مقاله پژوهشي رفتار بررسي الكترومايوگرافي عضلات تنه در افراد با پوسچر هايپرلوردوتيك و افراد با لوردوز نرمال حين حفظ ممتدبار استاتيك 1 مريم ابراهيمي صرافزاده 4 3 2 دكترآزاده شادمهر دكتر غلامرضا عليايي دكتر اسماعيل ابراهيمي دكتر جواد 1- دانشجوي كارشناسي ارشد فيزيوتراپي گروه فيزيوتراپي دانشكده توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي تهران 2- دانشيار گروه آموزشي فيزيوتراپي دانشكده توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي تهران 3- استاد گروه آموزشي فيزيوتراپي دانشكده توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي تهران 4- استاد گروه آموزشي فيزيوتراپي دانشكده علوم توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي ايران - دانشيار گروه آموزشي فيزيوتراپي دانشكده علوم توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي ايران چكيده زمينه و هدف: انحناهاي ستون فقرات به ويژه قوس كمري نقش مهمي در حفظ يك پوسچر ايستاده مناسب ايفا ميكند و همچنين امكان جذب كارآمد بارهاي اعمال شده بر ستون فقرات و افزايش كارايي عضلات ستون مهرهاي را سبب ميشود. برخي محققين چنين استدلال كردهاند كه پوسچرهاي افراطي كمر كه "هايپولوردوز" و "هايپرلوردوز" خوانده ميشوند نشان دهنده تغيير فعاليت عضلاني و الگوهاي استرس ميباشند به نحويكه تحمل فعاليتهاي خاص روزانه را در اين افراد كاهش ميدهد.با وجود اهميت كنترل نوروماسكولار در هماهنگي و حفاظت ستون مهرهاي اطلاعات كمي در زمينه اينكه انحناهاي پشتي و كمري چگونه فعاليت عضلاني را در پوسچرهاي غيرطبيعي تحت تا ثير قرار ميدهد موجود است. به اين دليل ما در اين مطالعه سعي كرديم رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه در افراد با پوسچر هايپرلوردوز و افراد با پوسچر نرمال را مورد مقايسه قرار داده و به اين پرسش پاسخ دهيم كه آيا اين پوسچر غير طبيعي بر رفتار عضلات ناحيه تا ثيرگذار است يا خير روش بررسي: 12 فرد با پوسچر هايپرلوردوتيك و 11 فرد با پوسچر نرمال كمري تحت بررسي رفتار الكترومايوگرافي عضلات راست شكمي مايل داخلي مايل خارجي و اركتور اسپاين كمري حين فعاليت حفظ ممتد باري معادل 7 درصد وزن بدن در حالت ايستاده راحت قرار گرفتند. يافتهها: از نظر آماري تفاوت معناداري در درصد تغيير متغير Frequency) MF(Median عضلات تنه بين دو گروه مشاهده نشد( P>/ ). درصد تغيير Square) RMS(Root Mean عضلات اركتوراسپاين و مايل داخلي در سه بازه زماني بين دو گروه اختلاف معناداري نشان داد (/<P). درصد تغييرRMSعضله راست شكمي بين دو گروه تفاوت معناداري نداشت (/<P). در عضله مايل خارجي درصد تغيير RMSدر بازه هاي زماني اول و سوم تفاوت معنادار بين دو گروه نشان داد (/>P). نتيجه گيري: با توجه به نتايج به دست آمده ميتوان گفت كه افزايش قوس كمري به طور معناداري باعث تغيير در سطح فعاليت عضلات تنه در افراد داراي پوسچر هايپرلوردوتيك نسبت به گروه نرمال شده است. بنابراين استفاده از تمرينات اصلاح پوسچر در برنامه درماني چنين افرادي ضروري به نظر ميرسد. همچنين توصيه ميشود مطالعه مشابه ديگري نيز در فعاليتهاي عملكردي ديناميك صورت گيرد تا اطلاعات جامعتري از اثر اختلالات پوسچرال بر رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه فراهم گردد. كليد واژهها: الكترومايوگرافي هايپرلوردوز پوسچر حفظ ممتد بار (ارسال مقاله 1392/7/7 