Original Article The discriminative role of emotion regulation and impulsivity in different unhealthy eating patterns Kachooei M *, Moradi A, Kazemi AS, Ghanbari Z 3 Department of Clinical Psychology, Tehran Medical Sciences Branch, Islamic Azad University, Tehran, I. R. Iran. 2 Department of Clinical Psychology, Faculty of Sport Science and Physical Education, Kharazmi University, Tehran, I. R. Iran. 3 M.Sc. Student of Psychology, Faculty of Sport Science and Physical Education, Kharazmi University, Tehran, I. R. Iran. Abstract: Received February 7, 206; Accepted July 3, 206 Background: Apart from important role of unhealthy eating patterns on eatingrelated problems (i.e. obesity and eating disorders), the underlying processes of such eating patterns are not fully understood. This study aimed to examine the role of emotion regulation and impulsivity in unhealthy eating patterns. Materials and Methods: In this study which was carried out with a correlation method, the adult female (no=347) from Tehran completed the selfreported inventories. Dutch eating behavior questionnaire (DEBQ), difficulties in emotion regulation scale (DERS), and Barratt impulsivity scale (BIS) were used as measuring tools. Data was analyzed using Pearson correlational analysis and multiple regression analysis. Results: The relationship between restrained eating and emotion regulation was significant (P<0.0). Emotion regulation predicted the engagement in restrained eating. There were a significant relationship between emotional eating and emotion regulation (P<0.0) and impulsivity (P<0.0). Emotion regulation and impulsivity predicted the engagement in emotional eating. In addition, the relationship between external eating and emotion regulation was significant (P<0.05). Emotion regulation can predict the engagement in external eating. Conclusion: These findings highlight the importance of emotion regulation as a key risk factor in unhealthy eating patterns. Moreover, the restrictive eating patterns and binge eating patterns differ each other in terms of impulsivity. Treatment interventions must address the emotion regulation and include the strategies to cope with impulsivity. Keywords: Eatingrelated problems, Unhealthy eating patterns, Emotion regulation, Impulsivity * Corresponding Author. Email: kachooei.m@gmail.com Tel: 0098 22 200 6660 Fax: 0098 22 200 6660 Conflict of Interests: No Feyz, Journal of Kashan University of Medical Sciences, October, 206; Vol. 20, No 4, Pages 383390 Please cite this article as: Kachooei M, Moradi AR, Kazemi AS, Ghanbari Z. The discriminative role of emotion regulation and impulsivity in different unhealthy eating patterns. Feyz 206; 20(4): 38390. 383
نقش متمايز كننده و در انواع مختلف الگوهاي خوردن ناسالم 4 3 2 * محسن كچويي عليرضا مرادي آمنه سادات كاظمي زينب قنبري مقدمه خلاصه: سابقه و هدف: اگرچه الگوهاي خوردن ناسالم نقش مهمي در مشكلات مرتبط با خوردن (چاقي و اختلالهاي خوردن) ايفا ميكنند اما فرايندهاي زيربنايي اين الگوهاي خوردن ناسالم بهطور كامل درك نشده است. هدف از پژوهش حاضر تعيين نقش متمايزكننده تنظيم هيجان و در الگوهاي خوردن ناسالم بود. مواد و روشها: روش اين پژوهش همبستگي بود و 347 زن بزرگسال از جمعيت عمومي تهران پرسشنامهها را تكميل كردند. ابزارهاي مورد استفاده عبارت بودند از: پرسشنامه رفتار خوردن داچ (DEBQ) مقياس دشواريهاي (DERS) و مقياس بارت.