Family Psychology 2015, Vol.1, No. 2, 69-78 روانشناسی خانواده 1393 دوره 1 شماره 69-78 2 نقش واسطهاي ایمنی هیجانی در رابطه بین کارکرد خانواده و مشکلات رفتاري کودك Mediating role of emotional security in relationship between family functioning and child s behavioral problems Zahra Poursina Family Therapy Psychology Karineh Tahmasian & Mansoureh Sadat Sadeghi Shahid Beheshti University * زهرا پورسینا روانشناسی خانوادهدرمانی کارینه طهماسیان و منصوره السادات صادقی دانشگاه شهید بهشتی چکیده: خانواده به عنوان نخستین و مهمترین عامل رشد کودك تاثیر عمدهاي بر سلامت روانی کودك از یکسو و آسیبهاي روانی او از سوي دیگر دارد. شواهد نظري حاکی از ان است که ایمنی هیجانی میتواند در تاثیر خانواده بر مشکلات رفتاري نقش واسطهاي ایفا نماید. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش واسطهاي ایمنی هیجانی بر رابطه بین کارکرد خانواده با مشکلات رفتاري کودکان بود. نمونه این پژوهش شامل 262 نفر (117 دختر 145 پسر) از دانشآموزان دبستانی شهر تهران بودند که به مقیاسهاي ایمنی در سیستم خانواده (ESS) ارزیابی سازشپذیري و پیوستگی خانواده (FACES-III) و پرسشنامه تواناییها و مشکلات (SDQ) پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد که دو بعد کارکرد خانواده یعنی پیوستگی و سازشپذیري با تمامی مولفههاي ایمنی هیجانی مرتبط است و هر سه بعد ایمنی هیجانی در رابطه ایمنی هیجانی و کارکرد خانواده نقش واسطهاي ایفا میکند. در واقع کارکرد موثر خانواده باعث افزایش ایمنی و کاهش مشغله ذهنی و کنارهگیري در کودکان میشود. همچنین کارکرد خانواده با افزایش ایمنی و کاهش ناایمنی باعث کاهش مشکلات رفتاري در کودکان میگردد. با توجه به نتایج این مطالعه بهمنظور طراحی یک مدل مناسب براي پیشگیري از بروز مشکلات بهتر است به آموزش کارکردهاي اصلی خانواده و اثرات آن بر ایمنی هیجانی کودکان مبادرت گردد و آگاهیهاي لازم در قالبی مناسب و جذاب به والدین و کودکان ارایه شود. واژههاي کلیدي : ایمنی هیجانی کارکرد خانواده مشکل رفتاري کودك Abstract: The family as the first and most important factor in child development has a major impact on the child's mental health and psychological problems. Evidences suggest that emotional security has a mediating role in the relationship between family functioning and child s behavioral problems. The purpose of this study was to determine the mediatory role of child s emotional security in the relations between family functioning and children s behavioral problems. The sample consisted of 262 fifth and sixth graders of Tehran (117 girls and 145 boys) and their mothers who were selected according to cluster sampling method. The students completed the Security on Family Scale ( SFS), the Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scale (FACES -III), and the mothers completed the Strengths and Difficulties Questionnaire (SDQ). Results of the analysis showed that both dimension of family functioning (cohesion and adaptability) correlated with all emotional security dimensions, and they also could play a mediatory role in relation between family functioning and child s behavioral problems. In fact, effective functioning of the family increases security and decreases preoccupation and disengagement. Through increasing security and decreasing insecurity family functioning can reduce child s behavioral problems. With respect to the results of this study, teaching the basic functions of the family and their effects on children's emotional security seems useful in preventing problems between children and parents. Keywords: emotional security, family functioning, child s behavioral problem * نشانی پستی نویسنده: تهران ستارخان بعد از فلکه اول صادقیه مجتمع نگین واحد 40 گروه پژوهشی کاوش. پست الکترونیکی: zahrapoursina@gmail.com Received: 1 Nov 2014 Accepted: 3 Feb 2015 دریافت: 1393/08/10 پذیرش: 1393/11/14
