنس به حکم مشهور مجلس آمریکا شبیه است که کودکان در سالهای نخست زندگی روند جامعهپذیری را با شدتی چشمگیر از سر میگذرانند و بخش مهمی از نظام شخصیتیشان بر اساس تجربههایی که در خانواده به دست میآورند پیکربندی میشود. بخش بزرگی از این هویت شخصی به سرمشقهای حاکم بر هویت جنسیشان باز میگردد. هویتی که البته باید مستقل از کلیشههای فرمایشی تعریف شود اما به همین ترتیب با فقر دادهها و قحطی تماس با الگوهای طبیعی هم نباید همراه باشد. زیربناییترین بخش هویت جنسی به فهم تمایز دو تا پیش از لینکلن سیاهپوستان را از ردهی»آدم«بیرون میدانست تا بر جنس و نقشهای جنسی متفاوتشان باز میگردد که فارغ از فشارهای این مبنا اعالمیهی حقوق بشر شامل حالشان نشود. نه سیاهپوستان با آن حکم از انسان بودن خلع شدند و نه جفتهای همجنس با این حکم»خانواده«میشوند. اجتماعی و کلیشهها نرمافزاری ژنتیکی و تاریخچهی زیستی بسیار غنی و دیرپایی دارد. پرورده شدن نوزادان و کودکان در فضایی که تماس مهرآمیز زن و مرد در آن غایب است و با همآغوشی دو همجنس

232 231 جایگزین شده از کودک است. و حاال اعترافاتم: دید بسیاری از حقوقدانان تجاوز به حقوق پایهی آدمهای آرام و معقولی هستند که معموال فاصلهشان را با بازیهای سیاسیای که به اسمشان انجام میشود حفظ میکنند. اعتراف میکنم این را امری خصوصی میدانم و برایم پذیرفتنی است که کسی اعتراف میکنم که دگرجنسخواه هستم و خیلی هم بابت این موضوع خوشحالم همجنس خود را برای همآغوشی انتخاب کند درست همانطور که هرکس حق یعنی خود را از این نظر تندرست و سالم میبینم. دارد در فضای شخصی و خصوصیاش هر کار»غیرطبیعی«دیگری انجام دهد. اعتراف میکنم با همجنسخواهی دیگران تا وقتی که اصرار نداشته باشند به شکلی آزارنده نمایشاش بدهند یا به شکلی نامعقول تبلیغاش کنند هیچ مشکلی ندارم. دوستان و آشنایانی دارم که همجنسخواه هستند در ایشان نه بیماری روانیای دیدهام نه نشانهای از گناه و جرم و وسوسههای شیطانی به سادگی آدمهایی هستند مثل بقیهی ما که نه فرشتهاند و نه دیو. دست کم من در میان آنهایی که از این گروه میشناسم کسی را ندیدهام که هوادار پرشور و هیجانزد یه حقوق همجنسخواهان آمریکایی باشد. همجنسخواهانی که من میشناسم به همین ترتیب بسیار بابت سرنوشت غمانگیز کسانی مثل آلن تورینگ ناراحتم و به نظرم دربارهشان بیدادگری آشکاری صورت گرفته است. اعتراف میکنم به شدت تردید دارم که همجنسخواهی انتخابی ارادی و گزینشی خودمختار باشد. بیشتر آن را از جنس درهم ریختگی سیمکشیهای عصبی میدانم و تا جایی که در همجنسخواهان دیدهام خصلتی اجبارآمیز و ناخواسته دارد و به همین دلیل هم به بیماری عضوی شباهت مییابد. اعتراف میکنم انتخاب همجنس برای همآغوشی )اگر به واقع انتخابی خودمختار و ارادی باشد و نه

233 232 سوگیریای عصبشناختی و اجبارآمیز( به نظرم همتاست با این که کسی تصمیم بگیرد غذا را از راه دماغش بخورد یا تمام عمر لی لی راه برود. اگر این به واقع انتخابی ارادی باشد به نظرم به همین اندازه عجیب و»غیرطبیعی«و البته بیزیان و محترم است. اعتراف میکنم اگر کسی گرایش همجنسخواهانهاش را گذشته از ارادی و اختیاری فرض کردن غرورآمیز و متعالی هم بداند نخست به انگیزههایش و بعد به سالمت عقلش شک میکنم. این که کسی بابت غذا خوردن از دماغ احساس غرور کند یا دو پا راه رفتن را نشانهی ل یل یوفوبیا بداند به نظرم الف و گزاف و چرند است. به ویژه وقتی کسی که روی دو پا ایستاده و با دهان غذا میخورد آن را با شور و هیجانی انقالبی تبلیغ کند! اعتراف میکنم مخالف تعمیم مفهوم خانواده به جفتهای همجنسخواه هستم و از سویی معنای خانواده با تبارنامهی کهن زیست-جامعهشناسانهاش چیزی دیگر است و از سوی دیگر چنین تعمیمی زمینهساز تجاوز به حقوق کودکانی است که ناخواسته در محیطی تک جنسیتی پرورده میشوند و الگویی غیرطبیعی و اشتباهآمیز از همآغوشی جنسی را در برابر خویش میبینند. اعتراف میکنم به نظرم کشمکش بر سر ازدواج همجنسخواهان جریانی سیاسی در سپهر فرهنگ آمریکا و اروپاست که ارتباطی به ایران زمین ندارد. جریانهای پشتیبان این کشمکش به نظرم فرصتطلب و ریاکار و قدرتطلب هستند و از راه درآمیختن مفاهیم و مبهم ساختن معانی شفاف و روشن در صدد بسیج اجتماعی هستند. درآمیختن مفهوم بیماری روانی با بیماری زیستشناختی مخلوط کردن طلب رفع ستمدیدگی با طلب حق نامعقول مبهم کردن مفهوم خانواده جفتگیری نر ماده و همآغوشی دستاوردهای این جریان است. حکم مشهور اخیر را هم از نظر حقوقی نادرست میدانم و از هم از نظر عقالنی.

234 233 اعتراف میکنم که اغلب هواداران جریان رنگین کمانی اخیر را کسانی میدانم که از ماهیت کشمکش و پیشینهاش و نیروهای جاری در بسترش بیخبرند. آن اندکی که از همهی اینها خبردارند و آگاهانه در این مسیر میکوشند به نظرم کارگزاران جریان سیاسی فریبکار و زیانکاری هستند و آن انبوهی که چنین نیستند به گمانم به سادگی جوزده شدهاند. اعتراف میکنم حقوق کودکانی که قرار است در خانوادهای با مادر نرینه یا پدر مادینه پرورده شوند برایم بسیار بسیار مهمتر و محترمتر از حقوق جفتهای همجنسی است که اصرار دارند طبق قوانین شرعی ازدواج کنند. اعتراف میکنم به نظرم کسانی که تمایز میان این دو را در نمییابند با مهم نمیشمارند )و با این همه اصرار دارند در این زمینه کنشی اجتماعی انجام دهند( در محترمانهترین تعبیر «یب توجه و بیمسئولیت«هستند.

235 234 ما مردمی ترسخورده و هراس نوشیدهایم و در این تردیدی نیست. چند نسل بیایید نترسیم! پیاپی است که در جوشش انقالب و شورش در هیاهوی جنگ و بمباران و بعدتر در دلسردی و دلمردگی سرکوب و خفقان بالیده و زیستهایم. شاید به این چند روز پیش سه مطلب دربارهی رنگینکمانی شدن فیسبوک نوشتم که واکنشها بدان بسیار جای تأمل داشت. جمعبندی آنچه از این جریان آموختم خاطر است که ترس و هراس در رگ و پی مردممان چنین نهادینه شده است. ترس از انجام کار دلخواه ترس از به رسمیت شمردن میلی شخصی و ترس از به دو نوشتار کوتاه انجامید. یکی متنی دربارهی تفکیک میان رنجستیزان و داشتن اندیشهای و موضعی و ترس از ابراز آن. اینها چیزهایی است که ما از رنجگساران که وقتی پختهتر شد منتشرش خواهم کرد. دیگری این متن است دربارهی ترس ترس از گفتن و ترس از شنیدن و ترس از حضور داشتن در جای ویژهی خویش. بدیهی است که این متن به دوستان آشنا و ناآشنایی که -موافق روزگار آموختهایم و به ارث بردهایم. شاید زمانی جایی دیدهایم که کسی بابت انجام کاری که از میلاش بر میخاسته یا به دلیل ابراز آنچه که عقیدهاش بوده آزاری دیده و به کیفری رسیده است. شاید هم ندیده باشیم اما آنقدر ماشین یا مخالف با من- از بند ترس رستهاند ارتباطی پیدا نمیکند. اما زنهار مبادا که سرکوب دربارهاش تبلیغ کرده که چنین باور کردهایم. برای این است که در خویشتن را شتابزده از این قید رها بدانیم... حصاری از ترس نشستهایم و هیچ نکردهایم و هیچ نیندیشیدهایم و سراسر عمرمان را دربارهی خواستهای ناممکن خیالبافی کردهایم و کوشیدهایم تا اگر هم کسی

236 235 از این قاعدهی آهنین تخطی کرد با سرزنش و نکوهش او خویشتن را خردمند جمعیت جهان اشتراکی داشته باشم. اما انتظار مخالفتها را داشتم. هم اهمیت و زیرک و دوراندیش قلمداد کنیم و این چه دلخوشی ابلهانه و پاداش اعتراف به امری پیش پا افتاده و مشترک و هم مخالفتهایی که شد به نظرم به بیمایهایست در برابر نفرین ترس. فضایی بیمار بازمیگشت که ترس طرح و پیرنگ کلیاش را بر میساخت. جایگاه عقدههای رنگارنگ این رمهی ترسخورده و به ظاهر رام و مطیع از همین کشمکش با میلی سرکوب شده برخاسته و از کوشش برای منطقی و طبیعی ترس در واکنشها و بازتابها جای تحلیل تحلیل را میخواهم با شما در میان بگذارم. داشت و چند نکتهی برآمده از این شمردن آن زاده شده است. از این روست که پادشاهان لخت و عور در کوی و برزن میگردند و کسی را یارای ریشخند برهنگیشان نیست و از این روست که صدای مردمان تنها در تودههایی درهم و برهم است که بر میخیزد آن هم برای گریستن بر نوحهای یا زمزمهی اعتراضی به چیزی مبهم که هویتبخش مینماید. وقتی اعتراف یازدهم را نوشتم چند چیز را انتظار داشتم و نداشتم. انتظار نداشتم مضمون اعتراف چنین مهم قلمداد شود چون انگار که در زمینهی دگرجنسخواهی و مخالفت با ازدواج رسمی همجنسگراها با اکثریت مطلق نخست این که شمار بسیار زیادی )فراتر از حد انتظار من( متنی را که در نهایت به اعتراف شخصی بود پسند کردند )یعنی الیکیدند!( و به اشتراک گذاشتند. در این میان تنها شمار اندکی از دوستان بودند که موضعگیری صریح و شجاعانهای )چه موافق و چه مخالف( داشتند که از اندیشهای عقالنی برخاسته بود و محتوایی روشن و شفاف داشت. بیشتر ناقالن و راویان و خوانندگان به ظاهر موافق نوشتار بودند اما از اظهار نظر بیم داشتند و به کنایهای و نقل قولی بسنده میکردند. اما چرا شاید به این خاطر که آن حرفها را خیلیها میخواستند

237 236 بزنند اما از ابرازش میترسیدند. بنابراین امنتر بود که حرف مرا نقل کنند تا فاجعهای که قرار بود رخ دهد دامنگیر خودشان نشود. دوم آن که برخی از واکنشها به متن -چنان که انتظارش را داشتم- بسیار خشن و بیادبانه بود. من چند روزی را با مطالعهی انگارههایی که دیگران دربارهام میدادند سرگرم بودم. هوموفوب بنیادگرای مذهبی فاشیست علمگرا جبرگرای زیستی بیسواد کمسواد به شکل خطرناکی باسواد و مسیحی تندرو )!( برخی از صفتهایی بودند که در این مدت به من منسوب شد و مایهی بهجت خاطر و عبرت گشت. گفتمانی هم شکل گرفت یا نمایان شد که بسیار قابلمطالعه بود و ادعا میکرد من در زمینهای خیلی دانا و در زمینهای خیلی نادان هستم اما از اینجا به بعد توافقی میان قاضیان شرع وجود نداشت. یکی میگفت من جامعهشناسم و حق ندارم دربارهی تکامل حرف بزنم دیگری میگفت چون در دانشگاه تکامل درس دادهام حق ندارم دربارهی جامعهشناسی حرف بزنم. البته در کل توافقی میان علما وجود داشت و آن هم این که اصوال من حق ندارم حرف بزنم! چرا برای این که گفتن سخن و شنیدن سخن ترسناک است. اما مهار سخن اینقدر ترسناک نیست. به ویژه چنین مینماید که سخن گفتن از موضع دانش یعنی تکیه کردن به علوم تجربی و دادههای عینی و رسیدگیپذیر ترس و هراسی دوچندان ایجاد میکند و از این رو کین و کیفری دوچندان بر میانگیزد. سوم: شمار بسیار زیادی از کسانی که به متن واکنش نشان دادند نه با من و باورها و اندیشههایم آشنا بودند و نه حتا اصوال متن را درست خوانده و فهمیده بودند. یعنی اکثریت عمدهی مخالفتها به اموری به کلی نامربوط بازمیگشت که معلوم بود در خلوتی شخصی دغدغهی خاطر مخالفخوانان است و ربطی به من یا متن من ندارد. البته بگذریم از مخالفتهایی که با نیت فریضهای شرعی و اجرای تعهدی حزبی با روحیهای بلشویکی و استشهادی انجام میپذیرفت. گذشته از آنها بقیه داشتند با چیزی مخالفت میکردند که بسته به