(BIS) دادههاي بهدست آمده با استفاده از تحليل همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون چندگانه تجزيهوتحليل شدند. نتايج: رابطه بين خوردن مهار شده با (0/0>P) معنيدار بود. پرداختن به خوردن مهار شده را پيش بيني نمود. همچنين رابطه بين خوردن هيجاني با (0/0>P) و (0/0>P) معنيدار بود. و پرداختن به خوردن هيجاني را پيشبيني نمودند. بهعلاوه رابطه بين خوردن بيروني با (0/05>P) معنيدار بود. ميتواند پرداختن به خوردن بيروني را پيشبيني نمايد. نتيجهگيري: اين يافتهها اهميت نقش را بهعنوان يك عامل خطر كليدي براي الگوهاي خوردن ناسالم آشكار ميسازد. هم چنين الگوهاي خوردن محدود كننده و الگوهاي پرخوري از لحاظ متفاوت هستند. مداخلات درماني بايد به بپردازند و شامل راهبردهايي براي مقابله با باشند. واژگان كليدي: مشكلات مرتبط با خوردن الگوهاي خوردن ناسالم شيوع مشكلات مرتبط با خوردن (از چاقي تا اختلالهاي خوردن) در سالهاي اخير سيري صعودي داشته است بهطوريكه شيوع چاقي در بزرگسالان ايراني 8/5 درصد [] و شيوع اختلال هاي خوردن در دختران نوجوان 6/6 درصد [2] گزارش شده است. مشكلات مرتبط با خوردن با عملكرد رواني اجتماعي پايين از جمله سازگاري اجتماعي ضعيف مشكلات ارتباطي كاهش رضايت از زندگي و وضعيت آموزشي و شغلي آسيب ديده مرتبط است [3]. اما رفتار خوردن ناسالم تنها به اين رفتارهاي باليني محدود نميشود و بايد به انواع ديگر الگوهاي خوردن ناسالم نيز توجه داشت. دانشجوي دكتري روانشناسي سلامت گروه روانشناسي باليني واحد علوم پزشكي تهران دانشگاه آزاد اسلامي تهران ايران 2 استاد گروه روانشناسي باليني دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه خوارزمي 3 استاديار گروه روانشناسي باليني واحد علوم پزشكي تهران دانشگاه آزاد اسلامي تهران ايران 4 دانشجوي كارشناسي ارشد روانشناسي گروه روانشناسي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه خوارزمي * نشاني نويسنده مسي ول: تهران دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم پزشكي گروه روانشناسي باليني تلفن: 02 22006660 پست الكترونيك: kachooei.m@gmail.com تاريخ دريافت: 94//28 دورنويس: 02 22006660 تاريخ پذيرش نهايي: 95/4/23 دو ماهنامه علمي پژوهشي فيض دوره بيستم شماره 4 مهر و آبان 395 صفحات مطالعات انجام شده در حوزه مشكلات مرتبط با خوردن بهطور عمده به رفتارهايي پرداختهاند كه ملاكهاي تشخيصي اختلالهاي خوردن مانند پرخوري افراطي و رفتار پاكسازي را منعكس ميكنند [4]. محدود كردن مصرف غذا خوردن هيجاني و خوردن در پاسخ به نشانههاي بيروني (خوردن بيروني) از جمله اين رفتارها هستند. هرچند اين سه الگوي خوردن جزء رفتارهاي باليني خوردن بيمار گون لحاظ نميشوند اما از اين جهت مورد توجه هستند كه در سطح افراطي خود شاخصي براي مشكلات باليني محسوب مي شوند. محدود كردن مصرف غذا خوردن هيجاني و خوردن بيروني پيشبيني كننده «پرخوري افراطي» [5] «چاقي» [6] «بهزيستي روان شناختي پايين» [7] و «اختلالهاي خوردن» [6] هستند. خوردن مهار شده به محدود كردن تعمدي رفتار خوردن اشاره دارد و خيلي از افراد در تلاش براي كاهش وزن مرتكب خوردن مهار شده ميشوند [6]. خوردن هيجاني در پاسخ به حالات برانگيختگي هيجاني منفي مانند خشم ترس يا اضطراب روي ميدهد. ممكن است اين رفتار پيامد ناتواني فرد در متمايز كردن گرسنگي از ساير حالات دروني آزارنده يا رفتاري آموخته شده به شكل مصرف غذا و خوراكي براي كاهش آشفتگي هيجاني باشد [8]. همانند خوردن هيجاني تصور ميشود كساني كه مرتكب رفتار خوردن بيروني ميشوند نيز در رديابي سيگنالهاي گرسنگي يا سيري 384
نقش متمايزكننده و... ناتوان باشند [6]. نظريه بيرونگرايي (Externality) پيشنهاد مي كند كه رفتار خوردن برخي افراد تحت تاثير محيط بيروني يا به عبارت ديگر نشانههاي مرتبط با غذا نظير منظره و بوي غذا قرار دارد و در پاسخ به اين نشانههاي بيروني تمايل فرد به خوردن افزايش مييابد [9]. اما نكته مهم در مورد الگوهاي خوردن ناسالم اين است كه هر يك از اين الگوها با وجود تشابه ظاهري سازه هاي مستقل و متمايزي بوده و از لحاظ آسيب پذيري نسبت به هر يك از اين رفتارهاي خوردن ناسالم تفاوتهاي فردي وجود دارد. براي مثال هرچند بهنظر ميرسد خوردن هيجاني و خوردن بيروني با يكديگر روي ميدهند و همبستگي بين خرده مقياسهاي خوردن هيجاني و خوردن بيروني 0/5 گزارش شده است [6] اما شواهد حاكي از آن است كه خوردن هيجاني و خوردن بيروني سازههاي مستقل و متفاوتي بوده و از مكانيسمهاي زيربنايي متفاوتي برخوردارند در رابطه بين گرفتاريهاي روزمره و خوردن تنقلات بهنظر ميرسد تنها خوردن هيجاني باشد كه بهعنوان متغير تعديل كننده ايفاي نقش ميكند و خوردن بيروني در اين رابطه نقشي ندارد [0]. ريشه