70 پورسینا طهماسیان و صادقی 70 مقدمه دستیابی به سلامت روانی و جسمانی در طول دوران زندگی بیش از هر مساله دیگر در گروي رویدادهایی است که در خلال رشد و در حین تحولات کودکی رخ میدهد (مش و ولف 2010). در این دوران بسیاري از رخدادهایی که در دنیاي 1 پدیداري کودك به وقوع میپیوندند شالوده بسیاري از جنبههاي روانی کودك اعم از هیجانی و شناختی را پیریزي میکنند. از این میان نخستین محیطی که کودك در ابتدا 2 روانسازههاي خود را بر اساس آن بنا مینهد خانواده و مجموعه تحولات آن است. که خانواده به عنوان نخستین و بادوامترین بستر رشد تاثیر عمدهاي بر سلامت روانی کودك از یکسو و آسیبهاي روانی او از سوي دیگر دارد. بر اساس نظریه 3 نظامهاي خانواده مشکلات میان اعضاي خانواده یکپارچگی آن را به عنوان یک کل تهدید نموده و تاثیرات نامطلوبی بر 4 کودکان دارد (بوي ن 1978). در نظریه نظامهاي بومشناختی برونفن برنر (1995) نیز بر این مساله تاکید شده است که مدل تعاملات رفتاري میان والدین بر رشد روانی کودکان بسیار موثر 5 است. علاوه براین دو نظریه یادگیري اجتماعی نشان میدهد در مواردي تعارضات و مسایل خانواده از طریق مشاهده آموخته شده و باعث مشکلات روانی کودك میشود (بندورا 6 1973). نظریه بافتی- شناختی نیز نشان میدهد که چگونه تفسیر و فهم تعارض و مشکلات خانوادگی میتواند سلامت و 7 بهزیستی کودکان را پیشبینی نماید (گریچ و فینچام 1990). بررسی نظریات یاد شده بهویژه نظریه نظامهاي بومشناختی 8 و نظریه نظامهاي خانواده نشان میدهد که کارکرد خانواده 9 میتواند بر مشکلات رفتاري کودك تاثیر بسزایی داشته باشد. مشکلات رفتاري کودك عبارت است از علایم اختلالات روانپزشکی در کودك که دربرگیرنده نشانههاي رفتاري است (گودمن 1997). کارکرد خانواده به کیفیت خانواده در سطح سیستمی یا روابط دوتایی اشاره دارد و به نمونههایی از قبیل سلامت کفایت ضعفها و قدرتهاي نظام خانواده و بهطور 10 کلی پیوستگی 11 و سازشپذیري خانواده برمیگردد (شک 2002). در مطالعاتی که بهمنظور بررسی تاثیر نقش خانواده بر مشکلات کودکان طرحریزي شده است بیش از همه به کارکرد خانواده به عنوان عامل موثر بر مسایل و مشکلات کودکان پرداخته شده است هارولد (دیویس و همکاران 2002 شلتون و 2008 کامینگز جرج مککوي و دیویس 2012 لیندال بریگمن و مالیک 2012 هارولد شلتون گوي ک موري و کامینگز 2004). با وجود اینکه اکثر این مطالعات نشان میدهند که کارکرد خانواده بر سلامت کودکان تاثیر میگذارد (دیویس کامینگز و وینتر 2004 لیندال و همکاران 2012) با اینحال شواهدي وجود دارد که نشان میدهد تاثیر آنها مستقیما باعث بروز آسیب و اختلال در کودکان نیست. در واقع بهنظر میرسد عوامل واسطهاي وجود دارند که کارکرد خانواده از طریق آنها بر مشکلات کودکان تاثیر میگذارد. در توجیه گفتههاي اخیر میتوان به نظریه گریچ و فینچام (1990) اشاره نمود. آنها در مدل شناختی مبتنی بر بافت فرایندهاي شناختی و هیجانی کودك را بهعنوان واسطه میان مشکلات والدین و مشکلات کودکان میدانند. در همین راستا دیویس و کامینگز (1994) 12 نظریه ایمنی هیجانی را مطرح نمودند. در این نظریه متغیر ایمنی هیجانی بهعنوان متغیر واسطهاي بین تاثیر خانواده و تعارض والدینی بر مشکلات رفتاري کودکان مطرح میشود. به اعتقاد آنها ایمنی هیجانی عبارت است از ارزیابی ایمن مثبت و پایدار کودکان از روابط خانواده در مواجهه با هرگونه واقعه استرسزا از قبیل تعارض زناشویی و درگیريهاي خانوادگی. در نظریه ایمنی هیجانی با افزایش تعارضات والدین و مشکلاتشان با کودك ایمنی هیجانی وي کاهش مییابد و از این طریق مشکلات انطباقی کودك تحت تاثیر قرار میگیرد. بر اساس این نظریه هنگامیکه احساس ایمنی در نتیجه مشکلات با والدین و 10.cohesion 11.adaptive 12.emotional security theory 1.phenomenal world 2. schema 3.family systems theory 4.ecological systems theory 5.social learning theory 6.cognitive- contextual theory 7. well-being 8.family functioning 9.child s behavioral problems
