بررسي مقايسهاي اسيدهاي چرب اشباع و ترانس و سيس در بافت چربي و سرم بيماران مبتلا به ديابت نوع 2 مراجعه كننده به انستيتو غدد داخلي و متابوليسم *دكتر محسن فيروزراي I دكتر فرانك قهرمانپور محسن كراني II III دكتر ايرج حيدري IV چكيده دانشگاه علوم پزشكي ايران زمينه و هدف: ديابت يك بيماري هتروژن است كه در اثر واكنشهاي پيچيدهاي كه بين عوامل ژنتيكي تغذيه و شيوه زندگي رخ ميدهد بوجود ميآيد. مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه افزايش مصرف اسيدهاي چرب اشباع( acid=sfa (Saturated fatty باعث افزايش خطر ابتلا به ديابت نوع 2 ميشود در حالي كه اسيدهاي چرب با چند پيوند غير اشباع( acid=pufa (Poly unsaturated fatty از طريق افزايش قدرت اتصال انسولين به رسپتور باعث كاهش بروز ديابت ميشوند. در اين مطالعه با بررسي بافت چربي به عنوان بيوماركر مصرف طولاني مدت اسيدهاي چرب و همچنين تعيين تركيب اسيدهاي چرب سرمي ارتباط اسيدهاي چرب مصرفي با ابتلا به ديابت بررسي شد. روش بررسي: اين بررسي از نوع مطالعات مقطعي بوده كه در آن دو گروه افراد سالم و بيمار مورد مطالعه قرار گرفتهاند. تركيب اسيدهاي چرب سرم ناشتا و بافت چربي در 98 بيمار مبتلا به ديابت نوع 2 و 76 فرد سالم با روش كروماتوگافي گاز مايع آناليز شد. ليپيدهاي سرمي با دستگاه اتوآنالايزر اندازهگيري شدند. دو گروه مورد مطالعه از نظر توزيع زن و مرد و نيز سن يكسان گرديدند. مقايسه ميانگينهاي متغيرها در دو گروه مورد مطالعه با استفاده از آزمون t-student انجام شد. يافتهها: درصد اسيدپالميتيك و ايزومر مكاني اسيد اولي يك( 11c-18:1 ) در بافت چربي بيماران بيشتر از گروه كنترل بود(به ترتيب 0/01=P و 0/02=P). درصد اسيد پالميتيك اسيدهاي چرب اشباع( SFA ) تام و اسيدهاي چرب با يك پيوند دوگانه( Acid=MUFS (Mono unsaturated fatty تام در سرم بيماران بيشتر از گروه كنترل بود(به ترتيب =P 0/006=P و 0/02=P) درصد اسيد لينولي يك و اسيدهاي چرب با چند پيوند غيراشباع( PUFA ) تام در سرم بيماران نيز كمتر از گروه كنترل بود(به ترتيب 0/02=P و 0/02=P). متوسط غلظت تري گليسريد( Triglyceride=TG ) در گروه بيمار بيشتر از گروه كنترل بود( P= 6/7-=t). بين اسيدهاي چرب PUFA سرم و سرم رابطه منفي و بين اسيدهاي چرب اشباع سرم و TG سرم رابطه مثبت بدست آمد. همچنين بين اسيدهاي چرب PUFA سرم و TG سرم رابطه منفي حاصل شد. نتيجهگيري: بالا بودن اسيدهاي پالميتيك و 18:1-11c در بافت چربي ممكن است خطر ابتلا به ديابت نوع 2 را افزايش دهد و به نظر ميرسد بيماران ديابتي با مصرف بيشتر اسيدهاي چرب PUFA نسبت به اسيدهاي چرب اشباع ميتوانند كنترل مناسبي بر پارامترهاي ليپيدي خود داشته باشند. 2 اسيدهاي چرب 3 بافت چربي 4 كروماتوگرافي گازي كليدواژهها: 1 ديابت نوع 2 تاريخ دريافت: 84/11/29 تاريخ پذيرش: 85/6/19 I) دانشيار و PhD بيوشيمي دانشكده پيراپزشكي تقاطع بزرگراه شهيد همت و چمران دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران تهران ايران(*مو لف مسو ول). (II استاديار و PhD بيوشيمي دانشكده پيراپزشكي تقاطع بزرگراه شهيد همت و چمران دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران تهران ايران. (III كارشناس ارشد بيوشيمي. (IV استاديار و فوقتخصص بيماري غدد داخلي و متابوليسم بيمارستان فيروزگر خيابان وليعصر خيابان ولدي دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني ايران تهران ايران. مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران 119