اين تفاوتهاي فردي در آسيبپذيري نسبت به الگوهاي خوردن ناسالم را بايد در مكانيسمهاي روان شناختي زيربنايي متفاوت اين الگوها جستجو كرد چراكه بهنظر ميرسد آسيبپذيري در برابر خوردن مهار شده خوردن هيجاني و خوردن بيروني زيربناي روانشناختي داشته باشد. شناسايي و درك زيربناي روان شناختي هر يك از اين الگوها به برآورد خطر و انتخاب درمان مناسب براي افرادي كه در معرض مشكلات خوردن هستند كمك ميكند. يكي از زيربناهاي روانشناختي بسيار مورد توجه در حوزه خوردن است. مفهوم تنظيم هيجان اشاره به تلاشهايي دارد كه افراد براي اثرگذاري و بيان هيجانات خود متقبل ميشوند []. ضعف در ي مي تواند خطر آسيب شناسي رواني را افزايش دهد []. ضعف و ناتواني در ي رفتار خوردن را نيز تحت تاثير قرار مي دهد [2]. افزون بر اين ازآنجاكه بهكارگيري الگوهاي خوردن ناسالم با درك و تنظيم حالات دروني مرتبط است اين رفتارها نيز تحت تا ثير چگونگي ات هستند. بااينحال رابطه دقيق با الگوهاي خوردن ناسالم مشخص نيست. از سوي ديگر افزايش بهطور عمده منجر به بازداريزدايي رفتار يا رفتارهايي ميشود كه فرد سعي در كنترل آن دارد. سازهاي چند بعدي است و يكي از بهترين تعريفهاي آن عبارت است از «زمينهاي براي واكنشهاي سريع و بدون برنامه به محركهاي دروني يا بيروني بدون توجه به پيامدهاي منفي اين واكنشها براي فرد تكانشگر يا ديگران» [3]. معلوم شده است كه با اختلالهاي خوردن [4] بيشخوري [5] رفتارهاي پرخوري افراطي و يا پاكسازي [6] و اضافه وزن و چاقي [7] رابطه داشته و بهعنوان صفتي تعيين كننده در افراد چاقي كه در كم كردن وزن مشكل دارند در نظر گرفته ميشود [8]. تا ثير روي الگوهاي خوردن ناسالم مختلف هنوز بهطور دقيق و كامل درك نشده است اما بهنظر ميرسد افراد داراي رفتارهاي پرخوري افراطي و يا پاكسازي (Purging) احتمالا بالاتري دارند و در مقابل كساني كه صرفا مرتكب رفتارهاي خوردن مهار شده ميشوند احتمالا بالايي ندارند به اين معني كه در افرادي كه خوردن را مهار ميكنند در واقع به علت ميزان بالاي كنترل شناختي كه دارند ممكن است پايين باشد. درك بهتر رابطه با الگوهاي مختلف خوردن ناسالم به مطالعه بيشتري نياز دارد. ازاينرو هدف پژوهش حاضر تعيين رابطه بين دشواريهاي و با الگو هاي خوردن ناسالم است. فرض ميشود استفاده بيشتر از رفتارهاي خوردن مهار شده با دشواري بيشتر در و پايينتر ارتباط دارد استفاده بيشتر از رفتارهاي خوردن هيجاني با مشكلات بيشتر در و بالاتر رابطه دارد و استفاده بيشتر از رفتارهاي خوردن بيروني با مشكلات بيشتر در تنظيم هيجان و بالاتر رابطه دارد. مواد و روشها پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصيفي همبستگي است. جامعه آماري پژوهش زنان مراجعه كننده به خانههاي سلامت و باشگاههاي ورزشي شهر تهران بودند. در اين پژوهش با توجه به جدول مورگان كه بالاترين حجم نمونه را براي مطالعات همبستگي 384 نفر پيشنهاد ميكند عمل شد. با توجه به اينكه تهيه ليست از افراد جامعه براي انتخاب تصادفي امكانپذير نبود نمونهگيري به شكل در دسترس صورت گرفت. ملاكهاي ورود به پژوهش عبارت بودند از: دامنه سني 8 تا 50 سال عدم سوء مصرف يا وابستگي به مواد تمايل براي شركت در پژوهش و ميزان تحصيلات ديپلم به بالا. ملاكهاي خروج از مطالعه عبارت بودند از: ياي سگي و بارداري ابتلا به ديابت فشار خون تيروي يد و سرطان (با توجه به تا ثيرگذاري بر وزن و رفتار خوردن) استفاده از داروهاي مربوط به اختلالات روان داروهاي كاهنده يا محرك اشتها و داروهاي روانگردان. پس از حذف پرسشنامههاي ناقص و نامعتبر و ارزيابي ملاكهاي ورود و خروج در نهايت دادههاي 347 شركتكننده براي تجزيه و تحليل باقي ماند. پس از انجام هماهنگيهاي لازم به هريك از مراكز مورد نظر مراجعه شده و 385