71 ایم ین هیجانی و مشکلات رفتاري کودك 71 خانواده از دست میرود تلاش براي بازگشت ایمنی هیجانی در بلند مدت باعث ناسازگاري و ایجاد مشکلات و اختلالات درونی مانند افسردگی و اضطراب یا مشکلات بیرونی مانند پرخاشگري و رفتار ضد اجتماعی میشود (دیویس و کامینگز.(2005 با توجه به آنچه گفته شد میتوان بر اساس نظریههاي نظامهاي بوم شناختی نظریه نظامه يا خانواده نظریه بافتی- 1 شناختی و نظریه یادگیري جانشینی به تاثیر کارکرد خانواده بر مشکلات رفتاري کودك اذعان نمود. همچنین میتوان طبق نظریههاي مدل شناخت مبتنی بر بافت و ایمنی هیجانی ایمنی هیجانی را بهعنوان متغیر واسطهاي در نظر با گرفت. اینحال این گمانهزنیها در سطح نظري است و بررسی روابط مشکلات رفتاري کودك ساختاري متغیرهاي یاد شده در قالب یک مدل جامع که پیش از این به لحاظ نظري توجیه شد نیازمند مطالعات میدانی است. پژوهش حاضر نیز به منظور تعیین نقش واسطهاي ایمنی هیجانی در رابطه بین کارکرد خانواده و مشکلات رفتاري کودك صورت گرفت. شکل 1 مسیرهاي مفروض را نشان میدهد. بر این اساس فرضیات پژوهش حاضر به این شکل تدوین شدند: فرضیه اول) ایمنی هیجانی مشکلات رفتاري کودك را پیش بینی میکند. فرضیه دوم) کودك را پیشبینی میکند. رابطه بین ایمنی هیجانی واسطهاي دارد. کارکرد خانواده مشکلات رفتاري ایمنی هیجانی در سوم) فرضیه کارکرد خانواده و مشکلات رفتاري کودك نقش چهارم) فرضیه ایمنی هیجانی در رابطه بین تعارض والدین و مشکلات رفتاري کودك نقش واسطهاي دارد. شکل 1. مسیرهاي مفروض کارکرد خانواده روش 1 جامعه آماري نمونه و روش اجراي پژوهش از آنجا که هدف پژوهش حاضر تعیین روابط عل ی میان متغیر کارکرد خانواده و مشکلات رفتاري کودك با نقش واسطهاي ایمنی هیجانی در غالب یک مدل نظري بود لذا این پژوهش از نظر هدف بنیادي و از نظر نحوه گردآوري اطلاعات توصیفی- همبستگی و بهطور مشخص مبتنی بر تحلیل مسیر بود. جامعه آماري در این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان مقطع پنجم و ششم دبستان شهر تهران و مادران آنها بود که در سال تحصیلی 1392-93 مشغول به تحصیل بودند. نمونه این پژوهش نیز شامل 262 نفر از دانشآموزان دبستانی شهر تهران و مادران آنها بود که به صورت نمونهگیري خوشهاي چندمرحلهاي انتخاب شدند. 5 براي این منظور ابتدا به صورت تصادفی و با استفاده از روش قرعهکشی از مناطق شهر تهران (مناطق منطقه 14 10 2 5 و ( 19 و از هر منطقه 2 مدرسه (یک مدرسه دخترانه و یک مدرسه پسرانه ( یعنی در 10 مجموع مدارس بودند. مدرسه انتخاب شدند واحد نمونهگیري تصادفی پرسشنامهها در کلاسهاي پنجم و ششم هر مدرسه توزیع گردید. تعداد نمونه انتخابی 500 نفر بود. پس از ریزش آزمودنیها در مرحله گردآوري و تجزیه و تحلیل دادهها در نهایت اطلاعات 262 دانشآموز مورد تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش میانگین و انحراف استاندارد سن شرکتکنندگان به ترتیب 12/25 و 0/65 بود که در دامنه سنی 11 تا 13 سال 1. alternative learning theory
72 پورسینا طهماسیان و صادقی 72 7 خانواده قرار داشت. میانگین و انحراف استاندارد سن مادران نیز ترتیب 38 و 4/48 بود و در دامنه 31 تا 51 قرار داشت. ابزار سنجش مقیاس ایمنی در سیستم خانواده.