پذيرش مقاله 1392/12/7) نويسنده مسي ول: تهران خيابان انقلاب پيچ شميران دانشكده توانبخشي گروه فيزيوتراپي Email: shadmehr@tums.ac.ir مقدمه ستون فقرات به عنوان ركن اصلي تنه ساختار پيچيدهاي متشكل از مهرهها ديسكها عضلات و ليگامانهاي متعددي است كه به دليل مستعد بودن در برابر آسيبهاي مختلف مورد توجه محققان زيادي قرار گرفته است (1). برخي محققين نشان دادهاند كه ساختار ستون مهرهاي و در كل پوسچر شرط لازم براي سلامت و عملكرد نرمال بدن است (2). بشر امروزي و مدرن زمان بسيار زيادي را در وضعيت نشسته بدون انجام فعاليتهاي فيزيكي و در وضعيتهاي نادرست ميگذراند و دليل اين امر پيشرفت تكنولوژي تسهيلات زندگي مدرن و كامپيوتر است. با اينگونه تغييرات در فرهنگ و عادات زندگي آناتومي و بيومكانيك ستون مهرهها نيز دستخوش تغيير ميشود (3). مطالعات قبلي ثابت كردهاند كه تغيير در راستاي ساژيتال ستون فقرات ممكن است بر بارگذاري و اعمال استرسهاي عمل كننده بر ستون فقرات اثرگذار باشد. تغيير در توزيع استرس نيز
6 بررسي رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه در افراد با... نهايتا ممكن است در وقوع پروسه تخريبي ستون فقرات اثر كند (4). انحناهاي ستون فقرات بويژه قوس كمري نقش مهمي در حفظ يك پوسچر ايستاده مناسب ايفا ميكند و همچنين امكان جذب كارآمد بارهاي اعمال شده بر ستون فقرات و افزايش كارايي عضلات ستون مهرهاي را سبب ميشود (). پوسچر ايستاده نرمال به عنوان وضعيتي از تعادل توصيف شده است كه نياز به حداقل تلاش عضلاني براي حفظ آن است. انحراف از راستاي نرمال باعث بروز عدم تعادل عضلاني و اعمال استرس غير طبيعي برسيستم عضلاني اسكلتي ميشود (6). در مطالعهاي در بررسي شيوع انحرافات پوسچرال در دانش آموزان % 49/7 كل دانش آموزان ارزيابي شده داراي قوس افزايش يافته در مهرههاي كمري بودند (% 8/21 پسران و 9% /21 دختران)( 3 ).بسياري از مقالات باليني نشان دادهاند كه قوس كمري تيلت لگن و عملكرد عضلات شكمي با يكديگر مرتبطند. كندال و مك كردي اظهار كردند كه در يك وضعيت ايستاده صاف ضعف عضله راست شكمي اجازه بروز تيلت قدامي لگن و پوسچر هايپرلوردوتيك را ميدهد (7). برخي محققين استدلال كردهاند كه پوسچرهاي افراطي كمر كه "هايپولوردوز" و "هايپرلوردوز" خوانده ميشوند نشان دهنده تغيير فعاليت عضلاني و الگوهاي استرس ميباشد طوريكه تحمل فعاليتهاي خاص روزانه را در اين افراد كاهش ميدهد ( 8 ).همانند ساير پروسههاي فيزيولوژيك ستون مهرهاي و پوسچر نيز بايد داراي يك اندازه گيري نرمال باشد. Harrison و همكاران و نيز Troyanovich و همكاران تعريف خود را از يك ستون مهرهاي نرمال در صفحه ساژيتال با استفاده از Oliptical Shell Modeling طرح ريزي كردند. آنها به اين نتايج دست يافتند: انحناي نرمال مهرههاي گردني بايد يك قوس 42/ درجهاي از C2-C7 كيفوز پشتي 44/2 درجه از T1-T11 و مهرههاي كمري 39/7 درجه از L1-L باشد (9). مطالعاتي كه در زمينه بررسي فعاليت عضلات تنه در پوسچرهاي مختلف نشسته و ايستاده صورت گرفته وجود تفاوتهاي عضلاني بين آنها را نشان داده است. پوسچرهاي انتخابي در اين مطالعات شاملsitting Erect sitting Slump Sway standing و Erect standing بود كه به صورت ارادي توسط شركت كنندگان اتخاذ ميشد. نتايج تحقيق كاهش قابل توجهي در فعاليت عضلات مايل داخلي مولتي فيدوس سطحي و اركتور اسپاين توراسيك در پوسچرهاي Sway standing و Slump sitting