كچويي و همكاران پرسشنامهها در اختيار افرادي كه داوطلب شركت در مطالعه بودند قرار گرفت. شركت كنندگان طي يك جلسه و بهصورت انفرادي به پرسشنامهها پاسخ دادند. توضيحات لازم درباره دلايل انجام پژوهش محرمانه ماندن اطلاعات و شركت آزادانه در مطالعه اراي ه شد و رضايت آنها براي شركت در مطالعه اخذ گرديد. همچنين به آنها اعلام گرديد هر زماني كه تقاضا داشتند ميتوانند از نتايج آگاهي يابند. با توجه به اينكه تمامي شركت كنندگان در اين مطالعه زن بودند جهت حفظ امنيت خاطر آنها اجراي پرسشنامهها توسط همكار خانم صورت گرفت. ابزارهاي پژوهش پرسشنامه اطلاعات جمعيت شناسي: از اين پرسشنامه جهت جمعآوري متغيرهاي جمعيت شناختي (سن ميزان تحصيلات وضعيت تاهل شغل قد و وزن) و سوالات مربوط به ملاكهاي ورود و خروج استفاده شد. همچنين محاسبه شاخص توده بدني (BMI) در اين پرسشنامه توسط پژوهشگر و بر اساس اطلاعات شركت كنندگان صورت گرفت. شاخص توده بدني از طريق تقسيم وزن (كيلوگرم) بر مجذور قد (به متر) محاسبه شد. و بهصورت وزن طبيعي ) 2 (BMI=8/5024/99 kg/m اضافه وزن ) 2 (BMI=25/0029/99 kg/m و چاق ) 2 kg/m (BMI> 30 طبقه بندي گرديدد. پرسشنامه رفتار خوردن داچ :(DEBQ) اين پرسشنامه در سال 986 توسط فناشتراين و همكاران ساخته شده و از 33 ماده و سه خرده مقياس تشكيل شده است: خوردن مهار شده (0 ماده) خوردن هيجاني (3 ماده) و خوردن بيروني (0 ماده). مواد اين پرسشنامه داراي مقياس پاسخگويي پنج درجهاي ليكرت (هرگز= تا بيشتر وقتها= 5 ) ميباشند. ماده شماره 3 بهصورت معكوس نمره گذاري ميشود يعني در مورد اين ماده هرگز= 5 تا بيشتر وقتها= نمرهگذاري ميشود. جمع نمرههاي مادههاي هر خرده مقياس و تقسيم آن بر تعداد آن آيتمها نمره كل هر خرده مقياس را بهدست ميدهد. نمرههاي بالاتر نشانگر ميزان بالاتر رفتار خوردن مربوط به آن خرده مقياس است. اين پرسشنامه از اعتبار بازآزمايي همساني دروني (ضرايب آلفاي كرونباخ بين 0/8 تا 0/95) و روايي عاملي مناسب برخوردار است [6]. همساني دروني (آلفا) براي سه خرده مقياس در ايران عبارتند از: آلفاي براي خوردن 0/95 براي خوردن مهار شده 0/9 كرونباخ هيجاني و 0/85 براي خوردن بيروني. روابط نيرومند بين پرسشنامه نشان از روايي همگراي (FCQT) با پرسشنامه ولع به غذا مناسب پرسشنامه دارد [9]. مقياس دشواريهاي :(DERS) اين پرسشنامه در سال 2004 توسط گراتز و رومز ساخته شده و از 36 ماده تشكيل شده و بر اساس مدل يكپارچه [] ساخته شده است. اين مقياس توانايي فرد براي تعديل برانگيختگي هيجاني ميزان آگاهي هيجاني فهم و پذيرش برانگيختگي هيجاني و ظرفيت كاركرد در زندگي روزانه با وجود حالت هيجاني فرد را اندازه ميگيرد. مقياس يك نمره كل (جمع شش خرده مقياس) و شش خرده مقياس دارد: عدم پذيرش پاسخهاي هيجاني دشواري هاي دست زدن به رفتار هدفمند دشواريهاي كنترل تكانه فقدان آگاهي هيجاني دسترسي محدود به راهبردهاي ي و فقدان شفافيت هيجاني. پاسخ افراد روي يك مقياس ليكرت پنج درجهاي (نمره بهمعني تقريبا هرگز و نمره 5 بهمعني تقريبا هميشه) ثبت ميشود. هرچه نمره كل بالاتر باشد دشواريهاي بيشتري در ات وجود دارد. اين مقياس از روايي سازه و پيشبيني كافي برخوردار بوده و همساني دروني كل مقياس و خرده مقياسها (ضرايب آلفاي كرونباخ بين 0/80 تا 0/93) مطلوب گزارش شده است []. اين مقياس در ايران نيز از همساني دروني قابل قبولي (0/54 تا 0/86) برخوردار است. براي تعيين روايي نمرة آن با نمره پرسشنامه هيجانخواهي زاكرمن همبسته شده كه مشخص شد همبستگي مثبت معنيداري بين آنها وجود دارد. اين امر نشانگر برخورداري اين پرسشنامه از روايي لازم است [20]. با توجه به اينكه در مطالعة حاضر بررسي ارتباط بين سازه تنظيم هيجان و الگوهاي مختلف خوردن ناسالم مدنظر بود تنها از نمره كل مقياس استفاده شد. سال مقياس :(BIS) Barratt اين مقياس در 2009 توسط استنفورد و همكاران ساخته شد. هدف از طراحي اين مقياس سنجش بهعنوان سازهاي چند بعدي بود كه از ابعاد شخصيتي و رفتاري تشكيل ميشود. اين مقياس از 30 ماده تشكيل شده است كه يك نمره كل و سه عامل از آن حاصل ميشود. عوامل عبارتند از: توجهي (شناختي) حركتي و بيبرنامگي. در مورد هر ماده افراد بايد پاسخ خود را روي يك مقياس ليكرت چهار درجهاي (نمره يك بهمعني بهندرت هرگز و نمره چهار بهمعني تقريبا هميشه) مشخص كنند. يازده ماده اين مقياس نمره گذاري وارونه دارند. جمع نمرهها يك نمره كل براي بهدست ميدهد. دامنه نمره كل از 20 30 است و فردي با نمره كل 72 يا بالاتر بهعنوان فردي با پرخاشگري بالا در نظر گرفته ميشود [2]. نمرههاي بين 527 در محدوده طبيعي در نظر گرفته ميشود و نمرههاي زير 52 معمولا نمايانگر فردي هستند كه يا بهشدت خودش را 386