مقدمه ديابت يك بيماري متابوليك هتروژن است كه اتيولوژي پيچيدهاي داشته و در اثر واكنشهاي پيچيدهاي كه بين عوامل ژنتيكي تغذيه و شيوه زندگي رخ ميدهد بوجود ميآيد. شيوع آن 10 برابر ديابت نوع (1) 1 ميباشد. مدتها بيماري ديابت به عنوان نقص در متابوليسم گلوكز در نظر گرفته ميشد و به بيماران ديابتي رژيمهايي با كربوهيدرات كم و چربي بالا توصيه ميشد اما در خلال دو دهه گذشته كاملا روشن شد كه در ديابت نوع 2 به موازات اختلال متابوليسم گلوكز اختلال متابوليسم ليپيدي نيز وجود دارد. مطالعات مختلفي در مورد رابطه چربي كل مصرفي و خطر ابتلا به ديابت نوع 2 صورت گرفته است. در يك مطالعه چربي كل غذايي عاملي براي تبديل شدن اختلال تحمل گلوكز به ديابت نوع 2 در مدت (2) 1-3 سال بوده است. در مطالعه ديگري بين چربي كل و غلظتهاي انسولين ناشتا(شاخصي از مقاومت به انسولين) رابطه مستقل و مهمي بدست آمده (3) است. هم اكنون مطالعات بر روي رابطه مصرف انواع اسيدهاي چرب و خطر ابتلا به ديابت نوع 2 متمركز شده است. احتمال دارد گروههاي ويژهاي از اسيدهاي چرب نسبت به گروههاي ديگر اسيدهاي چرب اثر زيانآورتري داشته باشند. (4) Storlien و همكارانش نشان دادند كه خوراندن چربيهاي اشباع( Acid (Saturated fatty به موش صحرايي باعث مقاومت به انسولين در آنها ميشود. همچنين شيوع ديابت نوع 2 در ژاپنيهاي نسل دوم و سوم امريكايي با مصرف (5) چربي اشباع غذايي رابطه مثبت داشته است. ميزان اسيد پالميتيك در بافت چربي با خطر ابتلا به ديابت نوع 2 رابطه (6) مثبت داشته است. رژيمهاي غني از اسيد چرب ترانس( Acid (Trans fatty در مقايسه با رژيمهاي غني از اسيدهاي چرب با يك پيوند غيراشباع( Monounsaturated (7) (Fatty Acid باعث افزايش سطح انسولين شده است. خطر ابتلا به ديابت نوع 2 با مصرف اسيدهاي چرب ترانس رابطه مثبت و با مصرف اسيدهاي چرب با چند پيوند غيراشباع acid) (Polyunsaturated Fatty رابطه منفي داشته (8) است. در مطالعهاي كه روي 35988 زن سالمند انجام شد پس از 11 سال 1890 نفر آنها به ديابت نوع 2 مبتلا شدند آناليز پرسشنامههاي غذايي نشان داد كه مصرف PUFA acid) (Polyunsaturated fatty با خطر ابتلا به ديابت نوع 2 (9) رابطه منفي دارد. تخمين مصرف اسيدهاي چرب بر اساس پرسشنامه برنامه غذايي توسط Baylin و همكارانش مورد تا ييد قرار گرفته است. بيوماركرها نسبت به پرسشنامههاي غذايي دريافت طولاني مدت غذاها را با صحت بيشتر و واقعيتر نشان ميدهند. بافت چربي يك بيوماركر مناسب براي مطالعه مصرف اسيدهاي چرب در طولاني مدت است زيرا Turnover آن آهسته است و تحت تاثير بيماريهاي (10) حاد قرار نميگيرد. از آنجايي كه مصرف روغنهاي نباتي نيمه هيدروژنه در ايران بالاست و اين روغنها منبع عظيمي از اسيدهاي چرب مختلف هستند و از طرفي شيوع ديابت نوع 2 در ايران نيز نسبتا بالاست تعيين ميزان اسيدهاي چرب در بافت چربي بيماران ديابتي و مقايسه آن با افراد سالم ضروري به نظر ميرسد. هر چند كه تركيب اسيدهاي چرب ليپيدهاي سرم تا حدودي تحت تا ثير رژيم غذايي چند روز گذشته ميباشد اما مقايسه اسيدهاي چرب سرم بيماران ديابتي و افراد سالم ميتواند به درك اختلالات متابوليكي در بيماران ديابتي كمك كند. روش بررسي در اين مطالعه كه از نوع مطالعات مقطعي است ميزان اسيدهاي چرب موجود در بافت چربي و سرم دو گروه بيمار و سالم مورد مطالعه قرار گرفت. درصد اسيدهاي چرب بافت چربي و سرم 98 بيمار( 54 مرد و 44 زن) مبتلا به ديابت نوع 2 مراجعه كننده به انستيتو غدد داخلي و متابوليسم دانشگاه علوم پزشكي ايران و 76 فرد سالم( 45 مرد و 31 زن) با روش كروماتوگرافي گاز مايع chromatography=glc) (Gas-liquid تعيين و در دو گروه مقايسه شد. همچنين ارتباط اين اسيدهاي چرب با ليپوپروتي ينهاي سرم قند خون قند خون دو ساعت پس از 120 مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران
%70 Cyanopropyl polysilphenylene siloxane و مجهز به Flame ionization detector بود. غذا و HbA 1c بررسي گرديد. نمونهگيري از بافت چربي به روش (11) Hirsch et al انجام شد. نمونههاي بافت چربي به 8 ميليليتر هگزان كه درون يك لوله شيشهاي بود وارد ميشدند و درب لولهها با دربهاي سرپيچدار با پوششي از جنس تفلون محكم بسته ميشدند و در فلاسك حاوي يخ به مركز تحقيقات سلولي و مولكولي دانشگاه منتقل و تا زمان استخراج در فريزر در دماي 70- درجه سانتيگراد نگهداري ميشدند. در حالت ناشتا از بيماران 8 ميليليتر خون وريدي گرفته ميشد 5 ميليليتر آن به صورت خون كامل براي اندازهگيري HbA 1c و 3 ميليليتر آن به صورت