238 237 روحیه و شخصیت خودشان تغییر میکرد. یکی از این که دوستش را جایی ریشخند کردهاند ناراحت بود دیگری فکر میکرد به کسی توهین کردهام آن یکی فکر میکرد دارم مفهوم علمی جدیدی را پیشنهاد میکنم. خالصه هرکس چیزی میگفت که اغلب نه ربطی به من داشت و نه به نوشتهام. هدف اصلی به انجام شود که از مخالفتی جمعی هم عطرآگین شده باشد آن هم در فضایی که ترس میان تودهای درهم و برهم سرشکن شود و تاب آوردناش آسان گردد. چهارم: بسیار آشکار و نمایان بود که تندروترین ناسزاگویان و جهادگران و مخالفخوانان آشکارا شنیدن اندیشهای متفاوت با پیشداشتهای خود را بر ظاهر»با هم مخالفت کردن«بود. چرا چون مخالفت کردن با منطق و استدالل نمیتابند. شعارهای دموکراسی و آزادیخواهی و دفاع از حق اقلیتهای مظلوم یک نفر کاری شجاعانه )و در این مورد خاص روشنفکرانه و شیک و مجلسی( به نظر میرسد. اما یک نفره مخالفت کردن با استدالل و منطق ترس دارد. پس»مخالفان جهان متحد شوید«بیایید با هم مخالفت کنیم تا همهمان در امان باشیم و از مواهب مادی و اجر معنویاش هم بهره ببریم. خواندن متون و اندیشیدن و وقتی از دهان کسی بیرون بیاید که به سادهترین اصول آزادی اندیشه و آزادی بیان باور ندارد به جوکی ناخوشایند تبدیل میشود. تبلیغ اخالق با گفتمانی که ابتداییترین قواعد اخالقی در آن رعایت نشده به شوخیای میماند که طی روزهای گذشته فراوان لبخندی تلخ به لبهایمان آورد. گذشته از آنان که به راستی تولید اندیشهی هماورد دشوار و سخت و ترسناک است. اما نقل احساسات و نظری داشتند و بر مبنای آن با ادب و منطق اختالف نظرشان را بیان میکردند هیجانهای فردی دلپذیر مینماید به خصوص اگر در فضایی معنوی و ملکوتی بقیه که در ابراز خشم و نفرین غیرتی انقالبی داشتند اصوال از این که سخنی ناهمساز با عقاید خود شنیدهاند برآشفته شده بودند. هدفشان هم خاموش کردن

239 238 صدای ناسازگار بود نه شنیدن آن یا تولید صدایی دیگر. و این همه پیامد شوم عادت به ترسیدن است. در فضایی ترسزده که کسی را یارای سخن گفتن نیست آرا و اندیشههای گوناگون و ناهمسان شکل نمیگیرد و زورآزماییشان در میدان ادب و عقالنیت و انصاف تمرین نمیشود. عادت به ناشنیدن سخن مخالف و رنجش از آن تعصبی را پدید میآورد که از نادانی تغذیه میکند و نادانی را فربه میسازد. ترس سکوت میآورد و سکوت ترس. بخش عمدهای از آنچه که گذشت پیشاپیش قابلپیشبینی بود حاال که گرد و خاک فرو نشسته و رنگینکمانیها موضوع شیک تازهای )در حد یونان!( برای اظهار نظر پیدا کردهاند میشود به ماهیت ترس و حساب و کتابهایش اندیشید و چه بسا که بتوان اندرزهایی از آن آموخت: شخصی من این بود که هیچ ترسی ندارد. از من بشنوید و آسوده باشید این که عدهای مخالفت کنند و برچسب بچسبانند و حتا ناسزایی هم بگویند هیچ تاثیری در زندگیتان ندارد. تا وقتی که )دست کم به شکلی سنجیده و منطقی برای خودتان( سخنی حق بر زبان دارید از این که آن را بر زبان بیاورید نترسید. بدترین بالیی که با گفتناش بر سرتان میآید از بهترین پاداش امنی که با نگفتناش انتظارتان را میکشد بهتر است. اگر سخنتان درست و حق باشد همراهان و یاران و همدالنی جلب سخنتان خواهند شد که شمار و تاثیرشان از مخالفتخوانان آماتور )که همیشه پارهوقت کار میکنند( بیشتر است. به راستی چه چیزی این قدر ترسناک بود این که حرفی بزنی و 2. چه بسا داشتن نظری شخصی که شاید اشتباه باشد ترسناک است.1 عدهی زیادی با تو مخالفت کنند کجای این ترس دارد تجربهی در این حالت هم تنها با طرح کردناش شنیدن دقیق پاسخها و

240 239.3 نقدها و ارزیابی و بازبینی دوبارهی نظرتان از آن اشتباه رها دربارهی بیماریهای عصر ما و بالهایی که گریبانگیر ایرانیان میشوید. دیدگاهی که اشتباه است و بیان ناشده باقی میماند تا نگونبخت فلکزده شده بسیار گفته و بسیار نوشتهاند. بیشک ابد اشتباه خواهد ماند. بسیاری از دیدگاهها در حین بیان صیقل میخورند و پرداخت میشوند. بسیاری از حرفهای حق هم هست که موجی بزرگ از مخالفت بر میانگیزند اما وقتی منصفانه آرای مخالف را میخوانی و بار دیگر محکشان میزنی همچنان درست از آب در میآیند. مخالفت یا موافقت عوام راه خوبی برای تعیین اعتبار گزارهها نیست. آنچه را که درست میدانید مدام ارزیابی کنید و آرای مخالف را با دقت بشنوید و هیاهوی مخالفان را نادیده بگیرید. اگر سخنتان همچنان راست مینمود بدان پایبند باشید. عوامی که یک روز در مخالفت با آن گریبان میدرند فردا در موافقت با همان کاله از سر بر میدارند. دروغ و ریا و نادانی و نفرت از دیوهایی است که در این سالها از بطری درآمده و بر ذهن و روان مردمان ترکتازی کردهاند. در این میان آنچه که کمتر مورد توجه قرار گرفته ترس است. ترس از حضور داشتن در جایگاه خویش و ترس از سخن گفتن از دهان خویش. این دیو را نیز همراه با دیگران )و شاید پیش از دیگران( باید گرفت و فرو کوبید و درهم شکست. ریشهی ترس شاید در آنجا روییده که ابراز عقیده و بیان موضع و در میان گذاشتن اندیشههای شخصی با دیگران کنشی در میدان جمعی است. یعنی کسی که سخنی را طرح میکند به عرصهای عمومی و فضایی همگانی وارد شده که همه در آن حق مداخله.4

241 240 دارند. به همین دلیل گویندهی سخن و پیشنهاد دهندهی اندیشه در فضایی ناآشنا آماج واکنشهایی ناشناخته و بازخوردهایی خواهید شد. مبادا که بیاندیشهای بیسخنی بیموضعی و بیباوری هراسان و ترسان- دیده شوید. پیشبینیناپذیر قرار میگیرد و این ترسناک مینماید. چنان که هانا آرنت به درستی تشخیص داده ورود به عرصهی عمومی و دست یازیدن به کنش جمعی دلیری و شجاعتی میطلبد. اما ترس در این زمینه بیمورد است. امنیت آن کسی که در میانهی رمه و ال به الی انبوه همگنان خویش پنهان شده امنیتی دروغین است. در دنیای امروزین فضای عمومی و میدان جمعی تا اتاق خواب همهی ما کشیده شده است و کنارهجویی از آن سودایی فریبآمیز است. از ابراز عقیدهتان از تولید و طرح اندیشهشان و از بیان موضعتان نترسید. نترسید از این که به خاطر اندیشه و سخنتان دیده شوید و به چشم آیید. دیر یا زود خوب یا بد به چشم خواهید آمد و دیده

242 241 بدان اشاره میکنم. چرا که مرگ و ضعف و پوچی را هم مردمان به طور شهودی در نکوهش رنجگساران و در بزرگداشت رنجستیزان به واسطهی رنج فهم میکنند. تالش برای کاستن از رنج خویش انگیزه و دستمایهی بیشتر کردارهای آدمیان است و آنگاه که این انگیزه به رنج دیگری نیز تعمیم یابد به امری اخالقی این را میدانیم که رنج و پوچی و ضعف و مرگ هست و این را میدانید که در دستگاه نظریام چهار متغیر مقابل اینها )قدرت/ لذت/ بقا/ معنا = قلبم( غایت طبیعی سیستمهای پیچیدهی تکاملی فرض میشوند. این که سیستمهای تکاملی بخواهند متغیری درونزاد را بیشینه کنند از تحلیلهای علمی بر میآید و این که هرگز در این کار کامیابی مطلق پیدا نمیکند در تجربهی روزانهمان پیداست. ناکامی و شکست و ناموفق بودن سیستمها در دستیابی به غایتهای درونزادشان به پیدایش»شر «هایی میانجامد که در این متن تنها با برچسب رنج تبدیل میشود. یعنی توجه کردن به»رنج دیگری«و کوشش در کاستن از آن )در کنار توجه به لذت دیگری و تالش برای افزون آن( همان است که به نظرم زیربنای اخالق را بر میسازد. زیربنایی که شالودهای شناختی و رنگ و بویی خودخواهانه هم دارد چون هرکس که خ ردهای خرد داشته باشد دیر یا زود در مییابد که رنج دیگری خواه ناخواه به حریم من نشت خواهد کرد و در کالبد»رنج من«تناسخ خواهد یافت و لذت دیگری/ من نیز هم. روزگار ما به میدانی فراخ برای نمایش جریانها و جنبشهای اجتماعی گوناگون تبدیل شده است که بسیاری از آنها راستگو نیکوکار نیکخواه و

243 242 ارجمند هستند و بسیاری هم نیستند! برخی از این جریانها همچون نمایندهی نخست: در سطح روانی رنجستیزان به راستی عزم و ارادهای دارند تا گروهی رنجور و ستمدیده سخن میگویند و این هیچ ایرادی ندارد. اما گاهی قومیت جنسیت مذهب نژاد زبان آسیبدیدگی اجتماعی تهیدستی و هزاران چیز دیگر که میتوانند عاملی در زایش رنجی قلمداد شوند همچون مرجعی رنج را کاهش دهند و دیگری را از رنج برهانند. آنان از یک سو به در هم تنیدگی قلبم من و دیگری آگاهی دارند و از این رو برای افزودن بر قلبم خویش چنین میکنند از سوی دیگر ماهیت امر اخالقی را میشناسند و میدانند که یاری به مطلق و فراگیر برای توضیح و تفسیر همهی رنجهای جهان استعال مییابد و این دیگری برای غلبه بر رنجهایش کنشی»نیک» است. یعنی انگیزهای رنجستیزان از فریبی مهندسی شده است. در این زمینهی بیمار تا جایی که من دیدهام مردمان سویی عملگرایانه است و از سوی دیگر اخالقی. رنجگساران در مقابل اصرار در برابر»رنج دیگری«دو رویکرد فعال متفاوت در پیش میگیرند. برخی در زیادی برای از میان بردن رنج ندارند. آنان از همچون ابزاری دیگریرنج راستای کاستن از رنج میکوشند و برخی دیگر در این زمینه شعار میدهند. گروه نخست به راستی رنج و ضدارزشهای وابسته به آن را کاهش میدهند و گروه دوم معموال تغییری در آن ایجاد نمیکنند و اغلب رنجهای تازه پدید میآورند. گروه نخست را رنجستیزان و دستهی دوم را رنجگساران یا سوداگران رنج مینامم. این دو را به نظرم با هفت سنجه میتوان از هم تفکیک کرد: سودجویانه برای برتریطلبی استفاده میکنند. در سطحی فردی سخن گفتن از رنج دیگری و نمایش دلسوزی هویت اجتماعی پسندیده و نقابی خوشنما را برایشان به ارمغان میآورد. در عین حال سوداگران رنج با سخن گفتن مداوم از رنج دیگری و بزرگنمایی آن به شکلی خودآگاه یا ناخودآگاه مبتال نبودن خودشان به آن رنجها را جشن میگیرند یا میکوشند به این ترتیب صعفها و پوچیها و

244 243 بیماریها و رنجهایی که خود دارند را فراموش کنند یا ناچیز جلوه دهند. رنج دیگری برای رنجستیزان دستمایهی خواستی و کنشی و داو بستنی است در حالی که برای رنجگساران به عادتی در گفتار و نمایشی ارضا کننده فرو کاسته میشود. دوم: در سطحی اجتماعی رنجستیزان با کرداری نمایان و رسیدگیپذیر رنج را به شکلی آشکار و عینی کاهش میدهند. در مقابل رنجگساران از رنج دیگری همچون ابزاری ایدئولوژیک و دستمایهای سیاسی برای بسیج عمومی بهره میجویند. رنجستیزان شماری اندک دارند و سخت میجنگند تا رنجها را از میان بردارند. در مقابل سوداگران رنج با شماری تودهوار و فراوان به رفتاری حداقلی در پیوند با رنج دیگری دست مییازند که معموال حتا در امتداد رفع آن نیز نیست. رنجگساران دربارهی رنجها حرف میبافند و آن را در نمایشگاههایی عرضی میکنند تا خود را و منافع سیاسی خویش را در لفافی خوشایند عرضه کنند. سوداگران رنج با تبدیل کردن»رنج دیگری«به کاالیی نمادین و برانگیختن دلسوزی دیگران منافعی شخصی و حزبی و فرقهای را دنبال میکنند. یعنی رنجستیزان با خود رنج درگیرند و آن را دستکاری میکنند در حالی که سوداگران رنج اصوال به خود رنج کاری ندارند و تنها شکلهای نمادین شده و گفتمانیاش را عزیز میشمارند. سوم: در سطحی فرهنگی و نظری رنجستیزان به خاستگاه رنج ماهیت رنج و علل پدید آمدن آن توجه میکنند یعنی نگاهی پیچیده دربارهی تبارشناسی و سببشناسی رنج دارند و در این زمینه از سادهسازی و سادهلوحی میپرهیزند چرا که قصد جنگیدن با رنج را دارند و ناگزیرند پیچیدگیهایش را بشناسند. سوداگران رنج چنین نیازی را احساس نمیکنند و نیازی به دقت در ماهیت رنج ندارند. برداشت آنها دربارهی رنج سطحی و سادهلوحانه و آمیخته به اشتباههای درهم بافته است. همین هم برایشان کافی است. چون قرار است تصویری از رنج را برای بسیج تودههای انسانی بازتولید کنند. هرچه این تصویر سادهتر و بدویتر