(SFS) به مقیاس 1 ایمنی در سیستم خانواده که توسط فورمن و دیویس (2005) تهیه شده است ارزیابی کودك از ایمن و ناایمن بودن خانواده را نشان میدهد. این مقیاس بر اساس نظریه ایمنی هیجانی و با 3 2 استفاده از تحلیل عاملی سه مولفه ایمنی مشغله ذهنی و 4 کنارهگیري را میسنجد. پرسشنامه حاضر در برگیرنده 22 سوال است که بر اساس یک طیف لیکرت پنج درجهاي از 1 (کاملا مخالفم) تا 5 (کاملا موافقم ( تنظیم شده است. در این پرسشنامه ایمنی عبارت است از اعتماد کودك به واحد خانواده به عنوان منبع حمایت و امنیت مشغله ذهنی با نگرانیهاي کودك در مورد آینده و بهزیستی خود و خانواده ارتباط دارد و کنارهگیري بهمعناي تلاش کودك براي رها شدن از تعارضات خانواده و کوچک شمردن آنها است. این پرسشنامه براي سنجش ارزیابی کودکان 10 تا 15 ساله از ایمنی در خانواده به عنوان یک سیستم و پایه حمایت و امنیت طراحی شده است. در مطالعه کامینگز و همکاران (2006) نمرات آلفاي کرونباخ ایمنی 0/71 مشغله ذهنی 0/77 و کنارهگیري 0/84 گزارش 5 شده است. همچنین آنها در بررسی روایی این پرسشنامه با 6 استفاده از تحلیل عاملی نشان دادند که این پرسشنامه واجد 3 مولفه اصلی است. در مطالعه قرهباغی و وفایی آلفاي کرونباخ براي زیرمقیاس ایمنی (1388) 0/65 نمره و براي دو زیرمقیاس دیگر که در آن مطالعه به عنوان زیرمقیاس ناایمنی بررسی شدند 0/74 گزارش شده است. مقیاس.(FACES-III) ارزیابی سازشپذیري و پیوستگی خانواده مقیاس ارزیابی سازشپذیري و پیوستگی خودگزارشی (السون پرتنر و لاوي است سازشپذیري است. که (1985 10 یک ابزار که داراي دو بعد اساسی پیوستگی این و مقیاس که یکی از پرکاربردترین پرسشنامهها براي بررسی کارکرد خانواده است 20 ماده دارد ماده آن بعد پیوستگی و 10 ماده دیگر بعد سازشپذیري/ انعطافپذیري را اندازهگیري میکنند. مقیاسها طوري طراحی شدهاند که آزمودنی در دو موقعیت واقعی و آرمانی به آن پاسخ میدهد. نمرهگذاري این آزمون بر اساس مقیاس لیکرت پنج درجهاي از 1 (تقریبا هیچ وقت ( تا 5 8 (تقریبا همیشه ( انجام میشود. در پژوهش حاضر کنشوري فعلی خانواده مورد استفاده قرار گرفت. در خصوص ویژگیهاي روانسنجی این آزمون همبستگی گزارش شده بین پیوستگی و سازش پذیري تقریبا صفر بوده است (0/03 = r) که بهاین معنا است که دو بعد کاملا مستقل از یکدیگر هستند. براي بعد 0/77 مقیاس پیوستگی و براي بعد 0/62 روایی این انطباق پذیري برآورد شده است (وندویک و اکبلاد 1993) در پژوهش و همکاران مظاهري (1387 ( روایی مقیاس ارزشیابی سازش پذیري و پیوستگی خانواده توسط آلفاي کرونباخ براي بعد پیوستگی 0/74 و براي بعد انطباق پذیري 0/75 بهدست آمد. پرسشنامه تواناییها و مشکلات.(SDQ) پرسشنامه 9 تواناییها و مشکلات براي سنجش و غربالگري اختلالات روانپزشکی کودکان در جامعه کودکان 4 تا 16 ساله انگلیسی توسط گودمن (1997) طراحی شد که توسط معلمان والدین و خود کودکان قابل استفاده است. این مقیاس توانسته در یک جمعیت 7984 نفري از کودکان 5 تا 15 سال در بریتانیا کودکان واجد تشخیص روانپزشکی را با دقت 96/6 درصد و حساسیت 63/3 درصد تشخیص دهد و توانسته بیش از 70 10 درصد از کودکان دچار اختلالات سلوك بیشفعالی و اختلالات افسردگی را تشخیص دهد (گودمن فورد سیمونز و گاتوارد 2000). از مزیتهاي این پرسشنامه شکل فشرده و کوتاه آن یکسان بودن فرم معلمان و مادران و کودکان و نیز 7. Family Adaptive and Cohesion Evaluation Scale (FACES-III) 2. function 9. Strengths and Difficulties Questionnaire (SDQ) 10. conduct disorder 1. Security in Family Scale (SFS) 2. security 3.preoccupation 4. disengagement 5. validity 6. factor analysis
73 ایم ین هیجانی و مشکلات رفتاري کودك 73 تمرکز همزمان بر مشکلات و تواناییها است. این مقیاس به بررسی و تفکیک کودکانی که در معرض خطر بالاتري براي مشکلات سلامت روانی قرار دارند کمک میکند و همبستگی 1 خوبی از لحاظ روایی تشخیصی با DSM-IV و ICD-10 دارد (گودمن 1997). در ایران وفایی و روشن (1385) نمره آلفاي کرونباخ 0/84 را براي مشکلات کودك و همسانی 2 درونی کل مقیاس را = 0/43 r و < 0/05 p گزارش کردند. علاوه بر این تهرانی دوست و همکاران (1385) به بررسی روایی و نقاط برش فرم والدین و معلمان این مقیاس در یک نمونه 600 نفري از کودکان 6 تا 12 ساله ایرانی پرداختند و نشان دادند که نسخه فارسی این مقیاس از ویژگیهاي روانسنجی خوبی برخوردار بوده و میتواند براي یافتن مشکلات رفتاري و عاطفی کودکان ایرانی ابزار غربالگري مناسبی باشد. پرسشنامه تواناییها و مشکلات با استفاده از 25 سوال 25 ویژگی را جدول 