لخته براي اندازهگيري اسيدهاي چرب و ليپوپروتي ينها مورد استفاده قرار ميگرفت. از افراد كنترل نيز 5 ميليليتر خون وريدي براي اندازهگيري قند خون ناشتا اسيدهاي چرب و ليپوپروتي ينهاي سرم گرفته ميشد و 3 ميليليتر خون وريدي 2 ساعت پس از ناشتا نيز براي اندازهگيري قند خون 2 ساعته گرفته ميشد. سرمها حداكثر پس از نيم ساعت جدا ميشدند. هگزان موجود در لولههاي نمونه چربي در دماي 40 درجه سانتيگراد و زير جريان گاز ازت( N2 ) تا نزديك خشك (12) شدن تبخير ميشد. 100 ميكروليتر از نمونههاي سرم به درون يك لوله شيشهاي سرپيچدار كه درب آن پوشش تفلوني داشت ريخته ميشد پس از افزودن استاندارد داخلي (متيلتريدكانوآت) به نمونههاي بافت چربي و سرم اسيدهاي چرب موجود در آنها با ترانس استريفيكاسيون مستقيم و به روش Lapage&Roy به استرهاي متيل اسيد (13) چرب تبديل شدند. فاز رويي كه حاوي بنزن و استر متيل اسيدهاي چرب بود جدا ميشد و سپس يك ميكروليتر از آن به دستگاه GLC تزريق ميشد. ستون مورد استفاده در اين مطالعه از نوع Capillary با قطبيت زياد( SGE و (BPX70 به طول 120 متر قطر داخلي( diameter=id (Internal 0/25 ميليمتر ضخامت فيلم 25 ميكرومتر داراي فاز ثابت شرايط انتخاب شده براي آناليز استر متيل اسيدهاي چرب به صورت زير بود: فشار گاز حامل(ازت) 32psi سرعت جريان ستون 20 سانتيمتر در ثانيه و دماي ابتدايي ستون 140 درجه سانتيگراد و دماي نهايي آن 210 درجه سانتيگراد با شيب دمايي 2 درجه سانتيگراد در دقيقه كه 35 دقيقه در 210 درجه سانتيگراد ثابت نگه داشته ميشد. دماي Injector و و مدت كل 80 دتكتور 250 درجه سانتيگراد كسر split 1 Run 70 دقيقه تعيين شد. مواد استاندارد مربوط به استرهاي متيل اسيدهاي چرب اشباع ترانس و سيس از شركت SIGMA خريداري شد. استرهاي متيل اسيدهاي چرب استاندارد جداگانه به دستگاه تزريق شدند سپس محلول استاندارد با غلظتهاي مختلف به دستگاه تزريق و سطح زير منحني و زمان بازداري آنها محاسبه ميشد هدف از تهيه منحنيهاي كاليبراسيون اصلاح پاسخهاي متفاوت دتكتور به مقادير يكسان اسيدهاي چرب مختلف بود. شناسايي پيكهاي نمونهها از طريق مقايسه با پيكهاي كروماتوگرام مخلوط استاندارد صورت گرفت. پس از جمعآوري اطلاعات دادهها با نرمافزار SPSS پردازش شدند و اطلاعات در جداول و نمودارها نمايش داده شدند. همچنين از آزمون T جهت مقايسه ميانگينهاي متغيرهاي ثبت شده در دو گروه بيمار و كنترل استفاده شد. براي بررسي و مقايسه پارامترهاي كيفي در دو گروه از آزمون Chi-square استفاده شد. همبستگي پيرسون بين پارامترهاي ليپيدي قندخون ناشتا قندخون دو ساعته و HbA 1c با اسيدهاي چرب بافت چربي و اسيدهاي چرب سرم محاسبه شد. اندازهگيري تريگليسريد و -c lipoprotein-estrol) (High density سرم با روش آنزيمي و با دستگاه اتو آنالايزر( 100 RA تكنيكال) انجام شد. ميزان (Low density lipoprotein-estrol)ldl-c براساس فرمول Freidwald محاسبه گرديد. HbA 1c افراد مورد مطالعه به روش كاليمتري اندازهگيري گرديد. 121 مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران
روابط معنيدار بين متغيرها با نمودارهاي پراكنش نمايش داده شد. مقادير كمي مربوط به اسيدهاي چرب و قند خون در جداول به صورت ميانگين ± انحراف معيار نشان داده شد. يافتهها در بررسي حاضر با توجه به اينكه محتواي ليپيدي بافت چربي بيوماركر خوبي براي مصرف طولاني مدت اسيدهاي چرب ميباشد براي تعيين وضعيت اسيدهاي چرب مورد ارزيابي قرار گرفت و ميزان اسيدهاي چرب در سرم خون افراد مورد مطالعه نيز اندازهگيري و در دو گروه بيمار و سالم مقايسه شد. از نظر توزيع فراواني برحسب جنس ميانگين سن شاخص توده بدني( index=bmi (Body mass درصد ابتلا به بيماري عروق كرونر( disease=cad (Coronary artery مصرف سيگار كلسترول LDL كلسترول LDL كلسترول تام و و سرم در دو گروه اختلاف معنيدار وجود نداشت. اما اختلاف بين درصد فشار خون قند خون ناشتا تريگليسريد و قند خون دو ساعته در دو گروه معنيدار بود. مشخصات عمومي و پارامترهاي ليپيدي و قندي در دو