در مقايسه با پوسچرهاي Erect نشان داد. همچنين فعاليت عضله راست شكمي در Sway standing نسبت به Erect standing به طور معناداري افزايش يافت (11 ). با وجود اينكه بررسيهاي الكترومايوگرافي بر روي عضلات تنه در اين مطالعات فقط در افراد سالم كه داراي پوسچر غيرطبيعي نبوده اند انجام شده است تفاوتهاي معناداري در فعاليت عضلات تنه نشان دادهاند. مطالعات اندكي پيرامون بررسي فعاليت الكترومايوگرافي عضلات تنه در اختلالات پوسچرال ناحيه كمر صورت گرفته است. اغلب مطالعات موجود در گروههاي سالم بدون وجود اختلالات ساختاري ستون مهرهاي انجام شده است. بنابراين با توجه به اهميت نقش قوس كمري در حفظ يك پوسچر ايستاده مناسب و اثربخشي آن بر كارايي عضلات ستون مهره اي و همچنين نبود مطالعه اي در اين زمينه تحقيق حاضر با هدف بررسي و مقايسه رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه بين دوگروه سالم و افراد داراي پوسچر هايپرلوردوتيك صورت گرفت. جهت نيل به اين هدف تكليف حفظ ممتد بار استاتيك در وضعيت ايستاده كه وضعيت كاربردي در بسياري از مشاغل است به كار برده شد. روش بررسي اين مطالعه يك مطالعه توصيفي- تحليلي از نوع مقطعي- مقايسهاي است كه در زمستان سال 1391 در آزمايشگاه الكتروفيزيولوژي دانشكده توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي تهران انجام شد. پژوهش حاضر بر روي 12 فرد با پوسچر هايپرلوردوتيك در گروه سني 2-3 سال انجام شد. 11 فرد داراي پوسچر نرمال كه از نظر سني با گروه مورد مطالعه همسان شدند به منظور مقايسه نتايج در گروه كنترل قرار گرفتند. اين افراد به صورت غير احتمالي( probability (No و به روش نمونهگيري ساده( sampling (Convenient انتخاب شدند. در گروه سالم افراد با قوس كمري نرمال و در گروه هايپرلوردوتيك افراديكه زاويه لوردوز آنها بيش از 4 درجه بود قرار گرفتند. عدم ضايعه اسكلتي عضلاني به دنبال ضربه عدم سابقه جراحي ستون فقرات عدم ابتلا به كمردرد حداقل در 6 ماه قبل و عدم اختلالات ساختاري در ستون فقرات (اسكوليوزيس) و اندامها (كوتاهي اندام) به عنوان معيارهاي ورود و بارداري BMI بيشتر از 3 و عدم توانايي بر اتمام اجراي تست به عنوان معيارهاي خروج در نظر گرفته شد. پس از احراز شرايط لازم توسط نمونهها و آشنايي با مراحل تحقيق و اعلام موافقت خود به صورت امضاي رضايت نامه كتبي و جمعآوري اطلاعات جامعه شناختي (سن قد وزن و...) قوس كمري آنها بوسيله خط كش
ابراهيمي و همكاران 7 انعطاف پذير توسط آزمونگر ثبت و درجه زاويه لوردوز كمر با استفاده از فرمول θ=4arctan2h/l محاسبه گرديد. در اين مطالعه به منظور ثبت فعاليت عضلات تنه از دستگاه الكترومايوگرافي سطحي 8 كاناله Ltd, Biometrics DataLog) استفاده شد. نرخ نمونه برداري مطابق توصيه سازنده دستگاه هرتز انتخاب شد. با توجه به مطالعات قبلي براي ارزيابي فعاليت عضلات تنه عضلات راست شكمي مايل داخلي مايل خارجي و اركتور اسپاين انتخاب شدند و تمامي اطلاعات از سمت راست آزمون دهندهها جمعآوري شد. مناسب ترين محل براي ثبت فعاليت الكترومايوگرافي هر عضله بر اساس مراجع مشخص شد. سپس براي افزايش كيفيت انتقال امواج الكتريكي از پوست آزمودني به دستگاه زواي دي همچون مو و كركهاي ظريف روي پوست تراشيده شد و با استفاده از الكل پاك و تميز شد تا از اين طريق شرايط مناسبي براي اتصال الكترودها به سطح پوست فراهم گردد. پس از اين مراحل الكترودها با چسب مخصوص