1 میسنجد که 10 مورد آن بهعنوان تواناییها 14 مورد بهعنوان مشکلات و یکی هم خنثی است. هر مقیاس 5 سوال دارد که بر اساس سه پاسخ: درست نیست (0) کمی درست است (1) حتما درست است (2) نمرهگذاري میشود. نمره مشکلات شامل نمرات رفتار نوعدوستی تواناییها و جمع نمرات بقیه آیتمها است. در پژوهش حاضر نمره کلی مشکلات براي سنجش مشکلات رفتاري کودکان مورد استفاده قرار گرفت. قرهباغی و وفایی (1388) نمره آلفاي کرونباخ را براي نمره کلی مشکلات 0/77 گزارش کردهاند. یافتهها جدول 1 شاخصهاي آماري نمرات شرکتکنندگان را در متغیرهاي ایمنی مشغله ذهنی کنارهگیري پیوستگی سازشپذیري و مشکلات رفتاري کودك نشان میدهد. میانگین انحراف استاندارد حداقل و حداکثر نمرههاي شرکتکنندگان در متغیرهاي ایمنی مشغله ذهنی کنارهگیري پیوستگی سازشپذیري و مشکلات رفتاري کودك متغیر ایمنی مشغله ذهنی کنارهگیري پیوستگی سازش پذیري مشکلات رفتاري کودك SD 5/70 M 31/88 حداقل 15 حداکثر 40 35 28 50 46 55 10 6 19 16 29 5/79 4/47 7/14 6/69 6/14 20/37 12/74 38/41 27/74 41/13 2 1 به منظور بررسی روابط بین متغیرهاي پژوهش بر اساس 3 مبانی نظري مدل نظري با استفاده از نرم افزار لیزرل مورد بررسی قرار گرفت. در نرم افزار لیزرل پس از ارایه مدل اولیه باید به اصلاح مدل پرداخت تا جاییکه به لحاظ نظري به بهترین مدل با بهترین برازش دست یافت. اصلاح مدل مستلزم تطبیق یک مدل بیان شده و تخمین زده شده است که این کار از طریق آزاد کردن پارامترهایی که قبلا ثابت بودهاند و یا ثابت کردن پارامترهایی که قبل از آن آزاد بودهاند صورت میگیرد. در این حالت پارامترهایی را که در مدل معنادار نشده حذف کرده و مدل بهبود مییابد (هومن 1384). این مدل شامل متغیرهاي درونزاد یعنی پیوستگی و سازشپذیري متغیرهاي واسطهاي ایمنی مشغله ذهنی و کنارهگیري و متغیر برونزاد مشکلات رفتاري کودك است. نتایج بهدست آمده از برازش مدل در شکل 1 گزارش شده است. در این نمودار مقادیر T-value به منظور معناداري روابط آورده شده است. مقادیر T باید بزرگتر از قدر مطلق 1/96 باشند تا نشاندهنده معناداري روابط بین متغیرها باشد (هومن 1384). 1. diagnostic validity 2. internal consistency 3. Lisrel
74 پورسینا طهماسیان و صادقی 74 سازشپذیري بر مشکلات رفتاري کودکان کمتر از قدر مطلق 1/96 است. در واقع سازشپذیري بر مشکلات رفتاري کودکان تاثیرگذار نیست و لازم است که مدل اصلاح گردد. روابطی که در نمودار با خطوط نقطه چین نشان داده شدهاند عدم رابطه بین متغیرهاي مورد نظر را نشان می دهد. همانطور که در شکل 2 ملاحظه میشود T محاسبهشده براي تاثیر شکل 2. مدل اولیه مربوط به بررسی نقش واسطهاي ایمنی هیجانی در رابطه کارکرد خانواده و مشکلات رفتاري کودك در مدل نهایی مسیر یاد شده حذف و سپس شاخصهاي برازش بررسی شدند. نتایج در شکل 3 ارایه شده است. شکل 3. مدل نهایی مربوط به بررسی نقش واسطهاي ایمنی هیجانی در رابطه کارکرد خانواده و مشکلات رفتاري کودك
75 ایم ین هیجانی و مشکلات رفتاري کودك 75 2 جدول در شاخصهاي برازش بهمنظور تصمیمگیري پیرامون میزان برازندگی مدل نهایی گزارش شده است. در این بخش از مجذور کاي استفاده نمیشود چرا که تحت تاثیر حجم نمونه و همبستگیهاي موجود در مدل قرار دارد و هرچه این همبستگی زیادتر باشد برازش را ضعیفتر نشان میدهد (هومن 1384). بههمین دلیل نیز از سایر شاخصهاي برازش از جمله ریشه میانگین مجذور برآورد خطاي تقریب (RMSEA) میانگین مجذورات باقیماندههاي استاندارد شده (SRMR) شاخص تاکر- برازش (NNFI) شاخص برازش تطبیقی لویز (TLI) یا شاخص نرم نشده (CFI) شاخص برازش این کري منتال (IFI) نیکویی برازش (GFI) و نیکویی جدول 2 بحث پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطهاي ایمنی هیجانی بر رابطه بین کارکرد خانواده با مشکلات رفتاري کودکان انجام شد. خانواده نتایج نشان داد که هر دو بعد کارکرد یعنی پیوستگی و سازشپذیري با تمامی مولفههاي ایمنی هیجانی مرتبط است و هر سه بعد ایمنی هیجانی در رابطه ایمنی هیجانی و کارکرد خانواده