گروه مورد مطالعه در جدول شماره 1 آمده است. جدول شماره 1- مشخصات عمومي و پارامترهاي ليپيدي و قندي در دو گروه مورد مطالعه فشار خون بالا% قند خون ناشتا (ميليگرم/دسيليتر) تريگليسريد (ميليگرم/دسيليتر) قند خون دو ساعته (ميليگرم/دسيليتر) گروه كنترل (n=76) گروه بيمار آناليز بافت چربي بيماران و گروه كنترل نشان داد كه بين اسيدهاي چرب 7c-16:1 17:0 15:0 17:0 9c-16:1 16c-18:1 15c-18:1 13c-18:1 9c-18:1 تام t-18:1 9c 12t-18:2 9t 12c-18:2 8 t 12c-18:2 9c 13t-18:2 20:2 220:1 20:0 9c 12c 15c-18:3 9c 12c-18:2 20:4 20:3 نسبت اسيدهاي چرب غير اشباع به اشباع اسيدهاي چرب ترانس به اسيدهاي چرب سيس و نسبت اسيدهاي با چند پيوند غير اشباع به اسيدهاي چرب اشباع بافت چربي در دو گروه تفاوت معنيداري وجود ندارد. اما درصد اسيدهاي چرب 16:0 و 18:1-11c بافت چربي بيماران بيشتر از گروه كنترل است(به ترتيب 0/01= وP 0/02=P). جدول شماره 2 درصد اسيدهاي چرب بافت چربي در دو گروه مورد مطالعه را نشان ميدهد. جدول شماره 2- درصد اسيدهاي چرب بافت چربي در دو گروه مورد مطالعه اسيدهاي چرب گرم كنترل (n=76) گروه بيمار (n=98) مقدار P 0/08 0/08 0/12 0/01 0/09 0/09 0/02 0/14 0/33 0/27 0/80 0/204 ± 0/128 2/052 ± 0/530 0/556 ± 0/266 21/114 ± 1/874 0/729 ± 0/340 2/764 ± 0/718 2/536 ± 0/741 7/923 ± 1/531 26/572 ± 2/244 15/06 ± 2/760 43/008 ± 2/694 0/233 ± 0/087 2/196 ± 0/515 0/619 ± 0/261 19/978 ± 2/114 0/630 ± 0/413 2/969 ± 0/875 2/286 ± 0/649 7/536 ± 1/868 26/206 ± 2/645 15/518 ± 3/442 43/120 ± 3/105 12:0 14:0 9c-14:1 16:0 Total t-16:1 18:0 11c-18:1 Total trans FA Total saturated FA Total polyunsaturated FA Total monounsatureted FA مقدار t 11/8-14/8-6/7-17/8 مقدار P (n=98) 32/65 177/642 ± 58/775 226/433 ± 90/029 249/474 ± 68/260 10/53 88/477 ± 8/646 143/014 ± 64/217 123/806 ±5/182 122 مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران
r r بررسي مقايسهاي اسيدهاي چرب اشباع و ترانس و سيس در بافت چربي و سرم آناليز سرم بيماران و افراد كنترل نشان داد كه بين اسيدهاي چرب 9c-14:1 12:0 t-16:1 15:0 تام 7c-16:1 15c-18:1 13c-18:1 11c-18:1 18:0 17:0 9c-16:1 12c 15c-18:3 8t 12c-18:2 9c 13t-18:2 16c-18:1 20:4 20:3 20:2 20:1 20:0 9c نسبت اسيدهاي چرب غير اشباع به اسيدهاي چرب اشباع و اسيدهاي چرب ترانس به اسيدهاي چرب سيس در دو گروه مورد مطالعه اختلاف معنيداري وجود ندارد. جدول شماره 3 درصد اسيدهاي چرب سرم در دو گروه مورد مطالعه را نشان ميدهد. بين تمامي اسيدهاي چرب بافت چربي و سرم همبستگي معنيداري وجود داشت(جدول شماره 4). جدول شماره 3- درصد اسيدهاي چرب سرم در دو گروه مورد مطالعه اسيدهاي چرب گروه كنترل (n=76) گروه بيمار (n=98) مقدار P 0/07 0/18 0/11 0/07 0/02 0/76 0/006 0/02 0/02 0/02 0/127 ± 0/077 24/869 ± 3/890 3/419 ± 1/212 20/255 ± 2/784 0/767 ± 0/615 23/307 ± 4/278 4/811 ± 1/411 33/349 ± 3/311 24/170 ± 4/299 24/490 ± 3/128 0/740 ± 0/185 0/108 ± 0/056 23/621 ± 1/635 3/679 ± 1/289 19/336 ± 1/865 0/628 ± 0/294 24/640 ± 3/128 4/876 ± 1/340 32/180 ± 2/097 25/452 ± 3/116 23/532 ± 2/630 0/797 12:0 16:0 Total t-18:1 9c-18:1 9t 12c-18:2+9c 12t-18:2 9c 12c-18:2 Total trans FA Total saturated FA Total polyunsaturated FA Total monounsatureted FA ± 0/130 SFA :PUFA اسيدهاي چرب با چند پيوند غيراشباع :SFA اسيدهاي چرب اشباع جدول شماره 4- همبستگي بين اسيدهاي چرب بافت چربي و سرم اسيدهاي چرب اسيدهاي چرب اشباع اسيدهاي چرب ترانس اسيدهاي چرب با يك پيوند غيراشباع اسيدهاي چرب با چند پيوند غيراشباع *r: ضريب پيرسون P 0/015 0/029 *r 10/258 0/185 0/167 0/260 بين اسيدهاي چرب با چند پيوند غيراشباع( PUFA ) سرم و نسبت كلسترول به سرم در كل افراد و گروه بيمار رابطه منفي و معنيداري وجود داشت(به ترتيب 0/02=P 0/03=P 0/226-=r) اما در گروه كنترل چنين =-0/235 رابطهاي ديده نشد(نمودار شماره 1). نمودار شماره 1- همبستگي PUFA سرم با سرم در كل افراد مورد مطالعه( P=0/02 0/235-=r) گروه شاهد( P=0/10 ) و گروه بيمار( P=0/03 0/226-=r) بين اسيدهاي چرب با چند پيوند غير اشباع PUFA) س) رم و تريگليسريد( TG س) رم در كل افراد مورد مطالعه و بيمار رابطه منفي و معنيداري وجود داشت (به ترتيب P= (r=-0/421 P= =-0/357 اما در گروه كنترل چنين همبستگي ديده نشد(نمودار شماره 2). PUFA 123 مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران
r بررسي مقايسهاي اسيدهاي چرب اشباع و ترانس و سيس در بافت چربي و سرم بين اسيدهاي چرب ديگر سرم و فاكتورهاي ليپيدي و قندي سرم همبستگي ديده نشد. نمودار شماره 2- همبستگي PUFA سرم و تريگليسريد در كل افراد مورد مطالعه( P= 0/357-=r) گروه شاهد( P=0/56 ) و گروه بيمار( P= 0/421-=r) بين اسيدهاي چرب اشباع سرمي و تريگليسريد در كل افراد و گروه كنترل همبستگي مثبت و معنيداري وجود داشت(به ترتيب =P 0/289= P=0/01 (r=0/252 اما در گروه كنترل چنين همبستگي ديده نشد(نمودار شماره 3). نمودار شماره 3- همبستگي اسيدهاي چرب اشباع تام سرم و تريگليسريد در كل افراد مورد مطالعه( P= 0/289=r) گروه شاهد( P=0/12 ) و گروه بيمار( P=0/01 0/252=r) بحث بيشتر بودن اسيد پالميتيك در بافت چربي بيماران(جدول شماره 2) ميتواند از مصرف بيشتر تركيبات حاوي مقادير فراوان اين اسيد چرب سنتز بيشتر اسيد پالميتيك رهاسازي كمتر آن از بافت چربي يا ورود بيشتر آن از سرم به بافت چربي در گروه بيمار ناشي شود. وجود ارتباط بين اسيد پالميتيك سرم و بافت چربي در گروه كنترل( P=0/002 و 0/347=r) و عدم وجود چنين ارتباطي در گروه بيمار (0/11=P) نشان ميدهد كه آزادسازي اسيد پالميتيك از بافت چربي بيماران كمتر صورت گفته است و شايد دليل رهاسازي كمتر اسيد پالميتيك در بيماران اين باشد كه در بيماري ديابت رهاسازي اسيدهاي چرب از بافت چربي (14) توسط انسولين مهار نميشود و احتمالا در اين حالت رهاسازي اسيدهاي چرب به صورت انتخابي انجام ميپذيرد. از آنجايي كه ميزان اسيد پالميتيك در بافت چربي فقط منشا غذايي ندارد نميتوان در مورد علت بيشتر بودن ميزان آن در بافت چربي بيماران نظر قاطعي ابراز داشت. احتمالا مجموعهاي از عوامل فوق در اين امر دخيل هستند و نيز از آنجايي كه 18:1-11c فقط منشا اگزوژني دارد بيشتر بودن اين اسيد چرب در بافت چربي بيماران(جدول شماره 2) احتمالا به دليل مصرف بيشتر ليپيدهاي حاوي آن(روغنهاي نيمه هيدروژنه جامد) در گروه بيمار بوده است. به هر حال به نظر ميرسد بالا بودن ميزان اسيد پالميتيك و 18:1-11c در بافت چربي با ابتلا به ديابت نوع 2 مرتبط باشد. بالا بودن اسيد پالميتيك در بافت چربي بيماران ديابتي با مطالعه (6) Lepsanovic و همكارانش كه ريسك ابتلا به ديابت نوع 2 را با چند اسيد چرب اشباع در بافت چربي بررسي كرده بودند مطابقت دارد. نتيجه اين مطالعه با نتيجه مطالعه (15) Hunnicutt و همكارانش كه با قرار دادن سلولهاي جدا شده از بافت چربي موش در معرض اسيد پالميتيك مقاومت به انسولين را در آنها القاء كرده بودند همساني دارد و همين 124 مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران
طور با مطالعهاي كه نشان داد بين اسيد پاليميتك فسفوليپيدهاي غشاء ماهيچههاي اسكلتي و مقاومت به (16) انسولين رابطه قوي وجود دارد مطابقت دارد اما مرجعي كه اثر ايزومر 18:1-11c يا ايزومرهاي مكاني ديگري را با ريسك ابتلا به ديابت نوع 2 بررسي كرده باشد يافت نشد و اين اولين بار است كه اثر سوء ايزومرهاي مكاني غيرطبيعي مشاهده ميشود. اين امر نشان ميدهد كه در پژوهشهاي بعدي اين نوع ايزومرها بايد بيشتر مورد توجه و مطالعه قرار گيرند. همانطور كه از جدول شماره 3 پيداست درصد اسيد پالميتيك اسيدهاي چرب اشباع تام( SFA ) MUFA تام سرم بيماران بيشتر از گروه كنترل و درصد اسيدهاي چرب لينولي يك( 12c-18:2 9c) و PUFA تام كمتر از گروه كنترل بود. از آنجايي كه SFA و MUFA از اسيدهاي چرب سازنده تريگليسريد مي باشند ولي PUFA