245 244 و تختتر باشد سریعتر و راحتتر فهمیده و پذیرفته میشود و بسیج اجتماعی پردامنهتری را ممکن میسازد. رنجستیزان با اما و اگر و تردید و نسبیگرایی دربارهی رنج دیگری سخن میگویند و برداشتهایشان در این زمینه دقیق و علمی و سنجیده و رسیدگیپذیر است. سوداگران رنج با ابهام و سردرگمی دربارهی رنج دیگری سخن میگوید زبانشان غیرعقالنی و پرهیجان و تند و تیز است و بیشتر از آن که دانشی یا معنایی دربارهی موضوع )رنج دیگری( تولید کنند در پی آن هستند تا با تصویر کردناش در جامهی امری سیاسی هیجانی جمعی را بر محور آن پدید آورند. سخن رنجستیزان بیطرفانه و دقیق و روشن و معطوف دارد. رنجستیزان برای نابودی رنج آن را در پیچیدگی بغرنجش صورتبندی میکنند و رنجگساران برای فرو کوفتن دشمنی سیاسی یا مذهبی وی را همچون خاستگاه رنج معرفی میکنند و همین برایشان بسنده است. چهارم: نگاه رنجستیزان بر دیگریای که رنج میبرد متمرکز شده است. رنجستیزان که کاستن از رنج و ضعف و مرگ و پوچی را آماج کردهاند حامالن این موضوع را در مرکز توجه خود دارند چرا که آنها موضوع کردار اخالقی و مهمترین همدستانشان برای غلبه بر رنج هستند. آنان به دیگری گوش فرا میدهند به ظهور گفتمان مستقل رنجدیدگان میدان میدهند و راهبردهایی برای به کارکرد است. در حالی که سوداگران رنج با زبانی متعصب و قطعی و خشک دقیق ساختن و کاربردی کردن تجربهی زیستهی ایشان را میجویند و مییابند. رنج دیگری را به مرتبهی امر نمادین نامفهوم و تاریکی فرو میکاهند تا بتوانند هر معنایی که خواستند بر آن بار کنند. گفتمان یکی به رسالههای علمی و فنی میماند و پارهگفتارهای دیگری به بیانیههای سیاسی و شعارهای جهادی شباهت سوداگران رنج اصوال به رنجدیدگان نگاه نمیکنند و گفتمان ایشان نه تنها برایشان اهمیتی ندارد که نوعی گفتمان رقیب هم محسوب میشود. آنان آمدهاند تا به بهانهی رنجدیدگان چیزی سطحی بگویند نه آن که از آنها چیزی ژرف بشنوند.

246 245 کارشان آن است که تجربهی زیستهی آغشته به رنج را به شکلی تخت و ساده و نرم و گواردنی سازند که بتواند به صورت بخشی از یک گفتمان سیاسی نقشی ایفا کند. از این روست که رنجگساران به سادگی رنجدیدگان را نادیده میگیرند خواستهایشان را تحریف میکنند و تجربههای زیستهشان را سرکوب مینمایند. رنجستیزان در شنیدن و فهمیدن گشوده و هوشمند و هوشیارند در حالی که رنجگساران از دریچهی رسوبگرفتهی تنگی به همه چیز مینگرند و به سرعت همه چیز را به دو قطب موافق یا مخالف با خود فرو میکاهند. پنجم: رنج برای یک دسته کاالیی است گرانبها و برای دیگری نقصی است در هستی. رنجستیزان دوشادوش رنجدیدگان گفتمانی کارآمد و روشن و متصل به موضوع را پدید میآورند که با کنش و کردار فعال پیوند خورده است. و تجربهی زیسته و گفتمانشان را ابتدایی و بیفایده میدانند و بعد در استقالل از ایشان گفتمان خاص خود را ترشح میکنند. مخاطب سوداگران رنج رنجدیدگان نیستند. مخاطب ایشان مشتریانی هستند که قرار است کاالیی از جنس دلسوزی را خریداری کنند و ارزش افزودهای از جنس هواداری یا کمک مادی و معنوی به جنبشهای سیاسی اعطا کنند. از این رو در برابر چرخهی ارتباط رنجستیزان با رنجدیدگان سوداگران رنج با خریداران رنج نمادین شده در مقام کاالیی سیاسی و فرهنگی ارتباط دارند. برای آنها هم رنجدیدگان و هم رنجستیزان از چرخهی سوداگری بر سر نمادهای رنج خارج هستند. ششم: رنجستیزان بر اساس زیربنایی اخالقی و با تکیه به یک دستگاه نظری پرسشمدار و عقالنی پیش میروند و اصوال اعالم جنگ شان به جریانهای سوداگران رنج گمان میکنند به خاطر مسلح بودن به ایدئولوژیای رهاییبخش کاهندهی قلبم از خواستی اخالقی سرچشمه میگیرد. از این رو گفتمانشان و برتر از دیگران هستند از این رو اغلب با صراحت رنجدیدگان را تحقیر میکنند کردارشان اخالقی و سازنده و خردمندانه است و افزودن بر قلبم و کاستن از رنج

247 246 را آماج میکند. سوداگران رنج از پایگاهی اخالقی بیبهرهاند و به جای آن بر ایدئولوژیهای گوناگون )سیاسی یا مذهبی( تکیه کردهاند. سوداگران ایرادی نمیبینند که برای افزودن بر سود خویش دروغی بگویند یا کاری غیراخالقی مرتکب شوند. برایشان هدف وسیله را توجیه میکند و چون هدف امری نامعلوم و مبهم و سردرگم است هر کاری رواست. از این رو سوداگران رنج به سادگی دروغ میگویند فریب میدهند دادهها و مفاهیم را تحریف میکنند و از کج و مهمترین نیروی رنجگساران نفرت است. آنان هم از خویشتن نفرت دارند و هم از دیگری. از این رو هرآنچه زیر پرچم مبارزه با رنج انجام میدهند در نهایت ابراز نفرت و کینهتوزی نسبت به دیگری است. از دید سوداگران رنج خود رنج و رنجدیدگان اهمیتی ندارند گروهی دیگر اهمیت دارند که باید با این دستاویز مورد حمله قرار گیرند و نابود شوند. سوداگران رنج از رنج رنجیدگان برای تسویه حساب با رقیبان سیاسی مخالفان فکری یا به سادگی کسانی که مورد کین و کوله کردن شواهد و حقایق ابایی ندارند. از این رو گفتمان و کردار رنجستیزان حسدشان هستند بهره میبرند. کوشش آنها در راستای سازماندهی نیروهای متین و اخالقی و پسندیده و قاعدهمند است در حالی که سوداگران رنج در گفتار و کردار به هوچیگران و اوباش شباهتی دارند. هفتم: مهمترین نیرویی که رنجستیزان را در صف جنگ با رنج قرار میدهد مهر است. رنجستیزان به خویشتن و به دیگری مهر میورزند و از این اجتماعی برای رفع رنج جهتگیری نمیکند. آنان رنج دیگری را بیرقی میبینند که میتوان جماعتی را زیرش جمع کرد و نفرتی یکدست و منسجم را در ایشان تزریق کرد و به این ترتیب برای مبارزه با مخالفان سیاسی به میدانشان فرستاد. رنجستیزان مهربان و نیکخواه و باادب و دوستدار دیگری هستند در حالی که رو فقر قلبم را در دیگری تاب نمیآورند و در جبران آن میکوشند. در مقابل

248 247 سوداگران رنج انباشته از کینه و نفرتاند و دشمنی میورزند و دشمنی میپراکنند و اینها را با بهانهی مبارزه با رنج تزیین میکنند. با این هفت شاخص به نظرم بتوان رنجستیزان را از رنجگساران تفکیک مخالفان ایدئولوژیک خودشان هم هستند. گفتمان سوداگران رنج انباشته از دوقطبیهای مصنوعی و خودساختهایست که به کار مدیریت نفرت و مهندسی کینه میآید. رنجهای مردمی گونهگون را و سرگذشتهای پیچیدهشان را به سادگی کرد. رنجستیزان آن کسانی هستند که بدون چشمداشتی در حاشیهی رسانههای در قالب دوقطبیهایی دینی قومیتی جنسیتی و سیاسی میریزند و هدفشان سیاستزده فعالیت میکنند. وقتشان را پا به پای رنجدیدگان صرف کاستن از تولید و جهت دادن به نفرت است. در مقابل رنجستیزان که کمحرف و گزیدهگو رنج میکنند و دستاوردهایشان در زندگی دیگریهایی که به یاریشان برخاستهاند تاثیری چشمگیر و واقعی به جا میگذارد. رنجستیزان بیادعا کوشا نیرومند خردمند و موثر هستند و از غوغا و هوچیگری و تبلیغات دروغین و فریبنده گریزاناند. در مقابل سوداگران رنج آنهایی هستند که رنجهای مردمان را بر میگیرند آن را تحریف میکنند معنایش را دگرگون میسازند در چارچوبی ایدئولوژیک هستند و هر کردار و سخنشان به پشتوانهای بزرگ از دانشها و استداللها استوار شده سوداگران رنج پرحرف و پوک هستند. حرفهایشان مبهم و درهم و برهم است و برای پوشاندن ناسازگاریهای منطقی و ابهامهای فراوانی که در مفهومبندیهایشان النه کرده ناگزیرند مدام حرف بزنند و گفتمانهای مقابل را با زور و دشنام و تمسخر بیاعتبار جلوه دهند. سوداگران رنج این یک نکته را درست دریافتهاند که بازار بستهبندی و محصورش میکنند آن را به تاثیر شوم دشمنی منسوب میکنند که تصادفا عرضهی رنج دیگری با پوششی شیک و خریدارپسند در حضور رنجستیزان به

249 248 هم میخورد. چرا که خریداران در این شرایط به مصنوعی بودن کاالیشان آگاه میشوند. آن کسی که با مبلغی دلسوزی و اندکی هواداری از جناحی خاص همچنان که رنجستیزان بخشی از حقیقتی هستند که سوداگران رنج برای بر پا داشتن دکان خویش میبایست نابودشان کنند... میخواهد از عذاب وجدان دیدن رنج دیگری آسوده شود آن قدر هوشیار هست که ارزش کوششهای راستین را دریابد و به جای آن کاالی شیک پوچ به کوشش دشوارتر رنجستیزان بپیوندد. از این رو سوداگران رنج همواره رنجستیزان را همچون رقیبانی تجاری مینگرند و بخشی از لبهی تیز نفرتپراکنی و حملهشان به ایشان است. رنجستیزان هم هوشیارانه میبینند که بخشی از کالف ناگشودنی اوضاع پیچیدهی رنجدیدگان گفتمانهای نادرست و ایدئولوژیکی است که این رنجها را به ایدئولوژیهایی چرند فرو میکاهد و از سویی فهمناپذیرشان میکند و از سوی دیگر با انباشتن آن از نفرت و کین رنجهایی تازه بر آن میافزاید. از این رو سوداگران رنج بخشی از رنجی هستند که رنجستیزان باید با آن بستیزند

250 249 کولی: من اینجا هیچی من هم داشتم رد میشدم بای چ نس. همین به گلوبال زگیل مووم نت خدا! شهروز: خب نه دیگه داشتیم میرفتیم که من یه کتابی بگیرم از اینجا... Global Zigil )این داستان کامال تخیلی است و فقط و فقط به کولی: تو هیچی نگو پلیز! نه فی فی جونم از این خبرا نیست. من حتا اگه بمیرم به جنبش خیانت نمیکنم. خیالت راحت باشه. آی پرامیس! Movement ارتباط مییابد از تعمیمهای نابجا بپرهیزید!( فی فی: این دوستت کیه کولی جون هاو نایسه! کولی: ا وا سالم فیفی! چطوری اینجا چکار میکنی مگه نمیدونی این کتابفروشه مرتجع و ضدمدرنه نکنه اومده بودی ازش کتاب بخری فی فی: ا ه ه سالم کولی جونم! خوبی همین طوری داشتم رد میشدم. مای گاد! من از این نئولیبراالی آدمخور هوموفوب کتاب بخرم چه حرفا! فکرشم نمیکنم... اصال خودت اینجا چیکار میکنی مای الو کولی: شهروزه اسمش ما بهش میگیم شارلوت ولی خودش اصرار داره همون شهروز صداش کنیم. تر دیش ن دیگه! شهروز جونم این هم مای بیالو د فی فی... شهروز: خوشوقتم از دیدارتون. شما اسمتون واقعا فی فی هست یا مخفف چیزیه مثال فاطمه یا فرنگیس

251 250 فی فی: اوف اوف اسمشو نیار چرا اولش اسمم فاطمه بود ولی االن فی فی: راز دیگه مخفف جنبش»رسمیت ارائهی زگیل«یعنی با این عوضش کردم گذاشتم فرانچسکا فیبوناچی فورتونومینالیا فوخ نف ن سترا خیلی خوشآهنگه نه بهم هویت و آیدنتیتی میده این تایتل! دوستام لطف دارن بهم میگن فی فی... شهروز: آها مثل کولی که اسمش اول ام کلثوم... کولی: نه خیر! اسم من از اولش کوالشاوغلی اوغتایوف بوده! جریان جهانی آزادیبخش آشنا نیستی شهروز: چرا واال... کولی: چرا چرا خودم همه چی رو بهش گفتم. در واقع دارم جذبش میکنم به جنبش... اصال میدونی خود شهروز هم زگیل داره! فی فی: وای چقدر عالی. تبریک میگم شهروز جون. از همون فرست فی فی: حاال این حرفا رو ول کنین بابا چرا منو درست حسابی به این گل نس معلوم بود تو آدم برجسته و نابغهای هستی. حاال زگیلت کجا هست دوستت معرفی نمیکنی کولی جون کولی: آره همینو داشتم میگفتم ها! فی فی از لیدرهای بزرگ جنبش راز محسوب میشه. همه روزنامهها میخوان باهاش مصاحبه کنن. یکی دو بار هم توی بی بی سی حرف زده اکسلنت! شهروز: راستش خیلی میل ندارم دربارهاش حرف بزنم... فی فی: ا وا چرا مای الولی زگیل داشتن که خجالت نداره. هرکی زگیل نداره باید خجالت بکشه. حاال بگو ببینم کجا هست این زگیلت چقدری هست بزرگه هیوج هان شهروز: جنبش راز