نقش واسطهاي ایفا میکند. در واقع کارکرد موثر خانواده باعث افزایش ایمنی و کاهش مشغله ذهنی و کنارهگیري در کودکان میشود. همچنین افزایش کارکرد خانواده با افزایش ایمنی و کاهش مشغله ذهنی و کنارهگیري در کودکان باعث کاهش مشکلات رفتاري در همکاران میشود. آنها این نتایج با یافتههاي (2002) کامینگز و همکاران دیویس و برازش تعدیل شده (AGFI) استفاده میشود. بر اساس نتایج بهدست آمده با توجه به اینکه مقدار RMSEA <0/08 SRMR < 0/08 دانست. همچنین در شاخصه يا نتایج بالاتر از است میتوان برازش مدل و را مطلوب IFI CFI NNFI TLI 0/9 2012) ( هارولد و همکاران (2004) و همچنین نظریه ایمنی هیجانی (دیویس و کامینگز 2005) هماهنگ است. بهنظر میرسد خانوادههایی که کارکرد مناسب دارند شرایط و محیط امنی را براي کودك فراهم میسازند. شواهد نیز از این بنابراین پیوستگی حاکی از برازش قابل قبول مدل هستند. میتواند به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق ایمنی کنارهگیري و مشغله ذهنی مشکلات رفتاري کودکان را پیش بینی نماید و سازشپذیري تنها به شکل غیرمستقیم و از طریق ابعاد ایمنی هیجانی (ایمنی کنارهگیري و مشغله ذهنی) میتواند مشکلات رفتاري کودکان را پیشبینی کند. شاخصهاي برازش مربوط به مدل نهایی تبیین کننده مشکلات رفتاري کودك شاخص برازش نتیجه NNFI NFI SRMR RMSEA P df 2χ مساله حمایت نموده و نشان میدهد افرادي که ناایمن هستند میزان بالایی از طرد توسط والدین و میزان پایینی از حمایت خانوادگی هماهنگی و انسجام در کانون خانواده را گزارش میکنند (دیویس استرگ- اپل سیچتی و کامینگز 2007). گریچ و فینچام (1990 ( در نظریه بافتی- شناختی خود بر عوامل بافتی تاکید دارند که بر ارزیابی کودك تاثیر دارد. آنها معتقدند آنچه بیشترین تاثیر را در شکلگیري و رشد شخصیت کودك و همچنین سلامت روانی یا ناسازگاريهاي وي دارد ارزیابیکودك از بافت پیرامون و دنیاي اطرافش است. از نظر گریچ و همکاران (2003) یکی از عوامل بافتی کارکرد خانواده کودك است. اگر کودکان احساس کنند که والدین از آنها حمایت میکنند و به انجام وظایف خود در قبال فرزندان متعهد هستند کودکان کمتر دستخوش اضطراب ناایمنی و مشغله ذهنی میشوند و بهدلیل اینکه خانواده از نظر کودك مثبت و کارآمد ارزیابی میشود در مواجهه با مشکلات ترس کمتري را تجربه میکنند و به احتمال کمتري از مشکل کنارهگیري میکنند و حتی در سایه حمایت خانواده اقدام به حل مشکل مینمایند. IFI 0/91 AGFI 0/90 GFI 0/89 CFI 0/90 0/93 0/92 0/059 0/064 0/0001 3 85/74 هرچه در محیط خانواده عملکردها
76 پورسینا طهماسیان و صادقی 76 مثبتتر فضاي عاطفی غنیتر و تعاملات رفتاري از سلامت و استواري بیشتري برخوردار باشد اعتماد به خود پذیرش خود احساس شایستگی و تعلق به خانه و خانواده در کودك افزایش مییابد (کوروشنیا و لطیفیان 1386). این امر مولفه ایمنی را در کودك افزایش میدهد. در پژوهش کاپانی و راي و (2007) نیز این مساله بهخوبی نشان داده شده است. در پژوهش آنها افراد ایمن سطح پریشانی پایینتر و سطوح سازگاري بالاتري را نشان دادند. در حالیکه در خانوادههاي ناکارآمد که داراي پیوستگی نامتوازن هستند صمیمیت و روابط منسجم کاهش مییابد تعارض میان اعضا بیشتر میشود و ناایمنی یعنی مشغله ذهنی و کنارهگیري در کودك افزایش مییابد (فینی نولر و هانراهان 1994). بنابراین میتوان گفت خانوادههاي با کارکرد پایین معمولا جو ناآرام و متزلزلی را ایجاد مینمایند که نتیجه طبیعی آن احساس ناایمنی است. برعکس در خانوادههایی که منسجم هستند و سازشپذیري بالایی دارند روابط بر اساس تعامل و رفتارهاي سالم بنا میشود کودك در مواقع مشکلات مورد حمایت اعضا قرار میگیرد و کمتر طرد میشود. بنابراین در چنین شرایطی کودك خانواده خود را امن تصور میکند و با توجه به نظریه ایمنی هیجانی احساس خطر کمتري مینماید. از آنجا که کودکان ایمن در مواجهه با عوامل استرسزا حمایت بیشتري را از جانب خانواده احساس میکنند به شیوههاي مناسب و کارآمدي اقدام به حل آن مینمایند (فورمن و دیویس 2005) و این امر باعث