به محلهاي تعيين شده چسبانده شد. الكترود گذاري به روش زير انجام شد: عضله اركتوراسپاين ES) (Erector Spine: در 3 سانتيمتري طرفي برجستگي خاري مهره در سطح L 3 L- 4 عضله راست شكم (Rectus RA) Abdominis: در 2 سانتيمتري طرفي و 3 سانتيمتري فوقاني ناف عضله مايل خارجي EO) (External Oblique: در 1 سانتيمتري سمت طرفي ناف در يك زاويه 4 درجه روي فيبرهاي خارجي عضله مايل داخلي IO) (Internal Oblique: در 1 سانتيمتري سمت داخلي برجستگي قدامي-فوقاني استخوان لگن. الكترود زمين هم بر روي زاي ده استايلوي يد اولنا روي مچ بسته شد. حداكثر انقباض ارادي (Maximum Voluntary MVC) Contraction: هر يك از عضلات مورد نظر به منظور انجام نرماليزاسيون در سه وضعيت استاندارد زير انجام و ثبت شد :(12 11) عضله راست شكمي: فرد در وضعيت سوپاين بوده و ساق پاها به صورت صاف روي تخت قرار گرفته و با استرپ به تخت ثابت شد. تست Curl-up مقاومتي با اعمال مقاومت دستي حداكثر و متقارن توسط آزمونگر بر روي شانهها اجرا شد. عضله مايل خارجي راست: فرد در وضعيت سوپاين قرار گرفت تست Crossed curl-up مقاومتي در حاليكه فرد سعي ميكرد شانه راست را به سمت پاي چپ حركت دهد اجرا شد و آزمونگر مقاومت دستي حداكثر را به شانه راست اعمال مي- كرد. براي تست عضله مايل داخلي راست همين روش در سمت مخالف تكرار ميشد. براي تست اركتور اسپاين كمري فرد در وضعيت پرون بوده ساق پاها صاف روي تخت قرار گرفته و با استرپ به تخت ثابت ميشد. سر و شانههاي فرد خارج از تخت بوده و مقاومت دستي حداكثر و متقارن توسط آزمونگر به ناحيه اسكاپولا اعمال ميشد. مدت هر تست ثانيه بوده و هر تست سه بار با فاصله استراحت 2 دقيقهاي بين آنها تكرار ميشد. در نهايت از سه تست ثبت شده براي هر عضله تستي كه بيشترين مقدار MVC را داشت انتخاب شده و به عنوان مقدار واحد MVC بيان شد. در اين مطالعه افراد شركت كننده باري معادل %7 وزن بدن را از روي زمين بلند كرده و تا مدت زمان معيني نگه ميداشتند. بار مورد نظر به فاصله سانتيمتر از پاي فرد روي زمين قرار داده ميشد. وضعيت دستها در مرحله نگه داشتن بار به صورتي بود كه بازوها در كنار بدن و ساعد به حالت افقي بود بطويكه زاويه آرنج در 9 درجه فلكشن باشد. به منظور تعيين زمان شروع بلند كردن بار از يك كليد پايي switch) (Foot تعبيه شده در زير بار و براي تعيين مرحله حفظ بار از يك الكتروگونيامتر كه در ناحيه كمر متصل ميشد استفاده شد. اين دو وسيله به دستگاه الكترومايوگرافي متصل شده و با آن همزمان (Synchronize) شدند. دستگاه الكترومايوگرافي 2 تا 3 ثانيه قبل از دستور حركت روشن شده و سپس از شركت كنندگان خواسته ميشد كه بار را با وضعيت Semi-squat از زمين بلند كرده و در حالت ايستاده قرار گيرند. براي محاسبه سطح فعاليت الكتريكي عضلات RMS) (Root Mean Square: دادههاي RMS با پنجره ميلي ثانيه محاسبه شد. همچنين براي محاسبه درصد تغيير فركانس ميانه MF) (Median Frequency: و RMS زمان كل حفظ بار در هر فرد به سه بازهي زماني تقسيم شده و متغيرهاي مورد نظر براي هر بازه زماني محاسبه گرديد. اختلاف هر يك از متغيرهايRMS به دست آمده از هر بازه زماني بامقدار به دست آمده براي RMS) IRMS(Initial محاسبه شده و به صورت درصد بيان شد. همچنين اختلاف هر يك از متغيرهايMFبه دست آمده از هر بازه زماني نيز با مقدار به دست آمده براي( MF IMF (Initial محاسبه شده و به صورت درصد بيان شد.