252 251 کولی: شهروز یه مقداری امل و واپسگراست هنوز مدرن نشده از زگیلش خجالت میکشه! روی سینهشه اندازه یه گردو! فی فی: وای چقدر خوب! تبریک میگم بهت. واقعا بهت حسودیم میشه. البته اگه روی باسنت بود خیلی بهتر بود ولی سینه هم خوبه ا نی و ی... شهروز: ببینم شما هم زگیل دارین که دارین توی این موسسه کار میکنین کولی که نداره و برام عجیب بود عالقهاش به این موضوع... فی فی: من نه خیر هیچ هم زگیل ندارم! من برای رهایی بشریت و احقاق حقوق بشر دارم مبارزه میکنم. زگیل ندارم ولی زگیلداران رو دوست دارم... شهروز: حاال چرا روی باسن بهتره اونطوری که بدتره موقع نشستن آدم دردش میگیره! کولی: وای شهروز تو چقدر باحالی! و ری کول! این دردها که اهمیتی نداره مهم تاثیریه که در رهایی بشریت و رفع ستم به جا میذاره. آخه ما فردا یک برنامهی عمومی رونمایی از زگیلهای باسن داریم. میخوایم به جهانیان اثبات کنیم داشتن زگیل هیچ چیز بدی نیست و شرمآور هم نیست. اینه که سه نفر رو پیدا کردیم که حاضر شدن زگیلهای باسنشون رو توی مراسم نشون بدن. همهی شبکههای تلویزیونی هم میان یکی دو تا سناتور و یک قاضی فدرال هم قراره بیاد. قراره چند تا پیرهن هم بفروشیم که روش عکس باسن و زگیل این قهرمانان هست. عکس فیسبوکمون هم تا یک سال دیگه قراره همین باشه که چشم مردم عادت کنه... فی فی: تازه یک پرفسور خیلی مشهور هم قراره بیاد سمینار بده دربارهی این که یونانیان باستان زگیلدارها رو مقدس میدونستن!

253 252 کولی: وای اون پژوهش مشهور رو خوندی که میگه هرکی زگیل داشته باشه بهتر از بقیه بیلیارد بازی میکنه معرکه است! توی مراسم رونمایی قراره از نویسندهاش تقدیر کنیم. شهروز: اما آخه این که خیلی ناراحت کنندهست! اون سه نفر اذیت نمیشن جلوی دوربین زگیل باسنشون رو نشون بدن فی فی: نه چرا ناراحت بشن باید از این قالبهای هژمونیک و کاپیتالیستی بیای بیرون. زگیل یه چیزیه که باید بهش افتخار کنی. اصلن هرکی زگیل نداره خره! کولی: فی فی جون قول بده شهروز رو کتک نزنی تا یه رازی رو بهت بگم! شهروز: من کتک کولی: شهروز حتا نزدیک بود بره پیش دکتر زگیلش رو برداره! با هزار زحمت جلوشو گرفتم. البته دکتره رو هم حسابی تهدید کردیم آبروشو توی روزنامهها بردیم مرتیکه به خاطر منافع فردیش در راستای استکبار جهانی زگیل افتخارآفرین مردم رو بر میداشت و دوقورت و نیمش هم باقی بود. با منشیاش هم ارتباط غیرشرعی داشت. از این استادایی که مردم نفهم بهشون میگن متخصص درمان زگیل. یکی نیست بگه مرتیکه مادرفاکر اصال زگیل در جهان خارجی وجود نداره همهی مبارزان راه آزادی خلقها میدونن که زگیل یک مفهوم گفتمانی بیش نیست یعنی دیسکورس... فوکو نخوندن دیگه! فی فی: وای! باورم نمیشه. چطور یکی ممکنه حاضر بشه بره زگیلش رو برداره. اون دکتره داره پول در میاره از این راه تو دیگه چرا شهروز جون شهروز: خوب باالخره زگیل یه بیماریه دیگه بهتر نیست درمانش کنیم فی فی: قول میدم کولی جونم.

254 253 فی فی: بیماری کی گفته بیماریه کتابهای پزشکی تا پارسال مینوشتن بدم احتماال بقیه هم ناراحت بشن! مثل همونهایی که قراره زگیل باسنشون رو بیماریه چون تحت تاثیر تبلیغات شرکتهای چند ملیتی و احزاب نئولیبرال بودن. از امسال دیگه نمیگن بیماری میگن ناهنجاری پوستی. خیلی فرق میکنه اینا! اصال زگیلستیزی یک بخشی از جنبش جهانی شدن سرمایه است. خیلیها معتقدن آنتی سمیتیسم مقدمهی آنتیزگیلیسم بوده! شهروز: به کتابها کاری نداریم فی فی خانوم ولی زگیل به هر صورت چیز خوبی نیست. هم بدن رو زشت میکنه هم بعضیهاش دردناکه! کولی: بگو ببینم تو که زگیل داری به کسی صدمهای میزنی کسی رو رونمایی کنن. شاید مردم از دیدن این منظره چندششون بشه. یا مثال توی رستوران که نمیشه آدم زگیلشو نمایش بده اشتهای ملت کور میشه... فی فی: به خاطر این که مردم ابله و بیسواد و عقبمونده هستن برای این چندششون میشه. یاد گرفتن چندششون بشه. اصلن زگیل یک مسئلهی خیلی طبیعی و عادیایه حیوونا هم زگیل دارن گیاها هم دارن. من خودم دیدم که یک سنگی هم توی فلوریدا ب ی چند تا زگیل داشت. یک قبیلهای توی سوماترا بودهاند که بتشون روی دماغاش زگیل داشته! آزار میدی خطر زگیل تو برای جامعه بیشتره یا اون دکتر بیهمهچیزی که کولی: بعله اصال این حرف طبیعی و غیرطبیعی یا سالم و بیمار از پایه میخواد تو رو بیمار جلوه بده و جیبشو پر کنه هان شهروز: نه خوب زگیل من به کسی کاری نداره. اما خودم رو که اذیت میکنه. به هر صورت اگه قرار بشه مرتب زگیل سینهام رو به این و اون نشون غلطه اینا همه کلیشههای جامعه سرمایهداریه. باید از اینها بیرون بیای. وگرنه مثل بقیهی مردم خنگ و ابله و پست باقی میمونی. اصلن ببینم تو دریدا خوندی میدونی دلوز چی میگه آگامبن چی

255 254 شهروز: چرا اینها رو خوندم من رشتهام فلسفه بوده... اما چه ربطی به زگیل داره شما کدوم کتابهاشون رو خوندین کولی: حاال مهم نیست بگذریم. ولی اینها رو برو دوباره بخون تا ببینی دربارهی زگیل چی میگن! شهروز: من یه پایان نامه دربارهی آگامبن نوشتم اما دربارهی زگیل چیزی... فی فی: درست نخوندی پسر جون درست نخوندی! زیر سیطرهی توی کارهای آگامبن سرچ کرده و یک مطلب مفصل و مهمی نوشته که همهی اعضای کمپین ما اونو از حفظ میکنن. تو هم باید بخونیش سه صفحه بیشتر نیست... اونجا خودش میگه عقاید اصلیش رو مدیون زگیله! شهروز: زگیل آهان... بابا منظورش فردیناند زیگیل باید باشه. یه فیلسوف گمنام قرن نوزدهمیه! ربطی به زگیل نداره که! فی فی: وای چقدر عالی پس یه فیلسوف مهم آلمانی به خاطر هواداری از کمپین ما دویست سال پیش اسم خانوادگیش رو گذاشته زگیل چقدر عالی. ایدئولوگهای آنتی زگیلیست موندی! برو یک بار دیگه درست بخون میفهمی درست! رایتلی! ببینم کولی جون میتونی ترتیبشو بدی سال دیگه رو یونسکو به اسم فردیناند فون زگیل اسمگذاری کنه پرفسور شهروز: رایتلی! فی فی: بعله اگه درست میخوندی میدیدی که آگامبن گفته من با زگیل موافقم. یکی از دوستای ما که یه پژوهشگر خیلی مهم بینالمللیه کلمه زگیل رو کولی: آره دو سه تا تظاهرات میخواد که توش چند نفری زخمی یا ترجیحا کشته بشن ترتیبشو میدم! فی فی: خوب شهروز جون ما کی برات رونمایی بذاریم مای دیر

256 255 شهروز: رونمایی برای من فی فی: آره دیگه چند تا آدم مهم و برجستهی دیگه رو هم پیدا میکنیم که رو سینهشون زگیل داشته باشه و همه با هم رونمایی میذارین اینترن شنالی! شهروز: ولی من اصال نمیخوام زگیلم رو به کسی نشون بدم. به نظرم هیچ قشنگ نیست. بیادبانه هم هست... فی فی: حرف دهنتو بفهم پسرهی زگیلو! من مرد هستم االن یک هفتهای میشه تغییر جنسیت دادم! شهروز: ا هه هیچ معلوم نیست آخه! کولی: قراره برای اون هم رونمایی... فی فی: حاال بگذریم. ببخشید من عصبانی شدم میدونی که به کلیشههای فی فی: ببین تو باید یاد بگیری به خاطر زگیلت افتخار کنی. همونطور جنسیتی خیلی حساسم. که مردم باید یاد بگیرن منظرهی زگیلت رو دوست داشته باشن. تا کی ظلم و شهروز: بعله متوجه شدم. ببین فی فی خان! میدونی به نظر من مشکل ستم تا کی سرکوب طبقات فرودست باید جنبش انقالبیای بر این مبنا سازمان اصلی چیه تا حاال فکر میکنم خود زگیل مسئله است گاهی هم فکر میکردم داد. تو و بقیهی اونهایی که زگیلدارید پیشتازان این حرکت جهانی هستید. فهمیدی خوب. هفته دیگه خوبه بذاریم آنونسم نت رو زگیلدارها مسئله هستند. اما االن به این نتیجه رسیدم زگیلبازها اصل مسئله هستند... شهروز: ببین فی فی خانوم...

257 256 گوشزدی دربارهی دریافت سیمرغ سیمرغ نشریهایست که به عنوان هدیهی کوچکی برای دوستانم منتشرش میکنم و مانعی نمیبینم که دوستانم آن را برای هرکس که میخواهند بفرستند. چرا که دوستان دوستان من دوستان من هم هستند. همچنین برای پرهیز از ایجاد مزاحمت برای آنها که شاید وقت و عالقهی خواندناش را نداشته باشند تنها سیمرغ را برای کسانی میفرستم که به شکلی برای دریافتنش ابراز عالقه کرده باشند. پس لطفا اگر تمایل دارید نشانی خودتان یا دوستتان در فهرست ارسال مجله قرار بگیرد ایمیل خود را به نشانی بفرستید. همچنین بازخوردها و پیشنهادهای خود را برای بهبود سیمرغ به همین جا ارسال کنید. شمارههای پیشین سیمرغ را در تارنمای رسمی من خواهید یافت در این نشانی:

محاسبه ی برآیند بردارها به روش تحلیلی

محاسبه ی برآیند بردارها به روش تحلیلی محاسبه ی برآیند بردارها به روش تحلیلی برای محاسبه ی برآیند بردارها به روش تحلیلی باید توانایی تجزیه ی یک بردار در دو راستا ( محور x ها و محور y ها ) را داشته باشیم. به بردارهای تجزیه شده در راستای محور

Διαβάστε περισσότερα

روش محاسبه ی توان منابع جریان و منابع ولتاژ

روش محاسبه ی توان منابع جریان و منابع ولتاژ روش محاسبه ی توان منابع جریان و منابع ولتاژ ابتدا شرح کامل محاسبه ی توان منابع جریان: برای محاسبه ی توان منابع جریان نخست باید ولتاژ این عناصر را بدست آوریم و سپس با استفاده از رابطه ی p = v. i توان این

Διαβάστε περισσότερα

تصاویر استریوگرافی.