در ساختمان (17) تريگليسريد كمتر وارد ميشود و بيماران مورد مطالعه دچار هيپر تريگليسريدمي بودند(جدول شماره 1) احتمالا اين تفاوتها از بيشتر بودن تريگليسريد بيماران نسبت به گروه كنترل ناشي ميشود زيرا تريگليسريد حدود %45 اجزاء (18) ليپيدي سرم را تشكيل ميدهد و با افزايش درصد تريگليسريد در سرم به همان نسبت درصد اسيدهاي چرب اشباع( SFA ) و MUFA بيشتر و درصد PUFA كمتر ميشود. از آنجايي كه در اين مطالعه تفاوتي در ميانگين درصد اسيدهاي چرب ديگر سرم در دو گروه وجود نداشت به نظر ميرسد بين اسيدهاي چرب سرم بيماران داراي تريگليسريد نرمال و افراد سالم نيز تفاوت معنيداري وجود نداشته باشد. در اين مطالعه براي مقايسه اسيدهاي چرب سرم پس از يكسان سازي تريگليسريد در دو گروه تعداد افراد بيمار بسيار اندك شد كه از لحاظ آماري براي مقايسه ميزان اسيدهاي چرب سرم با گروه كنترل كافي نبود اما نتيجه بدست آمده نشان داد كه نتايج اين مطالعه با نتايج مطالعه مشابهي كه تركيب اسيدهاي چرب سرم افراد ديابتي نرموليپيدميك هيپرتريگليسريدميك و افراد سالم را بررسي كرده بود (17) مطابقت دارد. در سرم ناشتا اجزاء ليپيدي مختلفي وجود دارد كه اسيدهاي چرب آنها از كبد رژيم غذايي و بافت چربي تا مين ميشود. همبستگي مثبت بين اسيدهاي چرب بافت چربي و سرم(جدول شماره 4) نشان ميدهد كه در حالت ناشتا قسمت زيادي از اسيدهاي چرب ليپيدهاي سرمي از بافت چربي تا مين ميشود اما براي بررسي ميزان رهاسازي اسيدهاي چرب بافت چربي بايد ارتباط اسيدهاي چرب بافت چربي و اسيدهاي چرب آزاد سرم بررسي شود تا بتوان در مورد رهاسازي انتخابي اسيدهاي چرب از بافت چربي قضاوت سرم در كل افراد به صحيحي داشت. همبستگي PUFA سرم و صورت منفي بود. اين همبستگي در گروه بيمار نيز به طور منفي معنيدار بود(نمودار شماره 1). مطالعات invitro نشان داده است كه استركلسترول) PUFA فعاليت CETP (پروتي ين انتقال دهنده را افزايش ميدهد كه اين امر باعث افزايش انتقال استركلسترول از به LDL ميشود يعني LDL-C را افزايش و -C را كاهش ميدهد از طرفي ميزان Pre β- نيز افزايش مييابد كه قادر به (19) برداشت بيشتر كلسترول از بافتها به كبد است پس احتمالا PUFA سرم با Upregulation گيرندههاي LDL سرم باعث كاهش غلظ ت LDL و نهايتا كاهش ميشود. از آنجايي كه ميزان PUFA سرم بيماران به طور سرم چشمگيري كمتر از گروه كنترل است و از طرفي بيماران بيشتر از گروه كنترل است و در بيماران بين PUFA سرم و سرم همبستگي منفي وجود دارد (0/07=P تقريبا معنيدار است) ميتوان ادعا كرد كه پايين بودن PUFA سرم در بيماران ميتواند سبب سرم در آنها شود. اما از آنجايي كه بين افزايش سرم در گروه كنترل همبستگي PUFA سرم و وجود ندارد به نظر ميرسد اثر PUFA سرم در كاه ش سرم محدود است. PUFA سرم بيماران با تريگليسريد سرم رابطه منفي و 125 مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران
3- Parker DR, Weiss ST, Troisi R, Cassano PA, Vokonas PS, Landsberg L. Relationship of dietary Saturated fatty acids and body habitus to serum insulin concentration: the Normative Aging Study. Am J Clin Nutr 1993; 58(2): 129-36. 4-Storlien LH, Pan DA, Kriketos AD. High fat dietinduced insulin resistance: Lessons from animal studies. Ann Ny Acad Sci 1993; 683: 82-90. 5- Fujimoto WY, Bergstrom RW, Boyko EJ, Kinyoun JL, Leonetti DL, Newell-Morris LL, et al. Diabetes and diabetes risk factors in second-and third-generation Japanese Americans in Seattle, Washington. Diabetes Res Clin Pract 1994; 24: S43-S52. 6- Lepsanovic La, Lepsanovic LJ, Verebaranji I, Ivkovic LT, Djeric M, Stokie E. Stearic fatty acid in adipose tissue in some pathologic conditions united with preterm atherosclerosis. Medicine and Biology 1999; 6(1): 73-7. 7- Christiansen E, Schnider S, Palmvig B, Tauber-lassen E, Pederson O. Intake of a diet high in trans monounsaturated fatty acids: Effects on postprandial inculinemia and glycemia in obese patients with NIDDM. Diabetes Care 1997; 20: 881-7. 