8 بررسي رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه در افراد با... يافتهها اطلاعات جمعآوري شده در نرم افزار SPSS نسخه 1 مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. سپس متغيرهاي الكترومايوگرافي با استفاده از آزمون Independent Sample T-Testبين دو گروه مقايسه شد. سطح معناداري معادل />P در نظر گرفته شد. شكل 1- مراحل اجراي فعاليت به ترتيب از سمت چپ جدول 1 - خصوصيات آنتروپومتريك افراد شركت كننده به منظور ارزيابي توزيع متغير كمي الكترومايوگرافي به لحاظ ميزان انطباق با توزيع نظري نرمال از آزمون آماري K-S Test) (Kolmogorov Smironov استفاده شد و مشخص گرديد كه با /<P توزيع متغيرها نرمال است. خصوصيات آنتروپومتريك افراد شركت كننده در دو گروه با پاسچر نرمال و هايپرهايپرلوردوتيك در جدول 1 آمده است. (ميانگين و انحراف معيار ( گروه تعداد سن (سال) قد (سانتيمتر) وزن (كيلوگرم)( BMI (Kg/m 2 21/63±/74 21/84±1/27 6/67±1/67 9/36±3/2 162±2/44 164/91±3/67 23/67±2/9 22±1/67 12 11 هايپرلوردوتيك نرمال در بررسي درصد تغييرات RMSعضلات تنه بين دو گروه هايپرلوردوتيك و افراد داراي لوردوز نرمال در سه بازهي زماني اول دوم و سوم نتايج زير به دست آمد: در مقايسه درصد تغيير RMS عضله اركتوراسپاين كمري (/2=P) مايل خارجي (/1=P) در بازه زماني اول اختلاف معناداري بين دو گروه يافت شد. در بازه زماني دوم نيز درصد تغيير RMSدو عضله مايل داخلي (/=P) اركتوراسپاين (/1=P) بين دو گروه اختلاف معناداري نشان داد. در بازه زماني سوم در عضلات مايل داخلي( P=/3 ) مايل خارجي (/13=P) و اركتوراسپاين (/4=P) نيز اختلافات معناداري مشاهده شد. اما در بررسي درصد تغييرات MF عضلات تنه بين دو گروه هايپرلوردوتيك و افراد داراي لوردوز نرمال در سه بازه زماني اختلاف معناداري مشاهده نشد (/<P). نمودارهاي مربوط درصد تغيير متغرهايRMS وMF در بازههاي زماني اول دوم و سوم در شكل 2 نشان داده شده است. همچنين مقاديرP-Value مربوط به مقايسه درصد تغييرات RMSعضلات تنه در سه بازه زماني از فعاليت حفظ باربين دو گروه هايپرلوردوتيك و افراد با لوردوز نرمال در جدول 2 گزارش شده است. جدول - 2 مقاديرP-Valueمربوط به مقايسه درصد تغييراتRMSعضلات تنه بين دو گروه در سه بازه زماني از زمان حفظ بار بازه زماني سوم بازه زماني دوم بازه زماني اول /87 /6 /23 /3 / /7 /13 /11 /1 /4 /1 /2 عضله راست شكمي مايل داخلي مايل خارجي اركتوراسپاين
ابراهيمي و همكاران 9 جدول 3 نيز بيانگر مقادير P-Value مربوط به مقايسه درصد تغييرات MFعضلات تنه در سه بازه زماني از زمان حفظ بار بين دو گروه نرمال و هايپرلوردوتيك است. جدول - 3 مقاديرP-Valueمربوط به مقايسه درصد تغييراتMFعضلات تنه بين دو گروه در سه بازه زماني از زمان حفظ بار بازه زماني سوم بازه زماني دوم بازه زماني اول عضله /2 /71 /9 راست شكمي /7 /8 /29 مايل داخلي /7 /42 /64 مايل خارجي /8 /18 /61 اركتوراسپاين 2 2 RMS تغيير درصد 1 1 2 2 درصد تغيير MF 1 3 درصد تغيير MF عضلات تنه در بازه زماني اول درصد تغيير RMS عضلات تنه در بازه زماني اول 1 درصد تغيير RMS عضلات تنه در بازه زماني دوم درصد تغيير MF عضلات تنه در بازه زماني دوم RMS تغيير درصد 3 2 2 1 - - -1-2 -2-3 MF 2 1 - - -1 تغيير درصد درصد تغيير MF عضلات تنه در بازه زماني سوم 2 1 - - -1-2 -2-3 درصد تغيير RMS عضلات تنه در بازه زماني سوم RMS تغيير درصد شكل 2- نمودارهاي مقايسه درصد تغيير متغيرهاي Frequency) MF (Median و Root) RMS (Root Mean در بازه هاي زماني در طول حفظ بار :ES) عضله اركتور اسپاين :RA راست شكمي IO : مايل داخلي :EO مايل خارجي) MF 2 1 - - -1 تغيير درصد