تصاویر استریوگرافی. هب انم خدا تصاویر استریوگرافی تصویر استریوگرافی یک روش ترسیمی است که به وسیله آن ارتباط زاویه ای بین جهات و صفحات بلوری یک کریستال را در یک فضای دو بعدی )صفحه کاغذ( تعیین میکنند. کاربردها بررسی ناهمسانگردی

Διαβάστε περισσότερα

آزمون مقایسه میانگین های دو جامعه )نمونه های بزرگ(

آزمون مقایسه میانگین های دو جامعه )نمونه های بزرگ( آزمون مقایسه میانگین های دو جامعه )نمونه های بزرگ( فرض کنید جمعیت یک دارای میانگین و انحراف معیار اندازه µ و انحراف معیار σ باشد و جمعیت 2 دارای میانگین µ2 σ2 باشند نمونه های تصادفی مستقل از این دو جامعه

Διαβάστε περισσότερα

مثال( مساله الپالس در ناحیه داده شده را حل کنید. u(x,0)=f(x) f(x) حل: به کمک جداسازی متغیرها: ثابت = k. u(x,y)=x(x)y(y) X"Y=-XY" X" X" kx = 0

مثال( مساله الپالس در ناحیه داده شده را حل کنید. u(x,0)=f(x) f(x) حل: به کمک جداسازی متغیرها: ثابت = k. u(x,y)=x(x)y(y) XY=-XY X X kx = 0 مثال( مساله الپالس در ناحیه داده شده را حل کنید. (,)=() > > < π () حل: به کمک جداسازی متغیرها: + = (,)=X()Y() X"Y=-XY" X" = Y" ثابت = k X Y X" kx = { Y" + ky = X() =, X(π) = X" kx = { X() = X(π) = معادله

Διαβάστε περισσότερα

مفاهیم ولتاژ افت ولتاژ و اختالف پتانسیل

مفاهیم ولتاژ افت ولتاژ و اختالف پتانسیل مفاهیم ولتاژ افت ولتاژ و اختالف پتانسیل شما باید بعد از مطالعه ی این جزوه با مفاهیم ولتاژ افت ولتاژ و اختالف پتانسیل کامال آشنا شوید. VA R VB به نظر شما افت ولتاژ مقاومت R چیست جواب: به مقدار عددی V A

Διαβάστε περισσότερα

مدار معادل تونن و نورتن

مدار معادل تونن و نورتن مدار معادل تونن و نورتن در تمامی دستگاه های صوتی و تصویری اگرچه قطعات الکتریکی زیادی استفاده می شود ( مانند مقاومت سلف خازن دیود ترانزیستور IC ترانس و دهها قطعه ی دیگر...( اما هدف از طراحی چنین مداراتی

Διαβάστε περισσότερα

تحلیل مدار به روش جریان حلقه

تحلیل مدار به روش جریان حلقه تحلیل مدار به روش جریان حلقه برای حل مدار به روش جریان حلقه باید مراحل زیر را طی کنیم: مرحله ی 1: مدار را تا حد امکان ساده می کنیم)مراقب باشید شاخه هایی را که ترکیب می کنید مورد سوال مسئله نباشد که در

Διαβάστε περισσότερα

آزمایش 8: تقویت کننده عملیاتی 2

آزمایش 8: تقویت کننده عملیاتی 2 آزمایش 8: تقویت کننده عملیاتی 2 1-8 -مقدمه 1 تقویت کننده عملیاتی (OpAmp) داراي دو یا چند طبقه تقویت کننده تفاضلی است که خروجی- هاي هر طبقه به وروديهاي طبقه دیگر متصل شده است. در انتهاي این تقویت کننده

Διαβάστε περισσότερα

آزمایش 1: پاسخ فرکانسی تقویتکننده امیتر مشترك

آزمایش 1: پاسخ فرکانسی تقویتکننده امیتر مشترك آزمایش : پاسخ فرکانسی تقویتکننده امیتر مشترك -- مقدمه هدف از این آزمایش بدست آوردن فرکانس قطع بالاي تقویتکننده امیتر مشترك بررسی عوامل تاثیرگذار و محدودکننده این پارامتر است. شکل - : مفهوم پهناي باند تقویت

Διαβάστε περισσότερα

شاخصهای پراکندگی دامنهی تغییرات:

شاخصهای پراکندگی دامنهی تغییرات: شاخصهای پراکندگی شاخصهای پراکندگی بیانگر میزان پراکندگی دادههای آماری میباشند. مهمترین شاخصهای پراکندگی عبارتند از: دامنهی تغییرات واریانس انحراف معیار و ضریب تغییرات. دامنهی تغییرات: اختالف بزرگترین و

Διαβάστε περισσότερα

دانشکده ی علوم ریاضی جلسه ی ۵: چند مثال

دانشکده ی علوم ریاضی جلسه ی ۵: چند مثال دانشکده ی علوم ریاضی احتمال و کاربردا ن ۴ اسفند ۹۲ جلسه ی : چند مثال مدر س: دکتر شهرام خزاي ی نگارنده: مهدی پاک طینت (تصحیح: قره داغی گیوه چی تفاق در این جلسه به بررسی و حل چند مثال از مطالب جلسات گذشته

Διαβάστε περισσότερα

فصل چهارم : مولتی ویبراتورهای ترانزیستوری مقدمه: فیدبک مثبت

فصل چهارم : مولتی ویبراتورهای ترانزیستوری مقدمه: فیدبک مثبت فصل چهارم : مولتی ویبراتورهای ترانزیستوری مقدمه: فیدبک مثبت در تقویت کننده ها از فیدبک منفی استفاده می نمودیم تا بهره خیلی باال نرفته و سیستم پایدار بماند ولی در فیدبک مثبت هدف فقط باال بردن بهره است در

Διαβάστε περισσότερα

تخمین با معیار مربع خطا: حالت صفر: X: مکان هواپیما بدون مشاهده X را تخمین بزنیم. بهترین تخمین مقداری است که متوسط مربع خطا مینیمم باشد:

تخمین با معیار مربع خطا: حالت صفر: X: مکان هواپیما بدون مشاهده X را تخمین بزنیم. بهترین تخمین مقداری است که متوسط مربع خطا مینیمم باشد: تخمین با معیار مربع خطا: هدف: با مشاهده X Y را حدس بزنیم. :y X: مکان هواپیما مثال: مشاهده نقطه ( مجموعه نقاط کنارهم ) روی رادار - فرض کنیم می دانیم توزیع احتمال X به چه صورت است. حالت صفر: بدون مشاهده

Διαβάστε περισσότερα

جلسه ی ۲۴: ماشین تورینگ

جلسه ی ۲۴: ماشین تورینگ دانشکده ی علوم ریاضی نظریه ی زبان ها و اتوماتا ۲۶ ا ذرماه ۱۳۹۱ جلسه ی ۲۴: ماشین تورینگ مدر س: دکتر شهرام خزاي ی نگارندگان: حمید ملک و امین خسر وشاهی ۱ ماشین تور ینگ تعریف ۱ (تعریف غیررسمی ماشین تورینگ)

Διαβάστε περισσότερα

فعالیت = ) ( )10 6 ( 8 = )-4( 3 * )-5( 3 = ) ( ) ( )-36( = m n m+ m n. m m m. m n mn

فعالیت = ) ( )10 6 ( 8 = )-4( 3 * )-5( 3 = ) ( ) ( )-36( = m n m+ m n. m m m. m n mn درس»ریشه ام و توان گویا«تاکنون با مفهوم توان های صحیح اعداد و چگونگی کاربرد آنها در ریشه گیری دوم و سوم اعداد آشنا شده اید. فعالیت زیر به شما کمک می کند تا ضمن مرور آنچه تاکنون در خصوص اعداد توان دار و

Διαβάστε περισσότερα

Angle Resolved Photoemission Spectroscopy (ARPES)

Angle Resolved Photoemission Spectroscopy (ARPES) Angle Resolved Photoemission Spectroscopy (ARPES) روش ARPES روشی است تجربی که برای تعیین ساختار الکترونی مواد به کار می رود. این روش بر پایه اثر فوتوالکتریک است که توسط هرتز کشف شد: الکترونها می توانند

Διαβάστε περισσότερα

http://econometrics.blog.ir/ متغيرهای وابسته نماد متغيرهای وابسته مدت زمان وصول حساب های دريافتني rcp چرخه تبدیل وجه نقد ccc متغیرهای کنترلی نماد متغيرهای کنترلي رشد فروش اندازه شرکت عملکرد شرکت GROW SIZE

Διαβάστε περισσότερα

بسم اهلل الرحمن الرحیم آزمایشگاه فیزیک )2( shimiomd

بسم اهلل الرحمن الرحیم آزمایشگاه فیزیک )2( shimiomd بسم اهلل الرحمن الرحیم آزمایشگاه فیزیک )( shimiomd خواندن مقاومت ها. بررسی قانون اهم برای مدارهای متوالی. 3. بررسی قانون اهم برای مدارهای موازی بدست آوردن مقاومت مجهول توسط پل وتسون 4. بدست آوردن مقاومت

Διαβάστε περισσότερα

سايت ويژه رياضيات درسنامه ها و جزوه هاي دروس رياضيات

سايت ويژه رياضيات   درسنامه ها و جزوه هاي دروس رياضيات سايت ويژه رياضيات درسنامه ها و جزوه هاي دروس رياضيات دانلود نمونه سوالات امتحانات رياضي نمونه سوالات و پاسخنامه كنكور دانلود نرم افزارهاي رياضيات و... کانال سایت ریاضی سرا در تلگرام: https://telegram.me/riazisara

Διαβάστε περισσότερα

جلسه 3 ابتدا نکته اي در مورد عمل توابع بر روي ماتریس ها گفته می شود و در ادامه ي این جلسه اصول مکانیک کوانتمی بیان. d 1. i=0. i=0. λ 2 i v i v i.

جلسه 3 ابتدا نکته اي در مورد عمل توابع بر روي ماتریس ها گفته می شود و در ادامه ي این جلسه اصول مکانیک کوانتمی بیان. d 1. i=0. i=0. λ 2 i v i v i. محاسبات کوانتمی (671) ترم بهار 1390-1391 مدرس: سلمان ابوالفتح بیگی نویسنده: محمد جواد داوري جلسه 3 می شود. ابتدا نکته اي در مورد عمل توابع بر روي ماتریس ها گفته می شود و در ادامه ي این جلسه اصول مکانیک

Διαβάστε περισσότερα

ﯽﺳﻮﻃ ﺮﯿﺼﻧ ﻪﺟاﻮﺧ ﯽﺘﻌﻨﺻ هﺎﮕﺸﻧاد

ﯽﺳﻮﻃ ﺮﯿﺼﻧ ﻪﺟاﻮﺧ ﯽﺘﻌﻨﺻ هﺎﮕﺸﻧاد دانشگاه صنعتی خواجه نصیر طوسی دانشکده برق - گروه کنترل آزمایشگاه کنترل سیستمهای خطی گزارش کار نمونه تابستان 383 به نام خدا گزارش کار آزمایش اول عنوان آزمایش: آشنایی با نحوه پیاده سازی الکترونیکی فرایندها

Διαβάστε περισσότερα

ویرایشسال 95 شیمیمعدنی تقارن رضافالحتی

ویرایشسال 95 شیمیمعدنی تقارن رضافالحتی ویرایشسال 95 شیمیمعدنی تقارن رضافالحتی از ابتدای مبحث تقارن تا ابتدای مبحث جداول کاراکتر مربوط به کنکور ارشد می باشد افرادی که این قسمت ها را تسلط دارند می توانند از ابتدای مبحث جداول کاراکتر به مطالعه

Διαβάστε περισσότερα

1) { } 6) {, } {{, }} 2) {{ }} 7 ) { } 3) { } { } 8) { } 4) {{, }} 9) { } { }

1) { } 6) {, } {{, }} 2) {{ }} 7 ) { } 3) { } { } 8) { } 4) {{, }} 9) { } { } هرگاه دسته اي از اشیاء حروف و اعداد و... که کاملا"مشخص هستند با هم در نظر گرفته شوند یک مجموعه را به وجود می آورند. عناصر تشکیل دهنده ي یک مجموعه باید دو شرط اساسی را داشته باشند. نام گذاري مجموعه : الف

Διαβάστε περισσότερα

Answers to Problem Set 5

Answers to Problem Set 5 Answers to Problem Set 5 Principle of Economics Graduate School of Management and Economics, Sharif University of Technology Fall 94 5. Suppose a competitive firm has the following cost function c(y) =

Διαβάστε περισσότερα

تئوری جامع ماشین بخش سوم جهت سادگی بحث یک ماشین سنکرون دو قطبی از نوع قطب برجسته مطالعه میشود.

تئوری جامع ماشین بخش سوم جهت سادگی بحث یک ماشین سنکرون دو قطبی از نوع قطب برجسته مطالعه میشود. مفاهیم اصلی جهت آنالیز ماشین های الکتریکی سه فاز محاسبه اندوکتانس سیمپیچیها و معادالت ولتاژ ماشین الف ) ماشین سنکرون جهت سادگی بحث یک ماشین سنکرون دو قطبی از نوع قطب برجسته مطالعه میشود. در حال حاضر از

Διαβάστε περισσότερα

جلسه ی ۱۰: الگوریتم مرتب سازی سریع

جلسه ی ۱۰: الگوریتم مرتب سازی سریع دانشکده ی علوم ریاضی داده ساختارها و الگوریتم ها ۸ مهر ۹ جلسه ی ۱۰: الگوریتم مرتب سازی سریع مدر س: دکتر شهرام خزاي ی نگارنده: محمد امین ادر یسی و سینا منصور لکورج ۱ شرح الگور یتم الگوریتم مرتب سازی سریع

Διαβάστε περισσότερα

مسائل. 2 = (20)2 (1.96) 2 (5) 2 = 61.5 بنابراین اندازه ی نمونه الزم باید حداقل 62=n باشد.

مسائل. 2 = (20)2 (1.96) 2 (5) 2 = 61.5 بنابراین اندازه ی نمونه الزم باید حداقل 62=n باشد. ) مسائل مدیریت کارخانه پوشاک تصمیم دارد مطالعه ای به منظور تعیین میانگین پیشرفت کارگران کارخانه انجام دهد. اگر او در این مطالعه دقت برآورد را 5 نمره در نظر بگیرد و فرض کند مقدار انحراف معیار پیشرفت کاری

Διαβάστε περισσότερα

تمرینات درس ریاض عموم ٢. r(t) = (a cos t, b sin t), ٠ t ٢π. cos ٢ t sin tdt = ka۴. x = ١ ka ۴. m ٣ = ٢a. κds باشد. حاصل x٢

تمرینات درس ریاض عموم ٢. r(t) = (a cos t, b sin t), ٠ t ٢π. cos ٢ t sin tdt = ka۴. x = ١ ka ۴. m ٣ = ٢a. κds باشد. حاصل x٢ دانش اه صنعت شریف دانش ده ی علوم ریاض تمرینات درس ریاض عموم سری دهم. ١ سیم نازک داریم که روی دایره ی a + y x و در ربع اول نقطه ی,a را به نقطه ی a, وصل م کند. اگر چ ال سیم در نقطه ی y,x برابر kxy باشد جرم

Διαβάστε περισσότερα

سلسله مزاتب سبان مقدمه فصل : زبان های فارغ از متن زبان های منظم

سلسله مزاتب سبان مقدمه فصل : زبان های فارغ از متن زبان های منظم 1 ماشیه ای توریىگ مقدمه فصل : سلسله مزاتب سبان a n b n c n? ww? زبان های فارغ از متن n b n a ww زبان های منظم a * a*b* 2 زبان ها پذیرفته می شوند بوسیله ی : ماشین های تورینگ a n b n c n ww زبان های فارغ

Διαβάστε περισσότερα

همبستگی و رگرسیون در این مبحث هدف بررسی وجود یک رابطه بین دو یا چند متغیر می باشد لذا هدف اصلی این است که آیا بین