نقش متمايزكننده و... كنترل ميكند يا صادقانه به سوالات پاسخ نداده است [2]. هم ساني دروني كل مقياس و خرده مقياسها (ضرايب آلفاي كرونباخ 0/73 تا 0/83) بالا گزارش شده است. همچنين اين مقياس با ساير پرسشنامههاي خودگزارشي مانند مقياس هيجاني طلبي زاكرمن مقياس آيزنك و مقياس بازداري و فعال سازي رفتاري همبستگي خوبي دارد [2]. در ايران نيز ضرايب آلفاي اين مقياس (0/67 تا 0/8) و ضرايب بازآزمايي 0/49 تا 0/79 گزارش شده است. روايي همگراي اين پرسشنامه با محاسبه ضريب همبستگي زيرمقياسهاي اين پرسشنامه با يكديگر تاييد شد [22]. با توجه به هدف پژوهش در مطالعه حاضر تنها از نمره كل اين مقياس استفاده شد. در پايان دادههاي جمعآوري شده با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون چندگانه (به شيوه گامبهگام) از طريق نرمافزار SPSS تجزيه و تحليل شد. متغير نتايج انحراف معيار اين مطالعه با مشاركت 347 سني زنان حاضر در مطالعه نفر انجام شد. 28/2±7/3 ميانگين± سال و كمترين سن 8 و بيشترين 50 سال بود. ميانگين شاخص توده بدني 23/9±5/ و كمترين 8 و بيشترين 35 كيلوگرم بر مترمربع بود. حداقل سطح تحصيلات ديپلم و حداكثر آن كارشناسي ارشد 28/8 بود درصد داراي تحصيلات ديپلم 8/9 درصد داراي تحصيلات كارداني 35/4 درصد داراي تحصيلات كارشناسي و 26/8 درصد داراي تحصيلات كارشناس ارشد بودند. 4/2 درصد از شركت كنندگان متا هل و بقيه مجرد بودند. در جدول شماره ميانگين انحراف معيار و همبستگي بين متغيرهاي پژوهش (الگو هاي خوردن و ) در گروه نمونه به نمايش درآمده است. جدول شماره ميانگين و انحراف معيار و ضرايب همبستگي متغيرهاي پژوهش خوردن مهار شده خوردن هيجاني خوردن بيروني 5 4 0/45 3 0/24 * 0/3 2 0/35 0/43 0/26 0/22 0/2 0/38 * 0/ و *P<0/05 P<0/0 X ± SD 2/8±0/9 2/5±/04 3/±0/7 88/4±9/9 62/9±0/5 چنانكه در جدول شماره مشاهده ميشود الگوي خوردن مهار شده با رابطهاي مثبت و معنيدار (0/0>P) داشته درحاليكه با رابطهاي منفي و معنيدار (P<0/05) دارد. در مورد الگوي خوردن هيجاني بين اين الگوي خوردن با و (0/0>P) (P<0/0) رابطه مثبت خوردن هيجاني در جدول شماره 3 به نمايش درآمده است. چنان كه در جدول 3 مشاهده ميشود هر دو مقياس دشواريهاي تنظيم هيجان و قادر به پيشبيني معنيدار خوردن هيجاني هستند. در گام اول مقياس دشواريهاي (0/000>P 0/32=β) 4/7 درصد از واريانس خوردن هيجاني معنيدار وجود دارد. در مورد الگوي خوردن بيروني همبستگي را تبيين كرده است. در گام دوم مقياس (0/0>P 0/5=β) نيز به مدل اضافه شده و واريانس تبيين شده خوردن مثبتي بين اين الگو و (0/0>P) و (0/05>P) وجود دارد. در ادامه براي بررسي تفاوتها در پيش بيني الگوهاي خوردن مختلف از طريق نمرههاي كل دشواريهاي هيجاني را به 6/6 درصد رسانده است. تحليل رگرسيون مربوط به الگوي خوردن بيروني در جدول شماره 4 به نمايش درآمده است. و از تحليل رگرسيون گامبهگام استفاده چنانكه در اين جدول مشاهده ميشود مقياس دشواريهاي تنظيم شد. تحليل رگرسيون مربوط به الگوي خوردن مهار شده در جدول هيجان قادر به پيشبيني معنيدار خوردن بيروني است. دشواري هاي 9/3 درصد از واريانس (β=0/8 P<0/0) 2 قابل ملاحظه است. چنانكه در جدول شماره 2 مشاهده ميشود تنها مقياس دشواريهاي قادر به پيشبيني معنيدار خوردن هيجاني را تبيين كرده است. هرچند مقياس با نشانههاي خوردن مهار شده است. مقياس دشواريهاي تنظيم خوردن بيروني رابطه دارد شماره (جدول ) پيشبيني كننده 2/3 (β=0/6 هيجان (0/0>P درصد از واريانس خوردن معنيداري براي آن نيست. مهار شده را تبيين كرده است. تحليل رگرسيون مربوط به الگوي 387
كچويي و همكاران جدول شماره 2 نتايج تحليل رگرسيون گامبهگام براي پيشبيني الگوي خوردن مهار شده از طريق نمرههاي كل دشواريهاي و P t β ضريب SE گام متغيرهاي پيشبين تعديل شده ضريب b 0/000 4/0 0/6 0/02 0/07 0/23 0/26 بحث گام جدول شماره 3 نتايج تحليل رگرسيون گامبهگام براي پيشبيني الگوي خوردن هيجاني از طريق نمرههاي كل دشواريهاي و متغيرهاي پيشبين تعديل شده ضريب b P t β ضريب SE 0/000 6/30 0/32 0/03 0/056 0/47 0/53 2 گام 0/000 0/0 4/50 2/58 0/25 0/5 0/03 0/05 0/042 0/04 0/66 0/72 جدول شماره 4 نتايج تحليل رگرسيون گامبهگام براي پيشبيني الگوي خوردن بيروني از طريق نمرههاي كل دشواريهاي و متغيرهاي پيشبين تعديل شده ضريب b P t β ضريب SE 0/0 2/33 0/8 0/02 0/05 0/093 0/096 مطالعه حاضر نشان داد كه خوردن مهار شده با دشواري بيشتر در و كمتر رابطه دارد. همچنين خوردن هيجاني با دشواري بيشتر در و بالاتر مرتبط است و خوردن