6 بررسي رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه در افراد با... بحث مطالعه حاضر با هدف بررسي اثر افزايش انحناي لوردوز كمري بر رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه صورت گرفت. يافتههاي پژوهش حاضر نشان ميدهد كه فركانس ميانه عضلات در طول زمان حفظ بار تغيير معناداري نداشت اما سطح فعاليت عضلات تنه به طور معناداري تحت تا ثير افزايش انحناي لوردوز كمري قرار گرفته است. درصد كاهش سطح فعاليت عضله اركتوراسپاين كمري در گروه هايپرلوردوتيك در تمام طول مدت حفظ بار نسبت به گروه نرمال كاهش بيشتري داشته است. روند كاهش سطح فعاليت عضله اركتوراسپاين در هر دو گروه با توجه به قرار داشتن اين عضله در خلف تنه طبيعي به نظر ميرسد. زيرا با بيشتر شدن زمان حفظ بار سطح فعاليت عضلات به مرور كاهش مييابد كه احتمالا بيانگر كاهش توانايي عضله براي توليد نيرو جهت مقابله با فشارهاي ناشي از بار خارجي است. اما اين ميزان كاهش در گروه هايپرلوردوتيك بيشتر از گروه نرمال است كه احتمالا به دليل به هم خوردن رابطه طول- تانسيون عضله اركتوراسپاين است كه منجر به بي كفايتي عضله براي توليد نيروي مناسب شده است. در گروه عضلات شكمي رفتار عضله راست شكمي در دو گروه مشابه بود. به نظر ميرسد به دليل آنكه عضله راست شكمي يك عضله گلوبال بوده و اتصالات مستقيمي يا غير مستقيمي به ستون فقرات كمري ندارد تحت تا ثير افزايش انحناي لوردوز كمري قرار نميگيرد. عضلات مايل شكمي كه به گفته كندالدر پوسچر هايپرلوردوتيك دچار افزايش طول ميشوند (7) تغييراتي را در رفتار الكترومايوگرافي خود در اين مطالعه نشان دادهاند طوريكه RMS عضله مايل داخلي در گروه هايپرلوردوتيك در كل زمان حفظ بار درصد كاهشي نشان داد در حاليكه در گروه نرمال ميزان فعاليت افزايش داشته است. اين رفتار نشان دهنده اختلال در توانايي انقباضي عضله در مقابله با بار خارجي است. اما رفتار عضله مايل خارجي متفاوت بوده و در گروه هايپرلوردوتيك درصد افزايشي ولي در گروه نرمال درصد كاهشي نشان ميدهد كه اين تفاوتها در بازه هاي زماني اول و سوم معنادار است. در مطالعات پيشين رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه در فعاليت حفظ ممتد بار در گروه هاي سالم و يا كمردردي انجام شده است و در افراديكه داراي اختلال پوسچرال در ستون فقرات باشند انجام نشده است.از جمله Chen و همكاران در سال 1998 به بررسي و مقايسه رفتار ميوالكتريك عضلات تنه حين حفظ بار استاتيك بين دو گروه سالم و كمردردي پرداختند. افراد شركت كننده در وضعيتهاي مختلفي از فلكشن تنه و زانو وزنههايي با وزن كم متوسط و سنگين را نگه ميداشتند. در وضعيت فلكشن زانو افراد كمردردي الگوي فعاليت متغيري نسبت به افراد نرمال داشتند در حاليكه در وضعيت فلكشن تنه افراد نرمال الگوي فعاليت قابل توجهي نسبت به افراد بيمار داشتند( 13 ). Tucker و همكاران در سال 29 فعاليت الكتريكي عضله اركتوراسپاين را در فعاليت حفظ بار 7/ كيلوگرمي در وضعيت 2 درجه فلكشن تنه به مدت 6 دقيقه و در يك گروه سالم مورد مطالعه قرار دادند و نتايج زير را به دست آوردند: RMSدر طول حفظ طولاني مدت بار به طور معناداري افزايش پيدا نكرد در حاليكه فركانس ميانه در طول زمان كاهش يافت( 14 ). Kumar در سال 1998 نيز رفتار الكترومايوگرافيك عضلات تنه را در دو گروه سالم زن و مرد و در دو وضعيت ايستاده با شانه در حالت 9 درجه فلكشن در مقابل بدن و تنه در 3 درجه فلكشن بررسي كردند. در گروه مردان بار 9/7 كيلوگرم و در گروه زنان بار 6/8 كيلوگرم به مدت دقيقه نگه داشته شد. طبق نتايج حاصل از مطالعه او از ميان عضلات خلفي فركانس ميانه عضله اركتوراسپاين كمري در دو طرف روند كاهشي نشان داد ولي عضلات مايل خارجي و لاتيسيموس دورسي نسبتا بي تا ثير باقي ماندند. چنين الگوهايي در حالت ايستاده صاف بيش از خميده مشهود بود (1). در اين مطالعات درصد افزايش يا كاهش متغيرها در طول زمان دقيقا ذكر نشده است و روند افزايش يا كاهش به صورت الگوي كلي بيان شده است. به دليل تفاوت در پوزيشنهاي اجراي فعاليت حفظ بار در مطالعات قبلي نميتوان نتايج اين تحقيق را با مطالعات پيشين مقايسه كرد. وضعيت فلكشن تنه باعث افزايش بازوي گشتاوري بار خارجي شده و در نتيجه فعاليت عضلاني بيشتري را ميطلبد و فركانس ميانه عضلات نيز با گذشت زمان به دليل بروز خستگي كاهش مييابد. بنابراين مسلم است كه فركانس ميانه عضلات تنه در اين مطالعات در طول زمان كاهش يابد. اما در مطالعه حاضر به دليل حفظ بار در حالت ايستاده صاف بازوي گشتاوري بار خارجي بسيار كمتر از وضعيت فلكشن 2 يا 3 درجه است در نتيجه تغييرمعناداري در مقاديرMF عضلات تنه در مدت زمان حفظ بار مشاهده نشد. با توجه به نتايج به دست آمده ميتوان گفت كه افزايش قوس كمري به طور معناداري باعث تغيير در سطح فعاليت عضلات تنه در افراد داراي پوسچر هايپرلوردوتيك نسبت به گروه نرمال شده است. بنابراين استفاده از تمرينات اصلاح پوسچر