همبستگی و رگرسیون در این مبحث هدف بررسی وجود یک رابطه بین دو یا چند متغیر می باشد لذا هدف اصلی این است که آیا بین همبستگی و رگرسیون در این مبحث هدف بررسی وجود یک رابطه بین دو یا چند متغیر می باشد لذا هدف اصلی این است که آیا بین دو صفت متغیر x و y رابطه و همبستگی وجود دارد یا خیر و آیا می توان یک مدل ریاضی و یک رابطه

Διαβάστε περισσότερα

Beta Coefficient نویسنده : محمد حق وردی

Beta Coefficient نویسنده : محمد حق وردی مفهوم ضریب سهام بتای Beta Coefficient نویسنده : محمد حق وردی مقدمه : شاید بارها در مقاالت یا گروهای های اجتماعی مربوط به بازار سرمایه نام ضریب بتا رو دیده باشیم یا جایی شنیده باشیم اما برایمان مبهم باشد

Διαβάστε περισσότερα

آموزش SPSS مقدماتی و پیشرفته مدیریت آمار و فناوری اطالعات -

آموزش SPSS مقدماتی و پیشرفته مدیریت آمار و فناوری اطالعات - آموزش SPSS مقدماتی و پیشرفته تهیه و تنظیم: فرزانه صانعی مدیریت آمار و فناوری اطالعات - مهرماه 96 بخش سوم: مراحل تحلیل آماری تحلیل داده ها به روش پارامتری بررسی نرمال بودن توزیع داده ها قضیه حد مرکزی جدول

Διαβάστε περισσότερα

قاعده زنجیره ای برای مشتقات جزي ی (حالت اول) :

قاعده زنجیره ای برای مشتقات جزي ی (حالت اول) : ۱ گرادیان تابع (y :f(x, اگر f یک تابع دومتغیره باشد ا نگاه گرادیان f برداری است که به صورت زیر تعریف می شود f(x, y) = D ۱ f(x, y), D ۲ f(x, y) اگر رویه S نمایش تابع (y Z = f(x, باشد ا نگاه f در هر نقطه

Διαβάστε περισσότερα

تمرین اول درس کامپایلر

تمرین اول درس کامپایلر 1 تمرین اول درس 1. در زبان مربوط به عبارت منظم زیر چند رشته یکتا وجود دارد (0+1+ϵ)(0+1+ϵ)(0+1+ϵ)(0+1+ϵ) جواب 11 رشته کنند abbbaacc را در نظر بگیرید. کدامیک از عبارتهای منظم زیر توکنهای ab bb a acc را ایجاد

Διαβάστε περισσότερα

بسم هللا الرحمن الرحیم

بسم هللا الرحمن الرحیم بسم هللا الرحمن الرحیم نام سر گروه : نام اعضای گروه : شماره گروه : تاریخ انجام آزمایش : تاریخ تحویل آزمایش : هدف آزمایش : بررسی جریان و ولتاژ در مدارهای RLC و مطالعه پدیده تشدید وسایل آزمایش : منبع تغذیه

Διαβάστε περισσότερα

برابری کار نیروی برآیند و تغییرات انرژی جنبشی( را بدست آورید. ماتریس ممان اینرسی s I A

برابری کار نیروی برآیند و تغییرات انرژی جنبشی( را بدست آورید. ماتریس ممان اینرسی s I A مبحث بیست و سوم)مباحث اندازه حرکت وضربه قانون بقای اندازه حرکت انرژی جنبشی و قانون برابری کار نیروی برآیند و تغییرات انرژی جنبشی( تکلیف از مبحث ماتریس ممان اینرسی( را بدست آورید. ماتریس ممان اینرسی s I

Διαβάστε περισσότερα

معادلهی مشخصه(کمکی) آن است. در اینجا سه وضعیت متفاوت برای ریشههای معادله مشخصه رخ میدهد:

معادلهی مشخصه(کمکی) آن است. در اینجا سه وضعیت متفاوت برای ریشههای معادله مشخصه رخ میدهد: شکل کلی معادلات همگن خطی مرتبه دوم با ضرایب ثابت = ٠ cy ay + by + و معادله درجه دوم = ٠ c + br + ar را معادلهی مشخصه(کمکی) آن است. در اینجا سه وضعیت متفاوت برای ریشههای معادله مشخصه رخ میدهد: c ١ e r١x

Διαβάστε περισσότερα

جلسه 12 به صورت دنباله اي از,0 1 نمایش داده شده اند در حین محاسبه ممکن است با خطا مواجه شده و یکی از بیت هاي آن. p 1

جلسه 12 به صورت دنباله اي از,0 1 نمایش داده شده اند در حین محاسبه ممکن است با خطا مواجه شده و یکی از بیت هاي آن. p 1 محاسبات کوانتمی (67) ترم بهار 390-39 مدرس: سلمان ابوالفتح بیگی نویسنده: سلمان ابوالفتح بیگی جلسه ذخیره پردازش و انتقال اطلاعات در دنیاي واقعی همواره در حضور خطا انجام می شود. مثلا اطلاعات کلاسیکی که به

Διαβάστε περισσότερα

فصل پنجم زبان های فارغ از متن

فصل پنجم زبان های فارغ از متن فصل پنجم زبان های فارغ از متن خانواده زبان های فارغ از متن: ( free )context تعریف: گرامر G=(V,T,,P) کلیه قوانین آن به فرم زیر باشد : یک گرامر فارغ از متن گفته می شود در صورتی که A x A Є V, x Є (V U T)*

Διαβάστε περισσότερα

جلسه ی ۴: تحلیل مجانبی الگوریتم ها

جلسه ی ۴: تحلیل مجانبی الگوریتم ها دانشکده ی علوم ریاضی ساختمان داده ها ۲ مهر ۱۳۹۲ جلسه ی ۴: تحلیل مجانبی الگوریتم ها مدر س: دکتر شهرام خزاي ی نگارنده: شراره عز ت نژاد ا رمیتا ثابتی اشرف ۱ مقدمه الگوریتم ابزاری است که از ا ن برای حل مسا

Διαβάστε περισσότερα

تلفات خط انتقال ابررسی یک شبکة قدرت با 2 به شبکة شکل زیر توجه کنید. ژنراتور فرضیات شبکه: میباشد. تلفات خط انتقال با مربع توان انتقالی متناسب

تلفات خط انتقال ابررسی یک شبکة قدرت با 2 به شبکة شکل زیر توجه کنید. ژنراتور فرضیات شبکه: میباشد. تلفات خط انتقال با مربع توان انتقالی متناسب تلفات خط انتقال ابررسی یک شبکة قدرت با 2 به شبکة شکل زیر توجه کنید. ژنراتور فرضیات شبکه: این شبکه دارای دو واحد کامال یکسان آنها 400 MW میباشد. است تلفات خط انتقال با مربع توان انتقالی متناسب و حداکثر

Διαβάστε περισσότερα

جلسه ی ۵: حل روابط بازگشتی

جلسه ی ۵: حل روابط بازگشتی دانشکده ی علوم ریاضی ساختمان داده ها ۶ مهر ۲ جلسه ی ۵: حل روابط بازگشتی مدر س: دکتر شهرام خزاي ی نگارنده: ا رمیتا ثابتی اشرف و علی رضا علی ا بادیان ۱ مقدمه پیدا کردن کران مجانبی توابع معمولا با پیچیدگی

Διαβάστε περισσότερα

جلسه 15 1 اثر و اثر جزي ی نظریه ي اطلاعات کوانتومی 1 ترم پاي یز جدایی پذیر باشد یعنی:

جلسه 15 1 اثر و اثر جزي ی نظریه ي اطلاعات کوانتومی 1 ترم پاي یز جدایی پذیر باشد یعنی: نظریه ي اطلاعات کوانتومی 1 ترم پاي یز 1391-1391 مدرس: دکتر ابوالفتح بیگی ودکتر امین زاده گوهري نویسنده: محمدرضا صنم زاده جلسه 15 فرض کنیم ماتریس چگالی سیستم ترکیبی شامل زیر سیستم هايB و A را داشته باشیم.

Διαβάστε περισσότερα

جلسه ی ۳: نزدیک ترین زوج نقاط

جلسه ی ۳: نزدیک ترین زوج نقاط دانشکده ی علوم ریاضی ا نالیز الگوریتم ها ۴ بهمن ۱۳۹۱ جلسه ی ۳: نزدیک ترین زوج نقاط مدر س: دکتر شهرام خزاي ی نگارنده: امیر سیوانی اصل ۱ پیدا کردن نزدیک ترین زوج نقطه فرض می کنیم n نقطه داریم و می خواهیم

Διαβάστε περισσότερα

هدف از این آزمایش آشنایی با رفتار فرکانسی مدارهاي مرتبه اول نحوه تأثیر مقادیر عناصر در این رفتار مشاهده پاسخ دامنه

هدف از این آزمایش آشنایی با رفتار فرکانسی مدارهاي مرتبه اول نحوه تأثیر مقادیر عناصر در این رفتار مشاهده پاسخ دامنه آزما ی ش شش م: پا س خ فرکا نس ی مدا رات مرتبه اول هدف از این آزمایش آشنایی با رفتار فرکانسی مدارهاي مرتبه اول نحوه تأثیر مقادیر عناصر در این رفتار مشاهده پاسخ دامنه و پاسخ فاز بررسی رفتار فیلتري آنها بدست

Διαβάστε περισσότερα

ا و ن ع ه ب ن آ ز ا ه ک ت س ا ی ی ا ه ی ن و گ ر گ د ه ب ط و ب ر م ر ص ا ح م ی م ل ع ث ح ا ب م ی ا ه ه ی ا م ن و ر د ز ا ی ک ی ی

ا و ن ع ه ب ن آ ز ا ه ک ت س ا ی ی ا ه ی ن و گ ر گ د ه ب ط و ب ر م ر ص ا ح م ی م ل ع ث ح ا ب م ی ا ه ه ی ا م ن و ر د ز ا ی ک ی ی ه) ع ل ا ط م 5 9 ن ا ت س م ز / چهارم شماره / دهم سال شناختی جامعه پژوهشهای Journal of Sociological Researches, 2016 (Winter), Vol.10, No.4 ن د ب مدیریت و ن د ش نی ا ه ج بین ه ط ب ا ر تی خ ا ن ش ه ع م ا

Διαβάστε περισσότερα

Spacecraft thermal control handbook. Space mission analysis and design. Cubesat, Thermal control system

Spacecraft thermal control handbook. Space mission analysis and design. Cubesat, Thermal control system سیستم زیر حرارتی ماهواره سرفصل های مهم 1- منابع مطالعاتی 2- مقدمه ای بر انتقال حرارت و مکانیزم های آن 3- موازنه انرژی 4 -سیستم های کنترل دما در فضا 5- مدل سازی عددی حرارتی ماهواره 6- تست های مورد نیاز

Διαβάστε περισσότερα

هد ف های هفته ششم: 1- اجسام متحرک و ساکن را از هم تشخیص دهد. 2- اندازه مسافت و جا به جایی اجسام متحرک را محاسبه و آن ها را مقایسه کند 3- تندی متوسط

هد ف های هفته ششم: 1- اجسام متحرک و ساکن را از هم تشخیص دهد. 2- اندازه مسافت و جا به جایی اجسام متحرک را محاسبه و آن ها را مقایسه کند 3- تندی متوسط هد ف های هفته ششم: 1- اجسام متحرک و ساکن را از هم تشخیص دهد. - اندازه مسافت و جا به جایی اجسام متحرک را محاسبه و آن ها را مقایسه کند 3- تندی متوسط اجسام متحرک را محاسبه کند. 4- تندی متوسط و لحظه ای را

Διαβάστε περισσότερα

1 دایره فصل او ل کاربردهای بسیاری داشته است. یک قضیۀ بنیادی در هندسه موسوم با محیط ثابت دایره دارای بیشترین مساحت است. این موضوع در طراحی

1 دایره فصل او ل کاربردهای بسیاری داشته است. یک قضیۀ بنیادی در هندسه موسوم با محیط ثابت دایره دارای بیشترین مساحت است. این موضوع در طراحی فصل او ل 1 دایره هندسه در ساخت استحکامات دفاعی قلعهها و برج و باروها از دیرباز کاربردهای بسیاری داشته است. یک قضیۀ بنیادی در هندسه موسوم به»قضیۀ همپیرامونی«میگوید در بین همۀ شکلهای هندسی بسته با محیط ثابت

Διαβάστε περισσότερα

به نام خدا. الف( توضیح دهید چرا از این تکنیک استفاده میشود چرا تحلیل را روی کل سیگنال x[n] انجام نمیدهیم

به نام خدا. الف( توضیح دهید چرا از این تکنیک استفاده میشود چرا تحلیل را روی کل سیگنال x[n] انجام نمیدهیم پردازش گفتار به نام خدا نیمسال اول 59-59 دکتر صامتی تمرین سری سوم پیشبینی خطی و کدینگ شکلموج دانشکده مهندسی کامپیوتر زمان تحویل: 32 آبان 4259 تمرینهای تئوری: سوال 1. می دانیم که قبل از انجام تحلیل پیشبینی

Διαβάστε περισσότερα

آشنایی با پدیده ماره (moiré)

آشنایی با پدیده ماره (moiré) فلا) ب) آشنایی با پدیده ماره (moiré) توری جذبی- هرگاه روی ورقه شفافی چون طلق تعداد زیادی نوارهای خطی کدر هم پهنا به موازات یکدیگر و به فاصله های مساوی از هم رسم کنیم یک توری خطی جذبی به وجود می آید شکل

Διαβάστε περισσότερα

هندسه تحلیلی بردارها در فضای R

هندسه تحلیلی بردارها در فضای R هندسه تحلیلی بردارها در فضای R فصل اول-بردارها دستگاه مختصات سه بعدی از سه محور ozوoyوox عمود بر هم تشکیل شده که در نقطه ای به نام o یکدیگر را قطع می کنند. قرارداد: دستگاه مختصات سه بعدی راستگرد می باشد