بيروني با دشواري در و رابطه دارد (جدول شماره ). بررسي رفتارهاي خوردن ناسالم از اين جهت حاي ز اهميت است كه رفتارهايي كليدي و مهم در اختلالهاي خوردن و چاقي محسوب ميشوند و فرد را مستعد ابتلا به مشكلات خوردن ميكنند. رفتارهاي خوردن مهار شده هم سو با مطالعات پيشين با دشواري بالا در [23] و پايين [4] مرتبط است. در مورد ارتباط با خوردن مهار شده ميتوان به بررسي مروري واكسمن [] اشاره كرد. واكسمن [4] در بررسي مروري خود نتيجه گرفت كه بي اشتهايي رواني (AN) كه ويژگي بارز آن خودداري فرد از مصرف غذا است با پايين ارتباط دارد. نكته قابل توجه اينكه خرده مقياس مهار خوردن در پرسشنامه داچ به موفقيت در مهار خوردن اشاره دارد درحاليكه مقياسي مانند مقياس مهار (RS) نشانگر افرادي است كه در حفظ رفتار مهارگر خود مشكل داشته و در نتيجه نوساناتي را در وزن خود گزارش ميكنند. افراد موفق در مهار رفتار خوردن به احتمال كمتري مرتكب رفتارهاي تكانشي (يعني خطرجويي بدون توجه به عواقب) و مخاطره آميز (يعني هيجان جويي بدون توجه به خطرات احتمالي) ميشوند [24]. اين افراد ميتوانند افكار مزاحم مربوط به غذا را بازداري كنند و تحت تا ثير محركهاي غذايي قرار نگيرند. در نتيجه اين توانايي مديريت تكانهها است كه برخي از افراد مهارگر ميتواند براي مدتي طولاني رفتار خوردن خود را محدود كنند بدون اينكه در اينكه فزون كنترلي لغزشي را تجربه كنند. سطوح بالاي دشواري در و با خوردن هيجاني مرتبط است. نتايج مربوط به رابطه خوردن هيجاني و همسو با شواهد موجود است كه نشان ميدهند بالا با بيشخوري در پاسخ به حالات هيجاني [25] مرتبط است. آخرين فرض به رفتار خوردن بيروني ميپردازد. بر اساس نتايج بهدست آمده بين خوردن بيروني با دشواري در و همبستگي مثبت برقرار است. رابطه مثبت بين خوردن بيروني و همسو با مطالعات پيشين است [26]. منعكس كننده ناتواني در بهتا خير انداختن نيازها و بازداري رفتارها است. در واقع رابطه خوردن هيجاني و بيروني با حكايت از ناتواني فرد در تحمل آشفتگي يا در كنترل پاسخ دهي به نشانههاي غذا در محيط بيروني دارد. اين افراد در شرايط آشفتگي يا در مواجهه با نشانه هاي غذا تحمل مقاومت نداشته نميتوانند با تا مل با موقعيت رويارو شده و در نتيجه بدون فكر و دورانديشي دست به خوردن ميزنند. يافتههاي واكسمن [4] در خصوص ارتباط بالا با پراشتهايي رواني (BN) كه ويژگي بارز آن مصرف مهار ناپذير غذا است نيز از رابطه مثبت خوردن هيجاني و بيروني با حمايت ميكند. در واقع ميتوان حالات هيجاني كه منجر به رفتار خوردن هيجاني ميشوند و يا نشانههاي بيروني كه منجر به رفتار خوردن بيروني ميشوند را همچون راهاندازهايي براي پرخوري افراطي دانست.[26] در مورد رابطه الگوهاي 388
نقش متمايزكننده و... خوردن ناسالم با سازه بهطور كلي ميتوان اينگونه گفت كه بهنظر ميرسد رفتارهاي متمايل به پرخوري و رفتارهاي متمايل به مهار در نقاط انتهايي دو قطب طيف رفتارهاي تكانشي قرار دارند و ميتوان الگوهاي خوردن مختلف را برحسب حضور يا عدم حضور ويژگيهاي تكانشي متمايز كرد. همانطور كه در جدول همبستگي (جدول شماره ) و جداول مربوط به تحليل رگرسيون قابل مشاهده است سازه با ميزان بالاتر هر يك از اين سه نوع خوردن ناسالم مرتبط است. اين نتيجه با يافته هاي پيشين [26 2 0] همسو است كه نشان دادند ميزان بالاتر دشواري در در ميان الگوهاي خوردن ناسالم اختلال هاي خوردن به دشواريها گوناگون و چاقي مشكلات رايج است. خوردن شتاب بخشند ممكن است يا اينكه اين اين دشواريها در سير پيشرفت مشكلات خوردن پديد آيند. بهويژه رابطه نيرومندتر دشواريهاي با خوردن هيجاني كاملا قابل قبول بهنظر ميرسد چراكه فرد در جهت كاهش مشكلات خود در ات دست به خوردن هيجاني ميزند. اين رابطه را ميتوان در قالب نظريههاي گريز درك كرد كه پيشنهاد ميكنند خوردن هيجاني از طريق مسدودسازي block) (ing يا گسستگي (dissociation) آگاهي از آشفتگي را كاهش ميدهد [27]. طبق نظريه روانتني برچ خوردن هيجاني در كساني روي ميدهد كه در نتيجه تجارب و يادگيريهايي كه در سير تحول خود دارند در تشخيص حالات هيجاني و حواس احشايي مرتبط با گرسنگي و سيري مشكل دارند [8]. نتايج يك مطالعه آزمايشگاهي نيز از اين رابطه حمايت ميكند در اين آزمايش خوردن القا شده توسط استرس بيشتر در كساني ظاهر شده كه در شناسايي و ات خود مشكل داشتند [28]. در