ابراهيمي و همكاران 61 در برنامه درماني چنين افرادي ضروري به نظر ميرسد. همچنين توصيه ميشود مطالعه مشابه ديگري نيز در فعاليتهاي عملكردي ديناميك صورت گيرد تا اطلاعات جامعتري از اثر اختلالات پوسچرال بر رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه فراهم گردد. قدرداني اين مطالعه بخشي از پايان نامه كارشناسي ارشد فيزيوتراپي بوده كه با حمايت مالي دانشگاه علوم پزشكي تهران انجام شده است. بدين وسيله از زحمات كليه اساتيد و افرادي كه ما را در انجام اين تحقيق ياري رساندند سپاس گذاري مينماييم. REFERENCES 1. Heuer F, Schmidt H, Klezl Z, Claes L, Wilke HJ. Stepwise reduction of functional spinal structures increase range of motion and change lordosis angle. Biomech J 27; 4: 271-28. 2. Morningstar M, Pettibon BR, Remz CL. The pettibon system: A neurophysiologic approach to spine and posture correction. http:www.pettibonsystem.com. 3. Brianezi L, Cajazeiro DC, Maifrino LBM. Prevalence of postural deviations in school of education and professional practice of physical education. J. Morphol Sci.211; 28(1): 3-36. 4. Keorochana G, Taghavi CE, Lee KB, Yoo JH, Liao JC, Fei Z, Wang JC. Effect of sagittal alignment on kinematic changes and degree of disc degeneration in the lumbar spine. Spine211; 36(11): 893-98.. Vialle R, Levassore N, Rillardon L, Templier A, Skalli W, Guigui P. Radiographic analysis of the sagittal alignment and balance of the spine in asymptomatic subjects. TheJournal of Bone and Joint Surgery2; 87(2):26-67. 6. Griegel-Morris P, Larson K, Mueller-Klaus K, Oatis CA. Incidence of common postural abnormalities in the cervical, shoulder, and thoracic regions and their association with pain in two age groups of healthy subjects. Physical Therapy1993; 72(6): 42-31. 7. Kendall FP, McCready EK, Provance P. Muscle, testing and function: with posture and pain, th ed. Baltimore, Md: Williams & Wilkins; 2. 8. Scannell JP, McGill SM. Lumbar posture should It, and can It, Be Modified? A study of passive tissue stiffness and lumbar position during activities of daily living. Physical Therapy 23; 83(): 97-16. 9. troyanovich SJ, Cailliet R, Janik TJ, Harrison DD, Harrison DE. Radiographic mensuration characteristics of the sagittal lumbar spine from a normal population with the method to synthesis prior studies of lordosis. J Spinal Disord 1997;: 38-386.. O Sullivan P, Grahamslaw KM, Ther MM, Kendell M, Lapenskie SC, Moller NE, et al. The effect of different standing activity in a pain-free population. Spine 22; 27(11): 1238-44. 11. O Sullivan PB, Dankaerts W, Burnett AF, Farrell GT, Ther MM, Jefford E, et al. Effect of different upright sitting postures on spinal-pelvic curvature and trunk muscle activation in a pain-free population. Spine26; 31(19): E77-12. 12. Stevens VK, Bouche KG, Mahieu NN, Coorevits PL, Vanderstraeten GG, Danneels LA. Trunk muscle activity in healthy subjects during bridging stabilization exercises. BMC Musculoskeletal Disorders 26;7:7. 13. Chen WJ, Chiou WK, Lee YH, Lee MY, Chen ML. Myo-electric behavior of the trunk muscles during static load holding in healthy subjects and low back pain patients. Clinical Biomechanic 1998; 13 (1): S9-S1. 14. Tucker K, Falla D, Graven-Nielsen T, Farina D. Electromyographic mapping of the erector spine muscle with varing load and during sustained contraction. Journal of Electromyography and LKinsiology29; 19: 373-79. 1. Kumar S. The effect of sustained spinal load on intra-abdominal pressure and EMG characteristics of trunk muscles.ergonomics 1997; 4(12): 1312-34.