Διαβάστε περισσότερα

دبیرستان غیر دولتی موحد

دبیرستان غیر دولتی موحد دبیرستان غیر دلتی محد هندسه تحلیلی فصل دم معادله های خط صفحه ابتدا باید بدانیم که از یک نقطه به مازات یک بردار تنها یک خط می گذرد. با تجه به این مطلب برای نشتن معادله یک خط احتیاج به داشتن یک نقطه از خط

Διαβάστε περισσότερα

جلسه 9 1 مدل جعبه-سیاه یا جستاري. 2 الگوریتم جستجوي Grover 1.2 مسا له 2.2 مقدمات محاسبات کوانتمی (22671) ترم بهار

جلسه 9 1 مدل جعبه-سیاه یا جستاري. 2 الگوریتم جستجوي Grover 1.2 مسا له 2.2 مقدمات محاسبات کوانتمی (22671) ترم بهار محاسبات کوانتمی (22671) ترم بهار 1390-1391 مدرس: سلمان ابوالفتح بیگی نویسنده: هیربد کمالی نیا جلسه 9 1 مدل جعبه-سیاه یا جستاري مدل هایی که در جلسه ي پیش براي استفاده از توابع در الگوریتم هاي کوانتمی بیان

Διαβάστε περισσότερα

جلسه دوم سوم چهارم: مقدمه اي بر نظریه میدان

جلسه دوم سوم چهارم: مقدمه اي بر نظریه میدان هو الحق دانشکده ي مهندسی کامپیوتر کدگذاري شبکه Coding) (Network سه شنبه 21 اسفند 1393 جلسه دوم سوم چهارم: مقدمه اي بر نظریه میدان استاد: مهدي جعفري نگارنده: علیرضا حیدري خزاي ی در این نوشته مقدمه اي بر

Διαβάστε περισσότερα

هو الحق دانشکده ي مهندسی کامپیوتر جلسه هفتم

هو الحق دانشکده ي مهندسی کامپیوتر جلسه هفتم هو الحق دانشکده ي مهندسی کامپیوتر کدگذاري شبکه Coding) (Network شنبه 2 اسفند 1393 جلسه هفتم استاد: مهدي جعفري نگارنده: سید محمدرضا تاجزاد تعریف 1 بهینه سازي محدب : هدف پیدا کردن مقدار بهینه یک تابع ) min

Διαβάστε περισσότερα

هندسه تحلیلی و جبر خطی ( خط و صفحه )

هندسه تحلیلی و جبر خطی ( خط و صفحه ) هندسه تحلیلی جبر خطی ( خط صفحه ) z معادالت متقارن ) : خط ( معادله برداری - معادله پارامتری P فرض کنید e معادلهی خطی باشد که از نقطه ی P به مازات بردار ( c L ) a b رسم شده باشد اگر ( z P ) x y l L نقطهی

Διαβάστε περισσότερα

باشند و c عددی ثابت باشد آنگاه تابع های زیر نیز در a پیوسته اند. به شرطی که g(a) 0 f g

باشند و c عددی ثابت باشد آنگاه تابع های زیر نیز در a پیوسته اند. به شرطی که g(a) 0 f g تعریف : 3 فرض کنیم D دامنه تابع f زیر مجموعه ای از R باشد a D تابع f:d R در نقطه a پیوسته است هرگاه به ازای هر دنباله از نقاط D مانند { n a{ که به a همگراست دنبال ه ){ n }f(a به f(a) همگرا باشد. محتوی

Διαβάστε περισσότερα

فصل دهم: همبستگی و رگرسیون

فصل دهم: همبستگی و رگرسیون فصل دهم: همبستگی و رگرسیون مطالب این فصل: )r ( کوواریانس ضریب همبستگی رگرسیون ضریب تعیین یا ضریب تشخیص خطای معیار برآور ( )S XY انواع ضرایب همبستگی برای بررسی رابطه بین متغیرهای کمی و کیفی 8 در بسیاری

Διαβάστε περισσότερα

مکانيک جامدات ارائه و تحليل روش مناسب جهت افزایش استحکام اتصاالت چسبي در حالت حجم چسب یکسان

مکانيک جامدات ارائه و تحليل روش مناسب جهت افزایش استحکام اتصاالت چسبي در حالت حجم چسب یکسان پائیز 2931/ سال ششم/ شماره ویژه دوم فصلنامه علمي پژوهشي مهندسي مکانيک جامدات فصلنامه علمي پژوهشي مهندسي مکانيک جامدات www.jsme.ir ارائه و تحليل روش مناسب جهت افزایش استحکام اتصاالت چسبي در حالت حجم چسب

Διαβάστε περισσότερα

جلسه 16 نظریه اطلاعات کوانتمی 1 ترم پاییز

جلسه 16 نظریه اطلاعات کوانتمی 1 ترم پاییز نظریه اطلاعات کوانتمی ترم پاییز 39-39 مدرسین: ابوالفتح بیگی و امین زاده گوهري نویسنده: محم دحسن آرام جلسه 6 تا اینجا با دو دیدگاه مختلف و دو عامل اصلی براي تعریف و استفاده از ماتریس چگالی جهت معرفی حالت

Διαβάστε περισσότερα

زمین شناسی ساختاری.فصل پنجم.محاسبه ضخامت و عمق الیه

زمین شناسی ساختاری.فصل پنجم.محاسبه ضخامت و عمق الیه پن ج م فص ل محاسبه ضخامت و عم ق الهی زمین شناسی ساختاری.کارشناسی زمین شناسی.بخش زمین شناسی دانشکده علوم.دانشگاه شهید باهنر کرمان.استاد درس:دکتر شهرام شفیعی بافتی 1 تعاریف ضخامت - فاصله عمودی بین دو صفحه

Διαβάστε περισσότερα

مود لصف یسدنه یاه لیدبت

مود لصف یسدنه یاه لیدبت فصل دوم 2 تبدیلهای هندسی 1 درس او ل تبدیل های هندسی در بسیاری از مناظر زندگی روزمره نظیر طراحی پارچه نقش فرش کاشی کاری گچ بری و... شکل های مختلف طبق الگویی خاص تکرار می شوند. در این فصل وضعیت های مختلفی

Διαβάστε περισσότερα

فصل سوم : عناصر سوئیچ

فصل سوم : عناصر سوئیچ فصل سوم : عناصر سوئیچ رله الکترومکانیکی: یک آهنربای الکتریکی است که اگر به آن ولتاژ بدهیم مدار را قطع و وصل می کند. الف: دیود بعنوان سوئیچ دیود واقعی: V D I D = I S (1 e η V T ) دیود ایده آل: در درس از

Διαβάστε περισσότερα

SanatiSharif.ir مقطع مخروطی: دایره: از دوران خط متقاطع d با L حول آن یک مخروط نامحدود بدست میآید که سطح مقطع آن با یک

SanatiSharif.ir مقطع مخروطی: دایره: از دوران خط متقاطع d با L حول آن یک مخروط نامحدود بدست میآید که سطح مقطع آن با یک مقطع مخروطی: از دوران خط متقاطع d با L حول آن یک مخروط نامحدود بدست میآید که سطح مقطع آن با یک صفحه میتواند دایره بیضی سهمی هذلولی یا نقطه خط و دو خط متقاطع باشد. دایره: مکان هندسی نقاطی است که فاصلهی

Διαβάστε περισσότερα

Combined Test غربالگری پیش از تولد جهت شناسایی ناهنجاری های شایع مادرزادی سواالت و جوابهای مربوط به خانمهایی که میخواهند این آزمایش را انجام دهند.

Combined Test غربالگری پیش از تولد جهت شناسایی ناهنجاری های شایع مادرزادی سواالت و جوابهای مربوط به خانمهایی که میخواهند این آزمایش را انجام دهند. Combined Test غربالگری پیش از تولد جهت شناسایی ناهنجاری های شایع مادرزادی سواالت و جوابهای مربوط به خانمهایی که میخواهند این آزمایش را انجام دهند. غربالگری پیش از تولد جهت شناسایی ناهنجاری های شایع مادرزادی:

Διαβάστε περισσότερα

جلسه 14 را نیز تعریف کرد. عملگري که به دنبال آن هستیم باید ماتریس چگالی مربوط به یک توزیع را به ماتریس چگالی مربوط به توزیع حاشیه اي آن ببرد.

جلسه 14 را نیز تعریف کرد. عملگري که به دنبال آن هستیم باید ماتریس چگالی مربوط به یک توزیع را به ماتریس چگالی مربوط به توزیع حاشیه اي آن ببرد. تي وري اطلاعات کوانتمی ترم پاییز 39-39 مدرس: ابوالفتح بیگی و امین زاده گوهري نویسنده: کامران کیخسروي جلسه فرض کنید حالت سیستم ترکیبی AB را داشته باشیم. حالت سیستم B به تنهایی چیست در ابتداي درس که حالات

Διαβάστε περισσότερα

هندسه در فضا 1. خط و صفحه در فضا ب. وضعیت نسبی دو صفحه در فضا پ. وضعیت نسبی دو خط در فضا ت. وضعیت نسبی خط و صفحه در فضا الف.

هندسه در فضا 1. خط و صفحه در فضا ب. وضعیت نسبی دو صفحه در فضا پ. وضعیت نسبی دو خط در فضا ت. وضعیت نسبی خط و صفحه در فضا الف. 4 هندسه در فضا فصل در اين فصل ميخوانيم: 1. خط و صفحه در فضا الف. اصول هندسهي فضايي ب. وضعیت نسبی دو صفحه در فضا پ. وضعیت نسبی دو خط در فضا ت. وضعیت نسبی خط و صفحه در فضا ث. حاالت چهارگانهي مشخص كردن صفحه

Διαβάστε περισσότερα

) max. 06 / ) )3 600 )2 60 )1 c 20 )2 25 )3 30 )4. K hf W است.

) max. 06 / ) )3 600 )2 60 )1 c 20 )2 25 )3 30 )4. K hf W است. 0 اتمی فیزیک با آشنایی هفتم: فصل فوتوالکتریک پدیدهی - فوتون دوم: بخش فوتوالکتریک پدیدهی الکتروسکوپ یک کالهک به )فرابنفش( بلند بسیار موج طول و باال بس امد با نور هرگاه که ش د متوجه هرتز نوزدهم قرن اواخر

Διαβάστε περισσότερα

ی ن ل ض ا ف ب ی ر غ ن ق و ش ه ی ض ر م ی ) ل و ئ س م ه د ن س ی و ن ( ا ی ن ل ض ا ف ب ی ر غ 1-

ی ن ل ض ا ف ب ی ر غ ن ق و ش ه ی ض ر م ی ) ل و ئ س م ه د ن س ی و ن ( ا ی ن ل ض ا ف ب ی ر غ 1- ر د ی ا ه ل ی ب ق ی م و ق ب ص ع ت ای ه ی ر ی گ ت ه ج و ی ل ح م ت ا ح ی ج ر ت ر ی ث أ ت ل ی ل ح ت و ن ی ی ب ت زابل) ن ا ت س ر ه ش ب آ ت ش پ ش خ ب و ی ز ک ر م ش خ ب : ی د ر و م ه ع ل ا ط م ( ن ا ر ا ی ه

Διαβάστε περισσότερα

دانشکده علوم ریاضی دانشگاه گیلان آزمون پایان ترم درس: هندسه منیفلد 1 باشد. دهید.f (gx) = (gof 1 )f X شده باشند سوالات بخش میان ترم

دانشکده علوم ریاضی دانشگاه گیلان آزمون پایان ترم درس: هندسه منیفلد 1 باشد. دهید.f (gx) = (gof 1 )f X شده باشند سوالات بخش میان ترم آزمون پایان ترم درس: هندسه منیفلد 1 زمان آزمون 120 دقیقه نیمسال: اول 95-94 رشته تحصیلی : ریاضی محض 1. نشان دهید X یک میدان برداري روي M است اگر و فقط اگر براي هر تابع مشتقپذیر f روي X(F ) M نیز مشتقپذیر

Διαβάστε περισσότερα

آزمایش ۱ اندازه گیری مقاومت سیم پیچ های ترانسفورماتور تک فاز

آزمایش ۱ اندازه گیری مقاومت سیم پیچ های ترانسفورماتور تک فاز گزارش آزمایشگاه ماشینهای الکتریکی ۲ آزمایش ۱ اندازه گیری مقاومت سیم پیچ های ترانسفورماتور تک فاز شرح آزمایش ماژول تغذیه را با قرار دادن Breaker Circuit بر روی on روشن کنید با تغییر دستگیره ماژول منبع تغذیه

Διαβάστε περισσότερα

تئوری رفتار مصرف کننده : می گیریم. فرض اول: فرض دوم: فرض سوم: فرض چهارم: برای بیان تئوری رفتار مصرف کننده ابتدا چهار فرض زیر را در نظر

تئوری رفتار مصرف کننده : می گیریم. فرض اول: فرض دوم: فرض سوم: فرض چهارم: برای بیان تئوری رفتار مصرف کننده ابتدا چهار فرض زیر را در نظر تئوری رفتار مصرف کننده : می گیریم برای بیان تئوری رفتار مصرف کننده ابتدا چهار فرض زیر را در نظر فرض اول: مصرف کننده یک مصرف کننده منطقی است یعنی دارای رفتار عقالیی می باشد به عبارت دیگر از مصرف کاالها

Διαβάστε περισσότερα

بخش 3: تحلیل کمی و کیفی دادههای XRD نویسندگان: علی انصاری فرزاد حسینی نسب مقدمه:

بخش 3: تحلیل کمی و کیفی دادههای XRD نویسندگان: علی انصاری فرزاد حسینی نسب مقدمه: بخش 3: تحلیل کمی و کیفی دادههای XRD نویسندگان: علی انصاری فرزاد حسینی نسب مقدمه: میتوان گفت مهمترین بخش از آشنایی با XRD تحلیل دادههایی است که در مورد مواد مختلف از طریق این روش به دست میآیند. روشهایی

Διαβάστε περισσότερα

:موس لصف یسدنه یاه لکش رد یلوط طباور

:موس لصف یسدنه یاه لکش رد یلوط طباور فصل سوم: 3 روابط طولی درشکلهای هندسی درس او ل قضیۀ سینوس ها یادآوری منظور از روابط طولی رابطه هایی هستند که در مورد اندازه های پاره خط ها و زاویه ها در شکل های مختلف بحث می کنند. در سال گذشته روابط طولی

Διαβάστε περισσότερα

چکیده مقدمه کلید واژه ها:

چکیده مقدمه کلید واژه ها: چکیده طی دهه های گذشته سازمان های بسیاری در اقسا نقاط جهان سیستم برنامه ریزی منابع سازمانی ERP را اتخاذ کرده اند. در باره ی منافع حسابداری اتخاذ سیستم های سازمانی تحقیقات کمی در مقیاس جهانی انجام شده است.