كل مي توان اينچنين گفت كه افرادي كه راهبردهاي انطباقي كمتري دارند بيشتر احتمال دارد كه در تلاش براي رهايي از تجربه عاطفي ناخوشايند خود به سمت الگوهاي خوردن ناسالم بروند. يا از سوي ديگر ممكن است افرادي با الگوهاي خوردن ناسالم هيجانات شديدتر و پايدارتري را تجربه كنند كه براي تعديل آنها به زحمت افتند. با توجه به ارتباط فراگير با الگوهاي خوردن ناسالم آموزش ميتواند يك هدف مداخلهاي بالقوه براي افرادي با مشكلات خوردن يا براي اقدامات پيشگيرانه باشد. علاوه بر اين پرداختن به سازه و آموزش مديريت تكانه براي افرادي با الگوي خوردن هيجاني يك هدف مداخلهاي و آموزشي ديگر محسوب ميشود. درمانهايي مانند رفتار درماني ديالكتيكي (DBT) مداخله درماني مفيدي براي مديريت رفتارهاي تكانشي محسوب ميشوند. در چنين درمانهايي مهارت هاي كلي حل مسي له راهبردهاي ي مهارتهاي ميان فردي و تحمل آشفتگي به درمانجويان آموزش داده ميشود. با توجه به نقش و در الگوهاي خوردن ناسالم و با توجه به اينكه رفتار درماني ديالكتيكي به اين دو سازه توجه دارد بهنظر ميرسد كه فنون رفتار درماني ديالكتيكي در درمان الگوهاي خوردن ناسالم مفيد باشند. بايد به محدوديتهاي پژوهش حاضر نيز اشاره كرد. استفاده از ابزارهاي خودگزارشي يكي از اين محدوديتها بهشمار ميرود. همچنين ماهيت گروه نمونه تعميم پذيري يافتههاي مطالعه را به گروههاي باليني و مردان محدود ميكند. يافتههاي اين مطالعه رهنمودي براي مشكلات خوردن فراهم ميآورند بااينحال استفاده از نمونهاي غيرباليني بدينمعني است كه نميتوان يافتهها را بهطور مستقيم براي افراد با مشكلات خوردن پاتولوژيك بهكار برد. استفاده از خرده مقياس هاي خوردن مهار شده هيجاني و بيروني اطلاعاتي در مورد رفتارهاي خوردن خاص فراهم ميآورد بااينحال تعميم پذيري يافتهها براي همه انواع الگوهاي خوردن ناسالم را محدود ميكند. پيشنهاد ميشود در مطالعات آينده به نقش اين دو سازه در الگوهاي خوردن ناسالم در جمعيت مردان و جمعيت باليني نيز پرداخته شود. همچنين ماهيت طرح مطالعه مقطعي بوده كه از تفسيرهاي علي درباره روابط جلوگيري ميكند. در نتيجه اجراي مطالعات طولي به درك رابطه علي و با الگوهاي خوردن ناسالم كمك ميكند. نتيجهگيري در مجموع مطالعه حاضر از اين ايده كه زيربناي الگوهاي خوردن ناسالم مختلف مكانيزمهاي متفاوتي وجود دارد حمايت ميكند درك اين تفاوت در طراحي مداخلات درماني راهگشا است. همانطوركه نتايج نشان داد مشكل در به شكل فراگيري يك عامل خطر براي ارتكاب رفتارهاي خوردن ناسالم محسوب ميشود درحاليكه سازه با الگوي خوردن هيجاني رابطه نيرومندتري دارد و ميتوان آن را عامل خطري براي اين الگوي خوردن ناسالم در نظر گرفت. تشكر و قدرداني در پايان صميمانه از كليه عزيراني كه به ما در اجراي اين پژوهش ياري رساندند صميمانه تشكر و قدراني ميشود. 389
كچويي و همكاران References: [] Mirzazadeh A, Salimzadeh H, Arabi M, Navadeh S, Hajarizadeh B, Haghdoost AA. Trends of Obesity in Iranian Adults from 990s to late 2000s; a Systematic Review and Metaanalysis. Middle East J Dig Dis 203; 5(3): 57. [2] Roustaee R, Hajifaraji M, Dezhkam M, Houshiarrad A, Mehrabi Y, Zowghi T. Prevalence of eating disorders and some of the factors related to them among high school female students in the city of Tehran, 200. Iran J Nutr Sci Food Technol 203; 8(): 3544. [in Persian] [3] StriegelMoore RH, Seeley JR, Lewinsohn PM. Psychosocial adjustment in young adulthood of women who experienced an eating disorder during adolescence. J Am Acad Child Adolesc Psychiatry 2003; 42(5): 587 93. [4] Kane TA, Loxton NJ, Staiger PK, Dawe S. Does the tendency to act impulsively underlie binge eating and alcohol use problems? An empirical investigation. Personal Individ Differ 2004; 36(): 8394. [5] Chen EY, McCloskey MS, Keenan KE. Subtyping dietary restraint and negative affect in a longitudinal community sample of girls. Int J Eat Disord 2009; 42(3): 275 83. [6] Van Strien T, Frijters JE, Bergers G, Defares PB. The Dutch eating behavior questionnaire (DEBQ) for assessment of restrained, emotional, and external eating behavior. Int