62 بررسي رفتار الكترومايوگرافي عضلات تنه در افراد با... Research Article Investigation of electromyographic behavior of trunk muscles during prolonged load holding in subjects with hyperlordotic posture and normal subjects Ebrahimi M 1, Shadmehr A 2, Olyaei GR 3, Ebrahimi I 4, Sarrafzadeh J 1- MSc Student of physicaltherapy, Tehran University of Medical Sciences 2- Associated Professor of Tehran University of Medical Sciences 3- Professor of Tehran University of Medical Sciences 4- Professor of Iran University of Medical Sciences - Associated Professor of Iran University of Medical Sciences Abstract Background and Aim: The curves of the spine, especially lumbar lordosis, play an important role in the maintenance of an efficient upright posture and allow efficient absorption of the loads applied to the spinal column and increase the efficiency of the spinal musculature. Excessive lumbar postures, also called hyperlordosis and hypolordosis, are thought by some researchers to be indicative of altered muscle activity and stress patterns. Therefore tolerance of particular activities of daily living (ADL) of an individual with these postures is reduced. Despite the importance of neuromuscular control at spinal column maintenance and coordination, there are little investigations about the effect of thoracic and lumbar curvatures on trunk muscles activity. Therefore, the aim of this study was to investigate electromyographic behavior of trunk muscles in lordotic posture. Materials and Methods: Twelve subjects with lordotic posture ( mean age 23.67 years, mean weight 6.67 kg, and mean height 162 cm) and eleven subjects with normal posture ( mean age 22 years, mean weight 9.36 kg, and mean height 164.91 cm) participated in this study. Subjects were asked to hold a load equivalent of 7% of her body weight. Results: Data analysis indicated that there is not significant statistically difference in median frequency variable between two groups (p>.). But there is significant statistically differences at The percentage change in RMS of erector spinae and internal oblique muscles at three time periods between two groups. The percentage change in RMS of external oblique muscle has significant statistically difference at first and third time periods between two groups. Conclusion: These finding reveal that excessive lumbar lordosis alter the activity levels of trunk muscles. Therefore, it seems that the use of posture correction exercises in therapeutic protocols is necessary for improvement of these changes. Also, it is recommended to do this research in dynamic tasks for attain of comprehensive information about the effect of postural deviation on electromyographic behavior of trunk muscles. Keywords: Electromyography, Hyperlordosis, Posture, Prolonged load holding Corresponding Author: Dr.AzadehShadmehr, Rehabilitation Faculty, Tehran University of Medical Sciences Email: shadmehr@tums.ac.ir This research was supported by Tehran University of Medical Science (TUMS)