Διαβάστε περισσότερα

فهرست مطالب جزوه ی فصل اول مدارهای الکتریکی مفاهیم ولتاژ افت ولتاژ و اختالف پتانسیل تحلیل مدار به روش جریان حلقه... 22

فهرست مطالب جزوه ی فصل اول مدارهای الکتریکی مفاهیم ولتاژ افت ولتاژ و اختالف پتانسیل تحلیل مدار به روش جریان حلقه... 22 فهرست مطالب جزوه ی فصل اول مدارهای الکتریکی آنچه باید پیش از شروع کتاب مدار بدانید تا مدار را آسان بیاموزید.............................. 2 مفاهیم ولتاژ افت ولتاژ و اختالف پتانسیل................................................

Διαβάστε περισσότερα

آموزش شناسایی خودهمبستگی در دادههای سری زمانی و نحوه رفع آن در نرم افزار EViews

آموزش شناسایی خودهمبستگی در دادههای سری زمانی و نحوه رفع آن در نرم افزار EViews بس م الله الر حم ن الر حی م آموزش شناسایی خودهمبستگی در دادههای سری زمانی و نحوه رفع آن در نرم افزار EViews Econometrics.blog.ir حسین خاندانی مدرس داده کاوی و اقتصادسنجی بس م الله الر حم ن الر حی م سخن

Διαβάστε περισσότερα

فصل سوم جریان های الکتریکی و مدارهای جریان مستقیم جریان الکتریکی

فصل سوم جریان های الکتریکی و مدارهای جریان مستقیم جریان الکتریکی فصل سوم جریان های الکتریکی و مدارهای جریان مستقیم جریان الکتریکی در رساناها مانند یک سیم مسی الکترون های آزاد وجود دارند که با سرعت های متفاوت بطور کاتوره ای)بی نظم(در حال حرکت هستند بطوریکه بار خالص گذرنده

Διαβάστε περισσότερα

جلسه 2 جهت تعریف یک فضاي برداري نیازمند یک میدان 2 هستیم. یک میدان مجموعه اي از اعداد یا اسکالر ها به همراه اعمال

جلسه 2 جهت تعریف یک فضاي برداري نیازمند یک میدان 2 هستیم. یک میدان مجموعه اي از اعداد یا اسکالر ها به همراه اعمال نظریه اطلاعات کوانتمی 1 ترم پاییز 1391-1392 مدرسین: ابوالفتح بیگی و امین زاده گوهري جلسه 2 فراگیري نظریه ي اطلاعات کوانتمی نیازمند داشتن پیش زمینه در جبرخطی می باشد این نظریه ترکیب زیبایی از جبرخطی و نظریه

Διαβάστε περισσότερα

3 لصف یربج یاه ترابع و ایوگ یاه ناوت

3 لصف یربج یاه ترابع و ایوگ یاه ناوت فصل توان های گویا و عبارت های جبری 8 نگاه کلی به فصل هدفهای این فصل را میتوان به اختصار چنین بیان کرد: همانگونه که توان اعداد را در آغاز برای توانهای طبیعی عددهای ٢ و ٣ تعریف میکنیم و سپس این مفهوم را

Διαβάστε περισσότερα

فصل 5 :اصل گسترش و اعداد فازی

فصل 5 :اصل گسترش و اعداد فازی فصل 5 :اصل گسترش و اعداد فازی : 1-5 اصل گسترش در ریاضیات معمولی یکی از مهمترین ابزارها تابع می باشد.تابع یک نوع رابطه خاص می باشد رابطه ای که در نمایش زوج مرتبی عنصر اول تکراری نداشته باشد.معموال تابع

Διαβάστε περισσότερα

Delaunay Triangulations محیا بهلولی پاییز 93

Delaunay Triangulations محیا بهلولی پاییز 93 محیا بهلولی پاییز 93 1 Introduction در فصل های قبلی نقشه های زمین را به طور ضمنی بدون برجستگی در نظر گرفتیم. واقعیت این گونه نیست. 2 Introduction :Terrain یک سطح دوبعدی در فضای سه بعدی با یک ویژگی خاص

Διαβάστε περισσότερα

یونیزاسیون اشعهX مقدار مو ثر یونی را = تعریف میکنیم و ظرفیت مو ثر یونی نسبت مقدار مو ثر یونی به زمان تابش هدف آزمایش: مقدمه:

یونیزاسیون اشعهX مقدار مو ثر یونی را = تعریف میکنیم و ظرفیت مو ثر یونی نسبت مقدار مو ثر یونی به زمان تابش هدف آزمایش: مقدمه: ر 1 یونیزاسیون اشعهX هدف آزمایش: تعیین مقدار ظرفیت مو ثر یونی هوا تحقیق بستگی جریان یونیزاسیون به جریان فیلامان و ولتاژ آند لامپ اشعه x مقدمه: اشعه x موج الکترومغناطیسی پر قدرت با محدوده انرژي چند تا چند

Διαβάστε περισσότερα

مسي لهای در م انی : نردبان که کنار دیوار لیز م خورد

مسي لهای در م انی : نردبان که کنار دیوار لیز م خورد گاما شماره ی ٢٣ تابستان ١٣٨٩ مسي لهای در م انی : نردبان که کنار دیوار لیز م خورد امیر آقامحمدی چ یده مسي لهی نردبان که کنار دیوار لیز م خورد بدون و با در نظر گرفتن اصط اک بررس شده است. م خواهیم حرکت نردبان

Διαβάστε περισσότερα

مقدمه -1-4 تحليلولتاژگرهمدارهاييبامنابعجريان 4-4- تحليلجريانمشبامنابعولتاژنابسته

مقدمه -1-4 تحليلولتاژگرهمدارهاييبامنابعجريان 4-4- تحليلجريانمشبامنابعولتاژنابسته مقدمه -1-4 تحليلولتاژگرهمدارهاييبامنابعجريان -2-4 بامنابعجريانوولتاژ تحليلولتاژگرهمدارهايي 3-4- تحليلولتاژگرهبامنابعوابسته 4-4- تحليلجريانمشبامنابعولتاژنابسته 5-4- ژاتلو و 6-4 -تحليلجريانمشبامنابعجريان

Διαβάστε περισσότερα

ارزیابی پاسخ لرزهای درههای آبرفتی نیمسینوسی با توجه به خصوصیات مصالح آبرفتی

ارزیابی پاسخ لرزهای درههای آبرفتی نیمسینوسی با توجه به خصوصیات مصالح آبرفتی ارزیابی پاسخ لرزهای درههای آبرفتی نیمسینوسی با توجه به خصوصیات مصالح آبرفتی دانا امینی بانه 1 * بهروز گتمیری 2 دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی عمران ژئوتکنیک - دانشگاه تهران 2- استاد دانشکده مهندسی عمران

Διαβάστε περισσότερα

راهنمای کاربری موتور بنزینی )سیکل اتو(

راهنمای کاربری موتور بنزینی )سیکل اتو( راهنمای کاربری موتور بنزینی )سیکل اتو( هدف آزمایش : شناخت و بررسی عملکرد موتور بنزینی تئوری آزمایش: موتورهای احتراق داخلی امروزه به طور وسیع برای ایجاد قدرت بکار می روند. ژنراتورهای کوچک پمپ های مخلوط

Διαβάστε περισσότερα

بسمه تعالی «تمرین شماره یک»

بسمه تعالی «تمرین شماره یک» بسمه تعالی «تمرین شماره یک» شماره دانشجویی : نام و نام خانوادگی : نام استاد: دکتر آزاده شهیدیان ترمودینامیک 1 نام درس : ردیف 0.15 m 3 میباشد. در این حالت یک فنر یک دستگاه سیلندر-پیستون در ابتدا حاوي 0.17kg

Διαβάστε περισσότερα

که روي سطح افقی قرار دارد متصل شده است. تمام سطوح بدون اصطکاك می باشند. نیروي F به صورت افقی به روي سطح شیبداري با زاویه شیب

که روي سطح افقی قرار دارد متصل شده است. تمام سطوح بدون اصطکاك می باشند. نیروي F به صورت افقی به روي سطح شیبداري با زاویه شیب فصل : 5 نیرو ها 40- شخصی به جرم جرم به وسیله طنابی که از روي قرقره بدون اصطکاکی عبور کرده و به یک کیسه شن به متصل است از ارتفاع h پایین می آید. اگر شخص از حال سکون شروع به حرکت کرده باشد با چه سرعتی به

Διαβάστε περισσότερα

فصل چهارم : مولتی ویبراتورهای ترانزیستوری مقدمه: فیدبک مثبت

فصل چهارم : مولتی ویبراتورهای ترانزیستوری مقدمه: فیدبک مثبت جزوه تکنیک پالس فصل چهارم: مولتی ویبراتورهای ترانزیستوری فصل چهارم : مولتی ویبراتورهای ترانزیستوری مقدمه: فیدبک مثبت در تقویت کننده ها از فیدبک منفی استفاده می نمودیم تا بهره خیلی باال نرفته و سیستم پایدار

Διαβάστε περισσότερα

ارزیابی بهره وری متقاطع DEA بر پایه بهبود پارتو

ارزیابی بهره وری متقاطع DEA بر پایه بهبود پارتو چکیده ارزیابی بهره وری متقاطع DEA بر پایه بهبود پارتو جی.وو جونفی.چو جیاس ن سان کینگ یوآن ژو ارزیابی بهره وری متقاطع به عنوان یک ابزار گسترده برای تحلیل پوششی داده ها (DEA) دارای کاربرد گسترده ای در ارزیابی

Διαβάστε περισσότερα

تحلیل الگوریتم پیدا کردن ماکزیمم

تحلیل الگوریتم پیدا کردن ماکزیمم تحلیل الگوریتم پیدا کردن ماکزیمم امید اعتصامی پژوهشگاه دانشهاي بنیادي پژوهشکده ریاضیات 1 انگیزه در تحلیل الگوریتم ها تحلیل احتمالاتی الگوریتم ها روشی براي تخمین پیچیدگی محاسباتی یک الگوریتم یا مساله ي

Διαβάστε περισσότερα

جلسه 2 1 فضاي برداري محاسبات کوانتمی (22671) ترم بهار

جلسه 2 1 فضاي برداري محاسبات کوانتمی (22671) ترم بهار محاسبات کوانتمی (22671) ترم بهار 1390-1391 مدرس: سلمان ابوالفتح بیگی نویسنده: نادر قاسمی جلسه 2 در این درسنامه به مروري کلی از جبر خطی می پردازیم که هدف اصلی آن آشنایی با نماد گذاري دیراك 1 و مباحثی از

Διαβάστε περισσότερα

مقدمه در این فصل با مدل ارتعاشی خودرو آشنا میشویم. رفتار ارتعاشی به فرکانسهای طبیعی و مود شیپهای خودرو بستگی دارد. این مبحث به میزان افزایش راحتی

مقدمه در این فصل با مدل ارتعاشی خودرو آشنا میشویم. رفتار ارتعاشی به فرکانسهای طبیعی و مود شیپهای خودرو بستگی دارد. این مبحث به میزان افزایش راحتی مقدمه در این فصل با مدل ارتعاشی خودرو آشنا میشویم. رفتار ارتعاشی به فرکانسهای طبیعی و مود شیپهای خودرو بستگی دارد. این مبحث به میزان افزایش راحتی خودرو و کاهش سر و صداها و لرزشهای داخل اتاق موتور و...

Διαβάστε περισσότερα

ثابت. Clausius - Clapeyran 1

ثابت. Clausius - Clapeyran 1 جدول 15 فشار بخار چند مایع خالص در دمای 25 C فشار بخار در دمایC (atm) 25 نام مایع 0/7 دیاتیل اتر 0/3 برم 0/08 اتانول 0/03 آب دمای جوش یک مایع برابر است با دمایی که فشار بخار تعادلی آن مایع با فشار اتمسفر

Διαβάστε περισσότερα

6- روش های گرادیان مبنا< سر فصل مطالب

6- روش های گرادیان مبنا< سر فصل مطالب 1 بنام خدا بهینه سازی شبیه سازی Simulation Optimization Lecture 6 روش های بهینه سازی شبیه سازی گرادیان مبنا Gradient-based Simulation Optimization methods 6- روش های گرادیان مبنا< سر فصل مطالب 2 شماره

Διαβάστε περισσότερα

پروژه یازدهم: ماشین هاي بردار پشتیبان

پروژه یازدهم: ماشین هاي بردار پشتیبان پروژه یازدهم: ماشین هاي بردار پشتیبان 1 عموما براي مسایلی که در آنها دو دسته وجود دارد استفاده میشوند اما ماشین هاي بردار پشتیبان روشهاي متفاوتی براي ترکیب چند SVM و ایجاد یک الگوریتم دستهبندي چند کلاس

Διαβάστε περισσότερα

هدف از انجام این آزمایش بررسی رفتار انواع حالتهاي گذراي مدارهاي مرتبه دومRLC اندازهگيري پارامترهاي مختلف معادله

هدف از انجام این آزمایش بررسی رفتار انواع حالتهاي گذراي مدارهاي مرتبه دومRLC اندازهگيري پارامترهاي مختلف معادله آزما ی ش پنج م: پا س خ زمانی مدا رات مرتبه دوم هدف از انجام این آزمایش بررسی رفتار انواع حالتهاي گذراي مدارهاي مرتبه دومLC اندازهگيري پارامترهاي مختلف معادله مشخصه بررسی مقاومت بحرانی و آشنایی با پدیده

Διαβάστε περισσότερα