8- Salmeron J, Hu FB, Manson JAE, Stampfer MJ, Golditz GA, Rimm EB, et al. Dietary fat intake and risk of type 2 diabetes in women. Am J Clin Nutr 2001; 73: 1019-26. 9- Meyer KA, Kushi LH, Jacobs R, Folsom AR. Dietary fat and incedence of type 2 diabetes in older Iowa women. Diabetes Care 2001; 24: 1528-36. 10- Baylin A, Kabagambe EK, Siles X, Campos H. Adipose tissue biomarkers of fatty acid intake. Am J Clin Nutr 2002; 79: 750-7. 11- Hirsch J, Farquhar JW, Ahrens HE, Peterson ML, Stoffel W. Study of adipose tissue in men: A Microtechnic for sampling and analysis. Am J Clin Nutr 1960; 8: 499-511. 12- Katan MB, Zock PLr, Mensink RL. Trans fatty acids and their effects on lipoproteins in humans. Annu Rev Nutr 1995; 15: 473-93. 13- Lepage G, Roy CC. Direct transesterification of all classes of lipids in a one-step reaction. J Lipid Res 1986; 27: 114-19. 14- Reaven MG, Laws A. Insulin Resistance: The metabolic syndrome X. 2nd ed. New Jersy: Blackwell Sciences; 1999. p. 233-46. 15- Hunnicutt JW, Hardy RW, Williford J. Saturate fatty acid-induced insulin resistance in rat adipocytes. Diabetes 1994; 43: 540-5. اسيدهاي چرب اشباع( SFA ) سرم بيماران با تريگليسريد رابطه مثبت داشت(نمودارهاي شماره 2 و 3). انسولين از طريق فعال سازي ليپوپروتي ين ليپاز نقش كليدي بر پاكسازي PUFA (20) تريگليسريد از سرم دارد. از آنجايي كه همبستگي بين و اسيدهاي چرب اشباع( SFA ) با تريگليسريد سرم فقط در گروه بيمار وجود داشته است به نظر ميرسد در فعاليتهاي پايين ليپوپروتي ين PUFA باعث (20) ليپاز(كه در افراد ديابتي ديده ميشود) افزايش و SFA باعث كاهش پاكسازي تريگليسريد از سرم شده است اما در فعاليتهاي بالاي ليپوپروتي ين ليپاز (كه در افراد سالم وجود دارد) PUFA و SFA اثر چنداني روي كاهش يا افزايش پاكسازي تريگليسريد از سرم نداشتهاند. به علت عدم وجود دادههاي لازم در مورد ميزان اسيدهاي چرب مختلف موادغذايي مصرفي در ايران امكان استفاده از پرسشنامه (Food Frequency Questionair)FFQ تعيين ميزان اسيد چرب ترانس مصرفي وجود نداشت. نتيجهگيري براي به نظر ميرسد افزايش اسيدهاي چرب پالميتيك و در بافت چربي خطر ابتلا به ديابت نوع 2 را 11c-18:1 افزايش ميدهد همچنين شايد بيماران ديابتي با مصرف بيشتر اسيدهاي چرب داراي چند پيوند غيراشباع( PUFA ) نسبت به SFA بتوانند كنترل مناسبي روي فاكتورهاي ليپيدي سرم خود داشته باشند. افزايش اسيدهاي چرب ترانس در رژيم غذايي ارتباطي با خطر ابتلا به ديابت نوع 2 ندارد. فهرست منابع 1- Fauci SA, Braunwald E, Isselbacher JK, Wilson DJ, Martin BJ, Kasper LD, et al. Harrison s principles of internal medicine. 14th ed. New York: Mc Graw-Hill; 1998. p. 2060-81. 2- Marshall JA, Hoag S, Shetterly S, Hamman RF. Dietary fat predicts conversion from impaired glucose tolerance to NIDDM. Diabetes Care 1994; 17: 50-6. 126 مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران
16- Vessby B, Tengblad S, Lithell H. Insulin sensitivity is related to the fatty acid composition of serum lipids and skeletal muscle phospholipids in 70-year-old men. Diabetologia 1994; 37: 1044-50. 17- Klimes I, Haffner SM, Sebokova E, Howard BV, Storlien LH. Lipids and syndromes of insulin resistance: From molecular biology to clinical medicine. 1st ed. NewYork: Academy of Sciences; 1997. P. 561-71. 18- Murray RKt, Granner DK, Mayes PA, Rodwell VW. Harper s biochemistry. 24th ed. Stanford: Lang; 1996. p. 254. 19- Rye KA, Duong M, Psaltis KM, Curtiss LK, Bonnet DJ, Stocker R, et al. Evidence that phospholipids play a key role in per-β Apo A-1 formation and High-Density Lipoprotein remodeling. Biochemistry 2002; 41: 12538-45. 20- Cruz ML, Evans K, Frayn KN. Postprandial lipid metabolism and insulin sensitivity in young Northern Europeans, South Asians and Latin Amedicans in the UK. Atherosclerosis 2001; 159: 441-9. 127 مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران
A Comparative Study of Saturated, Trans and Cis Fatty Acids Measured in Serum and Adipose Tissue between Patients with Type 2 Diabetes and Normal Subjects I II III *M. Firoozrai, PhD F. Ghahramanpour, PhD M. Karani, MS IV I. Heidari, MD Abstract Background & Aim: Diabetes is a heterogenous disease which results from complex reactions among heredity, nutrition and lifestyle. Some studies have shown that a high intake of saturated fatty acids(sfa) increases the risk of type 2 diabetes, while polyunsaturated fatty acids(pufa) decrease diabetes incidence by increasing insulin affinity to the receptors. In this study, serum fatty acids and adipose tissue composition as a long-term biomarker for fatty acids intake are determined, and their correlation with type 2 diabetes is investigated. Patients & Method: This was a cross-sectional study in which the healthy and the patient groups were compared. The fatty acid composition of fasting serum and adipose tissue was studied in 98 patients with type 2 diabetes and 76 healthy control subjects using gas-liquid chromatography. The serum lipids were measured by autoanalyzer. The means of variables were compared by using Students t-test. Results: The percentages of palmitic acid and positional isomer of oleic acid(11c-18:1) in adipose tissue of the patients were higher than the control group(p=0.01, P=0.02 respectively). The percentages of palmitic acid, total saturated and monounsaturated fatty acids in the serum of the patients were higher than the control group too(p=0.001, P=0.006, P=0.02 respectively). Linoleic acid and polyunsaturated fatty acids were lower than the control group, however(p=0.02, P=0.02 respectively). Mean concentration of triglyceride in the patients was higher than the control group(t=-6.7, P=0.001). There was a negative correlation between serum PUFAs and cholesterol to ratio in serum and a positive correlation between serum PUFAs and TG in serum. Also, PUFAs in serum had a negative correlation with TG in serum. Conclusion: Large amounts of palmitic acid and 11c-18:1 in adipose tissue may increase the risk of type 2 diabetes and it seems that patients with type 2 diabetes can have proper control over lipid parameters by having a higher intake of polyunsaturated fatty acids than saturated fatty acids. Key Words: 1) Type 2 Diabetes 2) Fatty Acids 3) Adipose Tissue 4) Gas Chromatography I) Associate Professor of Biochemistry. Faculty of Paramedical Sciences. Shahid Hemmat Highway. Shahid Chamran Crossroad. Iran University of Medical Sciences and Health Services. Tehran, Iran.(*Corresponding Author) II) Assistant Professor of Biochemistry. Faculty of Paramedical Sciences. Shahid Hemmat Highway. Shahid Chamran Crossroad. Iran University of Medical Sciences and Health Services. Tehran, Iran. III) MS in Biochemistry. IV) Assistant Professor of Endocrinology. Firoozgar Hospital. Valadi St., Vali-Asr Ave., Iran University of Medical Sciences and Health Services. Tehran, Iran. 128 مجله دانشگاه علوم پزشكي ايران