میشود مشکلات رفتاري و ناسازگاري کمتري را از خود بروز دهند. در مقابل کودك ناایمن براي انطباق با شرایط استرسزا به راهکارهایی دست میزند که بار هیجانی زیادي دارد و در نتیجه مجبور است منابع جسما ین و روانی زیادي را براي آن صرف کند در نتیجه منابع لازم براي سایر فرایندهاي تحولی کودك محدود میشود و کودك در معرض بروز مشکلات رفتاري و روانشناختی قرار میگیرد. با توجه به شرایط و ضوابط مربوط به تحقیقات علمی پژوهش حاضر داراي محدودیتهایی است که میتواند در پژوهشهاي آتی مرتفع شود. با توجه به اینکه برخی از پرسشنامهها توسط والدین در منزل و بدون نظارت و توضیحات لازم تکمیل شده است دقت پاسخدهی تا حدودي پایین آمده است. یکی دیگر از محدودیتهاي این پژوهش عدم امکان کنترل اثر برخی از متغیرهاي مداخلهگر مانند ویژگیهاي شخصیتی کودکان و والدینشان روشهاي فرزندپروري والدین و وضعیت اقتصادي و اجتماعی خانوادهها بود. پیشنهاد میشود در مطالعات بعدي پژوهش بر روي نمونه هاي بالینی نیز انجام گیرد. همچنین بهتر است در پژوهشهاي آتی نقش ویژگیهاي شخصیتی کودکان و والدین روشهاي فرزند پروري والدین و وضعیت اقتصادي و اجتماعی خانوادهها نیز مورد بررسی قرار گیرد. نظر به اینکه نتایج حاصل از پژوهش فعلی به تاثیر کارکرد خانواده بر مشکلات رفتاري تاکید دارد بنابراین به منظور طراحی یک مدل مناسب براي پیشگیري از بروز مشکلات بهتر است به آموزش کارکردهاي اصلی خانواده مبادرت گردد و آگاهیهاي لازم در قالبی مناسب و جذاب به والدین و کودکان ارایه شود. برگزاري جلسات مشاوره گروهی بهطور منظم و برنامهریزيشده و تحت نظارت کارشناسان براي خانوادهها و دانشآموزان نیز میتواند مفید فایده باشد. منابع تهرانی دوست م. شهریور ز. پاکباز ب. و رضایی آ. (1385). روایی نسخه فارسی پرسشنامه تواناییها و مشکلات.(SDQ) تازههاي علوم شناختی 33-39. 32 قره باغی م. و وفایی م. (1388). نقش تعارض زناشویی و ایمنی هیجانی خانواده در سلامت جسمانی و روانی- اجتماعی کودك. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران.359-367 15 کوروش نیا م. و لطیفیان م. (1386). بررسی روایی و پایایی ابزار تجدیدنظر شده الگوهاي ارتباطات خانوادهپژوهی.855-875 3 خانواده. فصلنامه مظاهري ع. صادقی م. و حیدري م. (1387). مقایسه ادراك و آرمان ساختار خانواده در والدین و فرزندان جوان آنها. فصلنامه خانوادهپژوهی 329-351. 4
77 ایم ین هیجانی و مشکلات رفتاري کودك 77 وفایی م. و روشن م. (1385). بررسی رابطه عوامل پیشبینی کننده خطر و محافظ خانواده با توانمنديها و اختلالهاي عاطفی- رفتاري نوجوانان روانشناسی معاصر 4-17. 2 هومن ح. ع. (1384). مدلیابی معادلات ساختاري نرم افزار لیزرل. تهران: انتشارات سمت. با کاربرد References Bandura, A. (1973). Aggression: A social learning analysis. Englewood Cliffs: Prentice-Hall. Bowen, M. (1978). Family therapy in clinical practice. New York: Aronson. Bronfenbrenner, U. (1995). The bioecological model from a life course perspective: Reflections of a participant observer. In P. Moen, G. H. Elder & K. Luscher (Eds.), Examining lives in context: Perspectives on the ecology of human development (pp.599-618). Washington, DC: American Psychological Association. Cummings, E., Schermerhorn, A., Davies, P., Goeke-Morey, M., & Cummings, E. ( 2006). Interparental discord and child adjustment: Prospective investigations of emotional security as an explanatory mechanism. Child Development, 77, 132-152. Cummings, E., George, M., McCoy, K., & Davies, P. (2012). Interparental conflict in kindergarten and adolescent adjustment: Prospective investigation of emotional security as an explanatory mechanism. Child Development, 83, 1703-1715. Davies, P., & Cummings, E. (1994). Marital conflict and child adjustment: An emotional security hypothesis. Psychological Bulletin, 