J Eat Disord 986; 5(2): 295 35. [7] Lindeman M. The state of mind of vegetarians: Psychological wellbeing or distress? Ecol Food Nutr 200; 4(): 75 86. [8] Konttinen H, Männistö S, SarlioLähteenkorva S, Silventoinen K, Haukkala A. Emotional eating, depressive symptoms and selfreported food consumption. A populationbased study. Appetite 200; 54(3): 473 9. [9] Schachter S, Goldman R, Gordon A. Effects of fear, food deprivation, and obesity on eating. J Pers Soc Psychol 968; 0(2): 9 7. [0] O Connor DB, Jones F, Conner M, McMillan B, Ferguson E. Effects of daily hassles and eating style on eating behavior. Health Psychol 2008; 27 (Suppl ): S20 3. [] Gratz KL, Roemer L. Multidimensional assessment of emotion regulation and dysregulation: Development, factor structure, and initialvalidation of the difficulties in emotion regulation scale. J Psychopathol Behav Assess 2004; 26(): 54. [2] Danner UN, Evers C, Stok FM, van Elburg AA, de Ridder DT. A Double Burden: Emotional Eating and Lack of Cognitive Reappraisal in Eating Disordered Women. Eur Eat Disord Rev 202; 20(6): 4905. [3] Moeller FG, Barratt ES, Dougherty DM, Schmitz JM, Swann AC. Psychiatric aspects of impulsivity. American J Psychiatry 200; 58(): 783 93. [4] Waxman SE. A systematic review of impulsivity in eating disorders. J Eat Disord Rev 2009; 7(6): 408 25. [5] Guerrieri R, Nederkoorn C, Stankiewicz K, Alberts H, Geschwind N, Martijn C, et al. The influence of trait and induced state impulsivity on food intake in normalweight healthy women. Appetite 2007; 49(): 66 73. [6] Steiger H, Bruce KR. Phenotypes, endophenotypes, and genotypes in bulimia spectrum eating disorders. Canadian J Psychiatry 2007; 52(4): 220 7. [7] Guerrieri R, Stanczyk N, Nederkoorn C, Jansen A. Rewardsensitive women overeat in a varied food environment, but only when hungry. Eat Behav 202; 3(4): 37 33. [8] Nederkoorn C, Smulders FT, Havermans RC, Roefs A, Jansen A. Impulsivity in obese women. Appetite 2006; 47(2): 253 6. [9] Kachooei M, Ashrafi E. Exploring the factor structure, Reliability and Validity of the Food Cravings QuestionnaireTrait (FCQT) in Iranian adults. J Kerman Univ Med Sci In press. [in Persian] [20] Asgari P, Pasha GR, Aminian M. Relationship between emotion regulation, daily hassles and body image with eating disorders in women. Thought Behav 20; 3: 6578. [in Persian] [2] Stanford MS, Mathias CW, Dougherty DM, Lake SL, Anderson NE, Patton JH. Fifty years of the Barratt Impulsiveness Scale: an update and review. Personal Individ Differ 2009; 47(5): 38595. [22] Javid M, Mohammadi N, Rahimi C. Psychometric properties of Persian version of Barratt Impulsiveness Scale. J Psychological Models Methods 202; 8: 2334. [23] Harrison A, O Brien N, Lopez C, Treasure J. Sensitivity to reward and punishment in eating disorders. Psychiatry Res 200; 77(2):. [24] Claes L, Nederkorn C, Vandereycken W, Guerrieri R, Vertommen H. Impulsiveness and lack of inhibitory control in eating disorders. Eat Behav 2006; 7(3): 96 203. [25] Jasinska AJ, Yasuda M, Burant CF, Gregor N, Khatri S, Sweet M, et al. Impulsivity and inhibitory control deficits are associated with unhealthy eating in young adults. Appetite 202; 59(3): 73847. [26] Ouwens MA, van Strien T, van Leeuwe JF. Possible pathways between depression, emotional and external eating. A structural equation model. Appetite 2009; 53(2): 245 8. [27] HallingsPott C, Waller G, Watson D, Scragg P. State dissociation in Bulimic Eating Disorders: an experimental study. Int J Eat Disord 2006; 38(): 374. [28] Van Strien T, Ouwens MA. Effects of distress, alexithymia and impulsivity on eating. Eat Behav 2007; 8(2): 25 7. 390