116, 387-411. Davies, P., Cummings, E., & Winter, M. (2004). Pathways between profiles of family functioning, child security in the interparental system, and child psychological problems. Development and Psychopathology, 16, 525-550. Davies, P., Harold, G., Goeke-Morey, M., Cummings, E., Shelton, K., Rasi, J., et al. (2002). Child Emotional Security and Interparental Conflict. Monographs of the Society for Research in Child Development, 67, 1-27. Davies, P., Sturge-Apple, M., Cicchetti, D., & Cummings, E. (2007). The role of child adrenocortical functioning in pathways between forms of interparental conflict and child maladjustment. Developmental Psychology, 43, 918-930. Davies, P., & Cummings, E. (2005). Children s perceived agency in the context of marital conflict: Relations with marital conflict over time. Merrill-Palmer Quarterly, 51, 121-144. Feeney, J., Noller, P., & Hanrahan, M. (1994 ). Assessing adult attachment. In M. B. Sperlig & W. H. Berman (Eds.), Attachment in adults: Clinical and developmental perspective (pp.128-152). New York: Guilford Press. Forman, E., & Davies, P. (2005). Assessing children s appraisals of security in the family system: The development of the Security in the Family System (SIFS) scales. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 46, 900-916. Goodman, R. (1997). The Strengths and Difficulties Questionnaire: Research note. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 38, 581-586. Goodman, R., Ford, T., Simmons, H., & Gatward, R. (2000). Using the Strengths and Difficulties Questionnaire (SDQ) to screen for child psychiatric disorders in a community sample.british Journal of Psychiatry, 177, 534-539. Grych, F., & Fincham, D. (1990). Interparental conflict and child development: Theory, research, and applications. New York: Cambridge University Press. Grych, J., Harold, G., & Miles, C. (2003). A prospective investigation of appraisals as mediators of the link between interparental conflict and child adjustment. Child Development, 74, 1176-1193. Harold, G. T., Shelton, M. C., Goek-Morey, E., & Cummings, M. (2004). Marital conflict, child emotional security about family relationships and child adjustment. Social Development, 13, 350-376.
78 پورسینا طهماسیان و صادقی 78 Kapanee, A., & Rao, K. (2007). Attachment style in relation to family functioning and distress in college students. Journal of Indian Academy of Applied Psychology, 33, 15-21. Lindahl, K., Bregman, H., & Malik, N. (2012). Family boundary structures and child adjustment: The indirect role of emotional reactivity. Journal of Family Psychology, 26, 839-847. Mash, E., & Wolfe, D. (2010). Abnormal child psychology. Belmont, CA: Wadsworth Publishing. Olson, D. H., Portner, J. Y., & Lavee, Y. (1985). FACES III. MN: University of Minnesota. Shek, D. (2002). Family functioning and psychological well-being, school adjustment and problem behavior in Chinese adolescents with and without economic disadvantage. Journal of Genetic Psychology, 163, 497-502. Shelton, K., & Harold, G. (2008). Interparental conflict, negative parenting, and children's adjustment: Bridging links between parents' depression and children's psychological distress. Journal of Family Psychology, 22, 712-724. Vandvik, I., & Eckblad, G. (1993). FACES III and the Kvebaek Family Sculpture Technique as measures of cohesion and closeness. Family Process, 32, 221-233.